واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شصت سال جنايت ؛ شصت سال مقاومت(25) چريك هاي هواپيما ربا
خبرگزاري فارس: پس از "جنگ شش روزه" وزير جنگ «رژيم صهيونيستي»، ژنرال "موشه دايان" در سخنان خود، آشكارا اعلام كرد: "فلسطين كارش تمام است".اما فلسطينيان نشان دادند كه نه تنها در پايان را خود نيستند بلكه پتانسيل بالايي براي كلافه كردن حريف قدرتمند خود دارند.
*اعلام پايان كار فلسطين
پس از "جنگ شش روزه"، اسرائيل به قدري از لحاظ رواني احساس قدرت ميكرد كه ديگر هيچ ملاحظة سياسي را در برابر اعراب برنميتافت؛ تا جايي كه وزير جنگ اين رژيم، ژنرال "موشه دايان" در سخنان خود، آشكارا اعلام كرد:
"فلسطين كارش تمام است".
صدور "قطعنامة 242 شوراي امنيت سازمان ملل متحد" تأثيري در سركشيهاي پيروزمندانة اسرائيل نداشت. اين قطعنامه از «رژيم صهيونيستي» ميخواست "در برابر شناسايي متقابل حاكميت و تماميت ارضي اسرائيل از سوي همسايگان عرب، سرزمينهاي اشغالي سال1967 از نظاميان صهيونيست را تخليه كند."
"دولت يهود" سرمست از يكهتازيهاي خود، كوچكترين وقعي به اين قطعنامه ننهاد .البته چنين قطعنامههايي بيش از آن كه براي كنترل "رژيم صهيونيستي" صادر شوند، با هدف تسكين و تخفيف تحقيرهاي تحميل شده بر اعراب، به تصويب ميرسيد تا تودههاي عرب، "پيكان خشم خود را متوجه سران كشورهايشان نكنند" و "منطقة نفت خيز خاورميانه، دچار آشوب و انقلاب نشود". از سوي ديگر و مهمتر از همه، پذيرش اين قطعنامه از سوي اعراب، به اشغال "مناطق48" به صورت تلويحي رسميت ميبخشيد. فلسطينيان معتقد بودند هدف اصلي اين قطعنامه، ايجاد مرزهايي امن براي رژيم صهيونيستي است كه البته همينطور هم بود.
*موج شهرك نشيني
عمليات شهركسازي در "مناطق67" از سال 1968 سرعت پيدا كرد. تنها در همين سال 16 شهرك صهيونيستنشين در اين اراضي ساخته شد. اين تعداد تا سال 1973 (پيش از آغاز "جنگ رمضان") به 55 شهرك ارتقا پيدا كرد. از اين تعداد، 34 شهرك تنها در "كرانة باختري رود اردن" ساخته شد و 17 شهرك نيز در "بلنديهاي جولان" ايجاد شد. "رژيم صهيونيستي" به قدري براي عمليات شهركسازي در "جولان" اهميت قائل بود كه تنها در اولين سال اشغال اين منطقه، 9 شهرك در آن ايجاد كرد.البته طي سالهاي 1967 تا 1973 در "نوار غزه" تنها 6 شهرك صهيونيستنشين تأسيس شد.( "نوار غزه" همواره يكي از دشوارترين اراضي اشغالي سال 1967 محسوب ميشد و حفظ و كنترل آن هزينة مالي سنگيني براي "دولت يهودي" دربر داشت).
*اوج گيري فاتحان "كرامه"
وقتي اعلام شد كه چريكهاي مستقر در "كرامه"، اعضاي يك گروه مسلّح فلسطيني با نام "فتح" هستند افكار عمومي جهان عرب، اطلاعات دقيق و قابل توجهي از اين سازمان نداشتند. زماني كه سازمان "فتح" اولين بيانية نظامي خود را صادر كرد، از سوي هيچكس جدي تلقي نشد اما حالا با جنگ كوچك "كرامه"، اين سازمان شهرتي فراوان بهدست آورد و مورد حمايت سران عرب، خصوصاً "عبدالناصر" قرار گرفته بود و در حال جذب هزاران عضو جديد بود.
