واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آقاي مدير، جناب مربي، شما هم مقصريد!
باز هم يك شوك، يك داغ و يك جوانمرگي ديگر. باز هم يك مرگ تكاندهنده و كلي حرف و حديث ديگر. يك دنيا حرف، انتقاد و گله، مرثيه سرايي و چند روز بعد فراموشي...
نویسنده : دنيا حيدري
باز هم يك شوك، يك داغ و يك جوانمرگي ديگر. باز هم يك مرگ تكاندهنده و كلي حرف و حديث ديگر. يك دنيا حرف، انتقاد و گله، مرثيه سرايي و چند روز بعد فراموشي. اين تمام داستان داغهايي است كه طي چند سال گذشته جوانمرگيهاي ناگهاني به دل ورزش گذاشته است؛ داغهايي سنگين كه گاهي با دلسوزي و مرثيه سرايي همراه است و گاه با انتقاد و زير سؤال بردن اين و آن. اما پايان هر دو داستان يكي است؛ فراموشي و سردي كه خاك به سرعت بر سر و رويمان ميپاشد.
راحتترين كار گرفتن انگشت اتهام به سوي ديگران است. هول و ولا به دنبال مقصر ميگرديم. يكديگر را زير سؤال ميبريم. خاطرات نخ نما شده سالها قبل را به ميان ميكشيم و حتي استثنايي براي او كه رفتنش بهانه اين داستان غم انگيز بوده نيز قائل نميشويم. گويي تا مقصر پيدا نشود، اين داغ سرد و آرام نميشود.
حق به جانب، تمام فرمولها و قواعد و قانونهاي فلسفي را كه در تمام طول تحصيل دركي از چرايي خواندن آن نداشتيم به ميان ميكشيم تا ثابت كنيم ميشد اينگونه نباشد. ميشد اين اتفاقات رخ ندهد. ميشد بهتر زندگي كرد؛ بدون حاشيه، بدون دردسر و بدون به جا گذاشتن داغهايي اينچنين سنگين، اگر راه را از بيراهه تمييز ميداديم و قدر خودمان را بيشتر ميدانستيم. اگر روياي شهرت و محبوبيت تمام زندگي مان را احاطه نميكرد و آسه ميرفتيم و آسهتر برمي گشتيم.
اين گونه اتهام كردن اما فقط خود ما را مبرا ميكند از گناهكار بودن. ما كه قلم به دست داريم، پشت ميز مديريت نشسته ايم، مسئوليت بر دوش داريم، مدير هستيم، مربي هستيم، مسئول هستيم، اما هرگز سعي نكرديم جز بهره بردن از ژستهاي شغلي، قدمي براي انتقاداتي كه امروز با قيافهاي حق به جانب بيان ميكنيم، برداريم.
مهم نيست كه خود ما تا به امروز چه كرديم. چه قدمي براي نشان دادن راه از بيراهه به ورزشكاران برداشته ايم و چه اقداماتي انجام داده ايم تا جواني كه تا همين چند روز قبل جز اقوام و آشنايانش كسي او را نميشناخت، اگر به شهرتي رسيد و دستش به دهانش رسيد، توان هضم كردن اين زندگي تازه و متفاوت را داشته باشد و از هول هليم داخل ديگ سرنگون نشود. مهم نيست كه سهم ما در اين داستانهاي پرتعداد و غم انگيز، در اين تراژديها چه بوده. مهم اين است كه با انتقادهاي تند و تيز، براي رهايي خود از اين مهلكه مقصري بيابيم. مهلكهاي كه كمر پدري را شكسته و اشك را تا هميشه به چشمان كم سوي مادري داغديده هديه كرده است.
انگشت اين اتهامات بايد اول به سوي خودمان گرفته شود. خود ما كه مدير يك باشگاه هستيم، مسئول يك ورزش هستيم و مربي يك تيم و بازيكن. خود ما كه رسالتي سنگين بر دوش داريم اما خطي صاف و بيدردسر را دنبال ميكنيم و فراموش ميكنيم وظيفهاي كه داريم سنگينتر از عقد يك قرارداد، كسب يك پيروزي يا پرداخت حقوق ماهانه يا نوشتن يك گزارش است. وظيفهاي كه به نشان دادن راه از چاه منتهي ميشود. وظيفهاي كه حمايت در پي دارد و آموزش صحيح. اما چه انتظاري ميتوان داشت از مدير و مسئول و مربياي كه خود نياز بيشتري دارد به يك بلد راه تا حتي در روشني روز نيز چون شب تار، راه را گم نكند و از رسيدن به مقصد باز نماند. چراكه هرگز كسي نبوده تا خود ما را متهم كند كه آقاي مدير، آقاي مسئول شما چه كرده ايد براي اين جوان بيتجربه كه راه را از بيراهه تشخيص دهد، آيا كاري كردهايد كه امروز اينگونه با توپ پر دهان به نقد ميگشاييد؟
داغهايي كه به دل ورزش خورده تاكنون نه توانسته تجربهاي شود براي تغيير ديدگاه آقايان مسئولي كه مسئوليت اصلي خود را فراموش كردهاند و نه توانسته تلنگري باشد براي بيداري از اين خواب غفلت. فقط توانسته بهانهاي باشد كه براي چند روز با بازي با كلمات و انتقادهاي تند و تيز، به دنبال مقصر باشيم تا خود را مبرا كنيم از غفلتي كه ساليان سال است به آن دچار شدهايم و هيچ اميدي هم نيست كه روزي به خودمان بياييم تا شايد ديگر كمتر شاهد اتفاقات ناگواري باشيم كه نتيجه مستقيم همين غفلت هاست.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۳۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]