واضح آرشیو وب فارسی:دیار باران: انتظار مادری برای بازگشت پسرش در آستانه ۳۴ سالگی است، مادر بنیانگذار لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)، حاج احمد متوسلیان که هنوز هم چشمانش دنبال احمد می گردد.به گزارش « دیارباران »، چندی پیش بود که فیلم «ایستاده در غبار» خیلی از جنگ ندیده ها را مجذوب شخصیت حاج احمد کرد؛ حاج احمد متوسلیان، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)؛ حاج احمدی که انتظار مادرش به سی و چهار سالگی رسیده و امروز در بستر بیماری هم چشمانش به دنبال احمد می گردد، پسرش؛ حتی خبری از آمدنش. بعد از شنیدن خبر بیماری مادر حاج احمد، با جمعی از خبرنگاران به دیدنش رفتیم؛ اولین بار بود که این «مادر انتظار» را می دیدم؛ او روز گذشته به دلیل شکستگی پا در بیمارستان آریا بستری شد؛ وقتی او را دیدیم با اینکه از نظر جسمی شرایط مناسبی نداشت اما به لحاظ روحی بسیار بانشاط بود و با وجود شرایط سخت بیماریش، با خوشرویی و نهایت محبت از ما استقبال کرد. نمی خواستیم خیلی مصدع اوقاتش شویم؛ در همین چند دقیقه ای که کنارش بودیم، یاد و خاطره فاتح خرمشهر، دوباره برای مان زنده شد و ذکر رشادت های حیدر رزمندگان از زبان مادرش بسیار شنیدنی و جذاب بود؛ آنجا که گفت: «پسرم در راهی که دوست داشت، رفت؛ برای اسلام و انقلاب رفت…» و اشک هایش جاری شد. وقتی ما از آرزوی مان برای بازگشت فرمانده بی بدیل لشکر محمد رسول الله (ص) گفتیم، مادرش که هنوز هم نگاهی پرامید داشت، با لحن غریبی گفت: «الان ۳۴ سال است که احمدم رفته و برنگشته؛ فکر کنم تا الان پیر شده، مثل من شده….» مادر در ادامه گفت: «یکی از همرزمان احمدم، به خاطر عوارض شیمیایی در این بیمارستان است؛ او من را دید وگرنه در این بیمارستان گوشه ای افتاده بودم و کسی از من خبر نداشت.» همیشه از فرماندهان و پژوهشگران دفاع مقدس شنیده بودیم که می گفتند: «حاجی، مادر شیرزنی دارد و از دامن او چنین شیرمردی پرورش یافته و شده فرمانده اسطوره ای لشکر محمد رسول الله(ص)؛ کسی که خواب را برای اسرائیل حرام کرد»؛ وقتی امروز همین پیام فرماندهان را به مادر حاج احمد رسانیدم، مادر این فرمانده گفت: «احمد هر چه بود و هر چه داشت، از زحمات پدرش بود.» حمیده متوسلیان که برای مراقبت در کنار مادر حضور داشت، گفت: «یکی از کسانی که برای معرفی حاج احمد خیلی زحمت کشید، حسین بهزاد بود؛ تا مدتها کسی حاج احمد را نمی شناخت؛ بعد از قلم های او خیلی ها پیگیر حاج احمد شدند و خواستند این شخصیت را بشناسند». خواهر حاج احمد به ما یادآوری کرد که مادرش، از سادات حسینی است؛ او حتی وقتی می خواست به مهمان ها شکلات تعارف کند، گفت؛ «هر کدامتان به نیت امام حسین (ع) که امام سوم است، سه تا بردارید.» زمان خداحافظی از مادر حاج احمد، خوب در چهره او دقیق شدم؛ نگاه های مادر عجیب شبیه حاج احمد متوسلیان بود؛ مادر آذرخش مهاجر برای مان دعای خیر کرد و گفت: «شما که جوان و معصوم هستید برای من عزیزید؛ همیشه از خدا خواسته ام هر حاجتی دارید روا کند و عاقبت بخیر شوید؛ من دیگر رفتنی هستم، می دانم؛ برایم دعا کنید» بعد هم به یکی از دسته گل های اتاق اشاره کرد و گفت: «یکی از این گل ها را برای یادگاری از طرف من ببرید.» «جاویدالاثر سردار حاج احمد متوسلیان» این فرمانده فرماندهان و حیدر رزمندگان، پس از حضور در جبهه های غرب و جنوب کشور و پس از آزادسازی خرمشهر در عملیات الی بیت المقدس، به منظور دفاع از مردم مظلوم لبنان در مقابل تجاوز اسرائیل راهی لبنان شد و در روز ۱۴ تیر سال ۶۱ توسط مزدوران رژیم صهیونیستی به همراه سه دیپلمات دیگر ربوده شدند که تاکنون اطلاعی از سرنوشت قطعی این چهار دیپلمات در دست نیست.
سه شنبه ، ۲۸اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دیار باران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]