واضح آرشیو وب فارسی:آوای آبی پوشان: 0 سینما،اگر قرار باشد ،همه اش دیالوگ باشد ،پس با تئاتر که خاستگاه اصلی آن دیالوگ است ،چه فرقی دارد. شاید بتوان سینمای ایران را به دو گونه سینمای دیالوگ محور و سینمای تصویر محور(ایماژیک)باز تعریف کرد،سینمایی که اگر این دو با هم در یک قاب قرار گیرد ،سینمایی ارزشمند می شود. فیلم سینمایی ‘ […]سینما،اگر قرار باشد ،همه اش دیالوگ باشد ،پس با تئاتر که خاستگاه اصلی آن دیالوگ است ،چه فرقی دارد. شاید بتوان سینمای ایران را به دو گونه سینمای دیالوگ محور و سینمای تصویر محور(ایماژیک)باز تعریف کرد،سینمایی که اگر این دو با هم در یک قاب قرار گیرد ،سینمایی ارزشمند می شود. فیلم سینمایی ‘ ابد و یک روز’ ساخته سعید روستایی، اگر چه در جشنواره بین المللی فیلم فجر دوره سی و چهارم موفقیت هایی را کسب کرد،اما این فیلم ،آنقدر درگیر دیالوگ هاست که تصویر سازی اثر در پس آنها گم شود. اگر نبود بازی تئاتریکال نوید محمدزاده در این اثر که گاهی هم غلو آمیز و ‘اگزجره ‘ بود، شاید عنصر ادراکی دیداری این اثر در لابلای دیالوگ ها باقی می ماند. از سوی دیگر بازی یکنواخت و ‘ مونوتن ‘ پیمان معادی نیز ریتم این کار را گاهی آنقدر کند می کند که انگار پیمان معادی دارد دوباره بازی تکراری فیلم های دربارهٔ اِلی و جدایی نادر از سیمین و قصه ها را جلو دوربین می برد. فیلم ابد و یک روز ،اگر چه می توانست یک اثر تراژیک در سینمای ایران باشد اما کارگران جوان با بازگردانندن کاراکتر سمیه (پریناز ایزدیار) در پایان قصه ،این اثر تراژیک را به درامی اجتماعی مبدل می کند. گره های داستانی در این اثر پیش از ورود به سکانس بعدی ، برای مخاطب باز می شود و نگاه مخاطب تنها به انتهای فیلم می افتد که در انتها نیز سعید روستایی ،بی هیچ منطقی سمیه را به منزلگاه خویش برگشت می دهد. شاید بتوان اوج این گره های داستانی را در زمانی دانست که محسن با بازی نوید محمدزاده می خواهد مواد مخدر را بفروشد اما دستگیر می شود و برادر کوچک او آدرس خانه شان را اشتباه می گوید و کش و قوس ها در دورن کوچه ،تعلیق داستان را به زیبایی به پیش می برد اما به راحتی با ورود داستان به پاسگاه این تعلیق پا در هوا می ماند. سعید روستایی ،اگر چه درباره داماد افغانی این فیلم قضاوت نمی کند و خوب و بد (خیر و شر) برای این کاراکتر تعریف نمی کند ،اما بازگشت سمیه به خانه خود نتیجه گیری و قضاوت سعید روستایی است که ردپای مولف را می توان به راحتی در انتهای فیلم دید. خانه در فیلم ابد و یک روز نه استعاره و نه نماد وطن است ،بلکه یک خانه ساده مانند خانه های دیگر در جنوب شهر است،ولی ابد و یک روز یک جوهره زمانی است، جوهره ای که می توانست فیلم را به یک تراژدی ماندگار تبدیل کند که این گونه نمی شود. انسان های این فیلم زندگی رئالی دارند و این رئالیسم بودن اثر بدون هیچ واهمه ای می توانست نگاه جامعه شناختی – روانشناختی را برای مخاطب تقویت کند و کارگردان پیش از قضاوت به جای تماشاگران، به ارائه روانکاوی تصویری و نه دیالوگ محور پرتره ها می پرداخت. تک لوکیشن بودن کار بجزء چند تصویر لانگ شات و مدیوم شات در فلافل فروشی اتفاق می افتد و حتی آمبیانس Ambience صدا نیز در این فلافلی به گوش مخاطب نمی رسد،تاکیدی بر بسته بودن جامعه این کاراکترهاست اما این مساله خود تاکیدی است که باعث می شود داستان از بالا قضاوت شود،در حالی که کارگردان می توانست از شگرد دوربین بر روی دست،اضطراب و نگرانی این خانواده ها مانند تصاویر ماندگاری که اصغر فرهادی در فیلم درباره الی خلق کرد، به مخاطب نشان دهد. جنس خانه بدون مادر یا با مادر در فیلم سعید روستایی ،راه به جایی نمی برد و از قضا وجود همین کاراکتر در متن داستان ، خانه را تنها یک چهاردیواری تک لوکیشنی مبدل می کند و این فیلم را در رده سایر فیلم های آپارتمانی ایران قلمداد می کند که چندین دهه است گریبان سینمای بدون قهرمان و اکشن ایران را گرفته است. به گزارش آوای آبی پوشان به نقل از ایرنا،این فیلم اگر چه برای سعید روستایی نخستین فیلم داستانی بلند بود،اما می توان سرآغازی برای روند رو به رشد این کارگردان جوان باشد. نقد از محمود رئیسی ۲۰۹۷ انتهای پیام /* ارتباط با سردبیر: [email protected] تماس بی واسطه با مسئولین
شنبه ، ۲۵اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آوای آبی پوشان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]