واضح آرشیو وب فارسی:اعتماد: «نقاره زن کم بود از میمند آوردند.» خیلی بددهنی و پرخاشگری و بی ادبی در جامعه ما و در بین عوام و خواص کم بود، نیروی تازه نفس و جدید هم وارد کارزار شد، رسانه ها هم - به خصوص تلویزیون- شدند آتش بیار معرکه. انگار همه معطل مانده بودیم تا عین «گل» روی هوا بلش بگیریم و از آن بهره های فراوان ببریم. ذهن و ضمیر ما یک مغناطیس عجیبی پیدا کرده به فحش و بی ادبی. بعد از این همه سال تعلیم و تربیت تازه به جایی رسیده ایم که جاذب فحش های تازه و تکنیکی شده ایم. عبارت های توهین آمیز را از این طرف و آن طرف جمع می کنیم و بالابالای زبان مان می نشانیم و همین طوری داغ داغ بهره برداری شان می کنیم. بچه های تازه زبان باز کرده را بی خود فلفل در دهان شان نریزیم که چرا حرف زشت به کار می برند. اول بیایید فکری به حال رسانه ملی بکنید و مقدم بر بچه ها جلوی نویسنده ها و سیاستمدارها و منتقدان سینما را بگیرید که مراقب حرف زدن شان باشند. دوستان عزیز چنان از کشف این عبارت ذوق زده اند که نمی توانند ذوق زدگی شان را پنهان کنند و در استعمال این ناسزا قدری تعلل کنند. یعنی واقعا مسعود فراستی منظورش را با هیچ عبارتی جز [...] نمی توانسته منتقل کند؟ پس توی این چهل سال نویسندگی و نقد نویسی چه زحمت و دردسری داشته که از این لغت بی بهره بوده... وقتی بی تابی دوستان را برای استعمال [...]، بای نحو کان، دیدم به این نتیجه رسیدم که پردرآمدترین و پرسودآورترین بیزینس در حال حاضر می تواند این باشد که چند آدم فرهنگی و زبان باز و زباندان و مطلع از ویژگی ها و خاصیت های فارسی و عربی و انگلیسی، دور هم جمع بشوند و یک شرکت دانش بنیان تولید فحش راه بیندازند و برای مصرف منتقدین و اهل سیاست و بعضی روزنامه نگاران ناسزای تر و تازه و دهان پرکن بسازند، خدمات پس از فروش هم ارایه دهند، مشاوره هم... اگر بابت هر فحش صد تومن هم به حساب آن شرکت ریخته شود در عرض مدتی کوتاه می رسد به مقام و مرتبه ثروتمندترین شرکت ها و کارخانه ها؛ به شرطی که البته رایت هر فحش به حساب آن شرکت منظور شود... من البته این چند سطر را شوخی می نویسم و این ایده را من باب مزاح طرح می کنم اما شما می توانید جدی اش بگیرید و نشانه های واقعی اش را در روزنامه ها و بیان افراد دنبال کنید. یک نگاه واقع بینانه به فضای مملکت بیندازید تا ببینید از وقتی این «[...]» گفته شده چند بار در دهان ها چرخیده و چند بار کتبی و شفاهی به کار رفته. بعضی موارد آنقدر ذوق زدگی زیاد است که گوینده ها اصلا به این فکر نمی کنند که این عبارت متناسب با موضوع هست یا نه... من فیلم کمال تبریزی را ندیدم و خبر ندارم او چه ساخته و چه کرده اما مطمئنم در نقد فیلمش نیازی به بی ادبی و توهین نیست. بد ساخته یا خوب ساخته شما می توانید نقدش کنید. حتی می توانید پنبه اش را بزنید اما نمی توانید حرف زشتی بزنید که از ادبیات نقد بیرون است. می دانید وقتی در تلویزیون بگویید [...]، مردم کوچه و بازار چه خواهند گفت؟ یک فحش سنج بگذارید توی خیابان های شهر تا ببینید [...] وقتی از جام جم پایین می آید، به راه آهن نرسیده تبدیل به چه تعبیری می شود. بیماری فحش مسری است و سریع تر از آنچه فکر کنید به دیگران سرایت می کند. بعد هم وقتی فراگیر شد آن وقت اینطور نیست که فقط به آن طرفی ها گفته شود، در شلوغی شهر به این طرفی ها هم گفته می شود... یک نکته دیگر هم باید بگویم. فحش ها شاه کلید طلایی نیستند که با آنها هم بتوانید قفل های سیاسی را باز کنید و هم قفل های اجتماعی و هم قفل های فرهنگی و سینمایی را. فحش ها کار پیش از شما را راه نینداختند، کار شما را هم راه نمی اندازند. گرفتاری شما در سیاست و فرهنگ جدی است. به جای اینکه بنشینید و فکر کنید و مشکلات تان را حل و فصل کنید یا برای برون رفت از این وضعیت به راه حل برسید نشسته اید سرگرم فحش های جدیدالاحداث/ بلکه جدیدالورود شده اید؟ خودتان را سرگرم چه چیزی کرده اید؟ بر فرض هم که همه همین باشند که می گویید، ثم ماذا؟ بعدش چی؟ با این کار سینمای تان درست می شود؟ سیاست تان درست می شود؟ اقتصادتان درست می شود؟ مشکلات فرهنگی و اجتماعی برطرف می شوند؟ بر فرض که همه گرفتار [...]؛ نه اینکه شما کاری کرده اید که به این روز افتاده اند؟
پنجشنبه ، ۱۳خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اعتماد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]