تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): اى مردم! جز اين نيست كه خداست و شيطان، حق است و باطل، هدايت است و ضلالت، رشد ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826276092




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطره کامران نجف‌زاده از ناصر حجازی +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
خاطره کامران نجف‌زاده از ناصر حجازی +عکس
خاطره کامران نجف‌زاده از ناصر حجازی +عکس کامران نجف‎زاده در صفحه شخصی خود عکسی قدیمی از خودش در کنار مرحوم ناصر حجازی را منتشر کرد


به گزارش فرهنگ نیوز، کامران نجف‎زاده در صفحه شخصی خود عکسی قدیمی از خودش در کنار مرحوم ناصر حجازی را منتشر کرد و خاطره ای را نیز از وی بیان کرد:
 
خرداد مرا ياد مصاحبه با ناصر خان مي اندازد.بيست و يك سال پيش .قبلش من يادداشتي نوشتم در نقد اسطوره آبي ها.بيست و يكسال پيش .ناصرخان خواند. شاکي شد.وقتي بچه ها زنگ زدند طبق معمول براي مصاحبه بعد از بازي ،جواب نداده بود.گفته بود :"چي بود اين مطلب؟کيه اين نجف زاده؟".
چند روز که گذشت لابد بي خيال شد که قبول کرد يک مصاحبه رودررو با کيهان ورزشي داشته باشد.
 
"محسن خمارلو"ي عزيزم،استقلالي دو آتشه اي بود و هست رفيق ناصر خان بود.
گفت :کامران هماهنگ کردم ولي نگفتم تو نجف زاده اي!گفتم:"خب حالا چکار کنيم؟"...گفت:ناصرخان که چهره ات را نديده.گفتم با آقاي "کامراني!"مي آييم.
براي يک روزنامه نگار ورزشي مصاحبه زيرپوستي با علي پروين يا ناصر حجازي آنقدر جذاب هست که حالا به چنين شيطنتي هم راضي شود.روز قرارکشان کشان خودمان را کشيديم تا دم خانه شان.يک خانه ويلايي بعد از اينکه از مقابل پارک گذشتيم و سربالايي خفني را رد کرديم.ناصر خان که نشست روبروي ما،انگار در هچل عجيبي گير کرده بودم.گفتم محسن من الان اعتراف مي کنم.گفت:"جان مادرت بي خيال شو...قاط مي زنه ها"!
 
يک کمي همينجوري که داشت سيگار مي کشيد نگاهش کردم.هي سيگار مي کشيد.
تا آمديم مصاحبه را شروع کنيم از "مرگ"گفت.
*شما چرا قبل از شروع مصاحبه از مرگ صحبت کرديد؟
 
ـــ مرگ براي همه هست. به خدا قسم من از مرگ نمي ترسم. الان همه کارهايم را کرده ام. بچه هايم سروسامان گرفته اند. اگر هم بميرم ديگر خيالم راحت است. راضي ام به رضاي خدا.
مصاحبه تمام شد.عالي شد.عالي شد.مصاحبه را مي گويم .گفت شما که چيزي نخورديد.گفتيم خيلي ممنون.بعد تا دم در آمد.محسن رفيق با معرفتم رفت يک طرف.من هم رفتم يک طرف.ده دقيقه پياده رفتم.يادم افتاد کيفم را خانه ناصرخان جا گذاشته ام.توي کيفم هم حالا چيزي نبود.نمي دانم چرا بخاطر چهار تا برگه سپيد و دو تا خودکار کيف اين طرف و ان طرف مي بردم.
تا زنگ خانه را زدم درب را باز کردند.وارد حياط شدم همسر ناصر خان کيف بدست امد دم در با لبخندي بر لب.آمدم بيرون ديدم آقاي حجازي سوار ماشين،بوق مي زند.
 
*"کدام طرف ميري؟"
-ممنون.بارون مي زنه مي خوام يک کم قدم بزنم.
*خلاصه من مي رم سمت ورزشگاه انقلاب...
-ممنون.فقط خواستم يک نکته اي بگم ناصرخان...اون يادداشت رو من نوشتم.
يک کمي مکث کرد.
 
*کدوم يادداشت؟
-همون که شما ناراحت شديد.من کامران نجف زاده ام.
بعد آب دهانم را قورت دادم و کمي گرخيدم و گفتم فوقش هم به قول محسن اگر قاط بزند مصاحبه را که گرفته ام.
 
خنديدو گفت:
*"مهم نيست.بيا سوار شو برسونمت."
گفتم ممنون.برايتان تيتر مي زنم "تا پلک زدم،جواني رفت." 


منبع: مشرق


95/3/5 - 17:37 - 2016-5-25 17:37:52





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن