واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: چرا بايد همچنان به امريكا بدبين باشيم
يكي از اصليترين و مهمترين راهبردهاي ايران در حوزه سياست خارجي همواره مدنظر مسئولان عالي رتبه نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است، به گونهاي كه بارها و بارها اين مسئله به صورت مستقيم از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي تكرار شده است.
نویسنده : مهدي پورصفا

يكي از اصليترين و مهمترين راهبردهاي ايران در حوزه سياست خارجي همواره مدنظر مسئولان عالي رتبه نظام جمهوري اسلامي ايران بوده است، به گونهاي كه بارها و بارها اين مسئله به صورت مستقيم از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي تكرار شده است.
صرفنظر از موارد فراوان زير پا گذاشته شدن حقوق ايران از سوي امريكا در مقاطع گوناگون تاريخي همچون كودتاي 28 مرداد سال 1332، تصويب قانون مصونيت نظاميان امريكايي در ايران، تلاش براي سرنگوني نظام جمهوری اسلامي و حمايت از تهاجم رژيم صدام حسين به كشورمان در طول 25 سال گذشته و پس از پايان جنگ نيز امريكاييها در موارد گوناگوني برخلاف تعهدات خود عليه ايران عمل كردهاند.
از جمله اين موارد كه به عنوان مثال از سوي خود امريكاييها نيز نقل ميشود، ثبت شدن نام ايران به عنوان محور شرارت از سوي جورج بوش رئيس جمهور وقت امريكا در سال 2001 پس از كمك ايران به سرنگوني طالبان بود. حالا به نظر ميرسد بار ديگر امريكاييها از يكي ديگر از پروندههاي خود سرافكنده بيرون آمدهاند و در مسئله هستهاي نيز عدمتعهد خود به قراردادهاي بين خود و طرف ايران را آشكار كردهاند؛ پروندهاي كه به نظر ميرسد بار ديگر بر ضرورت اثبات بدبيني به امريكاييها باشد.
مناقشه سياسي
سياسيترين مناقشه جمهوري اسلامي با غرب بر سر مسئله هستهاي شكل گرفت كه بنا به تعبير بسياري از كارشناسان حقوق بينالملل، بهصورت نامشروع و غيرقانوني از شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي هستهاي به شوراي امنيت ملل متحد ارجاع داده شد؛ پروندهاي كه ورودش به شوراي امنيت غيرقانوني بود و متعاقباً در يك فرآيند غيرقانوني قطعنامههاي تحريمي در اين شورا در شش نوبت عليه تهران تصويب شد؛ قطعنامههايي كه به تعبير پروفسور دانيل جوينر در اساس «غيرحقوقي» بودند.
بدينترتيب هرچند آژانس بينالمللي انرژي اتمي بارها در گزارشهاي خود اذعان داشته كه ايران هيچگاه از برنامه صلحآميز بهسمت اهداف نظامي منحرف نشده است، اما فرآيند فشار بينالمللي عليه ايران شروع شد تا ايران در محدوديت قرار گيرد و بهزعم آنها، دست از «برنامه هستهاي غيرصلحآميز خود» بردارد. متعاقباً در سالهاي گذشته، ايران ذيل فصل هفت منشور ملل متحد بهعنوان يك كشور برهمزننده آرامش و امنيت بينالمللي تعريف شد و همين موضوع شرايطي را براي تشديد اجماع و مقبول افتادن سياستهاي امريكا فراهم ساخت. بهدنبال آن، انواع تحريمهاي مالي و اقتصادي كه به تعبير مقامات امريكايي، تحريمهاي فلجكننده بود، عليه ايران وضع شد و ايران به بهانههاي واهي، متحمل ميلياردها دلار ضرر مالي و اقتصادي شد كه البته هنوز هم رفع نشده است.
مذاكرات 12 ساله ايران و ۵+۱ به سندي منتهي شد كه به «برنامه جامع اقدام مشترك» موسوم است و طي آن طرفين تعهداتي را پذيرفتهاند كه طبق گفته امريكاييها، ايران به تمامي تعهداتش عمل كرده اما در مقابل چه اتفاقي افتاده است؟
خدعههاي پس از برجام
در عمل امريكاييها حتي به آن چيزي كه خود در سند موسوم به برجام امضا كرده بودند هم پايبند نشدند و خلاف آن عمل كردند. در اينجا صرفاً به چند رويداد بهصورت كوتاه اشاره ميكنيم تا از اقدامات جديدي كه امريكاييها بعد از توافق هستهاي انجام دادهاند، مطلع شويم و معناي عدم اعتماد به امريكا را كه رهبر انقلاب از آن سخن ميگويند، بهتر لمس كنيم.
قانون محدوديت ويزا يكي از مهمترين مصداقهاي نقض برجام از سوي امريكاييها بود. دسامبر ۲۰۱۵ ميلادي (آذرماه ۱۳۹۴) «مجلس نمايندگان امريكا» طرحي را در قانون بودجه ۲۰۱۶ اين كشور قرار داده و تصويب كرد كه محدوديتهاي تازهاي را براي شهروندان كشورهايي كه بدون ويزا به ايران سفر ميكنند اعمال كند؛ تغييري كه بهطور بالقوه ميتواند حتي بر شهروندان ايرانيالاصل اين كشورها كه عمدتاً اروپايي هستند هم تأثير بگذارد.
