تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خرج کردن در راه طاعت خدا دریغ مکن وگرنه دو برابرش را در راه معصیت او خرج خوا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803617925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بایدها و نبایدهای اقتصادی از دیدگاه امام محمد باقر علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:وارث: وارث:  اسلام، هم دین دنیاست و هم دین آخرت و در کنار سفارش به اصلاح امر آخرت، به سامان بخشیدن دنیا نیز سفارش کرده است. اسلام به وضعیت اقتصادی پیروانش بی توجه نیست و با بیان راه کارهایی بسیار ارزشمند، مسلمانان را به سمت و سوی شکوفایی اقتصادی، رهنمون و پی آمدهای زیان بار فقر و تهی دستی را بارها گوشزد کرده است. استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله درباره پیوند اسلام با مسائل اقتصادی و اهتمام آموزه های دینی به وضع اقتصادی جامعه اسلامی می فرماید: «اسلام با اقتصاد، دو گونه پیوند دارد: مستقیم و غیر مستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد، از آن جهت است که مستقیماً، یک سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت، مبادلات، مالیات ها، ارث، هبات، صدقات، وقف و مجازات های مالی و غیر دارد. پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد، از طریق اخلاق است. اسلام، مردم را توصیه می کند به امامت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی و خیانت. همه اینها در زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم، ثروت است».1 بنابراین، دیدگاه اسلام به اقتصاد، دیدگاه تأیید و تشویق است، نه نگاه تکذیب و تحقیر؛ البته بدان شرط که تلاش های اقتصادی، «به هدف» تبدیل نشود و در حد «وسیله» باقی بماند و از جاده شرع نیز خارج نگردد. به تعبیر شهید مطهری: «در اسلام، اقتصاد و مال و ثروت هیچ وقت تحقیر نشده است؛ نه تولیدش، نه مبادله اش، نه مصرف کردنش، بلکه همه اینها تأکید و توصیه شده است، اما برای آنها شرایط و موازین مقرر شده است و هرگز ثروت از نظر اسلام دورافکنی نیست، بلکه دور افکندنش ـ به عنوان اسراف، تبذیر و تضییع مال ـ حرام قطعی است. اشتباه از آنجا ناشی شده که اسلام با هدف قرار دادن ثروت، با اینکه انسان فدای ثروت شود، مخالف است و سخت مبارزه کرده است».2 اسلام، پول پرستی را محکوم کرده، ولی پول و ثروت را محکوم نکرده است ؛ زیرا : 1. تولید ثروت (کشاورزی، دامداری، صنعت و غیره) در اسلام سفارش شده است؛ 2. مبادله ثروت؛ یعنی تجارت و داد و ستد سفارش شده است؛ 3. استفاده از امکانات در حد نیازهای فردی؛ به دور از هرگونه تجمل و اسراف سفارش شده است؛ 4. تبذیر و اسراف و تضیع آن ممنوع است؛ 5. مقررات سخت قضایی و جزایی برای اسراف و حیف و میل ها و سرقت ها و خیانت ها وضع شدها است؛ 6. دفاع از مال، در حکم جهاد و کشته این راه، «شهید» است؛ 7. برای مال، بر انسان حقوقی قائل شده است؛ 8. در قرآن کریم به صراحت، از ثروت با عنوان «خیر» یاد شده است؛ چنان که می خوانیم: « کتِبَ عَلَیکمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَکمُ الْمَوْتُ إِن تَرَک خیرًا الْوَصِیةُ لِلْوَالِدَینِ وَالأقْرَبِینَ؛ بر شما مقرر شده است چون یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالی بر جای گذارد، برای پدر و مادر و خویشان [خود] وصیت کند». (بقره: 180) بدون پشتوانه مالی و اقتصادی، نه می توان کارهای فرهنگی را به سامان رساند و نه آزادی و عزت خویش را در برابر بیگانگان، حفظ و خود را از سلطه آنان رها کرد. این امر نشانه جایگاه مهم اقتصاد در زندگی مسلمانان است. شهید مطهری در این باره می فرماید: «یکی از اصول اولیه اقتصاد سالم، حیات و قابلیت رشد و نموّ ثروت است، همان طوری که از شرایط اولیه یک اجتماع سالم، اقتصاد سالم است. اقتصاد سالم؛ یعنی اقتصاد قائم به ذات و بی عیب و غیر قائم به غیر. جامعه باید بنیه اقتصادی سالمی داشته باشد. مبتلا به کم خونی اقتصادی نباشد وگرنه مانند یک مریض کم خون یا مریضی که دستگاه قلب و جهاز درونی اش خراب است، همیشه مریض خواهد بود. گمان نمی رود هیچ عالمی و بلکه هیچ عاقلی، منکر لزوم و ضرورت اقتصاد سالم باشد. از نظر اسلام، هدف های اسلامی، بدون اقتصاد سالم، غیر قابل تأمین است. اسلام می خواهد که غیر مسلمان در مسلمان، تسلط و نفوذی نداشته باشد. این هدف، هنگاهی میسر است که ملت مسلمان، در اقتصاد، نیازمند نباشد و دستش به طرف غیر مسلمان دراز نباشد. در غیر این صورت، نیازمندی، همراه است با اسارت و بردگی؛ گرچه اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد، دستش به طرف دیگران دراز باشد، اسیر و برده اوست و اعتباری به تعارف های دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو، «هر ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد.» اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد، خواه ناخواه، اولی، برده و دومی، آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی، ارزش سلامت اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل، از شرایط حیات ملی است».3 نقش اقتصاد در بالندگی و رشد معنوی، فرهنگی و سیاسی کشور و ایمن کردن جامعه از خطر استکبارگران، موجب شد رهبر معظم انقلاب، امسال را سال «جهاد اقتصادی» نام گذاری کند. ایشان در پیام نوروزی خویش فرمود: «آنچه در عرصه مجموعه مسائل کشور، انسان مشاهده می کند که در سال 90 باید ما آن را وجهه همت خودمان قرار دهیم، این است که از جمله اساسی ترین کارهای دشمنان ملت ما در مقابله با کشور ما، مسائل اقتصادی است. لذا این سال جاری را که از این لحظه آغاز می شود، ما بایستی توجه کنیم به اساسی ترین مسائل کشور و محور همه اینها به نظر من مسائل اقتصادی است. لذا من این سال را سال جهاد اقتصادی نام گذاری می کنم».4 با توجه به آنچه گفته شد و نقش فراوان اقتصاد در عرصه های گوناگون فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، بدیهی است در آموزه های معصومین علیهم السلام به ویژه امام باقر علیه السلام اشاره های فراوانی به آن شده باشد. در این آموزه ها از راه کارهایی سخن گفته شده که به رشد و شکوفایی اقتصادی شخص و جامعه می انجامد. در این مقاله برخی دیدگاه های اقتصادی امام باقر علیه السلام را بررسی می کنیم که همچنان پس از قرن ها، راه گشا و اثرگذار است . 