واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: طالبان و نيروهاي تندرو برآمده از آن كه نام القاعده به خود دادند -در حركتي مشكوك همانگونه كه انگليس در سده هاي 18 و 19 با ايجاد مذاهب جديد، تلاش در از بين بردن و جنگ همه عليه هم، در ميان مسلمانان داشت - از سوي آمريكا در پاكستان شكل گرفت و اين گروه به سرعت چنان آفتي ، به جان منطقه، بويژه افغانستان و ماهيت مبتني بر صلح اسلام افتاد و يكه تاز عرصه تحجر ، وارونه جلوه دادن اسلام، زور به جاي ارشاد و... از دهه 90 قرن بيستم به بعد شد. پرورش چنين نيروهايي و گرفتن پاسخ لازمه از آنچه از اين نيروها انتظار مي رفت در جغرافياي افغانستان و به نام اسلام، آمريكا را به اين نتيجه رساند، كه مي بايست هر چه سريع تر براي ادامه حيات امپرياليسم جهاني در هيبت جهاني شدن و در خلاء كمونيسم،از اسلامي كه خود آفريده، در تمامي جهان به عنوان دشمن ياد كند. اجراي اين تز، منوط به بيرون آوردن اين نيروها از جغرافياي افغانستان و تبديل كردن آنها به بلايي جهاني، نياز به جغرافياي ديگر را مي طلبيد.... و چه جايي بهتر از خاك آمريكا ، و چه كاري بهتر از يك حركت مقابل دوربين ها، رعب آور، باورنكردني و چنان زلزله با كشته هايي چندين هزار نفره! در راستاي همين سناريو، در 11 سپتامبر عملياتي تروريستي سال 2001 با ربودن چهار هواپيماي مسافربري توسط تعدادي از گروه القاعده رقم زده شد. دو هواپيما با تمام مسافران آن توسط خلبان ها كه از اعضاي القاعده بودند ،به برجهاي دوقلو نيويورك كوبانده شدند كه طي آن تمام مسافران هواپيماها به همراه بسياري از تردد كنندگان در اين دو برج تجاري، كشته شدند. حمله آنچنان بي هيچ پيش زمينه، با به جاي گذاشتن كشتگان بي گناه در ابعادي وسيع ،جهاني و ويران كننده بود، كه همه را شوكه كرد و دستاويزي آسان براي آمريكا و همراهان غربي اش شد كه با مطرح كردن القاعده ، اسلام و مسلمانان را هم نشين واژه تروريسم سازند. اكنون امريكا به هدف اوليه خود، كه ايجاد دشمن بود تا چرخ صنايع نظامي اش بگردد و همراهي افكار عمومي غرب را با خود داشته باشد، رسيده بود. حال مي توانست با كمك دشمن جديد كه از پايه ذهني بوده و اصولا با ذات اسلام هماهنگي نداشت و ندارد، در گام نخست، به نام مبارزه با آفت بلاسوز طالبان، در سيماي بشردوستانه و ناجي، بلافاصله پس از حمله 11 سپتامبر، در 7 اكتبر با حمله نظامي افغانستان را از دست طالبان خارج سازد و به واقع حضور نظامي اش را در خاورميانه اي كه به سمت آگاهي پيش مي رفت و مي رود تثبيت بخشد. طرح مسائل مربوط به طالبان و القاعده به شكلي هر روزه، در رسانه هاي مختلف غرب و تكرار نام اسلام و تروريسم همراه با نام آنها، مطرح كردن كوچكترين اقدامات اين گروه ها با بوق و كرنا، همگي در راستاي افزودن تصوير ترس از دشمن جديد در دنياي جهاني شده بوده و هست. آمريكا و متحدينش در 9 سال گذشته، اقدامات گوناگون نظامي و سياسي را عليه ملت هاي مسلمان خاورميانه با تصويري كه از دشمن ساخته بودند سامان دادند و خود در راس بي قانوني نشستند و براي اقدامات خود نيازي به دريافت مجوز سازمان ملل و ديگر سازمان هاي جهاني نديدند. پس از افغانستان كه گام نخست براي آنان محسوب مي شد، به عراق حمله كردند و با گستردن موج انفجارهاي انتحاري در اين كشور، هم حضور خود و عدم ترك خاورميانه را توجيه كردند و هم تلاش دارند كه به پررنگ سازي اسلام هراسي دامن بزنند. هم چنين در اين طرح ، ايجاد حلقه به دور ايران اسلامي نيز مد نظر بود. تصور بر اين بود كه با اشغال افغانستان و عراق، ايران به راحتي تن به بسياري از خواسته هاي غرب از جمله در زمينه فن آوري مي دهد. اما تصور عبثي بود. اكنون ايران اسلامي ، پرچمدار اسلام مدرن ، دانش مدار ، صلح دوست در قامت قدرتي منطقه اي است كه بي وجودش ، معادلات منطقه حل شدني نيست. از سوي ديگر در استفاده از موقعيت پيش آمده حضور آمريكا ، تلاش اين بود كه اين بار رژيم صهيونيستي ، لبنان را مورد تعرض قرار دهد و ببلعد ، اما مقاومت اسلامي - تصويرگر اسلام رهايي بخش و نه اسلام ساخته غرب در قالب تحجر - طعم شكست را به اين رژيم چشاند. ظاهرا دشمن خود ساخته امريكا ، با تصويري كه در راس آن ايران از اسلام ناب محمدي مي دهد، رو به نابودي است و موج اسلام گرايي جهاني شده و هر چه بيشتر ، اسلام در غرب و آمريكا،مطرح شده است. به نظر مي رسد ، آمريكا بايد براي بقاي خود به دنبال دشمن جديدي باشد و يا حيات رو به زوال خود را بپذيرد. اطلاع/9112
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 349]