براساس اين طرح شهروندان كشورهاي داراي وضعيت لغو ويزا با امريكا (اعم از ۳۸ كشور اروپايي و ساير كشورهايي كه با امريكا مراودات زيادي دارند) كه بعد از اول مارس ۲۰۱۱ به چهار كشور سوريه، عراق، ايران و سودان سفر كرده باشند نميتوانند بدون ويزا به امريكا بروند. روزنامه انگليسي گاردين در واكنش به اين موضوع به طنز نوشت: «تصويب لايحه لغو رواديد و پيشگيري از سفر تروريستها، يك ضربالمثل فارسي را درباره يك حاكم به يادمان ميآورد كه شنيد آهنگري در بلخ مرتكب جنايتي شده است. حاكم كه دوست داشت همه بدانند او در اجراي عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگير كنند و گردن بزنند اما از آنجا كه بلخ خيلي دور بود، حاكم دستور داد آهنگر ديگري در همان نزديكي پيدا كنند. اما در شهرهاي نزديك آهنگر پيدا نشد و فقط توانستند يك مسگر را در شهر شوشتر بيابند.
حاكم دستور اعدام مسگر بيچاره را صادر كرد و در نتيجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند.» همچنين پس از آزمايش موفقيتآميز موشك «عماد» كه بهصورت منطقي، حق هر كشوري است كه براي تأمين امنيت خود و دفاع از كشور داراي چنين قدرتي باشد، امريكاييها دست به كار شدند تا مناقشه جديدي در اين خصوص ايجاد كنند.
بلافاصله سامانتا پاور اظهار داشت: «در صورتيكه اين آزمايش تأييد شود و نقض قطعنامه ۲۲۳۱ باشد، امريكا از اين اختيار و امكان بهرهمند است تا موضوع را به شوراي امنيت ملل متحد ارجاع داده و ترتيبات بعدي را پيگيري كند.»
از سوي ديگر موضوع و موضع ضدايراني كنگره امريكا از سال ۲۰۱۵ به سال جديد ميلادي هم روانه شد و درست چهار روز بعد از شروع سال جديد ميلادي كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان امريكا طرحي را تصويب كرد كه طبق آن «لغو تحريمهاي اعمال شده عليه برخي اشخاص و نهادهاي ايراني در صورتي اجرا ميشود كه اثبات شود در برنامه موشكي ايران نقشي نداشتهاند.»
در ادامه نيز «دادگاهي در نيويورك در حكمي غيابي، ايران را به پرداخت بيش از 10/5 ميليارد دلار غرامت به اعضاي خانواده كشتهشدگان در نتيجه عمليات تروريستي ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و همچنين شركتهاي بيمه پرداختكننده غرامت، به علت ضررهاي ناشي از اين عمليات تروريستي محكوم كرده است.» اين در حالي است كه حتي يك سند هم مبني بر همكاري مستقيم يا غيرمستقيم ايران در اين حادثه ارائه نشده است.
از طرف ديگر محدوديتهاي مالي عليه ايران نيز همچنان ادامه يافت. اول آوريل ۲۰۱۶ و در حاشيه نشست امنيت هستهاي واشنگتن اوباما اظهار داشت كشورش در نظر ندارد اجازه دهد از طريق نظام بانكي امريكا با ايران معاملات دلاري انجام شود و شركتهاي خارجي ميتوانند از طريق بانكهاي اروپايي با ايران همكاري داشته باشند، بههمين دليل همچنان تعامل اقتصادي ايران با ساير كشورها با مشكلات عديدهاي مواجه است.
در آخرين مورد نيز ديوان عالي امريكا روز چهارشنبه (اول ارديبهشت ۱۳۹۵) در حكمي جنجالي و يكطرفه اعلام كرد كه حدود ۲ميليارد دلار از داراييها و اموال بلوكهشده ايران بايد به خانوادههاي امريكايي كشتهشده در بمبگذاري ۱۹۸۳ پايگاه تفنگداران امريكايي در بيروت و ديگر حملاتي كه گفته ميشود ايران در آنها دست داشته، پرداخت شود. امريكاييها با اين اقدام اين پيام را صادر كردند كه به هيچوجه گزينه فشار اقتصادي را از روي ميز برنداشتهاند و اگرچه در ظاهر متعهد به حذف تحريمها شدهاند، اما فشار اقتصادي به ايران را از راههاي ديگر دنبال ميكنند.
هدف بايد تقويت استحكام دروني باشد
با تمام مثالهاي فوق و با گذشت سه ماه از تاريخ اجراي برجام ميتوان به اين نكته بديهي پي برد كه امريكاييها همچنان سياستبراندازي را در مقابل جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك سياست بنيادين در مقابل خود قرار دادهاند تا بدين وسيله بتوانند مسيري كه از طريق حمله نظامي به آن دست نيافته بودند، اين بار با فشارهاي اقتصادي و استحاله از درون تحقق بخشند.
حال سؤال اينجاست كه با اين موارد بايد بيش از پيش به فكر استحكام دروني بود تا از برخي خسارتهاي اين چنيني جلوگيري كرد؛ خسارتهايي كه هر بار در پي اعتماد به امريكاييها رخ ميدهد. برجام با تمام فراز و نشيبهاي آن كار خود را ادامه خواهد داد.
با اين حال به نظر نميرسد امريكاييها بخواهند اين توافقنامه به جايي بيشتر از آنچه هم اكنون رسيده است، برسد. استحكام دروني بايد هدف اوليه هر دولتي در ايران باشد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]