تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):كوتاه كردن ناخن، از آن رو لازم است كه پناهگاه شيطان است و فراموشى مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837812748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازتاب جهانی انقلاب اسلامی / منوچهر محمدی - پایگاه اطلاع رسانی دستاوردهای انقلاب اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:دستاوردهای انقلاب اسلامی: یک بررسی همه جانبه از آثار و بازتاب جهانی انقلاب اسلامی و استفاده از نظریه سطوح مختلف تحلیلی یا شیوه ای استقرائی نشان می دهد بازتاب انقلاب اسلامی بر دولتها و ملتها و میزان تأثیر گذاری انقلاب اسلامی – با توجه به نزدیکی و دوری فرهنگی و جغرافیائی جوامع مختلف با جامعه ایران – متفاوت بوده است. بر همین اساس بازتاب جهانی انقلاب اسلامی در سطوح مختلف جامعه شیعیان، اهل سنت، جهان سوم و نظام جهانی مورد بررسی قرار می گیرد.الف) بازتاب عمومی انقلاب اسلامی 1.بر دولتها مطالعات ما از عکس العمل دولتهای جهان که همگی عضو سازمان ملل اند- اعم از دولتهای غربی، شرقی، جهان سوم و حتی دولتهای اسلامی، - نشان می دهد که در مجموع دولتهای معاصر با پیروزی انقلاب اسلامی عموماً از این تحول و رخداد عظیم تاریخی استقبال نکردند و با نوعی سرگردانی و حتی شگفتی به این پدیده نوظهور که برای هیچ کدام از آنها قابل پیش بینی نبود، نظر می افکندند. از طرف دیگر هم کدام از آنها به طریقی نگران اثرات انقلاب بر جامعه خود و آیند? ثبات نظام حاکم بر کشورشان بودند. اصولاً چون دولتها بیش از هر چیز به دوام خود می اندیشند و هر حرکت مردمی و رهایی بخش می تواند برای آنها نگران کننده و حتی خطرناک باشد، تمایل چندانی به این نوع حرکتها و انقلابها ندارند؛ به ویژه در شرایطی که این دولتها عموماً دارای نظامهای سکولار بودند و جدایی دین از سیاست را به عنوان یک اصل ثابت و پابرجا پذیرفته بودند. انقلاب ایران که خمیر مایه اش از ایدئولوژی و مکتب دینی و اسلامی گرفته شده بود، طبیعتاً نمی توانست برای آنها نگران کننده نباشد؛ زیرا که وضع موجود(2) را در هم می ریخت و نظام و ارزشهای جدیدی را مطرح می کرد. برای همین به طور طبیعی رغبتی برای استقبال از چنین پدیده ای مشاهده نشد و اگر هم موارد بسیار معدودی دیده شد که انقلاب و نظام برخاسته از آن را به رسمیت شناختند، ناشی از نگرانی آنها از عواقب آن یا فشارهای مردمی و اجتماعی بود. دولتهای غربی- به طور اعم – و ایالات متحده آمریکا – به طور اخص – نسبت به این انقلاب با خصومت و کینه برخورد کردند و تلاش زیادی در ناکام گذاشتن آن و حتی تزلزل و سرنگونی نظام برخاسته از آن به خرج دادند. این رویکرد ناشی از دو اصل بود: 1- وابستگی مطلق رژیم گذشته به غرب، به ویژه آمریکا و در واقع به خطر افتادن منافع غرب در ایران؛ 2- اصولاً انقلابهایی برپایه ارزشهای دینی و اسلامی، نظامهای فکری سکولار – لیبرال غرب را به چالش کشیده، پیش بینیها و تئوریهای آنها را مخدوش می کرد. در جریان تحولات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا و غرب، نه تنها آشکارا حمایت بی چون و چرای خود را از رژیم شاه اعلام می کردند؛ بلکه با حمایت بی دریغ از آن تلاش زیادی برای تحقق نیافتن چنین واقعه ای از خود بروز دادند و زمانی به سقوط رژیم شاهنشاهی به شرطی که انقلاب اسلامی پیروز نشود هم رضایت دادند و چاره ای جز مشاهده سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند، تلاش خود را در منحرف و کم رنگ کردن آثار انقلاب به کار بردند که این تلاشها به رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی و استحکام روز افزون آن همچنان ادامه دارد. اگر چه یکپارچگی و سیاست واحد دنیای غرب بعد از فروپاشی نظام دو قطبی دچار تزلزل شده است و اروپای متحد راه خود را در بسیاری از موارد از جمله پذیرش واقعیتهای انقلاب اسلامی از آمریکا جدا و سیاستی جداگانه و به قول خودشان تماس و گفتگوی انتقادی در عین همکاری تجاری را پیشه کرده اند، نباید فراموش کرد که از لحاظ فکری، فرهنگی و ایدئولوژیک همچنان میان دولتهای غربی وحدت نظری نسبت به واقعیتهای انقلاب اسلامی «به خصوص از نظر حاکمیت ارزشها و اصول اسلامی» وجود دارد و همین نکته است که ساموئل هانتینگتون را ترغیب کرد با ارائه تئوری برخورد تمدنها و طرح ستیز تمدن اسلام با تمدن غرب، اعلام دارد که «گسل میان این دو تمدن خونین است.» و بدین وسیله اشتراک نظر اروپا و آمریکا را در رویارویی فرهنگی با انقلاب اسلامی تقویت بخشد. پیروزی انقلاب اسلامی که با بهت و حیرت اغلب دولتها روبه رو شد، برای کشورهای بلوک شرق نیز دو مشکل اساسی به وجود آورد: 1. با توجه به چارچوبه های تحلیل مارکسیستی نمی شد این انقلاب را تحلیل و چرایی و چگونگی آن را توجیه کرد؛ انقلابی که نه بر پایه معیارهای اقتصادی قابل تبیین بود و نه انگیزه ها و ارزشهای دینی مسلط بر آن در آن چارچوبه تحلیل، قابل استدلال بود. 2. با توجه به روابط حسنه اغلب آنها با رژیم شاه، نمی توانستند به راحتی روابط خود را با رژیم انقلاب تنظیم کنند. این انقلاب علاوه بر این دو مشکل، مسئله دیگری برای اتحاد جماهیر شوروی به وجود آورد و آن نگرانی از بازتاب انقلاب اسلامی بر جمهوریهای مسلمان نشین آسیای مرکزی و قفقاز بود. در مورد دولتهای اسلامی می توان گفت بازتاب انقلاب اسلامی بر این دولتها که عموماً پایگاه مردمی نداشتند و وابستگی جدی به جهان غرب و به ویژه آمریکا داشتند، به طور کلی اثر منفی داشت. به عبارت دیگر، می توان گفت هر دولتی که در اثر تحول ایران برای آینده خود احساس خطر بیشتری می