تبلیغات
تبلیغات متنی
رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی
محبوبترینها
بررسی دلایل قانع کننده برای خرید صنایع دستی اصفهان
راه های جلوگیری از جریمه های قبض برق
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکتهای مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه میتوانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدلهای [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1804404825
![نمایش مجدد: محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ refresh](https://vazeh.com/images/refresh.gif)
محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ
محمدعلی سپانلو که به «شاعر تهران» معروف است و حافظه تاریخی خوبی از ادبیات معاصر داشت شامگاه 21 اردیبهشتماه شعر پایانی زندگی را سرود.
خبرگزاری ایسنا: سپانلو در کنار شعر به پژوهش در حوزه ادبیات و ترجمه نیز میپرداخت و کتابهایی را در این زمینهها منتشر کرده بود.
محمدعلی سپانلو شاعری است که در سال 1347 و یک ماه بعد از اولین حمله اسراییل به فلسطین، شعری در حمایت از فلسطینیها نوشت. او همچنین شعر معروف «نام تمام مردگان یحیاست» را در فضای دفاع مقدس و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران سروده است. دیگر شعر معروف سپانلو سرودهاش برای احمد شاه مسعود - قهرمان ملی افغانستان - است.
سپانلو با اشاره به شعر «چریکهای عرب» میگفت او اولین شعر فلسطین را گفته و به این موضوع افتخار میکند. سپانلو همچنین میگفت شعر «چریکهای عرب» را که در مردادماه سال 1347 بعد از شکست اعراب از اسراییل در جنگ ششروزه سروده، در «کیهان روزانه» چاپ کرده و بعد آن را در دهه 50 در مجموعه شعر «هجوم» که چند سال در محاق بوده، منتشر میکند. تأکید هم داشت که شعر را همان زمان در روزنامه چاپ کرده تا تاریخ سرایشش مشخص باشد.
او همچنین درباره شعری که به علی دایی تقدیم کرده بود میگفت اینکه این موضوع در پی حرف دایی درباره تعلق آذربایجان به ایران بوده است. سپانلو تاکید داشت که ایران برایش اهمیت زیادی دارد.
![محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1394/2/22/531213_753.jpg)
محمدعلی سپانلو، شاعر، پژوهشگر و مترجم پیشکسوت، شامگاه دوشنبه 21 اردیبهشتماه در بیمارستان درگذشت. او که چند سالی از سرطان ریه رنج میبرد اخیرا در پی ناراحتی ریوی و تنفسی در بخش ICU بیمارستانی در تهران بستری شده بود.
سپانلو متولد 29 آبانماه سال 1319 در تهران بود. «رگبارها»، «پیادهروها»، «سندباد غایب»، «هجوم»، «نبض وطنم را میگیرم»، «خانمزمان»، «تبعید در وطن»، «ساعت امید»، «خیابانها، بیابانها»، «فیروزه در غبار»، «پاییز در بزرگراه»، «ژالیزیانا»، «کاشف از یادرفتهها» و «قایقسواری در تهران» از مجموعه شعرهای این شاعرند.
همچنین ترجمه «آنها به اسبها شلیک میکنند» نوشته هوراس مککوی، «مقلدها» نوشته گراهام گرین، «شهربندان» و «عادلها» نوشته آلبر کامو، «کودکی یک رییس» نوشته ژان پل سارتر، «دهلیز و پلکان» شعرهای یانیس ریتسوس و «گیوم آپولینر در آیینه آثارش» - شعرها و زندگینامه گیوم آپولینر - از دیگر آثار منتشرشده او هستند.
«چهار شاعر آزادی» (زندگی و احوال چهار شاعر عصر مشروطه؛ عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ملکالشعرا بهار، فرخی یزدی) دیگر کتاب این پژوهشگر است.
محمدعلی سپانلو که در سالهای دور تجربه حضور در فیلمهای «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی / 1351)، «ستارخان» (علی حاتمی / 1351) و «شناسایی» (محمدرضا اعلامی / 1366) را داشت در سال 1380 هم در فیلم «رخساره» امیر قویدل به ایفای نقش پرداخت.
سپانلو درباره بازیگری به ایسنا گفته بود: در بعضی موارد انگیزه کنجکاوی بود به یک مدیوم هنری و در بعضی موارد بهخاطر بعضی مسائل مثلا مشکل در انتشار کتاب و برای گذران زندگی.
![محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1394/2/22/531214_103.jpg)
او از نقشهایی که ایفا کرده بود، نقشش در فیلم «ستارخان» را بیشتر دوست داشت، هرچند نقش کوتاهی بود، و علت آن را علاقه به مشروطه عنوان میکرد.
اما ماجرای فیلم «آرامش در حضور دیگران» به سال 1348 بازمیگردد. سپانلو درباره آن روزها میگفت: من تقوایی را به نام میشناختم، روزهایی که او داستان مینوشت و در مجله «آرش» منتشر میشد. روزی او را در منزل سیروس طاهباز دیدم و این اولین آشنایی من با او بود. بعد در هتل مرمر یک بار دیگر تقوایی را دیدم، از من پرسید که فیلم بازی میکنی؟ من نمیدانستم که او فیلمساز هم هست. گفت که همه برای من مجانی بازی میکنند چون پولی ندارم و به جایی هم وابسته نیستم. قرار شد که من در این فیلم بازی کنم. غلامحسین ساعدی فیلمنامه را داد و سیروس طاهباز هم خانهاش را، هر دو هم بدون دریافت پول و اینطور بود که «آرامش در حضور دیگران» ساخته شد.
***
محمدعلی سپانلو در مقدمه گزینه اشعارش (چاپ اول 1383) در مطلبی با عنوان «آبان و بیابان» نوشته است:
«من در آبان به دنیا آمدم - نوزده سال پس از آغاز قرن خورشیدی ما - آبان، فرشته آب و فراوانی، اما حداقل دو کتاب از پانزده کتاب شعر، و بسیاری از سطرهای من، از نام و فضای بیابان غبارآلود شده است. در جستوجوی رابطهای میان روح و خاک، تا شاید شورهزار شکوفا شود، از کویر ستایشها نوشتم و بارها از خود پرسیدم: آیا کسی که زاده آبان است/ آیینهدار عکس بیابان است؟
به نگاه من، آبانماه همان جوان خوشبرخوردی آمد که گل سرخی به یقه بارانیاش زده از کویر میگذشت. در آن کویر شاعران بسیاری گردش میکردند، و سیاحت میکردند تابلوهایی را که روی پایهها قد افراشته بود؛ تصویرهایی جذاب از شهرهای آینده و از زنان زیبا که لابهلای بادهای غبارانگیز لبخند میزدند. شگفتآور بود که همه، در مرحلهای از سفر خود، به این نمایشگاه بیابانی رسیده باشند.
کودکی من، همان دورانی که میگویند نطفههای شخصیت شکل میگیرد، عرصه نوعی هرج و مرج ناشی از جنگ بینالمللی دوم بود؛ با جشن آب محله و بوی گلاب شکر، چرخدستیها که قند و شکر کوپنی میبردند، قشون متفقین و دلبران لهستانی... آنها سایههای نیاکان خود را بر سنگفرشهای تهران قدیم میلغزاندند. و من نیز... که شاید دو سایه داشتم. گرچه همزادها سایه ندارند.
از دوره دبستان میخواستم شعر بنویسم ولی چیز دندانگیری به دست نمیآمد. در مدرسه رازی و بعد مدرسه دارالفنون ضمن تقلید از استادان شعر فارسی میکوشیدم صدای خودم را بیابم، اما قایق من در باتلاق به سنگینی پیش میرفت. روز اول بهمن سال 1340، وقتی از یکی از تظاهرات دانشکده حقوق، با سر شکسته و بارانی سرخ از خون به خانه آمدم، قلم برداشتم و شاعر شدم. گویی خون غبارهای قریحه مرا شسته بود. ناگهان هرچه میخواستم مینوشتم یا اختراع میکردم، زبان، سبک، تصویر و صدای ویژه خودم را، به این تعبیر، من فرزند هنری جنبش دانشجویی ایران هستم.
![محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ محمدعلی سپانلو؛ از زندگی تا مرگ](http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1394/2/22/531215_997.jpg)
جایی از پنج پشت پدران خود نوشتهام و میدانستم که این از مقوله فخر به «عظام بالیه» نیست؛ نوعی رابطه با پدربزرگهای تاریخی که نامههایشان را با برگهای پاییزی برای ما میفرستند؛ دیداری نه چندان موهوم با سوارکاران، ملکهها، سیاحان و شاعران. از آن پس بارها در بیابانهای میهنم، که روزگاری دریاها بوده است، و طبقات آهکی کوهستان درجات نابودی آنها را ثبت کرده، کشتی راندهام؛ ملاح خشکرود، که به سندباد برمیخورد و ناخدا بزرگ را مهرمزی و شاید یزدگرد... تماشایی فراسوی هستی ملموس و محسوس و جستن قالبهای مناسب عصر و آینده. پرسه در شهرهای خیالی بابل و کلده و تخت جمشید و حتی تهران، زیرا حتی در تهران امروزی از شمال (تجریش) تا جنوب (میدان راهآهن) قایق راندهام؛ سیر و سفری که به علت شیب آب، بازگشتی ندارد.
رویاهایی که برای رهایی از آن شعر به دست میآمد، اما یک لحظه پس از وصول، رویای دیگری میآفرید؛ چرخهای سرگیجهآور که دم دستترین درمان آن پناه بردن به پارک است برای بازی شطرنج با یک ناشناس، که شاید همزادی باشد، نگهبان افسانهها، افسانههای موجود در حافظه جمعی اما هنوز کشفنشده، همزادی که کلماتش را در فاصله سکوتها و زمانهای راکد ذخیره میکند. در این لحظه شعر، با وسوسهای سمج، از تاریخ و اسطوره الهام میگیرد تا میان کتمان و اعتراف دست و پا بزند.
بسیاری از همکاران اسبهایی هستند که بیوقفه میتازند تا با سر به دیوار بخورند. لباسهای کهنه را پشت و رو میکنند تا مدعی شوند ریخت جدیدی ساختهاند. برخی عریان میشوند تا به اکتشاف نخستین لباس جلوه بفروشند. در این ضد نبوغ البته قریحهای حیرتانگیز نهفته است. اما شاعر که با رمانهای تاریخی و پلیسی و با قصاید سبک خراسانی بار آمده بود، در فاصله سیر از الکساندر دوما به فاکنر، از منوچهری به نیما، از هوگو به الیوت، بازی نکرده بود. پس از تماشای طبیعت به شناخت تمدن کوشید، سفرهای خیالی و خوابهای تاریخی را تجربه عینی کامل میکرد. نیمی از دنیا را با چشم سر تماشا کرد و در فرجام در شهر و حتی محله زادگاهش لنگر انداخت تا بکوشد همه تجربههای عینی و ذهنی را در جغرافیای کوچکی متمرکز کند. با این همه بیشتر داستانهایی که روایت کرد ما به ازای خارجی نداشتند. او اکنون در کشور خودساختهاش زندگی میکند، بیآن که قانونی خاص را امضا کرده باشد.
از هرچه گذشته سبکها و مکتبها (و مدها) فقط تزئینکننده جوهری هستند که در اکتشاف اصیل شعر آشکار میشود؛ محصولی برخاسته از سنت اما همواره متجدد، گزارشگر زمان اما زمانگریز. و به هر حال ما به خاطر عشق و امید، کار و فرسودگی، اضطراب و مرگ، در زمان مخصوص شعر همیشه با یکدیگر معاصریم. آیا شاعر گمان میبرد از نقل نداشتنها و فقدانها خلاص شده است؟ آیا آن رویا سرانجام به نوعی رهایی رسیده بود، در حالی که سایههای او هرکدام سلیقهای داشتند؟ رویا رایگان است و آزادی گرانقیمت. یک بار گمان برد که از آن دوگانگی آزاد شده است. در یکی از کویرها به همزادش برخورد؛ سایهای نفرسوده و جوانمانده پرسید: چطور این همه جوان ماندهای، در حالی که من سالخورده میشوم؟ و شنید که: آه، آن همزادت، آن دومی، در هزارتوی روایتهایی که میساخت گم شد. پرسید: پس تو که هستی؟
- من سومی هستم.
پس بهتر است دیگربار همان جوان خوشبرخورد را سراغ بگیریم، با شاخه گلی بر یقه بارانی، در مرز کویر - کویر ناشکیبا و تلخاد سرزمین ما - ایستاده «اذن دخول» میطلبد؛ میخندد و خواستگار لبخندی است از مادر پیر.»
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]
صفحات پیشنهادی
اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد 4 زندگی را نجات داد
شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲ ۵۶ اهدای اعضای بیمار مرگ مغزی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد موجب نجات و ادامه زندگی چهار بیمار نیازمند به عضو شد به گزارش گروه دریافت خبر ایسنا- منطقه خراسان دکتر ابراهیم خالقی مسئول واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی مشهد اظهار کرد در پانهافبک استقلال خوزستان: دو بازی آخر، حکم مرگ و زندگی دارد
چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸ ۱۲ هافبک تیم فوتبال استقلال خوزستان گفت در دو بازی آینده هر چه داریم میگذاریم تا امتیازات این بازیها را بگیریم چرا که این دو بازی برای ما حکم مرگ و زندگی را دارد علیاصغر عاشوری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا - منطقه خوزساهدای عضو بیمار مرگ مغزی ادامه زندگی برای سه بیمار را فراهم کرد
معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی گناباد اهدای عضو بیمار مرگ مغزی ادامه زندگی برای سه بیمار را فراهم کرد شناسهٔ خبر 3655206 - سهشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵ ۲۸ استانها > خراسان رضوی گناباد- معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی گناباد گفت یک بیمار مرگ مغزی در یکی از بیمارستانهای تحتگسترش؛ بازی مرگ و زندگی پرسپولیس
جواد منافی گسترش بازی مرگ و زندگی پرسپولیس بازیکن و مربی پیشین تیم فوتبال پرسپولیس تأکید کرد که دیدار مقابل گسترش فولاد نقش مهمی در قهرمانی این تیم خواهد داشت به گزارش فرهنگ نیوز جواد منافی درمورد شرایط پرسپولیس بعد از باخت به نفت تهران و شانس این تیم برای قهرمانی گفت در فوتهافبک استقلال خوزستان: دو بازی آخر، حکم مرگ و زندگی دارد
به گزارش ورزش 11 علی اصغر عاشوری اظهار کرد خوشبختانه پس از چند بازی که مقداری روند تیم مان خوب نبود و خوب حمله نمی کردیم و خوب نیز در زمین همدیگر را پیدا نمی کردیم در بازی با راه آهن به خود آمدیم و بازیکنان نیز حساسیت بالای بازی را درک کردند و با یک بازی روان توانستیم سه امتیاهداي زندگي به چهار نفر از سوي بيمار مرگ مغزي در زنجان
اهداي زندگي به چهار نفر از سوي بيمار مرگ مغزي در زنجان زنجان - ايرنا - مسئول شبكه فراهم آوري پيوند اعضاي دانشگاه علوم پزشكي زنجان گفت بيمار مرگ مغزي در زنجان با اهداي عضو به چهار بيمار نيازمند زندگي اهدا كرد رويا قهرماني روز شنبه در گفت وگو با خبرنگار ايرنا با بيان اينكه اين اولیورپولی ها دقایقی قبل از بازی مرگ و زندگی
هواداران لیورپول ورزشگاه آنفیلد را برای بازی نیمه نهایی لیگ اروپا پر از تماشاگر کرده اند هواداران بی شمار شهر بندری لیورپول که در تحقیقات دانشگاهی حتی اولویت علاقه به تیم شان را بالاتر از خانواده شان دانسته اند دقایقی قبل از بازی اینگونه برای تشویق تیم شان سنگ تمام گذاشته اندتغییرات در زندگی برای رفع روزمرگی
بهتر است زندگی خود را از یکنواختی بیرون بیاورید و اجازه ندهید در حالت روزمرگی بماند تغییراتی در نحوه زندگی و امورات خود بدهید و سعی کنید هرروزتان با روز بعد فرق کند برای اینکه در زندگی از تکرار و روزمرگی رها شویم لازم است ترفندها و راهکارهایی را به کار بریم ترفندهای سادهای کهافبک استقلال خوزستان: دو بازی آخر، حکم مرگ و زندگی است
دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۴ ۴۷ هافبک تیم فوتبال استقلال خوزستان گفت در دو بازی آینده هر چه داریم میگذاریم تا امتیازات این بازیها را بگیریم چرا که این دو بازی برای ما حکم مرگ و زندگی را دارد علیاصغر عاشوری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خوزستاناحمدزاده: رویارویی با صبا بازی مرگ و زندگی است/ مسئولان انزلی با بومی ها خوب تا نکردند
سرمربی تیم فوتبال ملوان گفت بازی با صبا برای ما مهم است اگر امتیاز بگیریم امید انزلی چی ها برای حضور در فصل آینده بیشتر می شود Source 01جمعه ۱۰اردیبهشت۱۳۹۵-
گوناگون
پربازدیدترینها