واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در سومین نشست نسل ماندگار عنوان شد؛
گردان مسلم افتخار گرگانی ها است/ جانبازانی که آروزی شهادت داشتند
شناسهٔ خبر: 3620075 - دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۹
استانها > گلستان
گرگان – دوجانباز جنگ تحمیلی در سومین نشست صمیمی و دو ماهانه نسل ماندگار که با حضور رزمندگان دفاع مقدس در موسسه فرهنگی و هنری میرداماد گرگان برگزار شد، خاطرات خود را از دوران جنگ بازگو کردند. به گزارش خبرنگار مهر، نشست صمیمی نسل ماندگار به همت موسسه فرهنگی و هنری میرداماد گرگان، همراه خاطره گویی رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی شامگاه یکشنبه در موسسه میرداماد برگزار شد. برای سومین نشست نسل ماندگار آزاده عقیل عرب و جانباز رضا علیپور برای خاطره گویی انتخاب شده بودند. تعارفات مرسوم نیز بین این دو نفر بود اما عقیل عرب تصمیم گرفت تا صحبتش را آغاز کند. ایران در زمان جنگ تحمیلی از کمبود سلاح رنج می برد عقیل عرب در سال ۱۳۶۵ در حالی که ۱۴ سال سن داشت، برای نخستین بار به مناطق جنگی اعزام شد و ۹ ماه در جبهه های جنگ علیه حق باطل با دشمنان مبارزه کرد. او در آن زمان محصل بود و حدود ۲۸ ماه نیز در اسارت عراقی ها قرار داشت و هم اکنون نیز جانباز ۵۰ درصد است. وی صحبت هایش را آغاز کرد و گفت: حدود ۲۰ روز بود که از جبهه برگشته بودم و گردان در آن زمان نیروهایش را به مناطق عملیاتی فراخواند. از فعالیت عراقی ها مشخص بود که برنامه ای برای عملیات دارند و فکر می کنم حدود ساعت سه شب بود که اعلام کردند قرار است عملیات را آغاز کینم. او ادامه داد: من تنها سه خشاب کلاشینکف برای جنگ داشتم و فرمانده گردان مسلم نیز به همین اندازه من از سلاح جنگی استفاده می کرد. عراقی ها از تجهیزات نظامی خوبی برخوردار بودند اما متاسفانه رزمندگان ما با کمبود تجهیزات و تسلیحات نظامی رنج می بردند. شنیده ام که سازمان ملل متحد اعلام کرده است که جنگ ایران مقابل عراق با حمایت از ۱۰۰ کشور از عراقی ها بوده است و عراقی ها از قدرتی برخوردار بودند که برای هر تانک چهار تانک جایگزین وجود داشت.
عرب با بیان اینکه اگر در شب عملیات کانال را حفر نمی کردیم همه نیروها به شهادت می رسیدند، گفت: من در زمانی که در سنگر در حالت خوابیده بیدار بودم خط عراقی ها را دیدم که مثل یک ریسه روشن شده بود. سریع احمد مومنی فرمانده گردان مسلم را صدا زدم و به او گفتم که عراقی ها آتش تهیه دیده اند. تا اینکه بخواهیم خود را برای عملیات آماده کنیم، عراقی ها گلوله به سمت ما شلیک کردند و عملیات تا ساعت ۹ صبح فردا ادامه پیدا کرد. عراقی ها به اندازه ای بر سر ما توپ و خمپاره می انداختند که حتی می خواستند یک بوته هم در زمین باقی نماندوی با بیان اینکه بعد از اصابت خمپاره بیهوش بودم، گفت: وقتی به هوش آمدم دیدم در داخل سنگر هستم و هیچ چیزی هم در کنارم نیست. با خودم فکر کردم که عراقی ها به سنگر آمدند و همه چی را برده اند. به بیرون از سنگر رفتم و پنج عراقی را دیدم که در زمین های کنار سنگر در حال پرسه زدن هستند. یک نارنجک هم در سه متری من قرار داشت و تا اینکه خواستم برای گرفتن آن اقدام کنم، یکی از عراقی ها با صدای بلندی فریاد زد. من هم سریع به داخل سنگر رفتم و خودم را در همان حالت بیهوشی قرار دادم. جانباز دفاع مقدس اظهار کرد: عراقی ها پس از داخل شدن به سنگر یک نارنجک به کنار من انداختند و از سنگر بیرون رفتند. پس از این کار عراقی ها نیز سعی در گرفتن نارنجک داشتم اما باز هم عراقی ها متوجه شدند و دوباره آن کار را تکرار کردم. این کار برای چند بار پیاپی تکرار شد و در چهارمین مرتبه عراقی ها چند تیر به بدن من زدند. با لباس های خونی و کثیف به داخل علفزار ها رفتم و حدود پنج روز را در آنجا بودم تا اینکه به واسطه دو عراقی که با آمبولانس در حال پاکسازی منطقه بودند، اسیر شدم. من را به فرماندهی بردند و در بین اسرا قرار دادند. بیشتر اسرا به شدت زخمی شده بودند و حتی بدن من بعد از هشت ماه زخم هایش خوب شد. اما دومین خاطره گوی سومین نشست صمیمی نسل ماندگار جانباز رضا علیپور بود. کسی که در سال ۱۳۶۲ نخستین حضور خود را در جبهه های جنگ تجربه کرد و حدود ۵۰ ماه نیز در مناطق جنگی حضور داشت. وی درآن زمان دانش آموز بود و هم اکنون نیز جانباز ۲۵ درصد است. علیپور در ابتدای سخنانش به ارشاد مردم در آن زمان پرداخت و گفت: روزی به همراه شهید علمدار و حسن زاده به بازار نرگسیه ساری رفتیم. سه جوان در حال راه رفتن در بازار بودند که از لحاظ پوشیدن لباس و رعایت حجاب، شکل و شمایل به خصوصی داشتند. به آن ها گفتم که چرا به طور مناسب لباس پوشیدید که یکی از آنها در جواب به من یک مشت زد و گفت که شما در جبهه نتوانستید کاری کنید حالا آمده اید تا مردم را ارشاد کنید؟ او ادامه داد: گردان مسلم افتخار گرگانی هاست و اکثر نیروهای این گردان از رزمندگان استان مازندران بودند. من تشنه جانبازی بودم و هر باری که به خانه می آمدم، مادرم قبل از اینکه درب را باز کند از من سوال می کرد که من را روسفید کردی یا نه؟ همزمان با من نیز دو برادر من به همراه پدرم یعنی هر چهار نفر در مناطق عملیاتی بودیم و مادرم همه ما را حمایت می کرد و آرزو داشت که همه ما شهید یا جانباز شویم. پس از پایان مراسم، از آقایان عقیل عرب و رضا علیپور با اهدای تندیس نسل ماندگار تقدیر بعمل آمد. همچنین احمد خواجه نژاد مدیرعامل موسسه فرهنگی و هنری میرداماد گرگان اعلام کرد که چهارمین نشست صمیمی نسل ماندگار در هفته اول تیرماه برگزار می شود. در این برنامه که سومین نشست دو ماهانه این موسسه بود سید عباس حسینی فرماندار گرگان و همچنین علی اصغر فضیلت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان حضور داشتند. در دو نشست گذشته باران الهی بر سر مردم دارالمومنین گرگان نازل شد و این اتفاق برای سومین بار پیاپی در نشست یکشنبه شب نیز اتفاق افتاد که از نکات جالب توجه این نشست است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]