کرده، بازتاب منفی انقلاب اسلامی بر آن دولت بیشتر بوده و عکس العملمهای فوری این دولتها را نیز بر همین اساس می توان مشاهده کرد. جالب اینکه هر دولتی که از اکثریت قوی تر شیعیان برخوردار بود یا دارای اقلیت نسبتاً چشمگیری از شیعیان بود، به خاطر هراس از شورش و خیزش مردمی در این کشورها، عکس العمل تندتری نشان داد، به طوری که رژیم بعثی عراق که بر ملتی با اکثریت شیعه حکومت می کرد، با خصومت وصف ناپذیری با انقلاب اسلامی برخورد کرد و در نهایت هم جنگ بی رحمانه و بی امانی را علیه این نظام نوپا آغاز کرد که نه تنها طولانی ترین جنگ قرن بیستم شناخته شد؛ بلکه خسارات جانی و مالی هنگفتی هم برای هر دو ملت بر جای گذارد. این شرایط با درجه کمتری در موردبحرین و لبنان صادق است؛ البته حتی دولتهای اسلامی که دارای اقلیت شیعه هم بودند یا اصولاً شیعیان از موقعیت چشمگیری برخوردار نبودند، با این حال به خاطر ترس از نفوذ انقلاب اسلامی بر همه مسلمانان، مواضع منفی اتخاذ کردند، در عین حال با توجه به حاکمیت دولتهای گوناگون بر این کشورها، می توان چنین نتیجه گیری کرد که هر قدر این دولتها سیاست مستقل تری از غرب داشتند و به عبارت دیگر نوعی روش انقلابی در پیش گرفته بودند، مانند دولتهای لیبی، الجزایر و یمن، در اوان پیروزی انقلاب اسلامی سیاستی دوستانه تر با ایران انقلابی اتخاذ کردند. در عین حال نباید این اتخاذ مواضع را به معنای استقبال از انقلاب تلقی کرد. حتی این دولتها نیز به تدریج با رشد اسلام گرایی میان جوامع خود، نه تنها رابطه خود را با ایران انقلابی محدود، بلکه بعضاً به خصومت و دشمنی هم گرایش پیدا کردند. از طرف دیگر نباید وضعیت جغرافیایی این دولتها و دوری و نزدیکی آنها با ایران انقلابی را نادیده گرفت؛ بدین معنا که هر قدر از نظر جغرافیایی به ایران نزدیک تر بودند و خطر صدور انقلاب و نفوذ آن را از طریق مرزهای خود میان مردم بیشتر احساس می کردند، مواضع سخت تری اتخاذ می کردند. در جمع بندی از بازتاب انقلاب اسلامی بر دولتهای اسلامی می توان به جرأت ادعا کرد این دولتها نه تنها از انقلاب اسلامی استقبال نکردند؛ بلکه با نوعی برخورد منفی با این پدیده روبه رو شدند و این شرایط به رغم گذشت یک ربع قرن از پیروزی انقلاب اسلامی با درجات متفاوت همچنان ادامه دارد. 2. بر ملتها چون انقلاب اسلامی، انقلابی مردمی و در واقع مردمی ترین انقلابها بود، طبیعتاً توجه ملتها را بیشتر به خود جلب نموده و آنها را تحت تأثیر قرار داده است؛ لذا با نگرشی مثبت از آن استقبال کرده اند. این استقبال با درجاتی متفاوت عمومیت داشته است و بر خلاف دولتهای حاکم بر کشورها که برخوردی منفی با انقلاب اسلامی داشته اند، ملتها با یک نسبت معکوسی از انقلاب اسلامی استقبال کرده اند؛ هر اندازه که ملت ایران در نیل به اهداف انقلابی خود با ملتهای دیگر وجه اشتراک داشته اند، به همان نسبت استقبال گسترده تر بوده است. از آنجا که اغلب دولتهای حاکم بنا به خواست صاحبان قدرت و طبقات خاص – نه براساس خواست عمومی ملتها – بر اریکه قدرت تکیه زده بودند و شباهت زیادی میان رژیم شاهنشاهی و سایر دولتهای حاکم بر جوامع دیگر وجود داشت و دارد، بر اساس نوعی همدردی، خوشحالی خود را در عین شگفتی و به صورت عمومی ابراز می داشتند. از طرف دیگر با توجه به غلبه بعد فرهنگی انقلاب اسلامی، ملتها و جوامعی که دارای وجوه مشترک فرهنگی بیشتری با ملت ایران بودند، تأثیر پذیری مثبت بیشتری داشته اند؛ بدین ترتیب که ملتهای مسلمان به ویژه شیعیان عموماً خوشحالی خود را از پیروزی انقلاب اسلامی ابراز داشتند و در واقع انقلاب را متعلق به خود دانستند. شاید بتوان گفت انقلاب اسلامی کمترین تأثیر را بر جوامعی گذارده باشد که ارتباط بسیار کمتری با ایران و انقلاب اسلامی داشته و در واقع آگاهی لازم را از آنچه که در ایران اتفاق افتاد، کسب نکردند یا امواج منفی تبلیغات رسانه های جمعی در غرب و کشورهای وابسته اجازه رسیدن واقعیتهای انقلابی را به آنها نمی داد؛ بلکه حتی عموماً واقعیتها را نیز تحریف می کردند. بازتاب انقلاب اسلامی بر ملتها در مجموع از گرایش و پذیرش ارزشها و آرمانهای انقلاب تا اتخاذ شیوه ها و روشهای اتخاذ شده از جمله گسترش تظاهرات عمومی علیه نظامهای حاکم را می توان مشاهده کرد که در جای خود به آنها خواهیم پرداخت. 3: بر نظام بین الملل انقلاب اسلامی زمانی شکل گرفت که نظام جهانی بر پایه غرب محوری، نزدیک به چهار قرن به عنوان امری بدیهی و تثبیت شده، توسط جامعه جهانی پذیرفته شده بود. هر نوع تحولی هم که در این نظام در ابعاد گوناگون فکری، فرهنگی، اقتصادی و گفتمانهای جدید مطرح می شد، نشأت گرفته از غرب بود و هرگز غرب محوری را به چالش نکشیده بود؛ حتی انقلابهای بزرگ که خارج از جهان غرب به وقوع پیوست، مانند آنچه در چین(1949) یا کوبا(1959) رخ داد، تابعی از نظامهای فکری و قانونمندیهای برخاسته از غرب بود؛ اما انقلاب اسلامی به عنوان تحولی جدید توانست نظام جهانی غرب محور را در ابعاد مختلف به چالش بکشاند. بر این اساس، می توان نتیجه گرفت پیروزی انقلاب اسلامی موجب تحولات عمیقی در جامعه جهانی و نظام بین الملل در ابعاد زیر شد. 1. احیای اسلام؛ به عنوان یک مکتب جامع و جهانی : مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی احیای ارزشها و آگاهیهای اسلامی بود. در واقع پیروزی انقلاب اسلامی نشان داد ادیان، به ویژه دین اسلام، با گذشت زمان و توسعه مدرنیزاسیون نه تنها به پایان راه خود نرسیده اند؛ بلکه بار دیگر به عنوان مهم ترین راه نجات بشریت از ظلم و بیدادگری مطرح می باشند و دنیایی را که با سرعتی زیاد به سوی مادیات