واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: نگاهي به فيلم «زندگي شيرين» از هيچ چيز پشيمان نيستم
پيتر برادشا / ترجمه؛ هومن حاتميبايد اقرار كنم بعد از تماشاي «زندگي شيرين» حسرت چيز هايي را خوردم كه در اين فيلم آشفته و به طرز غريبي گزينشي، وجود ندارد. «زندگي شيرين» كه يك اثر زندگينامه يي بر مبناي زندگي اديت پياف است، براي تبديل شدن به يك فيلم سينمايي با كنار هم قرار دادن گلچيني از صحنه هاي خاص به فيلمي كاملاً كشدار تبديل شده كه مهم ترين دوران زندگي اديت پياف را هم ناديده گرفته است؛ دوران اشغال فرانسه در خلال جنگ جهاني دوم.ماريون كوتيار در اين فيلم با مهارت ايفاگر نقش خواننده يي افسانه يي شده است كه در ساليان دور تحرير هاي شور انگيزش ملت ها را به وجد مي آورد و جثه كوچك و كاملاً فاقد جذابيت جنسي وي و فقر افسانه يي دوران كودكي اش حس قدرتمندي آميخته با شكوه و جلال را در مردان كشورش بيدار مي كرد. قد كوتيار خيلي از پياف حقيقي بلند تر است اما تغييرات فيزيكي به نتيجه تاثيرگذاري منتج شده است. درخشندگي چشمان درشتش، موهايي كه در قسمت پيشاني به عقب رفته اند و دندان هاي پيشيني جلو آمده باعث شده اند لحن تمسخرآميزي كه پياف نسبت به ناسزاگويي به همكاران دوست داشتني اش از خود نشان مي داد شدت بگيرد. او هم مانند پياف به نوعي عروسك خيمه شب بازي شبيه مي شود كه به اين سو و آن سو مي رود؛ از اتاق هتل به اتاق تعويض لباس و به روي صحنه و سپس برگشت به اتاق هتل. اديت پياف هم مانند فرانك سيناترا عشق و فقدان را توامان تجربه كرده بود و مانند جودي گارلند زخم خورده خاطرات دوران كودكي اش بود؛ زخمي كه البته سرچشمه توانايي هاي وي بود. اما وي برخلاف گارلند از روحيه يي مردانه و توان مبارزه هاي تن به تن برخوردار بود و تجربه زندگي در دوراني را به همراه داشت كه طرفداران مردان همجنس خواه صاحب هويت رسمي نبودند.« زندگي شيرين» به سبك فيلم هاي زندگينامه يي كلاسيك داستان خود را از انتها شروع مي كند؛ جايي كه اديت پياف چندين و چند ساله و معتاد به مواد مخدر در يكي از اجراهاي دهه 50 در نيويورك روي سن از حال مي رود. درست در همان زماني كه اطرافيان وي گرفتار ترس و وحشت شده اند به دوران كودكي پر از بدبختي و بيچارگي وي فلاش بك مي زنيم تا شاهد داستاني باشيم كه در واقع از آنجا شروع شده است. اما فيلم به رفت و آمد هاي زماني ميان كودكي پياف و سستي و ضعف وي در دهه 50 اكتفا نمي كند و با فلاش بك ها و فلاش فوروارد هاي متوالي دوران ديگري از زندگي وي را به نمايش مي گذارد؛ دوران مياني و پاياني خوانندگي وي و دوران پيش و پس از جنگ. تا اينكه در صحنه هاي مربوط به آسايشگاه وي را رو به موت مي بينيم و مي فهميم تازه 44 سال دارد، كمي بعد تر وي را در حال گفت وگوي شاد و در عين حال غم انگيزي مي بينيم كه در ساحل كاليفرنيا انجام مي شود و پياف در آن به شكل آشكاري يك دهه جوان تر است. پياف در آن گفت وگو چند سال دارد؟ آيا تا پايان داستان راه درازي در پيش است؟ « زندگي شيرين» را با چنين ضعف هايي مي توان فيلمي دانست كه كارگردان و تدوينگرش يعني اليويه داهان و ريچارد ماريزي به دلايلي هرگز نتوانسته اند آن را تراش بدهند و به يك فيلم خوش ساخت تبديل كنند.پياف در اين فيلم بعد از پشت سر گذاشتن دوران كودكي پردردسرش وارد دوراني مي شود كه مجموعه يي است از آوازه و اقبال و ناامني و عشق گمشده. اما دوران كاري وي در فاصله سال هاي 1940 تا 1945 كجا رفته است؟ فيلم به دلايلي كه تنها مي توانم حدس بزنم، اين دوران مهم را ناديده گرفته و بر ديگر مقاطع زندگي پياف تمركز كرده است. گرچه پياف در اين دوران براي مقامات عالي رتبه نازي آواز مي خواند اما بعدها معلوم شد از موقعيتش براي رهايي زندانيان جنگي استفاده مي كرده است. ظاهراً پياف با عكاسي از زنداني ها روند تهيه پاسپورت هاي جعلي و فرار آنها را تسريع مي كرده است.تمام فرانسوي ها وقتي پياف مي خواند «نه، از هيچ چيز پشيمان نيستم» مو بر تن شان راست مي شود. مطمئناً يكي از مهم ترين دلايل اين اتفاق اقدامات مخفيانه پياف در زمان جنگ بوده است كه بعدها فاش شد. فرانسوي ها حق دارند اينچنين تحت تاثير قرار بگيرند چرا كه مي دانند پياف با خوار كردن خود و چاپلوسي نزد نازي ها توانست به جنبش مقاومت كمك كند. شك نكنيد كه شنوندگان اين آهنگ، چه آنهايي كه تجربه زمان جنگ داشته اند و چه شنوندگان جوان تر، با خودشان فكر مي كنند هرچند فرانسه بعد از سرنگوني دولتش همدست آلماني ها شد اما كساني مانند پياف فرانسه را نجات دادند و استقلالش را بازپس گرفتند و اصلاً به همين دليل است كه تمام نسل هاي فرانسه با شنيدن خشم و درد و اعتراض شكوهمند نهفته در اين معروف ترين آهنگ پياف اشك در چشمان شان حلقه مي زند. باورم نمي شود اليويه داهان به سادگي از كنار اين دوران زندگي پياف گذشته است چون بدون توجه به اين دوران موسيقي پياف تقريباً بي معنا مي شود و ارزش و اعتبار خود را از دست مي دهد. باز هم بگويم؟ مگر مي توان به سراغ يك فيلم زندگينامه يي بر مبناي زندگي الكساندر گراهام بل رفت و اشاره يي به اختراع تلفن نكرد؟ مگر مي توان در فيلمي كه بر اساس زندگي بابي مور توليد شده است، فاصله سال هاي 1965 تا 1967 را ناديده گرفت؟منبع؛ گاردين
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]