تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات قدرت، انصاف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814709402




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان تلخ زندگی نوجوان 17 ساله


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نوجوانی که روز گذشته پس از آن که جزئیات و چگونگی وقوع جنایت را در حضور قاضی سیدجواد حسینی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) تشریح کرد، به بیان ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و گفت:...


من بچه طلاق هستم آهای! پدر و مادرانی که امروز از پله های دادگستری بالا و پایین می روید تا از یکدیگر طلاق بگیرید! من هم فرزند طلاقم! یقین بدانید فرزندان شما هم سرنوشتی بهتر از عاقبت تلخ من نخواهند داشت.اگرچه پس از خلافکاری های متعدد، امروز دستم به خون دوستم آلوده شد و مهر قاتل بر پیشانی ام خودنمایی می کند، اما من به تنهایی در وقوع این جنایت مقصر نیستم.

شاید من به اتهام قتل عمدی محاکمه و به اعدام محکوم شوم ولی بدانید من آخرین نفری نیستم که مرتکب جرایم خشن می شود، پس از من هم فرزندان طلاق خواهند بود که به خاطر نداشتن یک راهنمای خوب در زندگی، به جرم روی آورند و همانند من به یک خلافکار حرفه ای تبدیل شوند...این جملات بخشی از اظهارات نوجوان 17ساله ای است که به اتهام ارتکاب قتل عمدی توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است.این نوجوان روز گذشته پس از آن که جزئیات و چگونگی وقوع جنایت را در حضور قاضی سیدجواد حسینی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) تشریح کرد، به بیان ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت و گفت: سال ها قبل در تهران سکونت داشتیم اما پس از به دنیا آمدن برادر کوچک ترم، به مشهد مهاجرت کردیم. آن زمان من کودکی 4ساله بودم خوب به خاطر دارم که پدرم همواره با دوستان معتادش رفت و آمد می کرد . به دلیل این شرایط پدرم را کمتر می دیدیم، چراکه هر بار به اتهام های مختلفی از قبیل موادمخدر، نزاع و ... روانه زندان می شد.آخرین بار نیز در پی شکایت مادرم و به خاطر مهریه، حدود 10سال قبل زندانی شد. پس از این ماجرا، مادرم از او طلاق گرفت و با مرد دیگری ازدواج کرد.پدرم نیز که دل خوشی از مادرم نداشت، زنی را به عقد خودش در آورد و دیگر او را ندیدیم. من و برادر کوچکم به ناچار نزد پدربزرگمان رفتیم و به زندگی ادامه دادیم. این در حالی بود که پدربزرگم نمی توانست مخارج ما را تأمین کند و من سعی می کردم با کارهای مقطعی برای خودم پولی در بیاورم.دیگر هیچ راهنمایی نداشتیم تا اشتباهاتمان را به ما گوشزد کند و من هر کاری را که دوستانم می خواستند، انجام می دادم. تا این که در سال دوم دبیرستان ترک تحصیل کردم. معدلم برای ورود به رشته علوم انسانی کافی نبود و مدیر مدرسه اصرار داشت من در رشته کار و دانش ادامه تحصیل بدهم، ولی من علاقه ای به آن رشته نداشتم و التماس هایم برای ادامه تحصیل در رشته علوم انسانی بی فایده بود.این ماجرا موجب شد تا در یک تولیدی مانتو مشغول به کار شوم و قید درس و مدرسه را بزنم.از آن روز به بعد، همه اوقات بیکاری ام را با دوستانم می گذراندم و به کشیدن قلیان، حشیش و مصرف مشروبات الکلی می پرداختیم.دیگر حضور در گیم نت ها و رفیق بازی جزئی از زندگی ام شده بود تا این که در آن شب شوم نیز به همراه چند تن از دوستانم در یک کوچه خلوت مشروبات الکلی نوشیدیم. آن شب با خودم فکر کردم اگر به خانه پدربزرگم بروم، آن ها از بوی دهان من متوجه موضوع می شوند. این بود که در همان حالت مستی به داخل ورزشگاه رفتم و در پی یک درگیری، دوستم را به قتل رساندم و...
  منبع : جام نیوز  


   زیر مجموعه: خبر دسته: حوادث 

بازدید: 127

منتشر شده در 1395/02/08  





1395/02/08
###12##12###





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن