واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: طعم گس تایید و تکذیب پخش «ربنای شجریان»؛ ما با بزرگانمان چه کردیم؟
باید منتظر بمانیم و ببینیم که صدای دوست داران فرهنگ و هنر و از همه مهمتر مردم جامعه که سال ها با صدای شجریان روزه خود را افطار کرده اند از سوی ریاست جدید صدا و سیما شنیده می شوند یا نه.
علی طلوعی: چند روز پیش خبر بازگشت ربنای شجریان به رسانه ملی در روزهای ماه رمضان، منتشر شد، خبر به فاصله اندکی به طور گسترده در رسانه های رسمی و مجازی با تیترهایی چون «بازگشت شجریان به رسانه ملی پس از هشت سال» و «پخش ربنای شجریان در ماه رمضان» منتشر شد، کمتر از چند ساعت بعد اما این خبر از سوی رئیس شبکه یک تکذیب شد و وی تاکید کرد که در این مورد باید منتظر تصمیم و نظر معاونت جدید سیما باشیم.
اکنون پخش «ربنای شجریان» در ماه مبارک رمضان منوط به نظر معاونت جدید سیما شده است؛ حال باید منتظر بمانیم و ببینیم که صدای دوست داران فرهنگ و هنر و از همه مهمتر مردم جامعه که سال ها با صدای شجریان روزه خود را افطار کرده اند از سوی ریاست جدید صدا و سیما دیده می شوند یا نه، چرا که اساسا عملکرد صدا و سیما در سال های اخیر نه تنها چنگی به دل نمیزد بلکه به قطع و یقین به دلیل اتخاذ سیاست های جناحی و حزبی و تک صدایی جای خود را به برنامه های بی کیفیت ماهواره داد و مردم را از خود روی گردان کرد. اما این تنها صدا و مقام شجریان نیست که سالهاست مورد بی مهری قرار گرفته است، بزرگانی دیگری نیزهستند که پس از سال ها درخشش در عرصه هنر کشور امروز کنج ازلت برگزیده اند، از بهرام بیضایی که روزی آثار ارزشمندی چون «مرگ یزدگرد» را خلق کرد تا ناصر تقوایی خالق «دایی جان ناپلون» همگی دچار بی مهری شده اند.
موفقیت اخیر فرهادی در جشنواره کن اما یکبار دیگر ما را نسبت به بزرگانی نامشان را بردیم دلتنگ نمود، این دلتنگی با پخش تصنیف «دلشدگان» شجریان در مراسم فرش قرمز فیلم فروشنده در کن و تقدیم این اثرش به غلامحسین ساعدی بیشتر هم شد.
اما جامعه امروز ما اصولا چه نیازی به بزرگان خود در عرصه موسیقی و سینما و هنر دارد؟ در تمام طول هفتاد و چند سال حکومت کومونیست ها در روسیه و پیش از آن در اوج اقتدار تزارها حتی یک فیلسوف هم در روسیه ظهور نکرد و این هنرمندان و به ویژه نویسندگان بودند که باید جای خالی آن ها را پر میکردند، تولستوی داستایوفسکی و دیگران. در روسیه همیشه برای خریدن کتاب نویسندگان صف های طولانی تشکیل می شد. چون هنرمندان تنها منبع تغذیه فکری جامعه بودند و تلاش میکردند تا با آثار خود سطح سلیقه و درک مردم عادی را ارتقا بخشند و تلنگری به افراد بزنند. در واقع امروز بخشی از این وظیفه بر عهده سینماگران است، علاوه بر آن انتقال فرهنگ ایرانی به دیگر نقاط جهان با ساخت فیلم آنقدرها هم که فکر می کنیم آسان نیست. این را بگذارید کنار نقدهای یک طرفه ای که به این آثار و جوایز آنها می شود، از دگرباش خواندن جشنواره کن تا حمله کیهان به فروشنده فرهادی و سیاه نما خواندن آن. ظاهرا این روزها دیگر محتوای فیلم ها مهم نیستند ، تنها کافی است فیلم یا فیلمساز در جشنواره های آنطرفی به موفقیت برسند و پس از آن است که حتی کسانی که فیلم را ندیده اند هم نقد های تندی علیه آن می نویسند.
با تمام این ها باید امیدوار بود شرایط طوری رقم نخورد که هنرمندان تصمیم به ادامه کار در جایی غیر از وطن خود داشته باشند، آنها قادرند با آثارشان در جامعه فرهنگ را غنا بخشند چرا که کار هنر به فکر واداشتن است .باید امیدوار بود که شرایطی فراهم شود تا فیلمسازان در داخل کشور کار کردن را از سر بگیرند و فرنگ رفته ها به کشور بازگردند و فعالیت را در داخل ادامه دهند.
۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]