واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اما آیت الله ری شهری که در آن زمان وزیر اطلاعات بوده اند و بالطبع جزء آشنا ترین افراد به وقایع آن دوره می باشند اخیرا کتابی چاپ کرده اند به نام « سنجه انصاف » که در این کتاب تمام وقایع آن دوره را همراه با اسناد شرح داده اند ، حتی برای اولین بار تصویر نامه 6 / 1 حضرت امام در این کتاب آمده است لذا شما را به خواندن این کتاب توصیه می کنم. البته برای اینکه اشاره ای هرچند کوتاه به ماجرا شده باشد توجه شما را به خبری از خبرگزاری فارس جلب می کنم : حجت الاسلام محمدي ري شهري در كتاب جديد خود كه به بررسي مقطع حساسي از جمهوري اسلامي از نصب منتظري به قائم مقامي رهبري تا عزل وي و ماجراي باند مهدي هاشمي اختصاص دارد، نحوه انتصاب منتظري به قائم مقامي و نظر مخالف امام(ره) با اين مسئله را تشريح كرد. در اين كتاب همچنين براي نخستين بار تصوير نامه تاريخي 6/1/68 امام(ره) به منتظري كه از سوي عوامل مخاطب نامه در آن تشكيك شده بود، آمده است. وي با تأكيد بر اينكه نظر امام پيش از تصميم مجلس خبرگان نسبت به رهبري آقاي منتظري منفي بود، در تشريح دلايل اين ادعا به نامه 6/1/68 ايشان خطاب به منتظري اشاره كرده و با ذكر فرازي از آن مبني بر اينكه "والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم ولي در آن وقت شما را ساده لوح مي دانستم كه مدير و مدبر نبوديد... " مي افزايد: اما اين كه امام نظر خود را به خبرگان منتقل كرد يا نه، داستاني شنيدني دارد كه بايد از زبان آيت الله محمدي گيلاني كه عضو خبرگان بوده و اكنون نيز همچنان عضو مجلس خبرگان است، شنيد. گفتني است كه ايشان در ملاقاتي با امام قبل از تصميم خبرگان در مورد قائم مقامي آقاي منتظري از ديدگاه امام در اين باره مطلع شده است. نظر امام، يك روز قبل از تصميم خبرگان آيت الله محمدي گيلاني در تاريخ 6/9/1379 به مناسبت شهادت حضرت امام كاظم(ع) در منزل آقاي علي رازيني ضمن سخنراني گفت: يك روز قبل از مطرح شدن قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان (25/4/1364)، من ضمن تماس با دفتر امام(ره) كتباً (از طريق آقاي توسلي و آقاي رسولي) از ايشان درخواست ملاقات كردم. در آن موقع اعلام شده بود كه امام تا پانزده روز ملاقات ندارند. من در تكه كاغذي نوشتم مطلبي واجب و ضروري است، احساس وجوب كردم به عرض مبارك برسانم، امام اجازه دادند خدمتشان رسيدم. گفتم: "فردا قرار است موضوع قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان مطرح شود، خواستم به عرضتان برسانم به آقاي هاشمي بگوييد مطرح نشود. من به آقاي منتظري ارادت دارم؛خدمتشان درس خوانده ام؛ ايشان را عابد و زاهد مي دانم؛ ولي اين خصوصيات، كافي نيست. او از عهده اين كار برنمي آيد... ". امام، گله هاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز كرد كه كجا چه كرده و كجا چه...! و اضافه فرمود: "احمد هم از او دفاع مي كند! از منزل سيد مهدي هاشمي، دست نويس هاي او را آورده اند. من ديدم نامه هاي آقاي منتظري از نوشته هاي مهدي هاشمي الهام گرفته! اين را من براي ايشان نوشتم "! سخن امام كه به اين جا رسيد، من گفتم: "آقاي منتظري عين نامه شما را آورد و در جلسه خواند و با خنده گفت: "امام خيال كرده كه آنچه من برايش مي نويسم، الهام از سيد مهدي مي گيرم! " امام فرمود: "نامه مرا آورد در جلسه خواند؟! " گفتم: "بله! آقاي سيد عباس خاتم و سيد جعفر كريمي و چند نفر ديگر هم بودند ". امام فرمود: "او اينطور است "! عرض كردم: "بفرماييد كه فردا ايشان به عنوان قائم مقام رهبري مطرح نشود ". امام قدري فكر كرد و فرمود: "احمد نيست، مي شود شما زحمت بكشيد و به آقاي هاشمي بگوييد بعدازظهر من ايشان را ببينم؟ " عرض كردم: "بله، اما به آقاي هاشمي نفرماييد كه من آمدم [و اين جريان را خدمت شما گفتم]. به هيچ كس نگوييد. مي ترسم مرا هم شمس آبادي كنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند "! اين را كه گفتم، امام -اعلي الله مقامه- سه بار خنديد و فرمود: "خاطرت جمع باشد ". از دفتر امام، حركت كردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقاي هاشمي و گفتم صبح، خدمت امام رسيدم. كاري داشتم. فرمودند به آقاي هاشمي بگوييد كه من ايشان را ببينم... شب، بعد از نماز مغرب و عشاء، خانم حاج احمدآقا زنگ زد كه "حاج آقا! امام فرمودند: آنچه امروز ما صحبت كرديم، مبادا از شما تجاوز كند ". گفتم: "همين طور است ". فرداي آن روز، آقاي هاشمي موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را در مجلس خبرگان مطرح كرد. آقاي محمدي گيلاني اضافه كرد كه: پس از اين ماجرا، روزي آقاي هاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: "موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را فردا مطرح نكن ". گفتم: "چرا؟ ما در اجلاسيه قبل، به آقايان گفته ايم كه ايشان را به عنوان قائم مقام، مطرح كنيم. " فرمود: "نه، يكي از دوستان آمده و چنين گفته... ". گفتم: "ما اعلام كرده ايم. نمي شود... ". وزير وقت اطلاعات كه از خاطرات منتشر شده قبلي وي نيز به عنوان منابع قابل استناد و معتبر در تاريخ انقلاب ياد مي شود، پس از نقل اين خاطره كليدي اضافه مي كند: تأمل در آنچه از آقاي محمدي گيلاني نقل كرديم، نشان مي دهد كه امام در مورد طرح قائم مقامي آقاي منتظري در مجلس خبرگان، در مقابل كاري انجام شده قرار گرفته بود؛ اما به هرحال، جاي اين پرسش باقي است كه با آن قاطعيتي كه از امام سراغ داريم؛ اگر واقعاً با اين امر مخالف بود، چرا نظر خود را به خبرگان اعلام نكرد؟ بي ترديد، اگر خبرگان، نظر امام را مي دانستند، آقاي منتظري را به عنوان جانشين او تعيين نمي كردند. آقاي منتظري عدم مخالفت امام با قائم مقامي وي را دليل موافقت ايشان مي داند و در پاسخ به اين سئوال كه: "آن وقت، احساس شد كه حضرت امام هم مخالفتي دارند؟ "، مي گويد: من نمي دانم، اگر ايشان در آن وقت، مخالف بودند، لازم بود همان وقت، ولو با كنايه با پيغام به من يا ديگري و يا به خبرگان مي فرمودند؛ زيرا مصلحت نظام از همه چيز مهمتر بود... پاسخ اين سئوال را امام در نامه 6/1/68 فرموده اند. متن فرمايش امام، اين است: والله قسم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم... والله قسم من به نخست وزيري بازرگان مخالف بودم؛ ولي او را هم آدم خوبي مي دانستنم. والله فسم من رأي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد، نظر دوستان را پذيرفتم. اين سخن به روشني نشان مي دهد كه امام در مورد عدم اعلام مخالفت خود با رهبري آقاي منتظري، همانگونه عمل كرده كه در مورد نخست وزيري بازرگان و رئيس جمهوري بني صدر عمل كرده است. در همه اين موارد، امام -به تعبير خودشان- نظر دوستان را پذيرفته است. اين سخن نشان مي دهد كه پس از ديدار آقاي محمدي گيلاني، مطلبي به امام گفته شده كه ايشان مصلحت نديده با اقدام مجلس خبرگان در مورد رهبري آقاي منتظري مخالفت كند؛ چنان كه در نامه 8/1/68 به اين معنا تصريح فرموده: هم شما و هم من، از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم...؛ ولي خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند و من نمي خواستم در محدوده قانوني آنها دخالت كنم. در اين جا اين سئوال پيش مي آيد كه دوستاني كه امام، نظر آنها را در مورد آقاي منتظري پذيرفته، چه كساني بوده اند؟ بي ترديد، سران قواي سه گانه در اين موضوع، نقش اساسي داشته اند. آقاي منتظري، خود در پاسخ به اين سئوال كه "احساس مي فرماييد كسي روي اين قضيه عنايتي داشته است؟ " مي گويد: من نمي دانم، مي گويند آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي خامنه اي خيلي دنبال قضيه و مُصِر بوده اند. ظاهراً آقايان حسن نيت داشته اند ونظرشان احتياط براي آينده بوده است ". بايد گفت: آقايان نه ظاهراً، بلكه واقعاً حسن نيت داشتند؛ بلكه آنان در رأس كساني بودند كه در خبرگان، با حسن نيت و به عنوان احتياط، آقاي منتظري را به عنوان رهبر آينده تعيين كردند؛ اما با كمال تأسف، آقاي منتظري ابتدا مي گويد: "ظاهراً آقايان حسن نيت داشته اند " ولي در ادامه، در حسن نيت آنها تشكيك مي كند و آنان را تا سر حد توطئه گري متهم مي كند كه با اين اقدام، مي خواستند زمينه رهبري او را از بين ببرند! متن گفته او اين است: من اگر بدبينانه تحليل كنم، مي گويم اصلاً شايد آن قضيه، مقدمه جريانات بعد بوده كه مسئله را سر زبان ها بيندازند و بعد، زمينه را از بين ببرند... از قديم مي گفتند اگر مي خواهيد كسي را خراب كنيد، به طور غيرطبيعي او را بالا ببريد و بعد، مقدمات سقوط او را فراهم كنيد...! شگفت اينكه، كسي چنين سخن مي گويد كه خود را مرجع تقليد مي داند و معتقد است كه تهمت، گناه كبيره است و شگفت انگيزتر اينكه در ادامه همين مطلب مي گويد: البته من كه -الحمدالله- اصلاً انتظار مقام و موقعيت نداشتم و ندارم! باري، كوتاه سخن در پاسخ به اين سئوال كه چرا امام نظر مخالف خود را در مورد رهبري آقاي منتظري اعلام نكرد، اين است كه سيره حكيمانه امام در اين گونه موارد، اين بود كه تا آنجا كه مصالح نظام را در خطر نبيند و احساس تكليف قطعي نكند، نظر مسئولان اصلي كشور را، كه در واقع مشاوران مورد اعتماد ايشان بودند و از آنان به "دوستان " تعبير فرموده، بر نظر خود مقدم مي داشت. در مورد رهبري آقاي منتظري نيز، تا آنجا كه تنها وي را ساده لوح و فاقد مديريت و تدبير مي دانست، با اصرار مديران ارشد كشور به اين جمع بندي رسيد كه همراهي و همكاري آنان با وي، خلأ بي تدبيري و سادگي او را پرخواهد كرد؛ اما حوادث بعدي ثابت كرد كه مشكل بيش از اين است و لذا "با دلي پرخون و قلبي شكسته " و با آگاهي تمام، آقاي منتظري را از رهبري آينده بركنار كرد. موفق و پیروز باشید /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]