واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در دوره توسعه سیاسی که با شعار اصلاحات سرکار آمدند( اصلاح یادگاری های دوران سازندگی). اما شاهد روی کارامدن اکثریت قریب به اتفاق نیروهای همفکر دولت سازندگی در کسوت وزیر، معاون رییس جمهور و.. بودیم. در بحث اقتصادی هیچ اصلاحاتی انجام نشد. در بحث بوروکراسی ودیوان سالاری نیز وضعیت ثابت ماند. در عرصه سیاست خارجی به نوعی محافظه کاری تن در دادند. پایان ساعت رای گیری روز ۲۲خرداد ۱۳۸۸ آغازی بر پایان مشروعیت ومقبولیت خودساخته گروهی بود که سالهای بعد از جنگ با دو گفتمان سازندگی و توسعه سیاسی بر ایران اسلامی حاکمیت داشتند. در این مطلب به اختصار در مورد آینده اصلاحات، جبهه بندی های سیاسی در کشور و سرنوشت پیش روی جریان زهم گسیخته وبحران زده ۲خرداد خواهم پرداخت. مهمترین عنصر برای بقای یک گفتمان در کارآمدی آن است. گفتمان اسلام خواهی، عدالت خواهی، مردم گرایی، قانون مداری واصلاح طلبی هریک در صورتی موفق به حیات سیاسی خود می شوند که بتوانند کارآمدی خود در صحنه سیاسی و در نزد افکار عمومی را اثبات کنند. از گفتمان سازندگی آقای هاشمی شاهد بروز فاصله شدید طبقاتی، ویژه خواری مسئولان، بحران های اجتماعی در جامعه همچون آشوبهای گسترده در اعتراض به وضعیت بد اقتصادی، سرگردانی تئوری پردازان دولت سازندگی در پی ریزی تئوری بومی جهت اداره کشور، پدیده نا میمون تهاجم فرهنگی که در حقیقت در پی ذبح گفتمان انقلاب با تکیه بر نوعی پوپولیسم مدرن!! بود، رانتخواری گسترده وتولد آقازداگان قانون گریز و.. در دوره توسعه سیاسی که با شعار اصلاحات سرکار آمدند( اصلاح یادگاری های دوران سازندگی). اما شاهد روی کارامدن اکثریت قریب به اتفاق نیروهای همفکر دولت سازندگی در کسوت وزیر، معاون رییس جمهور و.. بودیم. در بحث اقتصادی هیچ اصلاحاتی انجام نشد. در بحث بوروکراسی ودیوان سالاری نیز وضعیت ثابت ماند. در عرصه سیاست خارجی به نوعی محافظه کاری تن در دادند. از شعار توسعه سیاسی آقایان تنها شاهد انحراف و از هم پاشیدن تشکل دانشجویی دفتر تحکیم وحدت، پایین آمدن در صد حضور مردمی در انتخابات مانند انتخابات دومین دوره شوراهی اسلامی شهر و روستا، بروز انشقاق های تشکیلاتی وفکری شدید در بدنه جبهه دوم خرداد، عبور از همگرایی وگرایش به واگرایی تشکیلاتی، تبدیل مخالفین به معاندین بر خلاف شعار تبدیل معاند به مخالف، سرازیر شدن سیل نیروهای انقلابی پشیمان وبرخی دولتمردان به عنوان پناهنده سیاسی به آمریکا، حاکمیت و آسودگی خاطر مافیای زروزور وتزویر که نشان از حاکمیت تفکر محافظه کارانه شدید در برخورد با فساد شدید دولتمردان داشت. در واقع تنها نقطه ای که جبهه ۲ خرداد جهت اصلاحات!!! در آنجا به آب وآتش می زد در مبانی انقلاب ونظام وارزشهای دینی بود. در غیر این صورت شاهدیم که این تفکر بی ریشه ودروغین به هیچ وجه در صدد اصلاح مبانی ظالمانه حاکم بر مناسبات بین المللی نبود، هژمونی غرب را پذیرفته بود، در مقابل فساد اداری و مالی سکوت کرده بود زیرا می دانست با دستمال آلوده نمی توان شیشه را پاک کرد. گسست بین ملت وحاکمان در حال گسترش بود و ویژه خوارن به خرید سیاستمداران مشغول شدند. دولت نهم: دولتی سرکار آمد که به تمام معنا ساختار شکن بود. شیوه تبلیغات وشعارهای دکتر احمدی نژاد از دید طیف مدرن کاملا سنتی بود. تعبیری که از انقلاب و ارزشهای انقلاب به سنت می شد. حتی در این دوره سردار قالیباف قصد داشت بین ارزش مداری و مدرن گرایی اتحادی ایجاد کند. احمدی نژاد شیوه اجماع اصولگرایان را زیر سوال برد. وی اعتقاد داشت تا هنگامی که خدا باشد دیگر نباید به رسانه و پول در تبلیغات اصالت داد. در شرایطی که تئوریسین های دوم خرداد از سرعت شتابنده جامعه به سمت مدرنیته وعبور از ایدئولوژی وایدئولوژی گریزی می گفتند، کاندیدی ایدئولوژیک برسرکار میآید. «نه» بزرگ ملت ایران به مافیا، به محافظه کاران، به اصالت رسانه و ثروت. در حقیقت بعد از آغاز شکست جریان ۲خرداد در انتخابات دومین دوره شورای شهر و روستا وادامه آن تا ۳ تیر ۸۴ نشان از روی گردانی مردم از گفتمان ناکارامد و غیر بومی ۱۶ ساله ای داشت که فطرت مردمی و روح انقلابی را به مسلخ لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی برده بود. توجیهات شکست از سوی تئوریسینهای این جریان همچون توجیهات مربی فوتبالی است که پس از شکست ۴ برصفر از یک تیم ته جدولی، زمین وزمان وداور ووضعیت جوی و.. را به باد ناسزا می گیرد وهیچگاه نمی گوید شاید اشتباه از تاکتیک تیم ونحوه سیستم بازی کردن باشد. دولت نهم در امر سازندگی وارد شد و شعار منحرف شده جریان کارگزاران وبوروکراتهای مذهبی را به کل ایران تعمیم داد. «ایران برای همه ایرانیان» در سفرهای استانی تجلی یافت. احمدی نژاد اصالت رسانه را زیر سوال برد. اصلاحات داخلی را آغاز کرد. با آغاز به کار دولت نهم شاهد براشتن نقاب از چهره کسانی بودیم که سالها بر طبل قانون گرایی، تحمل مخالف، دموکراسی ورای مردم و.. می زدند. شکست تئوریک جریان دوم خرداد یا به اصطلاح خودکشی فلسفی آنها سبب شد که اینبار کسانی همچون سروش، حجاریان، محمدرضا خاتمی، تاجزاده و حتی شخص خاتمی که روزی با ثبت سخنان جان لاک، منتسکیو .. در باب قانون گرایی ورای مردم چهره ای متعادل واصلاح طلب از خود رسم کرده بودند به یکباره تمامی شعارهای بی ریشه خود را فراموش کرده واینبار همچون سلف فکری لیبرال خود که با جهانیان و مخالفانشان با گفتمان تحقیر وجنگ صحبت می کردند، اینبار به فحاشان و هرزه گویانی علیه دولت تبدیل شوند که هیچ سخن مخالفی را تحمل نمی کردند. تبدیل گفتمان قانون گرایی، تحمل مخالف، کرامت انسانی، دموکراسی و رای مردم به ادبیات تحقیر و توهین نشان دهنده ناکارآمدی گفتمان سابق(سلاح سابق) و روی آوری به سلاح جدید وکم دردسر لمپنیسم بود. دولت نهم توسعه سیاسی را به خوبی معنا کرد. امری که بدون ادعا انجام شد. امری که صدها مانند جهانبگلو، عمادباقی، سیدمحمد خاتمی، سروش، حجاریان و صدها کتاب و مقاله ونشریه زرد دیگر نتوانستند انجام دهند. گسترش حضور مردم در پای صندوقهای رای در۲۲خرداد۸۸ نشان دهنده بازگشت حقیقت به سیاست بود. ترجمان واقعی گفتمان توسعه سیاسی و سازندگی بر مبنای آموزه های ارزشی و بومی. اینک نیز میرحسین موسوی آخرین تیر در ترکش جبهه زهم گسیخته ۲خرداد برای بقا در صحنه سیاست وسپهر گفتمانی جامعه بود. احمدی نژاد مقبولیت افسانه شده آنها را به چالش کشاند. در حقیقت پیروزی احمدی نژاد نشان از شکست جریان بی ریشه دوم خرداد از شعار به انحراف کشانده خودشان یعنی رای مردم بود. تلاشهای میرحسین موسوی تنهابخش بسیار ناچیزی از جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. انتخاب ملت انتخابی از سر فطرت وبدون تکیه بر عوام فریبی همچون نشان سادات، قانون گرایی شعاری و خط امام منهای سیره امام بود. آقای کروبی نیز نماینده طیف سرخورده و مرده ای بود که حضور یا عدم حضور ایشان هیچ تاثیری بردردصد حضور مردم نداشت. احمدی نژاد با پیروزی خود درس محکمی به مدعیان اخلاق سیاسی داد. همانها که روزی خواهان نابودی مخالفان خود در ۲خرداد ۷۶ بودند. همان ها که شعار توسعه سیاسی دادند و اینک طاقت رای ملت و دموکراسی را ندارند. شکت ۲خردا شکست گفتمان بی ریشه ای بود که چند صباحی را زیادی در این خاک ریشه دوانده بود ولی به خاطر کم عمق بودن ریشه خود علی رغم مراقبتهای مالی و رسانه ای شدید در نهایت خودکشی کرد. آشوبهای اخیر نمایشگر آشوب درونی روحی تئوریسینهای پوپرمسلکی است که باور قبول شکست خود را ندارند. آشوبی خیابانی برگرفته از آتش حرص وسوزش دورنی سیاستمداران شکست خورده سیاسی وگفتمانی. پس چه بهتر مردمی که روزی در شعارهای تبلیغاتی برای ما ارزشمند بودند اینک در آتش غم شکست ما بسوزند. مرگ بر مردمسالاری، مرگ بر رای مردم که ضد ماباشد. این شعار بسیاری را یاد شعارهای جرج بوش می اندازد. آینده سیاست جهان وسیاست داخل بی شک در دستان مردمی بی ادعا و پرتوان است. احمدی نژاد نماینده گفتمان اصیل و فراموش شده ای است که بزرگترین انقلاب سنتی- مذهبی جهان را در دنیای روبه مدرنیته ایجاد کرد. اینک عصر خمینی دوباره با قدرت برگشته. عصر پیروزی فطرت گرایان بر طبیعت گرایان. در یک کلام باید گفت÷÷ که عصر بازگشت خدا به سیاست. ۳تیر ۸۴ و ۲۲ خرداد۸۸ بازگشت روح به یک فضای سیاسی مرده وبی روح بود. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]