1 . مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص14 . 2. همان، ص15 . 3. همان، صص 18و19 . 4. بخشی از پیام نوروزی مقام معظم رهبری در تاریخ 1/1/1390 . اقتصاد و نقش آن در معنویت گرایی از دیدگاه امام باقر علیه السلام از دیدگاه امام باقر علیه السلام، یکی از مؤلفه های معنویت که نقش فراوانی در آخرت گرایی و توجه به رستاخیز دارد، زندگی خوب و دنیایی برآمده از اقتصادی نیکوست. امام باقر علیه السلام چنین دنیایی را کمکی خوب برای آخرت دانسته و فرموده است: «نِعْمَ الْعَونُ الدُّنْیا عَلی طَلبِ الآخرَة؛ چه کمک خوبی است [برخورداری از] دنیا برای طلب آخرت.»1 به گفته داوود پیامبر علیه السلام: «خداوند، دل انسان را به نان، قوی می گرداند.»2 دل انسان بر اثر برخورداری از نعمت نان ـ که نماد اقتصاد شخص و جامعه است ـ استوار و آرام می شود و دغدغه های روحی از میان می رود. همچنین زمینه معنویت گرایی و آخرت گرایی در انسان فراهم می آید. عطار نیشابوری، از نان به عنوان یکی از نام های پروردگار، یاد و در پایان داستانی گوشزد می کند قحطی و گرسنگی می تواند در وانهادن نماز و دوری از مسجد و گسستن ارتباط با خدا اثرگذار باشد و شخص را از معنویت گرایی و توجه به امور آخرت باز دارد : سائلی پرسید از آن شوریده حال گفت: اگر نام مهین ذوالجلال می شناسی بازگو ای مرد نیک ! گفت: نان است این نه بتوان گفت لیک مرد گفتش: «احمقی و بی قرار کی بود نام مهین، نان؟ شرم دار !» گفت: «در قحط نشابوری عجب می گذشتم گرسنه چهل روز و شب نه شنودم هیچ جا بانگ نماز نه دری بر هیچ مسجد بود باز من بدانستم که نان، نام مهین ست3 نقطه جمعیت و بنیاد دین ست4و5و6 عطار در جایی دیگر از ضرورت رسیدگی به غرایز نفسانی و سیر کردن به هنگام آنها یاد و به نقش آن در ایمن ماندن از خطرهای نفس و در نتیجه، دست یابی به تعالی روحی و معنوی چنین اشاره می کند : نفْس سگ را استخوانی می دهم روح را زین سگ، امانی می دهم نفْس را چون استخوان دادم مدام جان من زان یافت این عالم مقام7 بنابراین، برای پرورش انسان های خداگرا و آخرت محور، در کنار مواردی چون عبادت، نماز، ذکر و دعا هرگز نمی توان از اقتصاد چشم پوشی کرد؛ زیرا نبود اقتصاد می تواند در دیگر موارد نیز خلل ایجاد کند و آنها را کم اثر یا حتی بی اثر سازد . کار و تلاش در سیره و سخن امام باقر علیه السلام جهاد اقتصادی بدون کار و تلاش صورت نمی پذیرد. بنابراین، در بحث از جهاد اقتصادی، نقش کار و تلاش به عنوان یکی از پایه های جهاد اقتصادی، بسیار مهم و برجسته است. امام باقر علیه السلام در عرصه جهاد اقتصادی، سخت اهل کار و تلاش بود و پیروانش را از بی کاری و سستی و تنبلی به شدت باز می داشت. شخصی به نام محمد بن منکر می گوید: روزی از روزهای گرم به اطراف مدینه می رفتم. امام باقر علیه السلام را دیدم که به طرف مزرعه می رفت. با خود گفتم: سبحان الله! بزرگی از بزرگان قریش، در چنین ساعتی و در چنین حالتی به طلب دنیا می رود، باید او را موعظه کنم! به او نزدیک شدم و سلام کردم. در حالی که عرق می ریخت، پاسخ سلامم را داد. گفتم: «خدا مال تو را نیکو گرداند! بزرگی از بزرگان قریش در چنین ساعتی و با چنین حالتی در طلب دنیاست؟! نمی ترسی در این حالت، اجل تو فرا رسد، در حالی که در طلب دنیا هستی؟ حضرت فرمود: «اگر مرگ من فرا رسد و من در حال کار و تلاش باشم، مرگم فرا رسیده است در حالی که به اطاعت و انجام فرمان الهی مشغولم تا به وسیله آن، خود و خانواده ام را از تو و مردم بی نیاز سازم. من آن گاه می ترسم که مرگم فرا رسد، در حالی که به گناهی از گناهان مشغول باشم.» گفتم: «راست گفتی، خدا تو را رحمت کند! می خواستم موعظه ات کنم، ولی تو مرا موعظه کردی».1 اهل بیت علیهم السلام بسیار سخت کوش و پرتلاش بودند و هرگز به بهانه دعا و توکل، کار و تلاش را رها نمی کردند. استاد محمدتقی جعفری می نویسد: «تاریخ بشری با آن همه غرض ورزی ها که به یاد دارد، هرگز کار و تلاش خستگی ناپذیر امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد معصومین علیهم السلام او را از یاد نخواد برد.»2 ایشان در جای دیگر می گوید: «بررسی لازم و کافی در آیین اسلام، این قضیه را کاملاً روشن می سازد که کار و کوشش در این دین آسمانی، از نظر ارزیابی به حد نصاب رسیده؛ هیچ مکتب فکری نخواهد توانست فوق ارزشی را که اسلام به کار داده است، مطرح نماید». در ادبیات عرفانی ما نیز به کار و کوشش و پرهیز از تنبلی و بی کاری توجه شده است، چنان که گاه با نمونه های شگفتی از آن روبه رو بوده ایم. برای مثال، مولوی حکایت می کند: درویشی عابد، چهل سال تمام در بیشه ای ماند و در آنجا روز و شب به عبادت خدا مشغول بود. نگاه قُطبی (عارف بزرگی) را بر او گذار افتاد. سیلی محکمی بر گردن او نواخت و گفت: «ای مردک حرام خوار!» درویش که در این حال، از حالت مستی عبادت و استغراق یاد خدا بیرون آمده بود، گفت: «من چهل سال تمام جز حلال، تناول نکردم. این چه حرفی است که می گویی؟!» قطب گفت: «مگر نه این است که قاصدان صبا و نسیم سحری و باد بهاری، رایحه بوهای خوش را به دماغ تو می رسانند و در گلوی تو فرو می برند، و تو را می پرورند و از آن بوهای خوش، قُوت و غذای تو می شود و از آن، قوّت می گیری! و این همه بی کدّ و رنج توست و در مذهب ما چنین حاصلی ـ که بی کدّ و رنج باشد ـ محال است. مگر از سید المرسلین صلی الله علیه و آله نشنیده ای که: «کسلْ مِنْ کدّیمینِک وَعَرَقِ ججینِک؛ از حاصل کدّ یمین و عرق جبینت بخور!»3 1. وسائل الشیعه، ج17، صص19و20 . 2. محمدتقی جعفری، حکمت، عرفان و اخلاق در شعر نظامی گنجه ای، ص32 . 4. شمس الدین احمد افلاکی، مناقب العارفین، به کوشش: تحسین یازیجی، ج1، صص245 و 246 . بی کاری و تنبلی، آفت جهاد اقتصادی پ بی کاری و تنبلی، هم به دین انسان آسیب می رساند و هم به دنیای او؛ چنان که در حدیثی از امام باقر علیه السلام در این باره آمده است: «الْکسَلُ یصُرُّ بِالدّینِ وَ الدُّنیا؛ تنبلی، به دین و دنیا [ی انسان] آسیب می رساند.»1 امام باقر علیه السلام به همان اندازه که شیعیان را به کسب و کار سفارش و تشویق می کند، از بی کاری و تنبلی و رهاک ردن کار باز می دارد؛ چراکه بی کاری، افزون بر آنکه زمینه ساز بروز لغزش ها و ناهنجاری هاست و عزت نفس آدمی را از بین می برد، مانع بهبود و شکوفایی اقتصادی نیز می شود. اگر ماشین اقتصادی شخص و جامعه بدون «موتور محرکه»؛ یعنی کار و کوشش باشد و گرفتار «نقص فنّی» بی کاری و تنبلی شود، به ایستایی و رکود دچار می شود. در نتیجه، شخص و جامعه به ورطه تهی دستی و فقر می افتند. خداوند، بی کاری و راحتی را برای پیامبران خویش نیز نمی پسندد، چنان که در حدیثی قدسی آمده است: «خداوند به داوود علیه السلام وحی کرد: «تو بنده خوبی هستی، ولی از بیت المال ارتزاق می کنی و با دستت کسب و کار نمی کنی!» داوود علیه السلام چهل صبح گریست تا آنکه خداوند به آهن وحی کرد: «برای بنده من، داوود، نرم شو!» پس خداوند آهن را برایش نرم ساخت و او از آن پس، شروع به کار کرد، بدین گونه که هر روز، زرهی درست می کرد و آن را به هزار درهم می فروخت. پس سیصد و شصت زره درست کرد و آن را به سیصد و شصت هزار [درهم] فروخت و [بدین گونه با کار کردن] از بیت المال بی نیاز شد».2 امام باقر علیه السلام می فرماید: «من بیزارم از کسی که عذرتراشی می کند و سراغ کسب و کار نمی رود و [در خانه] بر پشت دراز می کشد و می گوید: خدایا! به من روزی عطا کن! و [این گونه] روانه شدن به اطراف کره زمین [برای کسب و کار] و درخواست از فضل خدا را وا می نهد، در حالی که مورچه از خانه اش به طلب روزی خارج می شود [و روزی اش را با تلاش به دست می آورد]».3 ایشان در کلامی دیگر فرمود: «اِنّی لَاَبْغِضُ الرَّجُلَ اَنْ یکونَ کسْلاناً عَنْ اَمْرِ الدُّنیا وَ منَ کسَل عَنْ اَمْرِ دُنیاهُ فَهُوَ عَنْ اَمرِ آخرِتِه اَکسَل؛ من از کسی که در کار دنیا[ی خود] تنبل است، نفرت دارم. آن که در کار دنیای خود تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر است».4 امام باقر علیه السلام در سخنی دیگر می فرماید: «اِنّش اللهَ عَزَّوَجَلَّ، حینَ اَهْبَطَ آدم علیه السلام مِنَ الْجَنّةِ اَمَرَهس اَنْ یحْرُث بِیدهِ فَیأکلَ مِنْ کدِّها بَعْدَ نَعیم الْجَنة؛ خدای عزوجل، در آن هنگام که آدم را از بهشت به زمین فرود آورد، به او فرمان داد تا به دست خود زراعت کند و پس از [محروم ماندن از] نعمت های بهشت، از دست رنج خود بخورد.»5 شیخ الرئیس ابوعلی سینا می نویسد: «باید بی کاری و ول گردی در جامعه ممنوع باشد و کسی از دست رنج دیگران بهره مند نشود؛ مگر آنکه خود مشقتی را تحمل نماید و نباید کسی بی آنکه چیزی به مردم بدهد و زحمتی برای آنها بکشد، چیزی از مردم بستاند».6 استاد محمدتقی جعفری نیز در این باره می نویسد: «آنچه را از دلایل تجربی در زندگی انسانی و عوامل حیاتی سرگذشت بشری و منابع اولیه اسلامی می بینیم، این است که انسانی که حیاتش را از کار و کوشش دیگران تأمین می نماید، طفیلی و مزاحم حیات دیگر انسان هاست که نه تنها بهره برداری او از مواد زندگی که با تلاش دیگران تهیه می شود، غضب و عُدوانی است، بلکه حیات او از آن دیگران است و خود، مرده ای بیش نیست».7 تجارت تجارت به عنوان یکی از مصداق های کار و کوشش، نقش فراوانی در سوددهی و رونق اقتصادی دارد. ازاین رو، همواره اهل بیت علیهم السلام به آن تأکید و سفارش کرده اند. همچنین تجارت، از عوامل اصلی ریشه کن ساختن فقر و تهی دستی است و به دارایی انسان برکت می دهد. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «اَلْبَرَکةُ عَشْرةُ اَجْزاءٍ: تِسْعَةُ اَعْشارِها فِی التِّجارَةِ؛ برکت ده جزء دارد که نه جزء آن در تجارت است ». تجارت ـ به عنوان یکی از بایسته های اقتصادی و مورد سفارش امام باقر علیه السلام ـ افزون بر آنکه خود، کوششی اقتصادی است و موجب سامان بخشیدن به معیشت انسان ها می شود، گامی به سوی خودکفایی و در نتیجه، جلوگیری از درخواست و گدایی از دیگران است. در این باره در حکایتی آمده است: «روزی مولانا به یاران عزیز فرمود که ما در سؤال8 را بر یاران خود بسته ایم و اشارات رسول صلی الله علیه و آله را بر جای آورده ایم که فرمود: «اِسْتَغْفِفْ عَنِ السّؤالِ مَا اسْتَطعْت؛ تا آنجا که می توانی، از سؤال و درخواست خودداری کن» تا هر یکی به کدّ یمین و عرق جبین خود، یا به کسب یا به تجارت یا به کتابت مشغول باشد. ور هرکه از یاران ما که این طریقه نورزد، پولی نیرزد، ولی همچنان، روز قیامت روی ما نخواهد دیدن و اگر چنان که به کسی دست دراز کند، من روی بدیشان خواهم برگرداندن».9 امام باقر علیه السلام درباره فرهنگ سازی