"عبدالناصر" كه از دو قطبي شدن "هويت فلسطيني" (قطب رسمي در "ساف" و قطب مردمي در "فتح") بيم داشت، "فتح" را ترغيب كرد كه به "ساف" بپيوندند. رهبران "فتح" براي اجابت اين خواسته شرايطي را تعيين كردند كه مهمترين آنها تعلق اكثريت كرسيهاي "كنگرة ملي فلسطين" (شوراي ملي "ساف") به اعضاي "فتح" بود.
پس از مذاكراتي طولاني، در نيمة ماه ژوئن سال 1968، از يكصد كرسي "كنگرة ملي فلسطين"، 47 كرسي به "فتح" تعلق گرفت. كمي بعد، در ماه جولاي، "چهارمين كنگرة ملي فلسطين" در قاهره تشكيل شد و در 17 جولاي، اصلاحاتي را در "منشور ملي فلسطين" به تصويب رساند. مهمترين اصلاح انجام شده در مادة نهم صورت گرفت و اين جمله به مادة مذكور اضافه شد: "نبرد مسلّحانه تنها راهي است كه به آزادي فلسطين ميانجامد. بنابراين نبرد مسلّحانه يك روية استراتژيك است و نه تاكتيكي. ملت عرب فلسطين با تصميم قاطع و عزم راسخ، اين نبرد را ادامه خواهد داد تا يك انقلاب مردمي مسلّحانه را براي رهايي كشورش و بازگشت به اين سرزمين برپا كند".
در مادة دهم "منشور ملي فلسطين" هم اين تصريح گنجانده شد:
"عمليات كماندويي در كانون جنگ ملت فلسطين براي آزادي قرار دارد."
در همين ماه بود كه با وساطت "محمد حسنين هيكل" سردبير روزنامه "الاهرام" (بزرگترين روزنامه مصر) تعدادي از رهبران "فتح" به ملاقات "جمال عبدالناصر" رفتند.
رئيسجمهور مصر براي جلب اعتماد اعضاي "فتح"، اجازه نداد كه آنان تفتيش بدني شوند و در حالي با اين هيئت مصافحه كرد كه "سلاح كمري" همهشان به راحتي قابل تشخيص بود. "عبدالناصر" در اين ديدار به رهبران "فتح" گفت كه آرزو دارد اين سازمان، مانند تشكيلات كوچكي چون "ايرگون" و "اشترن" كه زمينهساز پيروزيهاي بزرگ صهيونيستها بودند بتواند راه پيروزيهاي بزرگ اعراب را باز كند.
به دنبال اين توفيقات "فتح"، اصليترين رقيب اين سازمان يعني "جبهة خلق" در پي فرصتي بود تا ضمن اثبات توانمنديهاي خود و ارتقاء جايگاه مردمي و تشكيلاتياش، قصور خود را در "نبرد كرامه" جبران كند.
گفته ميشد كه كمتر از 50 چريك از اعضاي "جبهه خلق" در روز "نبرد كرامه"، در اين منطقه حاضر بودهاند، اما با اطلاع از تهاجم ارتش "رژيم صهيونيستي"، از "كرامه" خارج شده و در ارتفاعات اطراف موضع گرفتهاند. اين ماجرا ضربهاي جبران ناشدني به اعتبار "جبهة خلق" وارد كرده بود و از همه مهمتر اين كه تكرار حادثهاي چون "نبرد كرامه" نيز محتمل به نظر نميرسيد تا اين سازمان زمينهاي براي جبران مافات پيدا كند و اساساً در صورت تكرار چنين نبردي، "جبهه خلق" فاقد توانمند چريكي "فتح" (به لحاظ تعداد نيرو و تسليحات) بود. به اين ترتيب "جرج حبش" و "وديع حداد" (مغز متفكر عملياتي "جبهه خلق")بايد شيوة جنگي متفاوتي از "فتح" را در پيش ميگرفتند كه تأثيرات و نتايج آن كم و بيش به پاي رقيب ميرسيد.
*اولين هواپيما ربايي
در 23 جولاي سال 1968 "جبهة خلق" ثابت كردكه در انتخاب شيوههاي غيرمتعارف تبحري خاص دارد و ميتواند همه چشمها را خيره كند. در اين روز سه فدايي از اعضاي "جبهة خلق" يك هواپيماي بوئينگ مسافربري متعلق به شركت "ال عال" (شركت مسافرت هوايي رژيم صهيونيستي) را كه از "رم" به سوي "تلآويو" پرواز ميكرد، در حريم هوايي ايتاليا ربودند و در "الجزاير" وادار به فرود كردند.
ماشين جنگي و امنيتي رژيم صهيونيستي كه براي اولين بار با چنين پديدهاي مواجه ميشد حقيقتاً دچار مشكل گرديد. هواپيما ربايان خواستار آزادي همه فلسطينيهايي شدند كه در زندانهاي "رژيم تلآويو" بودند. در آن زمان حدود 1200 فلسطيني پشت ميلههاي زندان اشغالگران به سر ميبردند. مذاكرات آغاز شد. مقامات اسراييلي كه هنوز از شوك اين هواپيماييربايي رها نشده بودند، عليرغم اينكه سرسختي نشان ميدادند، ناچار شدند براي اولين و آخرين بار از خود انعطاف نشان دهند.
مقرر شد به جز 21 نفر مسافر مرد هواپيما كه از اتباع "رژيم صهيونيستي" بودند ساير مسافران شامل همة زنان و كودكان، آزاد شده و به فرانسه اعزام شوند. از ميان مردان هم در مرحلة اول 9 نفر آزاد و 12 نفر باقي مانده نيز تحويل دولت "الجزاير" شدند و اين دولت هم پنج هفته بعد آنان را آزاد كرد. "دولت يهودي" نيز تعهد كرد كه به صورت انساندوستانه، 16 نفر از فلسطينيهاي در بند خود را آزاد كند، اما مقامات اين رژيم تأكيد كردند كه اين اقدام را براي معاوضه با اتباع خود انجام نميدهند!
به اين ترتيب پروندة اولين هواپيماربايي بدون خونريزي و تلفات بسته شد اما "جبهة خلق" كه نسبتاً نتيجة درخشاني از اين شيوة نوين (اما كم زحمت نسبت به عملياتهاي كماندويي در سرزمينهاي اشغالي) به دست آورده بود با جديت اين راه را دنبال كرد و دكتر "وديع حداد" به عنوان "فرماندة عمليات جبهه خلق"، طي چند سال آينده، موجي از ناامني و حملات خونين را عليه صهيونيستها و كشورهاي غربي به راه انداخت.
شش ماه پس از اولين عمليات، در 26 دسامبر سال 1968، دو فدايي "جبهة خلق" يك بوئينگ مسافربري "ال عال" را كه در فرودگاه "آتن" فرود آمده بود به گلوله بستند. در اين حمله، يكي از مهندسين پرواز به قتل رسيد. اين بار "رژيم صهيونيستي" تصميم به تلافي گرفت. مطابق تحقيقات، يكي از مهاجمين در لبنان اقامت داشت (مانند 300 تا 400 هزار فلسطيني ديگر). به همين بهانه، دو شب بعد، كماندوهاي صهيونيست با يك هليكوپتر در فرودگاه بيروت پياده شدند و با خونسردي تمام و آگاهي از اين كه لبنانيها مقاومتي نشان نخواهند داد (زيرا اصولاً انتظار چنين عملي را ندارند) سيزده جت مسافربري اين كشور را منفجر كردند.
*انشعاب خلقي!!
سال 1969، يكي از اعضاي بلندپاية "جبهة خلق" به نام "نايف حواتمه" با "جرج حبش" اختلاف پيدا كرد. "فتح" براي حل و فصل اين اختلاف پادرمياني كرد و سرانجام "نايف حواتمه" و همفكرانش از "جبهه خلق" جدا شدند و سازماني جديد با نام "جبهة دموكراتيك خلق براي آزادي فلسطين" را تشكيل دادند كه به اختصار "جبهه دموكراتيك خلق" ناميده ميشود. اين سازمان هم داراي ايدئولوژي "ماركسيزم" و از وفاداران متعصب "اتحاد جماهير شوروي" بود.
*مادريزرگ صهيونيستي
با گذشت دو سال از پايان "جنگ شش روزه"، يك زن صهيونيست تندرو و متعصب به نام "گلدا ماير"(كه در بخش هاي آغازين اين مجموعه به او اشاره شد) به نخستوزيري "رژيم صهيونيستي" رسيد.خانم "ماير" كه از بنيانگذاران اوليه "دولت يهود" به شمار مي رفت و نامش همواره در كنار "بي گوريون" برده مي شد، در طول زمامداري خود توانست به نحوي بقاء و موجوديت "رژيم صهيونيستي" را با منافع آمريكا در منطقه گره بزند كه وجود يكي، بدون وجود ديگري ناممكن جلوه كند. به قدرت رسيدن اين مادر بزرگ صهيونيست نشانه كاملي بود از گارد تهاجمي صهيونيست ها و نتايج آن هم بسيار سريع خود را نمايان ساخت.
*آتش گرفتن مسجد الاقصي
همزمان با قدرت گرفتن "گلدا ماير"، يك يهودي مهاجر استراليايي به نام "مايكل دنيس روهان" در 21 آگوست با هماهنگي كامل پليس رژيم صهيونيستي،مهمترين مركز مذهبي مسلمانان در فلسطين يعني "مسجدالاقصي" واقع در بيتالمقدس را به آتش كشيد. اين عمل ديوانهوار نشانگر اين بود كه نتايج جنگ شش روزه، ابعاد مذهبي نهفتهاي نيز دارد و يهوديان احساس كردهاند پيروزي نهاييشان بر مسلمانان حادث شده است و بايد به فكر تجديد بناي "معبد سليمان" به جاي "مسجدالاقصي" باشند.
*انتقام به سبك «جبهه خلق»
هشت روز بعد ،در 29 آگوست سال 1969 يك هواپيماي بوئينگ آمريكايي متعلق به شركت T.W.A در مسير آتن به تلآويو توسط گروهي از فدائيان "جبهه خلق" ربوده شد و در فرودگاه دمشق به زمين نشست. وقتي معلوم شد كه دو تن از مسافران اين هواپيما از اتباع "رژيم صهيونيستي" هستند فرمانده هواپيما ربايان كه دختري جوان به نام "ليلا خالد" بود، با صراحت اعلام كرد كه قصد اعدام آنان را دارد. اما در نهايت فشار شديد دولتهاي فرانسه، انگلستان و آمريكا به سوريه، جان اين دو تن را نجات داد و همة مسافران اين پرواز به جز شش نفر آزاد شدند و آنان هم مدتي بعد با وساطت دولت سوريه به كشورهاي خود بازگشتند.
گرچه "جبهة خلق" به دليل مسلك ماركسيستي خود،اصراري به ارتباط دادن اين هواپيماربايي با ماجرا آتشسوزي در "مسجدالاقصي" نداشت، اما افكار عمومي اعراب و مردم فلسطين اين ارتباط را خود به خود برقرار كردند.
در اين عمليات، فدائيان "جبهة خلق" براي اولين بار يك سوژة غيراسراييلي را هدف قرار مي دادند. پيش از اين مورد استدلال سران "جبهة خلق" براي حمله به هواپيماهاي "ال عال" اين بود كه "شركت ال عال" يكي از چرخهاي ماشين جنگي "رژيم صهيونيستي" به شمار مي رود. همچنين رهبران "جبهة خلق" درجواب پرسشهايي مبني بر "تضاد هواپيماربايي با اصول اخلاقي" اين گونه توضيح دادند كه "اگر اعضاي گروه پرواز صهيونيستي شرارت به خرج ندهند، اتفاقي براي مسافران نخواهد افتاد" اما با اين وجود در مورد اخير ،فدائيان بدون اينكه مشكل خاصي از جانب كادر پرواز هواپيما (كه غير اسراييلي هم بودند) براي آنان پيش بيايد، قصد كشتن مسافران اسراييلي هواپيماي آمريكايي را داشتند. "جبهه خلقي" ها همچنين قصد خود را از انتخاب يك هدف آمريكايي ،"تنبيه كشورهاي غربي حامي رژيم صهيونيستي خصوصاً آمريكا كه اخيراً چند فروند فانتوم به رژيم صهيونيستي فروخته بود"اعلام كردند .
به هرحال، سريال هواپيماربايي توسط فدائيان فلسطيني به همين قسمت ختم نشد و با گذشت زمان ابعاد گستردهتري به خود گرفت.
*محمدعلي صمدي
انتهاي پيام
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]