در حرکت بود، به ناگهان متوقف کرده، ضمن گشودن دریچه ای از قدرت معنویات و اعتقادات دینی و مذهبی به روی مردم – و به ویژه نسل جوان رویگردان از ایدئولوژیهای ماتریالیستی – آنان را به آغوش اسلام باز می گرداند. قرآن و آیات آن در دنیای بعد از انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد. 2. فروپاشی نظام دو قطبی و ایجاد چالش برای نظامهای طراحی شده در غرب : به رغم اینکه انقلاب اسلامی در اوج تحکیم وتثبیت نظام دو قطبی ظهور کرد، در اولین گامهای خود نظام دو قطبی را به چالش کشاند و نه تنها قانونمندی آن را رعایت ننمود؛ علیه آن قیام کرد و در نتیجه دو ابرقدرت بزرگ رقیب در برابر این پدیده نو ظهور، تضادهای خود را کنار گذاشتند و به تلاش غرب در مسیر ایجاد و شکل گیری نظامهای غرب محور، مانند نظام تک قطبی، جهانی سازی، برخورد تمدن ها و... را به چالش کشانده، خود طراح نظام جدیدی شده است که با معیارهای غربی نه تنها همخوانی نداشته، که در تضاد هم بوده است. 3. تغییر گفتمان منازعات جهانی : منازعات جهانی عموماً برپایه منازعه میان دولتها و تشکیل اتحادیه ها و ائتلاف میان دولتهای متخاصم شکل می گرفت، به جریان می افتاد و خاتمه می یافت؛ گر چه گاهی عوامل ایدئولوژیک – مانند آنچه که در قرن بیستم میان دنیای کمونیسم و جهان سرمایه داری مطرح بود – نقش بالقوه ای در این منازعات پیدا می کرد؛ عموماً منازعات بین المللی بر سر تقسیم منافع اقتصادی شکل می گرفت. انقلاب اسلامی نه تنها گفتمان این نوع منازعات را تغییر داد؛ بازیگران اصلی در مخاصمات بین المللی را نیز از حوزه دولت – ملت خارج کرد. بر اساس گفتمان جدید منازعه اساسی میان دولتها با منافع و اهداف متفاوت نیست؛ بلکه میان صاحبان قدرت و زور با توده های مردم است و جنگ واقعی میان مستکبران با مستضعفان جهان می باشد. این گفتمان مرزبندیهای جغرافیایی، نژادی، قومی و حتی مذهبی در تخاصمات بین المللی را درهم ریخت و جنگ دولتها را به عنوان مستکبران با ملتها به عنوان مستضعفان مطرح کرد و اکنون تلاش غرب بر این است که این نوع منازعات را در پوشش مبارزه با تروریسم بعد از 11سپتامبر 2001 یا برخورد تمدن ها تئوریزه کند. 4. خیزش جهانی مستضعفان علیه مستکبران : پیرو تغییر گفتمان منازعات جهانی، صف بندی جهانی هم تغییر کرد. از یک طرف دولتهای حاکم عموماً رقابتها و تخاصمات میان خود را کنار گذاشته اند و در مصاف با خیزش عمومی ملتها که مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و یک دل و یک صدا به مبارزه با صاحبان قدرت و زور برخاسته اند و در قالب حرکتهای فردی یا جمعی وارد عرصه منازعات جهانی گردیده، موجودیت یافته و به نوعی شناسائی شده اند. نمونه آن حزب الله لبنان است که امروز به عنوان یک قدرت مطرح غیر دولتی در چنان جایگاهی قرار گرفته است که حرف اوّل و بالاتر از دولت لبنان را در منازعه با صهیونیسم بین الملل و دولت اسرائیل می زند. 5. طرح اسلامی سیاسی به عنوان گفتمان جدید : پیروزی انقلاب اسلامی بر پایه ارزشها و معیارهای اسلامی، برای اوّلین مرتبه در تاریخ مدرن، گفتمان اسلام سیاسی را در علوم سیاسی و روابط بین الملل مطرح نمود که خواهان بخشی از قدرت سیاسی آن است. این گفتمان در دنیای لائیسم و سکولاریسم مطرح می شد که دین نه تنها از سیاست جدا و به گفته مارکس افیون ملتها است؛ بلکه دوره آن نیز گذشته است و به تاریخ تعلق دارد. چیزی هم برای ارائه به دنیای مدرن ندارد. گفتمان اسلام سیاسی دریچه ای جدید به روی اندیشمندان و صاحب نظران سیاست باز کرد تا بدانند نه تنها دین اسلام می تواند سیاسی باشد؛حرفهای جدیدی برای ارائه به جهان مدرن دارد و با گفتمان موجود نیز در تقابل است و می توان آن را به عنوان گفتمان برتر در دوران پسامدرن تلقی کرد. 6. نفی نظام غرب محور : انقلاب اسلامی استراتژی غرب را در عمل به چالش کشید. خطر بزرگ از آنجا نشأت گرفت که این انقلاب با کمال عظمت در سرزمینی پیروز شد که در حوزه نفوذ غرب بود و سیطر? گفتمان غرب محور را به چالش کشید. در گفتمان نوظهور و قدرتمند انقلاب اسلامی، رابطه تنگاتنگ غرب با رهبری جهان، تحت فشار قرار گرفت و ایده غرب مداری – به عنوان الگویی پایدار از توسعه – با مخالفت جدی رو به رو شد. از این منظر می توان نقش ظهور اسلام گرایی در تخریب و فرسایش اروپا مداری و غرب محوری را مورد توجه قرار داد. از این رو گسترش اسلام گرایی مانعی بنیادین در برابر افزون خواهی غرب در جهان شمرده می شود. اسلام گرایی در عصر پست مدرنیسم یک هسته در دنیایی چند هسته ای است؛ لذا این تصور که اروپا(غرب) مدار حرکت عالم است، به تزلزل گرایید. در گفتمان مدرن، غرب در مرکز بود و تمدنهای غیرغربی در پیرامون قرار داشتند؛ اما با مرکز زدایی، تمدنهای غیرغربی از حاشیه به متن آمد. گفتمان بعد از انقلاب اسلامی و این تقابل، نه تنها غرب را از مرکز به حاشیه می کشاند؛ بلکه مدعی پیرامون زدایی غرب نیز می شود و به عبارت دیگر، گفتمان اسلام سیاسی و اسلام گرایی، گفتمان جهانی را که در طول دویست سال سازماندهی شده بود، زائد به حساب می آورد. گفتمان جدید ضمن برتر دانستن غرب از لحاظ فنی و صنعتی بر جهان اسلام، آن را از نظر اخلاقیات در انحطاط و پرتگاه نابودی می بیند. بنابراین، این نبرد نفی فن آوری و پیشرفت مادی نیست؛ پاسخ "نه " به روحیه منحطی است که خروس فراگیر "علیه غرب عصیان کنید " در مغز و جان انسانها نفوذ می کند. در جهان اسلام، اسلام گرایان به گونه ای کاملاً روشن امکانات و تسهیلات ارتباطی و هنری دولتی را به خدمت می گیرند؛ اما بلافاصله از آنها برای رویارویی با جریانهای فکری که آغازگر آن امکانات و تسهیلات بوده اند، استفاده می کنند. این فرصتها در عصر ارتباطات و جهانی شدن نمود بیشتری یافته است و بارزترین نمونه این نوع به کارگیری ابزار تمدنی غرب علیه غرب، فعالیت شبکه های تلویزیونی ماهواره ای منطقه ای در جریان حمله آمریکا و انگلیس به مواضع طالبان – پس از حملات تروریستی به این کشور- و تهاجم آمریکا به عراق است. 7. جهان اسلام به عنوان یک قدرت مطرح در نظام جهانی : با پیروزی انقلاب اسلامی و بیداری و همبستگی که میان ملتهای مسلمان به وجود آمد و به نوعی آرمان و اهداف مشترک، منافع همگن، و مهم تر از همه احساس توانمندی فوق العاده در ابعاد گوناگون انجامید، جهان اسلام به تدریج به عنوان یک بازیگر مستقل و قدرت مهم – چه به صورت بالفعل و چه بالقوه – در ابعاد فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی مطرح گردید و این در گفتمان سیاسی قبل از انقلاب وجود نداشت. جالب اینکه ویژگیهای این بازیگر جدید با سایر بازیگران که در قالب اتحادیه ها – همچون اتحادیه اروپا – شکل گرفته است. تفاوت اساسی دارد. این سیستم با آنچه قبلاً به عنوان معیارهای قدرت مطرح بود، تفاوت ماهوی دارد، بلکه چیزی به عنوان وجدان عمومی ملتهای مسلمان و ارزشها و آرمانهای مشترک، پیوند مستحکمی میان گروههای اجتماعی و توده های مردم به وجود آورده است که مرزبندیهای سنتی جغرافیایی، نژادی و قومی را در نوردیده و گاه تا اعماق سایر جوامع نفوذ می کند؛ حتی از آنچه هانتینگون «تمدن اسلامی می نامد» گسترده تر و غیرقابل ارزیابی است. 8. تغییر معیارهای قدرت در نظام بین المللی : اساس پذیرفته شده برای سنجش و تقسیم بندی کشورها از نظر قدرت برتر ولی مهم تر، عوامل مادی قابل اندازه گیری همچون عامل نظامی، اقتصادی، جمعیتی، جغرافیایی و سیاسی بود که در تقسیم بندی کشورها به ابرقدرت ها، قدرتهای بزرگ و قدرتهای کوچک استفاده می شد. انقلاب اسلامی که توسط مردمی با دست تهی علیه قدرتی مورد حمایت همه جانبه قدرتهای بزرگ جهانی غلبه کرد، و شکستی که نیروهای حزب الله بر پنج قدرت بزرگ جهانی در لبنان وارد آورد، موجب مطرح شدن معیارهای جدیدی از قدرت همچون "ایمان، جهاد و شهادت " شد که نه تنها بر قدرتهای مادی غلبه کرده؛ بلکه امکان اندازه گیری و مواجهه با این معیارها را برای غرب مشکل کرده است. شرایطی که اسرائیل اکنون با آن روبه رو است، نشانه ناکامی غرب در برخورد با این پدیده نوظهور از قدرت می باشد. 9. طرح سه عنصر معنویت، اخلاق و عدالت در نظام بین المللی : در نظام بین المللی شکل گرفته بعد از عهدنامه و ستفالیا و به رسمیت شناختن نهاد دولت – ملت به عنوان بازیگران اصلی و رقابت بر پایه منافع مادی کشورها و همچنین آغاز دوره جدایی دین از سیاست، معیار محاسبات در تخاصمات و توافقات بین المللی تنها عناصر مادی در تعریف از منافع ملی مطرح بود. انقلاب اسلامی که بر پایه ارزشهای دینی شک گرفت و به پیروزی رسید، عناصر جدید غیر مادی، همچون معنویت، اخلاق و عدالت را به عنوان چارچوبه جدیدی در نظام بین الملل مطرح کرد که تفاهم در برابر گذشت از آنها، برای بازیگران صحنه جهانی مشکل تر شده است. به همین علت در محاسبات خود و در برخورد با جمهوری اسلامی و جهان اسلام دچار اشتباهات زیادی شده و شکستهایی پی درپی را تحمل کرده اند. از جمله غربیها در مورد حمایت نظام اسلامی ایران از حقوق مردم فلسطین دچار مشکل شده و نتوانسته اند در مسیر مواضع محکم آن خللی ایجاد کنند و اغلب پیش بینیهای آنها غلط از آب در آمده است. 10. آغاز تهاجم جهان اسلام: بعد از ظهور و غلبه نهضت رنسانس در اروپا که نقطه مهمی در تاریخ تمدن غرب شمرده می شود، غرب حالتی تهاجمی به خود گرفته بود و حرف اوّل را در دنیا در ابعاد مختلف نظامی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطرح و جوامع دیگر به ویژه جهان اسلام را که در دوران قبل از رنسانس از تمدن عظیم و شکوفای اسلامی برخوردار بودند، به انفعال و تبعیت از خود وادار کرده بود و امیدی هم به تغییر شرایط نمی رفت. انقلاب اسلامی یکباره شرایط را تغییر داد و به دوران انفعال جهان اسلام پایان بخشید و آن را در حالتی تهاجمی قرار داد؛ به گونه ای که امروزه این غرب است که از خود دفاع می کند و نگران فرهنگ، تمدن و آینده اش می باشد. جلو? تهاجم جهان اسلام را می توان در مسئله درگیری دختران با حجاب فرانسه و سایر کشورهای اروپایی با نظام سکولاریستی غرب و عکس العمل انفعالی آن دولتها مشاهده کرد. 11. بازگشت به عظمت تمدن اسلامی: قرون وسطی یادآور شکوه تمدن اسلامی است؛ اما غرب سعی می کرد آن را به فراموشی بسپارد و از آن دوران به عنوان عصر تاریکی X یاد کند و اگر احتمالاً از آن دوران شکوفایی تمدن اسلامی یادی می کرد، آن را مربوط به دوران گذشته و تاریخ می دانست و با توجه به سرعت پیشرفت تمدن غرب با تکیه بر صنعت، تکنولوژی و فن آوری، امکان تجدید حیات تمدن اسلامی راغیر ممکن و بلکه محال می دانست. پیروزی انقلاب اسلامی که به خلاف خواسته غرب صورت گرفت و بیداری اسلامی و آثار و تبعات آن، این باور را دست کم برای مسلمان ها به وجود آورد که امکان احیای تمدن اسلامی و تجدید آن دوران با شکوه ممکن و حتی به صورت اجتناب ناپذیر در حال تبدیل شدن به واقعیت است. این باور که فساد و تباهی اخلاقی در غرب همه جا فراگیر شده است و استعدادهای درخشان در جهان اسلام در سایه اخلاق و آموزه های اسلامی در حال بروز و شکل گیری است، اساس این اندیشه را شکل می دهد. 12. تغییر گفتمان انقلاب: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، عموم نظریه پردازان انقلاب آن را ناشی از فروپاشی نظامهای حاکم به خاطر ضعف