تجارت در میان پیروان خویش، شرط اصلی تجارت سودآور و ایمن بودن از زیان اقتصادی را، بهره داشتن از عقل اقتصادی دانسته و در این باره فرموده است: «فَاِنَّ الْمَغبُونَ فی بَیعِهِ و ثرا ئه غَیرُ مَحمود‍ٍ ولا مأجور؛ آن که در خرید و فروشش [عقل اقتصادی لازم را ندارد و در نتیجه] ضرر می کند، نه ستایش می شود و نه پاداشی دارد».10 از این فرموده امام باقر علیه السلام درمی یابیم آن که از عقل اقتصادی برخوردار است و در نتیجه، تجارت های سودآور انجام می دهد، شایسته ستایش دیگران است و از موقعیت اجتماعی برخوردار می شود. آن حضرت در سخن حکیمانه دیگری، به یکی دیگر از قوانین تجارت سودآور اشاره می کند و می فرماید: «اِنّ مَنْ باعَ اَرْضاً اَوْماءاً وَ لَمْ یفَعْ ثَمَنُهُ فی اَرضٍ و ماءٍ ذَهَبَ ثَمُنُهُ مَحْقاً؛ هرکه زمین یا آبی (چشمه و قناتی) را بفروشد و به زمین و چشمه ای دیگر تبدیل نکند، پول او از بین خواهد رفت».11 « بر این اساس، تجارت، ویژه انسان های ماهر، کارشناس و متخصص است؛ کسانی که قراردادها، قانون های تجاری، کمّ و کیف تولیدات در کشورهای مختلف، وضع بازارها و قیمت ها و قدرت چانه زنی را بشناسند و به آگاهی های لازم در این زمینه مجهز شوند، بتوانند خردمندانه بیندیشند، از پیش بینی ها غافل نمانند و عاقبت اندیشانه تصمیم گیری کنند. دسته ای از انسان ها که فاقد عقل اقتصادی مطلوب اند، بایسته ها را نمی دانند و از روش درست و سازنده به کارگیری سرمایه ها آگاهی ندارند، فاقد صلاحیت لازم برای تجارتند. ازاین رو، باید سامانه ای طرح و اجرا شود که امکانات و اموال، از دسترس سفیهان و ابلهان دور بماند و از خطر عملکردها و معاملات تجاری نادرست و ویرانگر در امان بماند».12 1. محمدرضا و محمدعلی حکیمی، الحیاة، ج5، ص472 . 2. وسائل الشیعه، ج17، صص 37 و38 . 3. همان، ص30 . 4. الحیاة، ج5، ص495 . 5. همان، ص472 . 6. ابن سینا، الالهیات من کتاب الشفاء، تحقیق: آیت الله حسن زاده آملی، ص496 . 7. ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج4، ص48 8. گدایی و درخواست . 9. بدیع الزمان فروزان فر، شرح مثنوی شریف، ج3، ص1148 . 10. وسائل الشیعه، ج17، ص10 . 11. همان، ص70 . 12. جمعی از نویسندگان، فقر و توسعه، ج3، صص 73 و 74 (مقاله از: سید هادی حسینی ). کشاورزی کشاورزی، از ارکان اقتصاد هر کشور و از عوامل اصلی قطع وابستگی اقتصادی هر جامعه است. بی گمان، ادامه حیات انسان ها در گرو آن است که از خوردنی هایی چون نان، برنج و مانند آنها استفاده کند. صنعت کشاورزی، این بخش از نیازمندی انسان را رفع می کند. تاریخ نشان می دهد یکی از راه های نفوذ استعمار در کشورها، وابسته کردن صنعت کشاورزی آنها به بیگانگان و در نتیجه، رکود این بخش است. بر این اساس، در مقوله «جهاد اقتصادی»، بحث کشاورزی بحثی جدی و قابل توجه خواهد بود. همان گونه که در روایت ها آمده است، هر کسی که از آب و خاک کافی برخوردار باشد و با وجود آن، در تنگ دستی به سر برد، از رحمت خدا دور است. امام باقر علیه السلام در این باره می فرماید: «کانَ امیرالمؤمین علیه السلام یقولُ: مَنْ وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ اْتَقَر فَاَبعَدَهُ الله؛ هرکه با وجود داشتن آب و خاک [باز هم] فقیر و نیازمند باشد، خدا وی را [از رحمت خود] دور می گرداند.»1 همین یک حدیث در اهمیت کشاورزی کافی است تا بدانیم تخریب زمین های کشاورزی و استفاده نکردن از زمین های کشاورزی، مناسبات میان خدا و انسان را بر هم می زند و در نتیجه، او را به فقر و تهی دستی گرفتار خواهد کرد . صائب تبریزی با اشاره به این حدیث شریف می گوید : با آب و زمین، عذر ز دهقان نپذیرند تقصیر مکن! دانه خود را شجری کن2 بی گمان، کشاورزی اشتغال زاترین بخش فعالیت های اقتصادی در جهان سوم به شمار می رود. کشاورزی به عنوان منبع اصلی تأمین مواد غذایی و مهم ترین منبع تهیه مواد اولیه پروژه های صنعتی می تواند نقش تعیین کننده و اساسی داشته باشد. بیش از نیمی از تولیدات ناخالص داخلی کشورهای در حال توسعه، محصول بخش کشاورزی است. محصولات استراتژیکی مانند گندم، برنج و دیگر غلات که در خودکفایی اقتصادی نقش مهمی دارند، از دامن پربرکت کشاورزی به دست می آیند. به دلیل ضعف بخش کشاورزی، مواد غذایی و مواد اولیه تولیدات صنعتی، از خارج از کشور وارد می شود. در نتیجه، بخشی از سرمایه های کشور که نقش مؤثری در توسعه دارد، از جریان توسعه خارج می شود. بنابراین، در فرآیند توسعه، توجه به بخش کشاورزی، امری لازم و ضروری است و موفقیت برنامه های توسعه کشاورزی تا حد زیادی، به افزایش بازدهی و کارآیی تولید محصولات کشاورزی بستگی دارد.3 کشاورزی در اسلام، از بهترین و پاکیزه ترین راه های کسب درآمد است. همه انبیای الهی به جز تنی چند، کشاورز بوده اند و با تولید محصولات کشاورزی در راستای تأمین زندگی خود و نیازمندان تلاش کرده اند. هر جا زمینه مساعد وجود دارد و شرایط جغرافیایی و آب و هوایی برای کشاورزی مناسب است، باید بخشی مهم از امکانات و توان مندی های جامعه به سوی احیای بخش کشاورزی و تولید محصولات آن گسیل شود؛ زیرا معجزه و شکوفایی اقتصادی، با تحول در بخش کشاورزی رخ می دهد و با آن می توان به عمران زمین پرداخت و جامعه آزاد و آباد بنیان نهاد؛ چه درخت کاری و کشاورزی، از نظر تأمین مواد غذایی، بهداشتی، اقتصادی (صادرات و...) دارویی، صنعتی، محیط زیست، اصلاح خاک ها و جذب دی اکسید کربن و پس دادن اکسیژن، ارزش ویژه و حیاتی دارند . باید از برخوردهای ناشیانه نسبت به آن و قطع درختان و تخریب منابع طبیعی به شدت پرهیز شود؛ چرا که این کار، ممکن است پی آمدهای ناگوار بیافریند و حیات را در کره زمین ناممکن سازد. در راستای احیای بخش کشاورزی و آبادسازی جامعه با محوریت آن، اسلام، انواع رشته های علمی مربوط به آن را سفارش کرده است. شیوه های صحیح کشت و کار، چگونگی بهره وری مناسب و بهینه از زمین، کشف منابع آبی و شیوه های درست استفاده از آب ها از آن جمله است».4 امام باقر علیه السلام در حدیثی زیبا می فرماید: «بهترین کارها کشاورزی است؛ چیزی را می کاری و نیکوکار و بدکار از آن می خورند؛ نیکوکار می خورد و برایت [از خدا] آمرزش می طلبد و بدکار می خورد و آنچه خورده است، او را لعن و نفرین می کند و [نیز] چرندگان و پرندگان از آن می خورند».5 1 . عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد، ص115 . 2. دیوان صائب، ج2، ص1238 . 3. نک: فقر و توسعه، ج2، ص104 (مقاله از: محمد امیر نوری ). 4. همان، ج4، صص183ـ185 . 5. وسائل الشیعه، ج17، ص41 . عدالت اقتصادی از سازوکارهای رشد اقتصادی، حاکمیت عدالت اقتصادی در جامعه است. نبود عدالت اقتصادی در جامعه افزون بر آنکه موجب ایجاد شکاف میان غنی و فقیر می شود، کسانی را که انگیزه تلاش اقتصادی در سر دارند، دل سرد می کند. نبود عدالت اقتصادی در جامعه، به ایستایی و رکود اندیشه های اقتصادگرا می انجامد و سبب اختلال در فعالیت های اقتصادی و کم شدن احساس امنیت در سرمایه گذاری های اقتصادی می شود. امام باقر علیه السلام، حق مردم بر حاکم را برقراری عدالت اقتصادی از سوی حاکم می داند. ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام پرسید: «ما حَقُّ الاِمامِ عَلَی النّاس؟؛ حق امام بر مردم چیست؟» امام می فرماید: «حَقُّهُ عَلَیهِم اَنْ یسمَعوا لَهُ و یطیعُوا؛ حق امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند.» دوباره پرسید: «فَماَ حُّقُهمْ علیه؛ حق مردم بر او چیست؟» امام باقر علیه السلام فرمود: «یقْسِمُ بَینَهُمْ بِالسّویه، وَ یعدِلُ فِی الرَّعَّیه؛ [اموال را] میان ایشان به تساوی تقسیم کند و عدالت را در جامعه جاری سازد».1 در حقیقت، با حاکمیت همه جانبه عدالت، توده مردم، سطح زندگی مطلوب می یابند، رفاه اجتماعی ـ اقتصادی، نصیب همگان می شود و زمینه برای بالندگی و شکوفایی استعدادها فراهم می گردد. به این ترتیب، با گسترش خلاقیت ها و مشکل زدایی و رفع نیازها، رشد و پیشرفت و آبادانی و سازندگی، جامعه را فرا می گیرد و انسان ها می توانند با بهره مندی از امکانات مطلوب و کارساز، از نابسامانی ها نجات یابند و بر دشمنان سیاسی ـ اقتصادی چیره گردند.2 دین اسلام با هدف تحقق عدالت اقتصادی ـ اجتماعی، کاهش فاصله فقر و ثروت، مبارزه اصولی با عقب ماندگی، تحولات فرهنگی اساسی در فکر و ساخت اقتصادی جامعه و مبارزه با قدرت طلبی و برتری جویی، سازوکارهایی را در قانون مندی ها و فرهنگ دین نهاده است که رعایت آنها نویدبخش جامعه آرمانی دین است. چگونگی وضع مالیات که بر اساس نظر کارشناسان و موافقت پیشوای مسلمانان، ممکن است در زمان های مختلف و نسبت به شغل های گوناگون نوسان یابد یا مالیات های ثابت مانند خمس و زکات، اصل انفاق های واجب، اصل انسانی برادری اسلامی و اصل مساوات، وجود برنامه ها و ارزش های ویژه ای را در فرهنگ دین به اثبات می رساند. همچنین آموزه هایی مانند ایثار و دگردوستی، احسان، انصاف، ظلم ستیزی و حق محوری، سازوکارهایی هستند که عدالت اقتصادی و اجتماعی را در جامعه اسلامی عملی می سازند. گفتنی است بسیاری از برنامه ها و سیاست گذاری ها در جامعه با مسئله عدالت ارتباط دارد. اموری چون آموزش، بهداشت، تغذیه، اشتغال، سرمایه گذاری، اصلاح نظام تولید، توزیع و خدمات و مسئله زمین و کشاورزی باید با معیار عدالت، رشد و توسعه یابد.3 امام باقر علیه السلام در حدیثی دیگر می فرماید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله آنچه را در جاهلیت بود، باطل کرد و با اجرای عدالت، با مردم روبه رو شد و چنین است حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف که چون قیام کند، آنچه را در دوره فترت [و دور شدن مردم از آموزه های وحیانی] بوده است، باطل می کند و با عدالت با ایشان روبه رو می شود».4 از یاد نبریم که نتایج منفی ترک اجرای عدالت و عملی نکردن آن فراوان و بسیار است؛ از آن جمله است سستی و ناتوانی دستگاه حاکم و اداری کشور و فقر مردم و ایجاد فاصله های معیشتی و سست شدن معتقدات دینی و انتشار نیافتن صلاح و پاکیزگی اخلاقی و دینی در میان مردم و شیوع فساد و رشوه گیری و تورّم؛ چرا که اجتماع، جز با عدل اصلاح نمی شود5... و از مهم ترین ستم ها، ستم اقتصادی و معیشتی است و تکاثر مالکیت آزاد و ثروت بی کران بدون انفاق که اینها همه به ستم اقتصادی و معیشتی و فاصله های طبقاتی می انجامد و عدالت محوری حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، از بزرگ ترین تعالیم دینی و از اسرار معارف اجتماعی و اقتصادی و اجتماعی ایشان است. این تعلیم به ما می گوید که چنین مالکیت هایی باطل است؛ زیرا در دوران رواج ستمگری و تسلط ستمگران، به دست آمده است. در حقیقت، در پرتو تعالیم قرآن و حدیث، آن کس که مبارزه با ظلم را تنها در «مبارزه سیاسی» می داند و به «ظلم اقتصادی و معیشتی» و نابود کردن آن توجهی ندارد و برای بهبود بخشیدن به پیوندهای اقتصادی ـ همانند به حق دادن پیمانه ها و وزن ها، نبرد راستین با تورّم، از حق مردم چیزی نکاستن، مراقبت شدید در تولید و رسیدگی به واردات و نرخ ها و مبادلات و بازارها و تعدیل ـ ثروت های انبوه و جلوگیری از فقر و بیچارگی ـ تلاشی ندارد، یا غافل است یا آنکه از حقایق باخبر است، اما خود را به تغافل زده است.6 1 . الحیاة، ج5، ص192 . 2. فقر و توسعه، ج4، ص322 (مقاله از: سید هادی حسینی ). 3. همان، صص330 و331 . 4. شیخ طوسی، تهذیب، ج6، ص154 . 5. الحیاة، ج6، ص530 . 6. همان، صص544 و545 . انفاق و رسیدگی به محرومان جهاد اقتصادی و کوشش برای بهبود شرایط اقتصادی جامعه، در کار و تلاش و تجارت و کشاورزی و مانند آنها خلاصه نمی شود، بلکه آن کس نیز که اهل انفاق است و به تهی دستان کمک می کند، در جهاد و تلاش اقتصادی شرکت کرده است؛ زیرا انفاق، مانع از استمرار تهی دستی فقرا و در موارد بسیاری، زمینه ساز آغاز تلاش اقتصادی برای ورشکستگان اقتصادی می شود . در تحلیل ارزشمندی انفاق باید گفت افراد جامعه، اعضای یک پیکرند که در سعادت، شقاوت، ماندگاری و نابودی، سرنوشتی مشترک و یکسان دارند. جامعه ای که به دو قطب اقلیت ثروتمند و «اکثریت فقیر و تهی دست» تقسیم شده است، گرفتار مشکلات اقتصادی و فشارهای روحی ـ که برآمده از تجمع ثروت در دست عده ای محدود است ـ می شود. طبیعی است که این امر موجب بروز مفاسد اجتماعی و اخلاقی بی شماری چون دزدی، کینه ورزی، دشمنی و در نتیجه، سلب آرامش روانی و اجتماعی جامعه می گردد. ازاین رو، شکی نیست که نهادینه شدن فرهنگ انفاق در جامعه و رسیدگی به حال محرومان، افزون بر آنکه نقش مؤثری در بهبود وضعیت اقتصادی جامعه خواهد داشت، به گونه ای که فاصله های طبقاتی جامعه را کاهش می دهد و پیوندهای اجتماعی و روح هم بستگی را تقویت می کند و از بسیاری مفاسد اخلاقی و اجتماعی برآمده از فقر، جلوگیری می کند. 1 بنابراین، قسمتی از ثروت جماعت باید وقف دستگیری بدبختان و درماندگان شود و در این باره چندان نیازی به اقامه برهان نیست؛ چرا که اولاً نفع جماعت، مقتضی است که از درماندگان دستگیری شود؛ برای اینکه مبادا از راه اضطرار مرتکب اعمال زشت و ناروا گردند. ثانیاً احسان و دستگیری که ناشی از رقت و ترحم باشد، حسی است طبیعی و فطری و هرکس از این حس، پیروی کند و از دخل خود سهمی برای فقرا معین کند، به تکلیف و وظیفه خود عمل کرده و شرافت انسانی خود را ظاهر ساخته است. 2 همچنین اهمیت انفاق از آنجا بیشتر آشکار می شود که بدانیم فقر و محرومیت، مانع بزرگی در راه شکوفایی استعدادها و توان مندی های فکری و جسمی بسیاری از افراد است. بی گمان، نهادینه شدن و گسترش فرهنگ انفاق در جامعه تا اندازه زیادی می تواند این مانع را از میان بردارد و فرصت بروز توان مندی های افراد را فراهم سازد که خود، گام بلندی در پیشرفت اقتصادی جامعه است. در مقابل، نارسایی فرهنگ انفاق و گسترش فقر موجب افزایش مفاسد اجتماعی و اقتصادی می شود که مبارزه با آن و تأمین امنیت جامعه، هزینه های مادی و معنوی سنگینی بر جامعه بار می کند و زیان های بسیاری بر اقتصادی ملی می زند، چنان که خداوند در قرآن کریم، ترک انفاق را عامل تباهی جامعه دانسته است و می فرماید: «وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیدِیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ؛ در راه خدا انفاق کنید و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید!» (بقره: 195)3 امام باقر علیه السلام می فرماید: «مردی نزد امام سجاد علیه السلام رفت و گفت: «مرا از این سخن خداوند که می فرماید: «در اموالشان حقی معلوم است»،4 آگاه کن که این حق معلوم چیست؟» امام فرمود: «حق معلوم، مقداری است که انسان از مال خویش بیرون می کند؛ غیر از زکات و صدقه (خمس) واجب.» وی گفت: «اگر غیر از زکات و خمس است، پس آن چیست؟» امام سجاد علیه السلام فرمود: «این، مقداری است که هر کس از مال خویش [به اختیار خود] جدا می کند؛ زیاد یا کم به فراخور ثروت و دارایی اش» آن مرد گفت: «با این مقدار چه باید بکنیم؟» امام فرمود: «با آن صله رحم کند، ناتوانی را قوت ببخشد، مشکل درمانده ای را از دوشش بردارد یا به وضع برادر دینی خود رسیدگی کند یا برای دیگر پیشامدها که ممکن است پیش آید، استفاده کند».5 گفتنی است انفاق با همه ارزشمندی آن، در صورتی پی آمدهای علمی مثبتی در جامعه بر جای می گذارد که به اهلشان داده شود؛ یعنی کسانی که از بد حادثه سزاوار انفاق و نیازمند دستگیری دیگران شده اند. در غیر این صورت، انفاق، عاملی برای گداپروری و رکود اقتصادی خواهد شد. به تعبیر شهید مطهری: «انفاق باید به گونه ای باشد که مفید باشد، موجب ازدیاد ثروت اجتماع گردد، اجتماع را ترمیم کند و صرف بهبود و سلامت اجتماع گردد، ولی اگر صرف گداپروری شود، نه تنها ثمری ندارد، بلکه بر بدبختی و زیان و فقر اجتماع می افزاید و بلای اجتماعی می گردد. خلاصه آنکه انفاق باید مقرون به منطق و حکمت بوده باشد. انفاق صحیح، ترمیم و اصلاح است و هدر نمی رود و به اجتماع باز می گردد، همان گونه که در آیه 272 سوره بقره می خوانیم: «و ما تُنفِقُوا مِنْ خیرٍ یوَفَّ اِلَیکمْ؛ و آنچه از خیر، انفاق می کنید، به شما برمی گردد» که ظاهر این است که در دنیا به انسان برگردانده می شود. به هر حال، انفاق باید حکیمانه و منطقی و از روی توجه به اثر و نتیجه باشد؛ تنها حسن نیت و اخلاص کافی نیست، بلکه حکمت و منطق و تعقل هم لازم است. اگر انفاق، بدون توجه به نتیجه باشد و صرفاً جنبه احساسی و ترحمی داشته باشد، زیان آور است».6 1. سید محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج2، صص 392 و423 . 2. محمدعلی فروغی، اصول علم ثروت ملل، مقدمه: حسین عظیمی، صص 362 و363 . 3. جواد ایروانی، اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، صص 130و131 . 4. نک: معارج: 24 . 5. ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج7، ص293 . 