واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اگر بخواهیم با تئوریهای حسی و فلسفه هنر حسی، جامعهشناسی و روانشناسی حسی، تحلیلی از روابط ایجاد شده در جامعه اسلامی - که خود مبتنی بر درک وجدانی از خلافت اجتماعی اسلام و معنویت است- ارائه دهیم، در عمل با تحریف و تأویل این روابط الهی در عرصه تأسیس ساختارهای اجتماعی و توصیف و تبیین آن روبرو خواهیم شد. مقدمه: چگونه راه شهداء را ادامه دهیم! (ضرورت ارائه درک تئوریک از انقلاب) پیدایش انقلاب با عظمت اسلامی در عصر تسلط همه جانبه تمدن رنسانس راهی نو را در مقابل بشر ماده زده ایجاد کرده است؛ این انقلاب شعار محوری تمدن رنسانس که بی نیازی و استغناء ازدین و انبیای الهی بود- را در عمل با بطلان روبرو کرده است. ایجاد تزلزل درایده محوری مدرنیته - که الگوهای مدرن سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه بر مبنای آن طراحی می شود- علت دشمنی های 30 ساله غرب با نظام اسلامی می باشد. اینک که در آستانه دهه چهارم این راه پر افتخار و پر بهجت هستیم؛ نیازهائی بیش از پیش برای پویائی دستگاه ایمان احساس می شود که بدون شک در رأس این نیازها تولید ادبیات و نقشه¬ی تفصیلی این درگیری همه جانبه با تمدن مدرن می باشد. مبتنی بر نگاه فوق اگر شهدای انقلاب و دفاع مقدس خون مطهرشان علت ایجاد و تأسیس یک الگوی جدید اداره بر مبنای دین در دنیا گردیده است؛ بدون تردید سازماندهی نیروهای انقلاب برای تکمیل این الگوی اداره¬ی دینی ادامه¬ی راه پر افتخار شهداء محسوب می شود. لهذا لازم است برای پاسخگویی جامعه شناسانه به این نیاز اساسی درکی تئوریک و تفصیلی از گذشته، حال و آینده انقلاب اسلامی ارائه شود. و فعالیت های اجتماعی بر مبنای آن سازماندهی شود؛ دهه چهارم انقلاب فرصتی مغتنم برای تعمیق این مهم می باشد. تبیین چگونگی تکمیل الگوی اداره¬ی دینی از طریق ارائه درک تئوریک و تفصیلی از انقلاب بر اساس فلسفه شدن اسلامی و این مسئله از بستر 1.نقد اجتماعی تفسیرهای غربی از آینده انقلاب و چگونگی اداره آن،2. نقد اجتماعی تفسیرهای التقاطی از آینده انقلاب و چگونگی اداره آن و3 . تبیین چگونگی تکامل اداره جامعه بر مبنای دین ممکن است. 1. تبیین معنای تئوریزه کردن انقلاب گفتیم که دهه چهارم فرصتی مغتنم برای تئوریزه کردن انقلاب است. اما ارائه درک تئوریک از انقلاب به چه معناست؟ 1/1. ضرورت تحلیل تفصیلی پدیده ها بر مبنای دستگاه فکری هماهنگ با آن پدیده تحلیل پدیدهها اگر از زاویهای مناسب و بر اساس یک دستگاه فکری هماهنگ با آن پدیدهها صورت نپذیرد، منجر به ارائه درکی ناقص وتحریفیافته از آنها خواهد شد. به بیان دیگر، مدیریت پدیدهها در مرحله پیدایش و سپس در مراحل تغییر و تکامل بر اساس نظام فکری خاصی صورت میپذیرد که پدیدهها عینیتیافته آن نظام فکری میباشند. لذا برای ارائه تحلیلی صحیح و واقعی از پدیدهها ضرورت دارد ابعاد نظام فکری حاکم بر پدیدهها تبیین گردد. 1/1/1. تدریجی بودن حصول درک تئوریک از پدیده ها گرایشها و افکار حاکم بر جوامع همواره به صورت خاصی تجلی مییابند که منجر به ایجاد پدیدههائی در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میشوند، ارائه تحلیلی صحیح و واقعی از این پدیدهها همان تبیین نظام فکری حاکم بر آن پدیدهها میباشد. البته اینگونه نیست که تمامی پدیدآورندگان پدیدههای اجتماعی توان ارائه گزارشی تئوریک و مبنایی از محصول تلاشهای عینی خود داشته باشند، ولی ناتوانی در دفاع عقلانی از یک پدیده قدرت درک ضرورت و چگونگی آن پدیده را نفی نمیکند. از سوی دیگر، درک ابعاد پدیدههای اجتماعی سیری تکاملی دارد، یعنی در ابتدا لزوماً ابعاد یک پدیده اجتماعی به صورت تفصیلی روشن نیست، بلکه در مرحله تغییرات و تکامل به تدریج درک روشنتری از آن پدیده برای پدیدآورندگانش حاصل میشود. 1/1/1/1. آغاز پدیده ها بر مبنای درک وجدانی هر زمان که ایدهای کلی و آرمانی پس از پیدایش، در مسیر عمل قرار میگیرد، نرمافزارها و عقلانیت مورد نیاز خود را طلب میکند، از اینرو، همواره نوعی درک باخود داریم که از آن به درک وجدانی تعبیر میکنیم. این درک علت به وجود آمدن پدیدههای اجتماعی است. انسان پس از احساس کارآمدی یک امر در جریان زندگی نسبت به آن اعتقاد و ایمان پیدا میکند و آن امر را در زندگی خود پیگیری مینماید، حتی اگر این اعتقاد همراه با تحلیلی تفصیلی نباشد. 2. ضرورت تبدیل درک وجدانی از انقلاب به درک تئوریک از انقلاب در امر تصرف دین برای اداره جامعه نیز مسئله به همین شکل است. در جریان انقلاب، مردم کارآمدی تصرف دین در امور جامعه را در روند تاریخی پیروزی انقلاب و حوادث سخت آن درک نمودند، از اینرو نسبت به تصرف اجتماعی دین در جامعه درکی وجدانی و ایمانی دارند. اما این درک وجدانی به صورت اجمالی است و برای تأسیس ساختارهای دینی میبایست تبدیل به درکی تفصیلی و تئوریک گردد. باتوجه به این مطلب میتوان گفت هر پدیده اجتماعی در مرحله تغییر و تکامل خود باید درک تئوریک وعقلانیت توصیفکننده درک وجدانیِ مرحله پیدایش خود را ارائه دهد تا بتواند بر این اساس برنامههای خود را طراحی نماید. تفاوت درک وجدانی ودرک تئوریک عمدتاً در اجمال وتفصیل این دو درک است. 1/2. پیروزی های انقلاب در تخریب ساختارهای طاغوتی و مقاومت در برابر استکبار ، محصول درک وجدانی از انقلاب نکته مهمی که پس از بررسی مراحل پیدایش انقلاب اسلامی ایران در روند پر از شدائد پیروزی انقلاب توجه همگان را به خود جلب میکند این است که به سبب رهبریهای امام خمینی(ره) درکی وجدانی، ایمانی و اجمالی نسبت به امر خلافت اجتماعی، یعنی امر تصرّف دین در جامعه[1] و در مردم ایجاد شده است. این درک محصول روند این مبارزه بزرگ و دشواریهای آن میباشد، ویژگی آن نیز وجدانی و اجمالی بودن است. دفاع مردم از انقلاب با گوشت، پوست و خون خود و لبیکشان به امام در سرنگونی رژیم شاه، پیروزیهای ملت ایران در برابر ضد انقلاب، جنگ با عوامل صدام و حضور در صحنههای انتخابات همه و همه مرهون همین درک وجدانی ایجاد شده برای مردم در روند مبارزه میباشد. ولی این پدیده وجدانی و ایمانی برای ادامه روند خود نیاز دارد به تئوری و معادله تبدیل شود. انقلاب از نظر درک وجدانی و ایمانی مردم به آرمانهایش دچار هیچ مشکلی نیست و وجدان عمومی جامعه ضرورت خلافت و بندگی خداوند متعال را در امر اداره حس میکند، 2/2. ارائه درک تئوریک از انقلاب، اصلی ترین لازمه تأسیس ساختارهای مطلوب بر اساس مبنا و جهت الهی اما به سبب محدود بودن کارآمدی درک وجدانی به تخریب ساختارهای مخالف و مقاومت در برابر هجوم آنها نمیتوان با تکیه به این درک ساختارهای متناسب با مبنای الهی را در جامعه تأسیس[2] نمود. در تخریب مبنا و جهت کفر که به معنای حذف جریانهای طاغوتی و استکباری است میتوان به درک وجدانی و ایمانی اتکا نمود، ولی برای تأسیس نظام مطلوب بر اساس مبنا و جهت الهی باید این درک وجدانی و ایمانی در عقلانیت نیز حضور پیدا کند و تبدیل به درک تئوریک شود. از اینرو اگر درک وجدانی انقلاب به درستی توصیف شده و به عقلانیت متناسب با این جهتگیری تبدیل شود، میتوان برای تحقق آرمانهای انقلاب برنامهریزی کرد و بعد از طراحی برنامه حرکت، نقشه مراحل سیر به سوی آرمانها واضح میگردد و ما میتوانیم بر مبنای درک تئوریکی که در حقیقت توضیح و تبیین همان درک وجدانی مرحله تخریب و مقاومت است برنامههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خویش را در جهت تقویت آرمانهای انقلاب اسلامی و تحقق خلافت و بندگی حقیقی ساماندهی نماییم. 1/2/2. عدم توجه به ارائه درک تئوریک از انقلاب، علت انحراف انقلاب طراحی و تأسیس جامعه اسلامی در همه ابعاد خود نیازمند تخصصها و تئوریهایی است که چگونگی و مراحل این تأسیس را بر مبنای الهی تبیین مینماید و اگر این امر مهم به نحو شافی و وافی مورد توجه قرار نگیرد، در مرحله تأسیس و طراحی جامعه دینی، به علت فقدان نظام فکری و معادله تأسیس، راهی را میپیماییم که در نهایت به از بین رفتن و تحریف درک وجدانی و ایمانی اولیه جامعه میانجامد. به بیان دیگر اگر درک وجدانی حاصل از اسلامیت نظام تبدیل به تخصص و نسخه عمل نشود عمل در عرصههای سیاست، فرهنگ و اقتصاد سبب مبنای عمل قرار گرفتن تئوریها و نسخههای جوامع غیر الهی شده و اداره نظامهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به مبنای مادهپرستی واگذار میشود. عمل بر اساس تئوریهای وارداتی، بعد از چند نسل، درک وجدانی و ایمانی مردم را در روابط مدرنیته منحل مینماید. ما باید در جامعه اقدام به تأسیس نظامها و ساختارهای اسلامی کنیم، زیرا میدانیم غرض از انقلاب اسلامی تنها جابهجا نمودن جایگاه افراد در مسند حکومت نبوده است و این انقلاب به هدف اسلامی شدن روابط و ساختارهای حاکم بر جامعه انجام گرفته است. جامعه ایران پیش از انقلاب از ناهنجاریهای حاکم بر ساختارها و روابط دوران شاهنشاهی رنج میبرد و با لبیک به امام(ره) و کمک و جاننثاری در راه انقلاب اسلامی قدمی علیه مظالم آن دوره برداشت. از اینرو بحث دومی که اکنون به صورت طبیعی باید در جامعه اسلامی مطرح شود بحث تأسیس نظام مطلوب اجتماعی بر اساس اسلام میباشد. ویژگی این نظام و ساختارها و روابط حاکم بر آن جریان مبنا و جهت الهی در همه ابعاد جامعه است. 3/2. عدم توجه به معنویت در ساخت تئوری های غربی، علت ناکارآمد بودن این تئوری ها در ساختار سازی مطلوب برای نظام اسلامی علت اصلی ناکارآمدی عقلانیت و تئوریهای وارداتی در به کارگیری درک وجدانی و ایمانی جامعه اسلامی در ساخت و تأسیس ساختارهای مبتنی بر اسلام، حسی بودن این عقلانیتها است. تولید تئوریها و عقلانیتهای غیراسلامی براساس مشاهدات حسی انجام میگیرد و این به معنای انکار توانایی ماوراء و معنویت[3] در ساخت تئوری و عقلانیت در دنیای مدرن است. از اینرو اگر با تئوریهای حسی و فلسفه هنر حسی، جامعهشناسی و روانشناسی حسی بخواهیم تحلیلی از روابط ایجاد شده در جامعه اسلامی ارائه دهیم، که مبتنی بر درک وجدانی از خلافت اجتماعی اسلام و معنویت است در عمل با تحریف و تأویل این روابط الهی در عرصه تأسیس ساختارهای اجتماعی و توصیف و تبیین آن روبرو خواهیم شد. امروزه در روابط تخصصی و عقلانیتهای موجود در جهان، معنویت و توجه به ماوراء رویکردی غیر علمی تلقی شده و در توصیف و تبیین هر پدیدهای ابعاد معنوی آن نادیده گرفته میشود. این رویکرد کاملاً خلاف غرض ما میباشد. غرض ما تبلیغ و تبیین درک وجدانی انقلاب و اسلام و انتقال فرهنگ جهاد و پایداری و تأسیس ساختارهای اجتماعی متکفل توسعه این مبنای الهی است و همه محتوای جذاب فرهنگ انقلاب، همین ابعاد معنوی و ماورایی حاضر در این فرهنگ است. پی نوشت ها: [1]. مقام معظم رهبری از امر تصرف دین در جامعه تعبیر به «مهندسی دین در دنیا» نمودهاند، ایشان در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام(ره) میفرمایند: « یکی از آماجهای تهاجم دشمنان ما در سطح تبلیغات جهانی، همین یگانگی دین و دنیاست؛ میگویند چرا دین را پیشوا و مهندس دنیا میدانید». 14/3/1384 [2]. اگر اندیشمندی بخواهد جامعهای را بر اساس مبنا و عقیده خود اداره کند به این کار تأسیس گویند. [3]. «ما میبینیم که در زمینههای مختلف تحقیقات و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیای مادی ودنیای غرب مبنای قابل قبول و مورد اعتمادی نبوده؛ به خصوص در زمینه علوم انسانی که در علوم تجربی و فناوری هم اثر خودش را نشان داده است. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت، به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان میگذارد، این نگاه زیربنا و قائده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده است.» مقام معظم رهبری 26/9/1383 /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 472]