واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی آه از نفس پاک تو و صبح نشابور از چشم تو و حجره فیروزه تراشی..
دو سال پیش بود که این شعر زیبا با صدای حجت اشرفزاده منتشر شد و خیلی زود به یکی از محبوبترین ترانههای سالهای اخیر تبدیل شد.سال گذشته در جشنواره موسیقی هم آلبوم ماه و ماهی توانست جایزه بهترین موسیقی تلفیقی را از آن خود کند.حالا بیشتر مردم این ترانه را شنیدهاند و با حجت اشرفزاده از طریق مصاحبهها یا حضورش در تلویزیون آشنا شدهاند. اشرفزاده، متولد نیشابور است. این خواننده 37 ساله معتقد است همه امکاناتی که علاقهمندان به هنر را به مقصد میرساند در تهران متمرکز شده و شهرستانها و حتی مراکز استان امکاناتی برای رشد و شکوفایی این عزیزان ندارند. با حجت اشرفزاده همصحبت شدیم تا از راهی که طی کرد تا به «ماه و ماهی» رسید، برایمان بگوید. در ویکی پدیا نوشته که اولین معلم شما در زمینه موسیقی پدرتان بوده، برایمان از خانوادهتان بگویید و این که چه تاثیری در انتخابها و موفقیت شما داشتند؟ نیشابور یکی از شهرهای کهن ایران است، هرچند در این شهر زیرساختهای مناسبی برای رونق فرهنگ و هنر وجود ندارد، اما با وجود آرامگاه شاعرانی مانند خیام، عطار و طبیعت بکر و باغهای قدیمی نیشابور خیلی از جوانان این شهر به سمت فعالیتهای هنری و فرهنگی سوق پیدا میکنند. پدر و مادرم هر دو فرهنگی و آشنا با ادبیات بودند. در خانوادههایی مثل خانواده من اتفاقات خوب فرهنگی و هنری رخ میدهد، فرزندان این خانوادهها از همان کودکی موسیقیهای خوب میشنوند و با کتابهای مناسب و تاثیرگذار آشنا میشوند. پدر و مادرم مرا از کودکی با شعر آشنا کردند و از همان دوران داستانهایی از شاهنامه برایم میخواندند. این فضا بسیار تاثیرگذار بود که پیش فرضهای ذهنیام را تقویت کند و مرا به سمت استعدادی که داشتم، پیش ببرد. حمایت بسیار مهم است وحتما نباید مالی باشد. همین که پدر و مادر این امنیت روانی و ذهنی را برایت به وجود آورند که کنارت هستیم و در حد بضاعتمان کمکت میکنیم، کافی است که بتوانی راهت را ادامه بدهی. پدر ومادرم معلم بودند و ما شرایط مالی متوسطی داشتیم، اما همه تلاش خود را کردند تا سختی زندگی مرا از راهم باز ندارد. این حمایتها باعث شد تا من رشته مورد علاقهام را که موسیقی بود، پیگیری کنم و با رفت و آمد به تهران به آرزوها و اهدافم نزدیک شوم. سختیهای زندگی که شما به آن اشاره کردید در شهرستانها بیشتر دیده میشود، اما همین سختیها گاهی بهانهای میشود که آدمها تلاش خود را برای رسیدن به اهداف متوقف کنند. شما با سختیهای زندگی چگونه روبهرو شدید؟ ضربالمثلی با این مضمون است که میگوید؛ دشمنی که مرا نکشد، قویترم میکند. شرایط سخت اقتصادی، اقلیمی و کمبود امکانات رفاهی، فرهنگی و هنری سرعت رسیدن به آرزو و هدف را کم میکند، اما اگر انگیزه کافی وجود داشته باشد همه این سختیها باعث میشود، فرد مقاومتر شود. اگر اهداف بزرگی داشته باشی، حتما تلاشت برای رسیدن به آنها بیشتر خواهد بود. هدفگذاری را از چه دورهای در زندگی شروع کردید؟ من از بچگی به موسیقی علاقهمند بودم، اما واقعیت این است که والدین نسل من همیشه نگرانی داشتند که از طریق کار و فعالیت هنری نمیتوان امرار معاش کرد یا درآمدی داشت. به همین دلیل، تاکید میکردند که باید در رشتهای فنی، مهندسی یا پزشکی درس بخوانی و تخصص بگیری و کنارش مثلا نقاشی بکشی،شعر بگویی یا ساز بزنی. اما در دنیای امروز این تفکر کاملا اشتباه است و کاملا با آن مخالفم. چون هنر این روزها تبدیل به یک حرفه درآمدزا شده است و هنرمندان اعم از بازیگر، آهنگساز، نقاش و... برای کاری که انجام میدهند،دستمزد میگیرند. در گذشته هنرمندان معمولا درویش مسلکی، زندگی میکردند و شرایط مناسبی نداشتند و این باعث میشد که خانوادهها از ورود حرفهای فرزندانشان به هنر ممانعت کنند، اما اگر علاقه ذاتی وجود داشته باشد، فرد راه خود را ادامه میدهد. از خوششانسی من بود که خانوادهام در کنار تحصیل مرا برای ادامه فعالیتهای هنری حمایت و کمک هم کردند. من در رشته مهندسی نرمافزار درس خواندم، اما به موسیقی هم به اندازه رشته تحصیلیام اهمیت دادند و کمک کردند که در این راه موفق شوم. معتقدم این حداقل کاری است که یک خانواده اهل فرهنگ و هنر، میتواند برای فرزندش انجام بدهد و او را از علاقهاش دور نکند. شما با ترانه ماه و ماهی به شهرت رسیدید، احتمالا قبل از این ترانه از راه مهندسی رایانه امرار معاش میکردید؟ بله چند سالی اینگونه بود، اما قبل از انتشار ماه و ماهی، تدریس آواز میکردم و از راه موسیقی و آواز هم درآمد داشتم. بعد از انتشار آلبوم ماه و ماهی در زمینه آواز سرم شلوغتر شده و کمتر فرصت تدریس دارم. با شهرت چگونه کنار آمدید؛ ترانه ماه و ماهی بسرعت میان مردم دست به دست شد و هنوز هم بعد از گذشت دو سال از انتشار آن هنوز مردم آن را گوش میکنند و حجت اشرفزاده را میشناسند. کمکم شرایط سخت میشود! این که مردم مرا میشناسند و از من استقبال میکنند، خوشایند است و محبت مردم انرژی زیادی به من میدهد، اما شهرت باعث میشود که زیر ذرهبین مردم قرار بگیری و آنها از هر حرف یا حرکت تو هر برداشتی که دوست دارند، میکنند. آسیبشناسی این رفتار کار جامعهشناسان است. به نظرم بخش بزرگی از مردم کشور ما تبدیل به منتقدانی شدهاند که درباره همه چیز اعم ازموضوعات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و هنری نظر میدهند و آنها را نقد میکنند.خیلی جالب است که مثلا همزمان هم توافق هستهای را تحلیل میکنند و هم درباره لباس فلان هنرمند نظر میدهند! من واقعا نگران این موضوعم که مردم ما به خودشان اجازه میدهند به زندگی شخصی دیگران هم سرک بکشند و حریم خصوصی آنها را نادیده بگیرند.زندگی شخصی افراد معروف جذاب است و خیلیها را کنجکاو میکند، اما نظر دادن درباره زندگی آنها، قضاوت کردنشان و رای صادر کردن دربارهشان وارد فاز خطرناکی شده است. فضایی برای عقدهگشایی و ... فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مکانی شده برای هتاکی، فحاشی و ورود به زندگی شخصی و خصوصی افراد.کامنتهایی که زیر پستهای هنرمندان نوشته میشود، ثابت میکند که برخی از مردم که تعداد آنها کم هم نیست، هیچ احترامی برای هنرمندان قائل نیستند و این موضوع باید آسیبشناسی شود. جلوی گسترش دنیای مجازی را نمیتوان گرفت، اما باید برای آن فرهنگسازی کرد.باید حریم خصوصی و شخصی افراد را به مردم توضیح داد و تاکید کرد که حق ورود به آن را ندارند.مثلا اگر مردم صدای مرا دوست ندارند، آوازها و ترانههای مرا گوش نکنند، اما نباید به من توهین یا فحاشی کنند.فضای مجازی امکانی را به وجود آورده که آدمها بیمحابا یکدیگر را قضاوت و توهین میکنند. گاهی اوقات عکسی کاملا خصوصی از یک چهره معروف در شبکههای اجتماعی راه پیدا میکند و بسرعت دست به دست میشود و کسی که این عکس را منتشر کرده فکر نمیکند این اشتباه او باعث میشود زندگی و حتی خانواده آن فرد از هم بپاشد و این زنگ خطر بزرگی است که به صدا درآمده و باید آن را جدی گرفت و برایش راه حلی پیدا کرد. طاهره آشیانی - جامجم
دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 12:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]