ساختاری و کاهش توانمندیهای رژیمهای حاکم – می دانستند و اصولاً معتقد نبودند که می شود علیه یک نظام قدرتمند و مستحکم قیام کرد و آن را شکست داد؛ به قول اسکاچپول انقلابها می آیند و ساخته نمی شوند. با پیروزی انقلاب اسلامی علیه رژیم قدرتمند شاه، در حالی که هم ابزارهای قدرت را در اختیار داشت و موردحمایت تمام قدرتهای بزرگ جهان بود، حیرت اندیشمندان و نظریه پردازان انقلاب برانگیخته شد و گفتمان انقلاب تغییر کرد. از این جهت نظریه پردازان به عامل بسیج نیروهای مردمی، سازمان دهی انقلاب، ایدئولوژی و رهبری انقلاب توجه کردند و در واقع انقلاب اسلامی را به عنوان پدیده جدید مورد بررسی قرار دادند و به عبارت دیگر، اعتراف نمودند که دسته دیگری از انقلابها نیز می تواند وجود داشته باشد که "نمی آیند؛ بلکه ساخته می شوند! " 13. جمهوری اسلامی ؛ الگو و قدرتی منطقه ای : اصولاً در دنیای مدرن اواخر قرن بیستم این اعتقاد و باور اساسی وجود داشت که تشکیل و تداوم حکومت بر پایه معیارهای دینی و اسلامی با رعایت اصول و ارزشهای مطرح شده در چهارده قرن قبل امکان ندارد و کشورهای اسلام راهی جز الگو گرفتن از نظامهای سکولار غرب ندارند. این باور حتی در بسیاری از رهبران جهان اسلامی هم وجود داشت که نمی شود نظامی بر پایه ارزشهای اسلامی ارائه شده در چهارده قرن قبل به وجود آورد. پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی بر پایه ارزشهای مذهبی و با استفاده از نهادهای تأسیسی و تداوم آن به مدت بیست و پنج سال و توفیق آن در برقراری روابط متعادل با سایر دولتها و حتی اداره هوشمندانه و قدرتمندانه هشت سال جنگ کلاسیک مدرن، حیرت همه نظاره گران سیاسی و اندیشمندان را برانگیخت و ناچار فصل جدیدی در تقسیم بندی حکومتها برای جمهوری اسلامی باز کردند که به عنوان الگو قابل بهره برداری و تکرار است و در تاریخ مدرن مشابهی برای آن نمی توان یافت. 14. رهبران انقلاب اسلامی ؛ الگوهای جدید رهبری : ویژگیهای رهبران سیاسی و برجستگی آنها، در قاموس علوم سیاسی غرب و با تکیه بر نظریات ماکیاولی در توانمندی برای غلبه بر رقیبان و پیش بردن اهداف با هر تدبیر، مکر و دغل خلاصه می شد و چیزی که برای آنها به عنوان ویژگی ضروری اصلاً مطرح نبود، رعایت اصول و معیارهای اخلاقی، انصاف و صداقت بود. ظهور رهبران انقلاب اسلامی به ویژه امام خمینی (ره) که متعلق به باورها و اخلاق اسلامی بود و استثنائی در صحنه سیاست بود؛ به ویژه آن که این نوع رهبران در انجام مأموریتهای سیاسی خود توفیق نهایی هم کسب کرده اند. امروزه مطالعه زندگی و سیره این نوع رهبران مورد توجه خاص و عام قرار گرفته و قانونمندی قبلی مربوط به رهبران سیاسی را زیر سئوال برده است و غرب به همین دلیل تاکنون در پیش بینیهای خود در رابطه با تصمیم گیری و عملکرد رهبران سیاسی و انقلاب دچار اشتباه شده است. 15. طرح الهیات رهایی بخش : پیروزی انقلاب اسلامی حتی در جوامع مذهبی غیرمسلمان آثار خود را بر جای گذاشت. کلیسای مسیحیت خود را بر این باور ثابت قدم می دید که نه حق و نه ضرورت دارد وارد صحنه مبارزات سیاسی علیه رژیمهای خودکامه شود و تنها می تواند به پند و اندرز و نصیحت بسنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی که به رهبری علمای دینی شکل گرفت، بعضی از رهبران مسیحیت به ویژه در آمریکای لاتین، متوجه شدند که به علت بی توجهی به نیازهای عمومی جایگاه خود را میان گروههای اجتماعی از دست داده اند، بنابراین، با خروج از اصول و معیارهای پذیرفته شده کلیسای واتیکان، به انقلابیون پیوستند و اوّلین تجربه را در انقلاب نیکاراگوئه کسب کردند و ضمن باز کردن فصل جدیدی در نظام کلیسائی به نام الهیات رهائی بخش برای خود، رهبری بخش مهمی از نهضتهای آزادی بخش آمریکای لاتین را به رغم مخالفت واتیکان، بر عهده گرفتند. ج) بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام انقلاب اسلامی ایران به دلیل جاذبیت در شعارها، اهداف، روشها، محتوا و نتایج حرکتها و سابقه مشترک دینی و تاریخی و شرایط محیطی منطقه ای و بین المللی، پدیده ای اثر گذار در جهان اسلام بوده است. این مایه های اثربخش به طور طبیعی و یا ارادی و برنامه ریزی شده و از طریق کنترلهایی چون ارگانهای انقلابی سازمانهای رسمی دولتی و اداری، ارتباط علمی و فرهنگیف مبادلات تجاری و اقتصادی، در کشورهای مسلمان بازتاب یافته و دولتها و جنبشها و سازمانهای دینی را در آن جوامع به درجات مختلف متأثر کرده است. امروزه نه تنها علاقمندان و شیفتگان انقلاب اسلامی؛ حتی دشمنان و مخالفان انقلاب تردیدی ندارند و معترف اند که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سقوط رژیم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی در سال 1357 ش (1979م) نقطه عطف مهمی نه تنها در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی جهان اسلام بلکه جهان بشریت بوده است. این انقلاب از یک طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهی پایان داد و به رغم پیش بینیها – ایجاد یک نظام لیبرال – دموکراسی مشابه آنچه در غرب یا کشورهای جهان سوم مانند هندوستان وجود دارد، یا دیکتاتوری های مستبد کمونیستی – و در کمال شگفتی ناظران و اندیشمندان جهانی، نظامی بر پای? ارزشهای اسلامی و مذهبی بعد از گذشت هزار و چهارصد سال از ظهور اسلام و نداشتن نمونه ای در عصرهای گذشته مستقر شد و توانست به مدت ربع قرن – با وجود همه مشکلات، توطئه ها و فشارهای خارجی و داخلی دوام آورد، استحکام یابد و کارایی خود در دنیای مدرن متکی بر سکولاریزم و لائیزم را به اثبات برساند. از سوی دیگر این انقلاب به چند قرن خمودی و انحطاط تمدن اسلامی خاتمه داد و موجب بروز نوعی بیداری و احیاگری اسلامی برپایه بازگشت به ایدئولوژی و مکتب اسلام شد و بازار همه ایسمهای وارداتی – اعم از ناسیونالیزم، سوسیالیزم و... – را کساد کرد و به جای آن نوعی شیفتگی و بازگشت به افکار و اندیشه های اسلامی به ویژه در نسل جوان، به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامی، دولتهایاسلامی به درجات متفاوتی احساس کرده اند برای دوم خود نیازمند نوعی مشروعیت دینی و مردمی اند؛ لذا هر دولت به شکلی برای رفع این نیاز واکنش نشان داده است.(3) ملتهای مسلمان نیز نوعاً به این نتیجه رسیده اند که نقشی در قدرت و مشروعیت دارند؛ لذا هر کدام به فراخور درک خویش تلاش کرده اند که حقوق و مزایای این توانمندی بهره مند شوند و مطالبات بیشتری مطرح نمایند. امروزه نهضتهای آزادی بخش غیراسلامی در جهان اسلام رنگ باخته و نهضتهای اسلامی اصول گرا به سرعت رشد کرده، قدرت یافته اند و در واقع حرف اوّل را در تحولات سیاسی اجتماعی معاصر منطقه می زنند. بی تردید احیاگری و بیداری جهان اسلام با پیروزی انقلاب اسلامی معنا و مفهوم جدیدی پیدا کرد و از مرحله نظر به عمل و واقعیت رسید. اگر چه از حدود یک قرن قبل اندیشمندانی چون سید جمال الدین اسدآبادی در جهان اسلام ظهور کردند که ندای بازگشت به اسلام و رویارویی با فرهنگ غرب را سر می دادند و در این مسیر نهضتها و گروههایی نیز شکل گرفت؛ پیروزی انقلاب اسلامی به همه مسلمانان ثابت کرد بازگشت به اسلام تنها یک خیال نیست و می تواند واقعیت هم داشته باشد. می توان ادعا کرد اولین بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ناشی از شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تداوم اقتدار آن در رویارویی با بحرانها و توطئه های گوناگون، به خصوص در تقابل با دنیای قدرتمند غرب، بود که روز به روز بر امید و اعتماد مسلمانان جهان افزود و آنها را نسبت به بازگشت به عصر شکوهمند اسلامی امیدوارتر کرد. در واقع آنچه "آرنولد توین بی " در کتاب "تمدن در بوته آزمایش " در پان اسلامیسم خوابیده است، با این حال ما باید این مکان را در نظر داشته باشیم که اگر پرولتاریای جهان(مستضعفین) بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام و حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد. زیرا ممکن است پژواک های یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.(4) البته میزان تأثیر و بازتاب انقلاب اسلامی بر همه جوامع اسلامی یکسان و یک نواخت نبوده؛ بلکه با توجه به قرابتهای فکری، فرهنگی و جغرافیایی درجه تأثیر آن متفاوت بوده است و چون این انقلاب برپایه تعالیم دین اسلام و مکتب اهل بیت به پیروزی رسید، زمینه تأثیرگذاری آن با توجه به همین امر متفاوت بود. 1. بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان انقلاب اسلامی بر مسلمانانی که پیرو مکتب اهل بیت بودند – شیعیان جهان – تأثیر فوق العاده و شگفتی گذاشت. می توان ادعا کرد جایگاه شیعیان جهان را از حاشیه به مرکز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل کرد. شیعیان که در طول چند قرن همواره در اقلیت و آماج حملات شدید تبلیغاتی، به ویژه توسط حکام و خلفای بلاد اسلامی، بودند و با تکیه بر اصل تقیه حتی از بروز اندیشه های خود هراس داشتند، با این پیروزی جانی دوباره گرفتند و در صف اوّل مبارزه با امپریالیسم و استکبار ایستادند. شرق شناسان و اسلام شناسان غربی که تا این توجه چندانی به مکتب تشیع نداشتند و اسلام را از دریچه اکثریت می دیدند و مطالعات و تحقیقات خود را بیشتر بر پایه شناخت اسلام از دیدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه این غفلت بزرگ شدند و احساس کردند در شناخت مکتب تشیع دچار ابهام شدیدی اند. در همین راستا بود که مسیر تحقیقات خود را تغییر دادند و با تشکیل کنفرانسها و سمینارهای مختلف و متعدد و انتشار مقالات و کتب گوناگون تلاش وسیعی را برای شناخت بهتر این مکتب آغاز کردند. به جرأت می توان ادعا کرد که شناخت اسلام از دید غیرمسلمانان که قبلاً معطوف به شناخت تعالیم اسلامی با تعبیر اهل سنت و جماعت بود، تحول اساسی پیدا کرد و گرایش به درک اسلام از دید مکتب تشیع بیشتر شد. اگر چه آمار دقیقی در دسترس نیست؛ اطلاعات موجود گویای این واقعیت است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تعداد کسانی که از دریچه مکتب اهل بیت به دین اسلام گرویده اند، به طور چشمگیری افزایش یافته است؛ در حالی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صرفاً کسانی اسلام را از این مسیر انتخاب می کردند که در اثر آشنایی و برخورد تصادفی با ایرانیها یا شیعیان تحت تأثیر قرار می گرفتند. این امر حتی در مورد تغییر مکتب از چهارگانه اهل سنت به مکتب جعفری هم صدق می کند؛ بدین معنا که شمار قابل توجهی از اهل سنت در اثر پیروزی انقلاب اسلامی علاقه جدّی به شناخت واقعیتهای مکتب تشیع پیدا کردند و به دنبال یافتن رموز و ساز و کاری بودند که در اثر آنها انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و توانست نظامی را تأسیس کند که در آن ارزشهای اسلامی حاکم باشد. طبق اطلاعات به دست آمده، تنها در نیجریه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش از ده میلیون نفر به پیروان مکتب تشیع افزوده شده است. در بسیاری از جوامع اسلامی همچون مالزی، اندونزی در خاور دور هم که قبل از پیروزی انقلاب نامی و اثری از مکتب تشیع دیده نمی شد، به تدریج اقلیت شیعه شک گرفت و جایگاه مطلوبی میان مکتبهای مختلف اسلامی پیدا کرد. از همه مهم تر تأثیر و بازتاب عظیمی بود که انقلاب اسلامی میان شیعیان لبنان به وجود آورد و آنها را که با وجود داشتن اکثریت نسبی، در شرایط سیاسی و اجتماعی اسفناکی به سر می بردند، ناگهان بیدار کرد و از آنها که در جامعه لبنان به عنوان محرومین شناخته می شدند،(5) بمبهای متحرکی ساخت که توانستند در برابر اشغالگران، در مدت کوتاهی، پنج قدرت بزرگ غربی(6) را بدون دادن کوچک ترین امتیازی وادار به فرار از این کشور بنمایند و امروز در حقیقت حزب الله لبنان به عنوان نماد خارجی بازتاب انقلاب اسلامی چون ستاره ای می درخشد. لبنان نه تنها کانال حضور انقلاب اسلامی در کل جهان عرب است، بلکه مهم ترین کانال برای تأثیر بر مسئله قدس، فلسطین و منازعه اعراب و اسرائیل است. این سر پل همچنان فعال و پویاست و با خروج اسرائیل از جنوب لبنان پس از 22 سال، محرز شد که حزب الله و مقاومت اسلامی که بازوی انقلاب اسلامی به حساب می آیند، سهم اساسی در این امر داشتند. چنانچه در تقارن یا توالی انقلاب اسلامی ایران، حرکت سیاسی – اسلامی متشابهی در هر یک از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده باشد، می توان این فرضیه را با قوت بیشتری بیان کرد که این امر معلول انقلاب اسلامی بوده است. برای نمونه هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، مردم عراق – به خصوص شیعیان – به صورت توده ای یا تشکیلاتی هیجانات و واکنشهای وسیعی، مشابه مردم ایران، نشان دادند که می توانست ناشی از تأثیر انقلاب اسلامی باشد.(7) عراق به عنوان یک کشور مهم عربی با اکثریت شیعی و قدرت نفتی، کانال مناسب دیگری برای حضور و صدور انقلاب اسلامی در جهان عرب بود. اگر تحولات اسلامی ایران، عراق را متأثر سازد، رنگ عجمی و دافعه آن، در بین اعراب کم می شود و انقلاب اسلامی از طریق این کشور توانایی آن را می یابد که به سراسر ممالک عربی گسترش یابد. چنین ظرفیتی می تواند یکی از دلایلی باشد که توسط کانالهای مختلف، موجب ترغیب صدام حسین برای حمله به ایران شد. درواقع مسلمانان و شیعیان عراق از دیرباز، با حکومت آن کشور به خصوص بعثیها درگیر بودند؛ اما پیروزی انقلاب اسلامی این زمینه را تشدید و آن را نهادینه تر کرد. صدام حسین نیز این نکته را دریافت و آن را بزرگ ترین فرصت و تهدید برای نظام خود تلقی و با تمام قوا به ایران حمله کرد و مشروعیت عمل غیرقانونی و تجاوزکارانه خود را این گونه توجیه کرد. به نظر می رسد با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثی در اثر اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و آزادیهای نسبی که در مقایسه با دوران قبل به وجود آمده و تشکیل دولت موقت شیعی و قانون اساسی است، زمینه بازتاب انقلاب اسلامی در عراق به طور جدی فراهم شده است و این مشکل بزرگی است که آمریکاییها در تشکیل دولت جایگزین با آن رو به رو شده اند. در بحرین نیز با توجه به اکثریت شیعه، انقلاب اسلامی تأثیر عمیقی بر مردم گذاشت به گونه ای که امیر بحرین موقعیت خود را به شدت متزلزل دید و بر فشار دولت علیه شیعیان افزود و محیطی خفقان آورتر ازگذشته به وجود آورد. اخیراً پادشاه جدید بحرین با درک قابل دوام نبودن شرایط خفقان آور و انفجارآمیز گذشته، آزادیهای نسبی بر قرار کرده و نقش بیشتری در ساختار سیاسی دولت به شیعیان داده است. در افغانستان، پاکستان و عربستان سعودی اگر چه شیعیان در اقلیت اند؛ بعد از پیروز ی انقلاب اسلامی سهم بیشتر و در عین حال سازنده تری نسبت به گذشته در تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه خود پیدا کرده اند. در مجموع می توان نتیجه گرفت که بازتاب انقلاب اسلامی بر شیعیان در ابعاد زیر بوده است. - انتقال از حاشیه به مرکز ثقل جهان اسلام؛ - گرایش محققان، کارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بیشتر تشیع؛ - گرایش غیر مسلمانان، حتی مسلمانان اهل سنت به مکتب تشیع؛ - ایجاد روحیه انقلابی و الگوبرداری از انقلاب اسلامی در رویارویی با استکبار جهانی؛ - پیدایش امواجی از اسلام سیاسی میان شیعیان که خواهان بخشی از قدرت و حکومت یا تمامی آن هستند؛ 2. بازتاب انقلاب اسلامی بر اهل سنّت انتظار می رفت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جوامعی که از نظر بنیادهای عقیدتی و سوابق تاریخی زمینه مناسب تری برای تحقق انقلاب دارند، به ویژه کشورهایی مانند مصر، الجزایر و ترکیه از این لحاظ که سابقه مبارزاتی داشتند و در تاریخ گذشته نیز خلافتهای اسلامی را تجربه کرده بودند، ولی چنین چیزی اتفاق نیفتاد و اوّلین حرکت در کشوری که دارای قومیتهای متعدد است و از نظر جمعیتی مسلمان بیشترین درصد را شامل می شوند و غیرمسلمانان در اقلیت می باشند همچون لبنان، آن هم میان شیعیان، بیشترین بازتاب را برجای گذاشت. اینکه چرا و چگونه انقلاب اسلامی بیشتر میان شیعیان تأثیر برجای گذارد و میان اهل سنت آن گونه که پیش بینی می شد، بازتاب انقلاب برجای نگذاشت، مسئله ای است که ضرورتاً به افکار و اندیشه های بنیادین اسلامی برنمی گردد؛ بلکه به طور عمده به ابزار و ساز و کاری مربوط است که شیعیان در طول تاریخ از آنها بهره برده و ضمن شکل دادن به آنها، توانسته بودند نظامی مستقل از مقتضی در برابر نفوذ بیگانگان و ستم و بیدادگری حکام ایستادگی و نقش خود را ایفا کرده است. در اینجا به طور مختصر به ساز و کارهایی که در مکتب تشیع وجود داشت و جوامع اهل سنت فاقد آن بود، می پردازیم. یک. تفسیر و ویژگیها و صفات حاکم (اولی الامر) از دیدگاه شیعه شخص حاکم برجوامع اسلامی نه تنها باید قادر و مسلمان باشد، بلکه عدالت هم جزو شرایط و صفات اصلی و تفکیک ناپذیر اوست وگرنه اطاعت از حاکم غیرعادل، نه تنها ضروری نیست؛ بلکه باید علیه او قیام کرد؛ در حالی که برای فقهای اهل سنت و جماعت شرط مسلمان بودن و قاهر بودن برای حاکم اسلامی کفایت می کند و اطاعت از وی بر همه مسلمانان واجباست. این نظریه فقهی قیام علیه حکام مسلمان کشورهای اسلامی – که فاسد و دیکتاتورند – را مشکل می سازد. به همین علت نهضتهای اسلامی در جوامع اهل سنت عموماً در فکر براندازی این نوع از حکومتها نبودند؛ بلکه به شیو? اصلاحی با آنها برخورد می کردند. دو. باز بودن باب اجتهاد در مکتب تشیع باب اجتهاد همواره باز بوده است. در زمان غیبت نیز فقهای جامع الشرایط به عنوان نوّاب امام زمان(عج) وظیفه و رسالت راهنمایی پیروان خود را داشته اند. بدین ترتیب یک مسلمان شیعه باید مجتهد باشد یا از مجتهد جامع الشرایط تقلید کند؛ در حالی که در مکتب اهل سنّت و جماعت باب اجتهاد بعد از ائمه چهارگانه مکتبهای اهل سنت کلاً مسدود شده است و پیروان اهل سنت را به حال خود واگذاشته اند. وجود این نهاد در مکتب تشیع نه تنها به پیروان این مکتب کمک می کند همواره مسائل روز را با استفاده از فتاوای مراجع تقلید حل کنند؛ بلکه رابطه ای دائمی و طبیعی میان رهبران مذهبی که از مشروعیت لازم نیز برخوردارند و پیروان آنها ایجاد کرده و شرایط مقتضی بهره برداری سیاسی برای حضور در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و قیام در برابر حکام جور را فراهم آورده است. سه. استقلال علمای دینی از دولت در مکتب تشیع علما و روحانیون در هر مرتبه و درجه ای که باشند – از نظر اقتصادی و یا سلسله مراتب – از دولت مستقل اند و هیچ وابستگی به آن ندارند. این گروه عموماً از محل پرداخت وجوهات شرعی و نذورات مردمی ارتزاق می کنند. حتی حوزه های علمیه از این لحاظ مستقل اند: اما علمای اهل سنت به طور عموم از نظر اقتصادی به دولت وابسته اند و دولت ائمه جمعه و جماعات را منصوب می کند. آنان وابستگی تمام به حکام وقت دارند. و این مانعی بر سر راهشان است و به سادگی توان جدا شدن از ساختار نظام سیاسی را ندارند و نمی توانند با حفظ جایگاه و موقعیت خود، علیه حکام وقت قیام کنند. روحانیت شیعه به علت رابطه تنگاتنگی که با مردم دارد، خود را جزئی از توده های مردم می داند و به تبع خواست آنها که در چارچوب موازین دینی و شرعی است، عمل می کند. ذکر موارد فوق به این معنا نیست که انقلاب اسلامی ایران بر مسلمانان تابع اهل سنت تأثیر لازم را بر جای نگذاشته است؛ بلکه این گروه نتوانسته اند به علت نبود ساز و کارهای موجود در جوامع اهل تشیع، شیوه ای انقلاب در پیش گیرند و جوامع خود را به همان صورت که در ایران اتفاق افتاد، تحت تأثیر قرار دهند. در عین حال اثر انقلاب اسلامی ایران در این جوامع« تقویت روشهای اصلاحی» بود؛ بدین معنا که مردم در این جوامع سعی کردند با استفاده از ساختارهای سیاسی موجود، گرایشهای اسلامی خود را نفوذ دهند و قدرت را بدون تغییر سیاسی در اختیار گیرند. روشی که اسلامی گرایان در الجزایر و ترکیه اعمال کردند، حرکتهای رفورمیستی و اصلاحی بود که گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداریها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمینه کسب قدرت را فراهم کردند. اگر چه در عمل این روش در الجزایر با حضور خشن و بی رحمانه ارتش سرکوب شد و در ترکیه با استفاده از قوانین حاکم حداقل سه مرتبه جلوی کسب قدرت کامل اسلام گرایان گرفته شد و آینده دولت فعلی ترکیه که در واقع با نوعی ظرافت و تفاهم با نظام، سعی می کند موقعیت خود را برابر ارتش لائیک ترکیه حفظ کند، روشن نیست؛ با این وجود تردیدی نیست که این گرایشهای اسلامی مرهون بازتاب انقلاب اسلامی ایران است. ترکیه که خود وارث خلافت عثمانی بوده است، می تواند سر پل نفوذ اسلام سیاسی به قفقاز و بالکان باشد. این مورد به دلیل همجواری جغرافیایی و نیز به اشتراکات قومی، زبانی و مذهبی است. چند هفته قبل از حمله صدام حسین به ایران، کودتای نظامی در ترکیه صورت گرفت که تقارن و توالی چنین امری همزمان با انقلاب اسلامی، می تواند این فرضیه را تقویت کند که روی کار آمدن نظامیان در ترکیه بخشی از استراتژی مهار انقلاب اسلامی و کور کردن یکی از سر پلها بود. به این ترتیب می توان مسائل کلان سیاسی ترکیه در سالهای بعد را از این منظر نظاره کرد؛ از جمله ورود و خروج حزب اسلام گرای رفاه، حزب فضیلت و در نهایت حزب توسعه و عدالت به صحنه سیاسی آن کشور، که می تواند نوعی چالش جدی برای نظام لائیک ترکیه و آن هم ناشی از انقلاب اسلامی تلقی شود. در شبه قاره هند نیز انقلاب اسلامی ایران بی تأثیر نبود. افغانستان سرپل مهمی برای بازتاب انقلاب اسلامی در آسیای مرکزی بود. در دهه نخست انقلاب، این کشور تحت اشغال بود و سربازانی از ممالک آسیایی شوروی در افغانستان می جنگیدند که به نوعی با مجاهدان تماس داشتند.(8) در دهه دوم که شوروی فروپاشید و آن کشورها مستقل شدند و ضعفها و آسیبهای خاص این دوران را داشتند، تأثیرپذیری آنان از تحولات افغانستان و افکار مذهبی احزاب و مجاهدان افزایش یافته بود؛ ولی ظهور طالبان تقریباً این سرپل را قطع کرد. به فاصله 9 ماه پس از وقوع کودتای مارکسیستی در کابل، انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید و به سرعت، تأثیراتی در ابعاد مبارزاتی و سیاسی افغانستان برجای گذارد. در کنار اثرات عمیق معنوی برروند جهاد مردم افغانستان، تاکتیکهای مبارزاتی مردمی که در جریان مبارزات گسترده مر�

[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دستاوردهای انقلاب اسلامی]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن