واضح آرشیو وب فارسی:ملیت: دونالد ترامپ در منطقه کویینز نیویورک به دنیا آمده است. ۲۰ هزار نفر از مردم شهری که در آن بزرگ شده به انباری شهری در بیرون بت پیج در لانگ آیلند آمده بودند تا صدای او را بشنوند و با قدرت از "ارزش های نیویورک" دفاع کنند. اما همه آن ها که آمده بودند نتوانستند خود ترامپ را ببینند. در عمل بیشتر اتفاقات پیش تر از آمدن ترامپ روی صحنه اتفاق افتاد.به گزارش ملیت به نقل از انتخاب، این نشریه در ادامه آورده است: در حالی که صف طولانی از مردم منتظر اتوبوس در کنار میدان ایستاده بودند، مردی به نام سام، ۲۷ ساله، روی سقف ماشین پارک شده اش ایستاد و مقوایی بزرگ را دست گرفت که روی آن نوشته شده بود: همه شما احمق هستید. صف مردم شروع به داد و فریاد و اعتراض کردند. سام می گوید: آن ها همه اش می گفتند برو دنبال کارت، اما خودشان آنجا بودند، درست مثل من. شش دانش آموز وارد یک تاکسی شدند، همه شان ذوق زده بودند. سالی، راننده تاکسی ۵۷ ساله هم به همان اندازه از دیدن آن ها خوشحال بود. او که لبخند می زد گفت: من ترامپ را دوست دارم. می رسانمتان، نگران نباشید. پاول، دانشجوی ۲۱ ساله اقتصاد در دانشگاه ایالتی نیویورک در صندلی عقب از این گلایه می کرد که "طرفداران سندرز" تحصیلات دانشگاهی رایگان می خواهند. او با لحنی خشمگینانه گفت : خب، چه طور است اول بروند برای سربازی ثبت نام کنند؟ کریستفر رایان، ۲۲ ساله، یک لوله کش عضو اتحادیه، نظرش این بود که آقای سندرز با کم کردن مالیات از ثروتمندان "تعادل را از بین می برد". او در ادامه گفت: ما ۲۰۰ سال کاپیتالیسم داشته ایم. قبلا موفق بوده و دوباره می تواند موفق شود. البته دلیل اصلی آقای رایان برای رای دادن به ترامپ سیاست خارجیش بود. او از توافق با ایران و مکزیک که آن ها را مضحک توصیف کرد، انتقاد می کرد. او گفت: الان سال ۲۰۱۶ است و مردم دارند به ایالات متحده می خندند. درحالی که از تاکسی خارج می شدیم، کیلومترها دورتر از ایستگاه قطار و در میان یک منطقه صنعتی بزرگ، یکی دیگر از دوستان در گروه، کارمند دولتی بخش پزشکی، ۲۱ ساله، اضافه کرد برای او علت اصلی علاقه به ترامپ استقلال او هست، چرا که ترامپ گفته تمام هزینه تبلیغاتش را خودش داده و او اصلا بخشی از سیستم نیست. اما همه این نظر را ندارند. پرستار ۳۶ ساله ای به نام الیسون کاپن خیلی به آقای ترامپ اعتقاد نداشت. او گفت: من قبلا از او حمایت می کردم، اما الان فکر می کنم خطرناک است. اما تقریبا همه افرادی که درصف انتظار آمدن ترامپ بودند و ایندیپندنت نظرشان را پرسید، آماده بودند تا سریع از ترامپ دفاع کنند؛ در جواب نظراتش در مورد زنان، می گفتند "سوء برداشت شده"، و سخنان عجیب و غریبش در مورد هتل هایش گفتند، "او دارد به شما نشان می دهد می توانید کیفیت بالا را برابر خود داشته باشید". یکی دیگر از طرفداران ترامپ که نمی خواست نامش برده شود گفت: اگر ثروتمندها هم به اندازه فقرا مالیات بدهند، آن ها هم مثل بقیه می شوند، و همه مثل هم می شوند، و سر آخر به همان نقطه اول می رسیم. یک خانم فروشنده ۳۷ ساله به نام دانا ارسمن در مورد سخنان ترامپ درباره "مجازات" زنانی که سقط جنین کنند می گوید: از حرف های او خیلی سوءبرداشت می شود. او بدون فکر حرف می زند. سیاست دنیای مردها است. اینکه باید باشد یا نباید باشد، بالاخره واقعیت این است. او اضافه می کند، ترامپ احمق است، اما انتخاب دیگر چیست؟ صدها طرفدار به سوی یک انبار پر از جمعیت سرازیر شدند تا از باجه امنیتی بگذرند. همه نمی توانستند وارد شوند و تنش ها در حال زیاد شدن بود. مردمی با موهای بسته شعار می داد "بگذارید وارد شویم". اما ناگهان همان مرد شروع به فریاد زدن کرد که لعنت به ترامپ! او حتی نمی تواند یک گردهم آیی مرتب درست کند. شما حتی نتوانتستید وارد سالن بشوید! ترامپ آمد و به تندی از تد کروز انتقاد کرد، وعده داد دیوار حائل در امریکا بسازد، و با آهنگ دهه شصتی محبوبش درباره مار سمی که به مهاجران غیرقانونی اشاره داشت، جمعیت را به سکوتی آرام برد. او گفت اغلب ۲ صبح به بت پیج می آید تا یک دور گلف بازی کند. او "شجاعت فوق العاده" همه این مردم در ۱۱ سپتامبر را ستایش کرد. اما پیشتر از اتمام سخنرانیش، جمعیت به سمت درهای خروج سرازیر شدند. پیر و جوان که اکثرا سفیدپوست بودند از سالن خارج شدند. آنها در مقابل خود با حدود ۱۰۰ طرفدار مواجه شدند که بیرون درب نگه داشته بودند و اجازه حضور پیدا نکرده بودند. مردی در میان آن جمعیت ۱۰۰ نفره با عصبانیت فریاد زد، "من از ساعت ۴:۴۰ اینجا بوده ام". حالا ساعت ۸ غروب شده بود. بسیاری حتی یک نگاه هم نتوانستند این آقای تاجر را ببینند. اما در وفاداری شان همچنان استوار بودند. آن مویر، معلم ۴۱ ساله، مقوایی با شعار "رای زنان نیویورک به ترامپ" در دست داشت. او می گوید: خانواده و دوستان من و همه کسانی که می شناسم عاشق ترامپ هستند. او عاشق اجرای قانون است و می خواهد از سربازان از جنگ بازگشته مان مراقبت کند. او همین طور می خواهد شغل ها را به این کشور بازگرداند. پس از نورهای بسیار روشن، موسیقی پاپ با صدای بلند، تشویق ها و ساعت ها فریاد دوست داشتن و توهین، ایستگاه اتوبوس بازگشت به ایستگاه قطار بت پگ خالی و آرام بود، درست مانند آرامش پس از یک روز در اردوی پر از فعالیت و هیجان مدرسه. ترامپ سوار هلیکوپترش شد و به برج های خود بازگشت، اما طرفدارانش باید زمان بسیار بیشتری را در ایستگاه قطار منتظر می ماندند تا به خانه برسند. اما به نظر برایشان مهم نبود.
شنبه ، ۲۸فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ملیت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]