6. مرتضی مطهری، یادداشت های استاد مطهری، ج1، صص 417 و 421 . امام باقر علیه السلام و فقرستیزی یکی از اهداف دین اسلام در سفارش به انجام کارهای اقتصادی، ریشه کن ساختن «پدیده فقر» است. اسلام هرگز پدیده فقر را تأیید و به فقرگرایی توصیه نمی کند. امام باقر علیه السلام در بیانی نیایش گونه می گوید: «اَسْئَلُک اللهمَّ الرّفا هِّیةَ فی معیشَتی ما اَبْقَیتَنی... ولا تَرْزُقْنی رِزْقاً یطغینی و لاتبتلینی بفقرٍ اَشقی به؛ خداوندا! از تو رفاه در زندگی را تا زنده هستم، درخواست می کنم! به من چندان روزی مده که سرکش و گستاخ شوم و به فقر نیز گرفتارم مساز که بدبخت شوم».1 امام باقر علیه السلام در تفسیر واژه «سوء»؛ یعنی بدی در آیه شریفه: «وَلَوْ کنتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لاَسْتَکثَرْتُ مِنَ الْخیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوء؛ اگر غیب می دانستم، سود فراوان می بردم و بدی به من نمی رسید»، (اعراف: 188) می فرماید: «مقصود از سوء در این آیه شریفه، فقر است».2 نباید از یاد برد که بررسی مشکلات اجتماعی و علت شناسی نابسامانی ها روشن می سازد که فقر، اساس مشکلات و نابسامانی هاست. هرچه ذهنی فکر کنیم و واقعیات زندگی را نادیده بگیریم، این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که آدمی در این زندگی، در قالبی مادی جادی دارد و با اشیا سر و کار دارد و در محیطی زندگی می کند که به وسایل و ابزار مادی نیازمند است؛ همانند غذا، لباس، مسکن، نظافت، بهداشت و.... در حقیقت، جغرافیای حیات انسان در این دنیا، جغرافیای اقتصادی است و ماهیت حیات انسانی با این امور مادی، پیوندی ناگسستنی دارد. 3 «البته، فقر در آموزه هایی دینی، به معنای ناداری مطلق نیست، بلکه به معنای نداشتن ثروت و امکانات کافی برای تأمین شایسته نیازمندی هاست؛ چرا که به تصریح روایات، هنگامی فقر از میان می رود که آدمی، افزون بر تأمین نیاز زندگی، توانایی مالی در انجام عباداتی چون صدقه و حج داشته باشد. آموزه های دینی با چنین تعریفی از فقر و با نگاهی واقع بینانه، آثار نامطلوب فراوانی برای آن شمرده است؛ آثاری که هرچند بسیاری از آنها کلیت ندارد، برای بیشتر مردم به ویژه در جامعه ای با حاکمیت ارزش های تکاثری، به طور کامل و ملموس نمایان است. مهم ترین پی آمدهای فقر ـ چنان که از روایات نیز استفاده می شود، عبارتند از : 1. خودکم بینی: فقر مادی، احساس حقارت و خودکم بینی را به دنبال دارد، به گونه ای که فقیر حتی در میان خانواده خود نیز نمی تواند شخصیت حقیقی و عزت نفس خویش را بازیابد. فقر، مایه خواری و از دست دادن جایگاه اجتماعی نیز می شود. نتیجه چنین احساسی، آثار نامطلوبی است که بر شخصیت، روان و اراده آدمی می گذارد و افزون بر ایجاد عقده حقارت، مانعی در راه شکوفایی استعدادها و توان مندی های وی می شود . 2. سستی اراده: نتیجه مستقیم خودکمتربینی و احساس حقارت فقیر، سلب اعتماد به نفس و سستی اراده اوست. این اصل، در سطح جامعه نیز صادق است. جامعه فقیر و وامانده، هویت خویش را می بازد و اراده جمعی اش سست می گردد، آن سان که در خود، توان به کارگیری استعدادها و توان مندی هایش را نمی یابد. 3. ضعف اندیشه: نیروهای فکری شخص، زیر فشار فقر و محرومیت، نمود و بروز نمی یابد و دغدغه تأمین نیازهای اولیه زندگی، مجال اندیشیدن به مسائل دیگر را به وی نمی دهد. افزون بر آن، نبود امکانات آموزشی، تحصیلی و پژوهشی مناسب برای افراد و جوامع فقیر، زمینه شکوفایی استعدادها و نبوغ فکری آنان را از بین می برد . 4. تشویق و اضطراب: فقر مادی و فشارهای اقتصادی، آدمی را می آزارد و پیوسته دل و جان او را به خود مشغول می دارد و تشویش و اندوه، آرامش روحی وی را بر هم می زند . 5. انزوا: نداشتن امکانات مادی و آثار زیان بار فقر بر شخصیت افراد از یک سو و حاکمیت ارزش های تکاثری در جامعه از سوی دیگر، مجالی برای حضور تهی دستان در عرصه های اجتماعی نمی نهد. آنها همچنین از نظر سیاسی، در مرکز قدرت جایگاهی ندارند؛ چرا که برای شرکت در رقابت های سیاسی، توان مالی ندارند و نفوذ چندانی در میان توده های مردم نمی توانند داشته باشند. همچنین آنان از نظر حقوقی نیز به دلیل احساس ناتوانی، کاستی و انفعال نفسانی، توانایی استدلال و دفاع از خود را ندارند؛ به ویژه آنجا که در برابر قدرتی اقتصادی قرار می گیرند و به سبب ناتوانی مالی، قادر به گرفتن وکیل نمی باشند . 6. آسیب اعتقادی و دینی: از تلخ ترین آثار فقر بر توده های مردم، تأثیر منفی بر باورهای دینی و مانع افکنی در انجام وظایف عبادی است. فقر می تواند فقیر را تا حد کفر پیش ببرد و زمینه گناهانی چون دزدی، کلاه برداری و خودفروشی را برای او فراهم آورد».4 با توجه به پی آمدهای زیان بار یاد شده فقر، حکمت فقرستیزی امام باقر علیه السلام و دعای ایشان درباره رفاه معیشتی آشکار می شود. بر این اساس، می توان گفت جهاد اقتصادی بدون زدودن پدیده ناگوار فقر از چهره جامعه امکان پذیر نخواهد بود . 1 . بحارالانوار، ج97، ص379 . 2. عبد علی بن جمعة العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص309 . 3. محمد حکیمی، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص127 . 4. نک: اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، صص 172ـ 176 . امام باقر علیه السلام و نهی از گدایی و درخواست گدایی در عبارتی کوتاه؛ یعنی کوشش برای بهبود وضعیت اقتصادی به قیمت نابودی عزت، کرامت و شخصیت انسان. انسان عزتمند ـ حتی در صورت فقر و نداری ـ هرگز دست نیاز به سوی دیگران دراز نمی کند. برای انسان عزتمند، «با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن»، بسیار دل پذیرتر از آن است که در مقابل دیگران، دست نیاز دراز کند . دست طمع، پیش کسان چون کنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش1 گدایی از آنجا که به معنای پذیرفتن وضع حاضر و تسلیم در برابر آن است، نوعی تلقین عملی نسبت به این کار نازیبا و زیان بار است و از آنجا که همواره تلقین ها در زندگی انسان اثرگذار است، بدیهی است هیچ گاه احوال اقتصادی چنین شخصی بهبود نیاید و همواره در فقر و تهی دستی به سر برد. امام باقر علیه السلام در روایت هایی در این باره می فرماید: «اُقْسِمُ بِاللهَ لَهُوَ حُّق ما فَتَحَ رَجُلٌ عَلِی نَفْسِهِ بابَ مَثألَةٍ اِلّا فَتَح اللهُ عَلَیهِ بابَ فَقْر‍ٍ؛ سوگند به خدا، سوگند به حق! که هیچ کس دری از سؤال (خواش و گدایی) برخود نمی گشاید، مگر اینکه خداوند از فقر بر روی او بگشاید».2 « لَوْ یعْلَمُ السّائِلُ ما فِی الْمثألَة، ما سَأَلَ اَحَدٌ اَحَداً؛ اگر سائل (گدا)، از آنچه در گدایی است، باخبر بود، هرگز کسی از کس دیگر درخواست [کمک] نمی کرد».3 اَلْیأْسُ مِمّا فی اَیدِی النّاسِ عِزُّ الْمؤمِنِ فی دینِهِ، اَوَ ما سَمِعْتَ قَولَ حاتم : اِذا ما عَزْمتُ الْیاأسَ الْفیتُهُ الْغنی اذ عَرَفْتهُ النّفسُ، وَ الطّمعُ الْفَقْرُ ناامید بودن از آنچه در دست مردم است، مایه عزت در دین اوست. آیا این گفته حاتم [طایی] را نشنیده ای که: «هرگاه تصمیم گرفتم [از آنچه در درست مردم است،] ناامید باشم و جانم آن را نپذیرفت، دیدم بی نیاز و توانگرم و طمع داشتن [به مال مردم] عین فقر است».4 1. به نقل از: علی اکبر دهخدا، امثال و حکم، ج2، ص810 . 2. وسائل الشیعه، ج9، ص438 . 3. ثقةالاسلام کلینی، کافی، ج4، ص20 . 4. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج7، ص229 . خطر الگوپذیری نادرست از بیگانگان در عرصه جهاد اقتصادی از آنجا که جامعه اسلامی، سازوکارهای ویژه خود را دارد و چارچوب اقتصادی و ساختار شخصیتی و بافت روحی و حتی جغرافیای بومی او، آموزه ها و احکام اقتصادی خاص خود را می طلبد، الگوپذیری از بیگانگان، می تواند افزون بر آنکه به اقتصاد جامعه اسلامی رنگ غیر شرعی ببخشد، آفتی برای نظام اقتصادی کشور به شمار آید و آن را بیمار و معیوب کند . متأسفانه دنباله روی از شیوه های جوامع توسعه یافته، کم و بیش در بیشتر جوامع عقب مانده رواج دارد و این جوامع بر اثر تقلید از شیوه های غربی، با نتایج منفی فراوانی روبه رو می شوند. «کشورهایی که دارای نیروی کار فراوان و ارزان می باشند، به تقلید از غرب، درصدد انتقال کالاهای سرمایه بر، برمی آیند و موجب تشدید بی کاری می شوند. تقریباً در همه بخش های اقتصاد این کشورها، الگوگیری از روش های غرب نمایان است. شهرهای مدرن ساخته می شود، سیستم های تحقیقاتی مجهز وارد کشور می گردد، مزارع بزرگ مکانیزه شده به وجود می آیند، در حالی که بعضی از این امور، تناسبی با شرایط جوامع سوم ندارند. در شرایطی که اغلب روستاها در مناطق پایین شهر، از امکانات اولیه و ضروری بهداشتی محرومند، سرمایه ها صرف ساختن بیمارستان های مجهز با پیچیده ترین تجهیزات می شود. ماشین آلات مدرن و کارخانه های گران قیمت، خریداری می شود و به تقلید غرب، کنفرانس ها و سمینارها برگزار می گردد. از رهبران و مسئولان کشورها دعوت ها به عمل می آید و هتل های مجهز ساخته می شود تا به گونه ای مناسب، پذیرایی خارجیان و مرفهان جامعه انجام پذیرد. رستوران ها و اغذیه فروش ها، روش تغذیه غرب را تقلید می کنند و آن را با افتخار در جامعه رواج می دهند. مسئولان این جوامع، فریفته ظاهر اقتصاد غربند. این فریفتگی، مانع از آن می شود که هماهنگی لازم بین بخش های مختلف نظام صورت پذیرد. درآمد در بخش های مختلف، اختلاف های فاحش دارد. بخش صنعت، هماهنگی با سایر بخش های اقتصاد ندارد. درآمد سرشار بخش صنایع، روستاییان را روانه شهرها نموده و شهرها را سریع تر از رشد صنایع، گسترش می دهد، مشاغل به تدریج کم یاب می شوند و محصول اضافی حاصل از به کارگیری روش های نوین کشاورزی، توسط جمعیت اضافی به مصرف می رسد. هم زمان با این عوامل، بخش خدمات نیز بی رویه و بیش از اندازه رشد می کند و بدین ترتیب، پیشرفت اقتصادی این کشورها با نوعی توقف مواجه می گردد».1 امام باقر علیه السلام در هشدار به الگوگیری نادرست از بیگانگان می فرماید: «خداوند، به پیامبری از پیامبران وحی فرمود که به قومت بگو: لباس دشمنان مرا نپوشند و غذای آنان را نخورند و به شکل آنها ظاهر نشوند که در این صورت، مانند آنها دشمن من خواهند بود».2 نباید از نظر پنهان داشت که الگوپذیری از بیگانگان در نوع و مقدار کالاهای مصرفی، از جنبه های گوناگون به جامعه اسلامی زیان می رساند. از جنبه اقتصادی، این کار، بیشتر موجب تروج مصرف کالاهای خارجی و بی توجهی به تولیدات و کالاهای داخلی می شود که افزون بر خارج ساختن سرمایه از کشور، بر تولید و اقتصاد ملی نیز ضربه می زند. از جنبه اجتماعی و فرهنگی نیز، نوعی تبلیغ علمی و ترویج فرهنگ بیگانه و تهدیدی برای اصالت های فرهنگی و حتی دینی در جامعه به شمار می رود؛ به ویژه آنکه الگوپذیری در مصرف، ناخواسته، الگوپذیری در اخلاق و رفتار را نیز در پی خواهد داشت.3 رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «شکل و هیئت لباس پوشیدن ها [و مدل های مصرفی] به یکدیگر همانند نمی شود؛ جز آنکه خلق و خوها به هم نزدیک می شود و هرکس خود را شبیه گروهی سازد، از آنان به شمار می رود».4 1 . فقر و توسعه، ج4، صص 416 و 417 (مقاله از: سید هادی حسینی ). 2. بروجردی، جامع الاحادیث، ج23، ص276 . 3. اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث، ص287 . 4. دیلمی همدانی، الفردوس بمأثور الخطاب، تحقیق: سعید بن بسیمونی ز علول، ج5، ص162 . مصرف زدگی مصرف از نیازه

[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: وارث]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن