تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835895844
گزيده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «مرزبندي با افراطيون»،«اتفاق تازهاي نيفتاده است!»،«دسته گل روزنامه شيخ به قوم لر»،«انتخابات و برج توهم اقتصادي»،«حساسيت مجلس به حکايت يک ميليارد دلار»،«تفرقه قومي- مذهبي ؛ توطئه دو بعدي»،«نفثه المصدور سياسي»و... كه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي:مرزبندي با افراطيون «مرزبندي با افراطيون»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها عناصر افراطي دوم خردادي كه جايگاهي در ميان مردم ندارند در گرماگرم تبليغات انتخاباتي و به بهانه حمايت از مهندس ميرحسين موسوي به اين شهر و آن شهر و اين محفل و آن محفل مي روند و حرفهاي كهنه و نخ نما شده خودشان را مطرح مي كنند. اين جنب و جوش ها در آستانه دوم خرداد بيشتر شده و از قرار معلوم تعدادي از اين افراد عازم سفر به شهرهاي مختلف هستند تا با استفاده از فرصت انتخابات يك بار ديگر عقده گشائي كنند و همان حرف هاي كهنه را به زبان بياورند. دوم خرداد از اين نظر كه مردم به مناسبت انتخابات هفتم رياست جمهوري پاي صندوق هاي راي حضوري گسترده يافتند يك حماسه بود. اما متاسفانه با اينكه آن حماسه را مردم آفريده بودند عناصر افراطي كه منتظر فرصت بودند از موقعيت پديد آمده سواستفاده كردند و سوار موج شدند و با ساختارشكني هاي خطرناك حتي تا مرزبراندازي پيش رفتند. آنها بودند كه پيشگام حرمت شكني ها شدند به مقدسات ديني تاختند نظريه انحرافي تقابل اسلام با آزادي را مطرح كردند انقلاب را خاتمه يافته اعلام نمودند و اصولي كه امام خميني آنها را ستون فقرات نظام جمهوري اسلامي معرفي مي كردند را آماج حملات خود قرار دادند. واقعه شرم آور 18 تير 78 را همين عناصر افراطي پديد آوردند كه البته با سيلي محكمي كه مردم در راه پيمائي 23 تير به صورت آنها نواختند وادار به عقب نشيني شدند. افراطيون دوم خردادي با كارهاي خلاف خود زمينه را براي بي اعتمادي مردم به اين جريان فراهم ساختند و همين امر موجب شد آنها به تدريج در چند انتخابات سنگرها را يكي پس از ديگري از دست دادند و منزوي شدند. مردم هنوز فراموش نكرده اند لبخندهائي را كه همين عناصر افراطي به قدرت هاي استكباري مي زدند و سخناني را كه يكي از آنها در نطق پيش از دستور خود در مجلس ششم شوراي اسلامي آنچنان باب طبع دشمنان نظام جمهوري اسلامي داد سخن داد كه اعتراض فوري رئيس مجلس كه خود شيخ اصلاحات و دوم خردادي بود را برانگيخت بطوري كه بر سر او فرياد زد كه آنچه تو گفتي با آنچه راديو اسرائيل مي گويد تفاوتي ندارد. نامه پراكني هاي همين عناصر افراطي در مجلس ششم تحصن آنها به بهانه هاي واهي و در واقع با هدف باج خواهي از نظام و آلودگي هاي رسانه اي آنها كه روزنامه هايشان را به بلندگوهاي آمريكا و صهيونيست ها تبديل كرده بود تا آنجا پيش رفت كه حتي رئيس جمهور وقت كه حماسه دوم خرداد با راي بالاي مردم به او رقم خورده بود فرياد بر آورد كه از درون اردوگاه اصلاحات صداي دشمن به گوش مي رسد. اين افراد بعد از 4 سال تحمل انزوا اكنون بار ديگر سر بر آورده اند و به بهانه حمايت از يك داوطلب رياست جمهوري همان حرف هاي بي مشتري را تكرار مي كنند. هرچند عملكرد افراطي جناح مقابل نيز شرايط را براي سر برآوردن رقيب مساعد كرده است ولي در اين ميان مردم چه گناهي دارند كه افراطيون دو طرف آنها را همچون توپ فوتبال تصور كرده اند كه بايد از اين ميدان به آن ميدان پرتاب شوند و بلاتكليف بمانند مردم در اين مدت هم مدعيان اصلاحات را تجربه كرده اند كه تحت اين نام زيبا تيشه به ريشه اصول و آرمان ها زدند و خطوط قرمز را يا انكار كردند و يا فرمان عبور از آنها را صادر نمودند و هم مدعيان اصولگرائي را آزمودند كه در عمل « عدول گرا » از آب در آمدند و همين عملكرد موجب شده است افراطيون دوم خردادي فضا را براي فعال شدن مجدد مناسب تشخيص بدهند و به اين هوس بيافتند كه بازي تمام شده را بار ديگر شروع كنند. در اين ميان آنچه نگران كننده است اينست كه افراطيون دوم خردادي تلاش مي كنند كسي را كه با آنها مرزبندي مشخص دارد و عملكرد او در دوران دفاع مقدس و بعد از آن ثابت كرده است از جنس آنها نيست از اردوگاه خود بدانند و با مصادره كردن او بهانه اي براي تكرار حرف هاي كهنه و منسوخ و بي اعتبار خود بتراشند و در اينجا و آنجا خود را مطرح نمايند. تصريح به اينكه : من مستقل آمده ام و وامدار هيچكس و هيچ جرياني نيستم دست رد محكمي بر سينه اين افراد است ولي عليرغم اين بيان صريح باز هم افراطيون به راه خود مي روند و دست از شيطنت برنميدارند. اين روش قابل تامل نشان از يك توطئه دارد. به نظر مي رسد افراطيون دوم خردادي درصدد بدنام كردن كسي هستند كه مي دانند گروه خوني او بهيچوجه به آنها نميخورد. آنها ميخواهند با حمايت هاي خود از اين داوطلب رياست جمهوري بهانه اي به دست جناح مقابل بدهند تا بتوانند تبليغات منفي خود را سازماندهي كنند و اين ضربه اي باشد بر همان كسي كه آنها خود را حامي او معرفي مي كنند تا جلوي پيروز شدن او گرفته شود. افراطيون البته اين طرح را هم به عنوان جايگزين دارند كه اگر برخلاف تمايل آنها نتيجه انتخابات چيز ديگري شد و فردي كه آنها به ظاهر از او حمايت مي كنند كرسي رياست جمهوري را از رقيب تحويل گرفت و خود بر آن تكيه زد زمينه اي براي سهم خواهي فراهم كرده باشند و به عنوان مدعي به صحنه بيايند. اما اين توطئه با هوشياري كسي كه مي گويد مستقل آمده ام و وامدار هيچكس نيستم بايد خنثي شود و اين نقشه بايد نقش بر آب گردد. واقعيت اينست كه هر يك از دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به دو بخش افراطي و معتدل تقسيم مي شوند. افراطي هاي هر دو جناح براي نظام و كشور مضرند و معتدل ها مفيد و ارزشمند و قابل جذبند. ما با افراطي ها مرزبندي داريم و بر سر آرمانهاي انقلاب اصول ارزشها قانون اساسي ولايت فقيه و مصالح كشور با هيچكس معامله و سازش را جايز نميدانيم . هيچيك از داوطلبان رياست جمهوري را نيز منهاي اين مرزبندي ها قابل تحمل نمي دانيم . اين كشور و اين ملت فقط با اين مرزبندي است كه مي تواند استقلال خود را حفظ كند و در سايه اسلام به پيش برود. اين مرز مستحكم را در هيچ شرايطي و به نفع هيچكس و در هيچ زماني قابل عبور نمي دانيم . آفتاب يزد:اتفاق تازهاي نيفتاده است! «اتفاق تازهاي نيفتاده است!»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ نامه ديروز كروبي به رئيس صدا و سيما را ميتوان تكميل كننده حلقه مكاتبات او با سردار فيروزآبادي، آيتالله جنتي و حسين شريعتمداري دانست. هر يك از افراد فوق به دليل جـايـگـاه حـكـومـتـي و اسـتـفـاده از تريبونهاي وابسته به بيتالمال، محدوديتهاي قانوني و عرفي در موضعگيريهاي علني انتخاباتي دارند. نامه ديروز كروبي همچون سه نامه قبلي، نشان ميداد كه اين كـانـديـداي سـرشناس اصلاحطلبان، به شدت نگران گستـرش »عدم عدالت« در انتخابات است. دو نامه نخست، ابراز نگراني از عدم عدالت در حفظ آراء مردم بود و نـامه او به ضرغامي همانند نامه به شريعتمداري، معطوف به »عدم عدالت تبليغاتي« است؛ اگر چه جايگاه »رسانه«اي كه حسين شريعتمداري آن را مديريت ميكند به هيچ وجه با رسانهاي كه نام ملي بر آن نهادهاند قابل مقايسه نيست. اما ظاهراً رفتار اين دو رسانه آنقدر شبيه يكديگر شده كه كروبي براي صدا و سيما نام » كيهان مصور« را انتخاب كرده است. البته به نظر ميرسد مجموعه رفتار صدا و سيما از جهت تاثيرگذاري بر آراي مردم، نگراني خاصي در ميان اصلاح طلبان ايجاد نميكند. زيرا تجربه سالهاي گذشته نشان داده است كه تاثيرگذاري صدا و سيما بر مردم، متاسفانه بسيار محدود شده و معمولاً از » راه يافتن برخي تكيه كلامهاي سريالي به ميان جوانان و مردم كوچه و بازار« تجاوز نميكند. رفتار فعلي صدا و سيما با اصلاح طلبان نيز، داستاني نيست كه براي اولين بار اتفاق افتاده باشد. به خصوص كروبي، به خوبي ميداند كه عبور اظهارات او از فيلتر مديران بيطرف صدا و سيما، يك شرط دارد و آن هم امكان قيچي كردن آن به منظور القاي اختلاف ميان اصلاحطلبان است. اين تجربه در زمان مديريت كروبي بر مجلس ششم بارها تكرار شد. اگر او با قاطعيت مثال زدني، در خصوص آغاجري سخن ميگفت يا نسبت به پرونده شهـرام جزايري افشاگري ميكرد، حتي يك كلام از سخن او، در صدا و سيما انعكاس نداشت. انتقادات شديداللحن و مستدل او از شوراي نگهبان و دبير آن نيز هيچ گاه از شبكههاي مختلف سيما، پخش نميشد. اما كافي بود كه در كنار دهها انتقاد و اعـتـراض كـروبـي به شوراي نگهبان، قوه قضائيه و صدا و سيما، يك بار او از همكاران اصلاح طلب خود در مجلس انتقاد كند. در آن زمان، كروبي به شخصيت محبوب صدا و سيما تبديل ميشد! اين وضعيت از اواسط سال گذشته بار ديگر در رسانه موسوم به ملي خود نمايي كرد. در دوره جديد نيز هيچگاه انتقادات شديد و كم نظير كروبي از »مديريت احمدي نژادي« در صدا و سيما بازتابي نداشت. اما هرگاه در گوشهاي از كشور، او گلايهاي از دوستان خود مطرح ميكرد تا نشان دهد برخلاف برخي جناحهاي ديگر، اصلاح طلبان در»پادگان نامرئي« زندگي نميكنند، بلافاصله انتقادات درون جناحي او در بخشهاي خبري صدا و سيمـا منتشـر مـيشد. رفتار صدا و سيما با كروبي به گونهاي بود كه بعضي خبرنگاران جوان و نمكگير دولت هم به خود اجازه ميدادند با كپي برداري از رفتار بزرگترها، به تحقير شخصيتي بپردازند كه حمايتهاي امام از او و شجاعت وي به بزرگترين عقده براي اقتدارگرايان تبديل شده است. منش و ماموريت اين گونه خبرنگارنمايان در نخستين روز اعلام كانديداتوري كروبي آشكار شد. در آن روز وقتي كه كروبي خود را متعهـد به صداقت در برابر مردم دانست، خبرنگار ادب آموخته وابسته به صدا و سيما، كروبي را مورد خطاب داد كه »مگر اين كار شقالقمر است؟« اما رفتار برخي بزرگترهاي اين رسانه و دستهاي پشت پرده آن، زماني رو شد كه برخلاف توقع بعضي افراد، سه چهره اصلي اصلاح طلب يعني خاتمي، كروبي و موسوي اعلام كردند در انتخابات حضور خواهند يافت. اگر تا آن روز »حمايت متمايل به شيفتگي« نسبت به احمدي نژاد، تنها عامل اعتراض اصلاحطلبان به برخي برنامههاي صدا و سيما بود از زمان حضـور جـدي اصلاحطلبـان درعرصه انتخابات،روشهاي تخريبي موجب اعتراض شخصيتهايي شد كه بعضي از آنها به تنهايي، دهها برابر مجموعه مدعيان امروز داراي سوابق انقلابي هستند و حمايت امام و مردم را پشت سر خود داشتهاند. به هر حال رفتار اخير و قبلي صدا و سيما چيزي نيست جز حلقهاي از يك زنجيره؛ زنجيرهاي كه قبلاً نامهنگاريهاي سهگانه كروبي را در سه ماه گذشته به دنبال داشته است. البته مديران صدا و سيما و بعضي مخاطبان نامههاي قبلي كروبي نبايد دچار توهم و ذوقزدگي شوند و گمان كنند كه تاثيرگذاري آنها،موجب نگراني اصلاحطلبان است. زيرا اگر قرار بر تاثيرگذاري اين رسانهها و نهادها بود، در سال 76 -كه همه آنها با اعتقاد قلبي و اتحاد غيراجباري در برابر اصلاحطلبان ايـسـتادهبودند- اين »تاثير« خود را نشان ميداد. اما اصلاحطلبان حق دارند نسبت به افزايش روز به روز »بي اعتمادي« نسبت به رسانهها و نهادهايي كه هر يك از آنها هزاران ميليارد تومان براي مردم و كشور هزينه دارند، نگران باشند. نامهنگاريهاي اخير را نيز تنها بايستي از همين زاويه مورد توجه قرار داد ولاغير! زيرا رفتار اين رسانهها و برخي افراد صاحب نفوذ، موضوع جديدي نيست و هيچ دليلي وجود ندارد كه تاثير رفتار تـخــريبي آنها عليه اصلاحطلبان، نسبت به گذشته افزايش يافته باشد؛ اگر نگوييم اين رفتار ها موجب افزايش راي براي اصلاحطلبان خواهد شد! رسالت:ژرفاي پيوند مردم و روحانيت ديروز يكي از بزرگان دين كه اسوه علم و عمل بود در آغوش خاك جاي گرفت. ديروز از خيابانهاي قم جمعيت زن و مرد همينطور ميجوشيد و تمامي نداشت. مردم از سراسر كشور به قم آمده بودند. چهرهها محزون، چشمها مغموم و اشكبار بود. كوچهها و خيابانهاي قم بستر رودخانهاي را ميمانست كه امواج خروشان و پرالتهاب جمعيت را چون سيل در خود به سختي تحمل ميكرد. ديروز ملت ايران در قم در غم فقدان مردي گريست كه پاسدار حقيقي معنويت و اخلاق در جامعه ما بود.آنان براي بزرگداشت مردي آمده بودند كه در تمام عمر، گرد گناهي را بر دامان خود حس نكرده بود. هر اهل سلوكي حداقل يك بار توفيق خواندن نماز به امامت وي را تجربه كرده بود . اينكه ميگويم اهل سلوك، ذهن به سمت مردان و زنان بالاي 50 سال نرود. بيشتر اين اهل سلوك، جوانان همين مرزو بوم بودند كه عمدتا نسل چهارم انقلاب هستند. ديروز اغلب جمعيتي كه براي تشييع آمده بودند جوان بودند و آنان را بيتابتر از پيران مييافتي ! اين حقيقتي بود كه حتي از چشم دوربين فيلمبرداران و عكاسان پنهان نماند. ديروز جهان در قم شاهد چه حادثهاي بود؟! ديروز آستان مقدس حضرت معصومه (سلام الله علیها) چون نگيني در انگشتري حضور ملت ايران در جريان تشييع پيكر پاك آيتالله بهجت ميدرخشيد. اين درخشش از چه حكايت ميكرد، پيام اين تصوير چه بود؟ براستي جهان ديروز شاهد شكوه پيوند مردم با مرجعيت و روحانيت بود، جهان ديروز شاهد تكريم ملت ايران از يكي از چهرههاي فقاهت، عرفان، اخلاق و معنويت بود. ديروز قلب ملت ايران در قم ميتپيد. آيت الله العظمي محمد تقي بهجت در عمر پربركت 96 ساله خود برخلاف تصور برخي در متن حوادث مهم ايران ، منطقه و جهان بود. از تحولات سياسي با خبر بود و آنها را به دقت دنبال ميكرد، او در كنار ملت ايران پا به پاي مراجع عظام تقليد و روحانيت از سلاطين جور تبري ميجست و لحظهاي از اين مبارزه بيامان غفلت نداشت. ديروز سيد حسن نصرالله ميگفت: «آيت الله بهجت اولين كسي بود كه در نبرد 33 روزه با رژيم صهيونيستي به ما نويد نصرت و پيروزي داد»! در وراي چهره آرام و سرشار از معنويت او بيزاري از دشمن و نفرت از دوري از خدا و معنويت موج ميزد. آنان كه گاهي خواب جدايي ملت از روحانيت و مرجعيت را ميبينند خوب است به دقت به تماشاي حضور شكوهمند ملت ايران در تشييع اين بزرگمرد الهي بنشينند بويژه عكسهاي هوايي و فيلمبرداريهايي كه از آسمان قم عمق و ژرفاي اقيانوس جمعيت را واتاب ميدهد.آنها بايد بدانند تا وقتي كه مردم خدا را نزديكتر از رگ گردن خود حس ميكنند روحانيت ومرجعيت در قلب ملت ايران جاي دارد. ابتكار:دسته گل روزنامه «شيخ» به قوم لر «دسته گل روزنامه شيخ به قوم لر» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وكيلي است كه در آن ميخوانيد؛فضاي پرالتهاب انتخابات و انتظارات ايجاد شده آنچنان عرصه را بر آقاي کروبي تنگ نموده است که هر روز شاهد بروز رفتاري حساب نشده از اردوگاه ايشان مي باشيم و گويا عنان کار از دست شيخ خارج شده است و فرمان توپخانه اش به دست نااهلان افتاده است و به همين دليل بدون نشانه گيري مشغول بمبارانهاي بي هدف مي باشند. سخنرانيهاي تند و تيز و حمله به اين و آن و تائيد مطلق خواسته هاي مخاطبان و تکرار آنها توسط شيخ، موجي از نگراني را در بين دلسوزان فراهم آورده است و سئوالات بي شماري را در ذهنها ايجاد کرده است. از جمله اين که چه عواملي باعث شده است تا شيخ "کدخدا منش" و محافظه کار و منتقد تندروي، امروز خود به محور تندروها تبديل گردد. عدول شيخ از روشهاي تبليغاتي خود در انتخابات نهم و توسل به شيوه هاي مرسوم در جوامع محدود روشنفکري چه مبنا و توجيهي مي تواند داشته باشد؟! بي حساب و کتابي در روشهاي تبليغي شيخ به اردوگاه ايشان هم سرايت کرده است. کساني که کاريکاتور روزنامه اعتماد ملي ارگان آقاي کروبي مورخ 28 ارديبهشت ماه 88 مربوط به يک جوان ياسوجي که به گمان کاريکاتوريست عاشق سوسانو هنرپيشه سريال جومونگ را مشاهده کرده اند، در حيرت فرو رفته اند. چرا که بزرگترين افتخار کروبي و برآورد پايگاه راي ايشان مناطق لرنشين از جمله ياسوجيها مي باشد. اينکه اين برآورد چقدر با واقعيت سازگار مي باشد بعد از 22 خرداد مشخص خواهد گرديد. اما بر فرض درستي پيش بيني آقاي کروبي چنين کاري در آستانه انتخابات توسط روزنامه اعتماد ملي آب پاکي بر برآوردهاي ايشان مي باشد. کاريکاتور مربوط است به يک جوان ياسوجي که گوسفندي را در بغل گرفته و در حال تماشاي سريال جومونگ از تلويزيون مي باشد و در همين حال خطاب به رئيس جمهور آينده درخواست وام جهت ازدواج با سوسانو را دارد!اولا خبر خودکشي جوان ياسوجي در نتيجه عشق به هنرپيشه سريال جومونگ که بهانه کاريکاتوريست روزنامه قرار گرفته است يک شوخي مضحکي بيش نبود و تکذيب خبر مذکور در روزنامه هاي مختلف از جمله روزنامه ابتکار به چاپ رسيد. در چنين فضايي اقدام کاريکاتورست روزنامه اعتماد ملي توهين به همه مردم استان کهگيلويه و بويراحمد مي باشد. استاني که سرشار از جوانان غيرتمند با ضريب هوشي بالا و موفق در ميدانهاي مختلف مي باشد. مردمي که در نگاه مسئولين به نجابت، صداقت و شرافت شهرت يافته اند و همواره به اين اوصاف تجليل شده اند. حال با چنين ترسيم و تصوير تحقيرآميز بايد پرسيد آقاي شيخ چرخش از کجا تا به کجا؟ همواره کارشناسان بر اين باور بودند که سبد راي آقاي کروبي را مردم مناطق لرنشين و محروم تشکيل مي دهد و هدف گذاري ايشان روي اين طبقه مي باشد اما جنس شعارهاي انتخاباتي دوره دهم آقاي کروبي با اين تحليل ناسازگار است و اقدام دوشنبه روزنامه اعتماد ملي هيچگونه سنخيتي با گمانه فوق ندارد. مجموع اقدام و رفتارهاي اين دوره شيخ حکايت چرخش ايشان از موقعيت قبلي خود يعني مقبوليت در بين مناطق محروم و گذار به سبد راي طبقه متوسط به بالا مي باشد. اين گذار و گذر به اين دليل است که تيم مشاوره کروبي براين باورند که مي توانند در خلا» گفتمان اصلاح طلبي خود جايگزين خاتمي شوند غافل از اينکه ممکن است در شرايط جديد با اين رويکرد، کروبي هم فرصت ديروز خود را از دست دهد و هم در ميدان تندروي جديد، نتواند گامي به پيش بردارد. دنياي اقتصاد:انتخابات و «برج توهم» اقتصادي «انتخابات و برج توهم اقتصادي»عنوان سرمقالهي روزنامه ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛تبليغات انتخابات رياستجمهوري سال 1384 سنگ بناي يك «برج توهم» را نهاد و اكنون اين برج سر به آسمان ميسايد و ديگر كسي ياراي به زير كشيدن بنايان و معماران آن ندارد. توهم از آنجا آغاز شد كه از ميان نامزدهاي متعدد انتخابات رياستجمهوري 84 دست كم ... ... سه نامزد با وعدههاي اغواكننده اقتصادي به ميدان آمدند و مسابقهاي سهمگين را در برابر ديدگان راي دهندگان به نمايش گذاشتند. يكي وعده توزيع پول داد، ديگري رقم پيشنهادي را بالاتر برد و سومي گفت پول كافي نيست، همه چيز بايد بين مردم تقسيم شود. از يك ماه پيش كه تبليغات غيررسمي انتخابات 22خرداد 88 شدت گرفته، وعدههاي سال 84 با غلظت بيشتري باز توليد شده و حالا دست كم دو نامزد بر سر ميزان بخشش خود به رايدهندگان، مسابقه گذاشتهاند. در اين مسابقه، چنان به واقعيتهاي اقتصادي ايران بياعتنايي شده كه مسعود نيلي، طراح «توزيع سهام نفت ميان مردم»، ناچار شده است براي مردم توضيح دهد كه منظور او غير از آن چيزي است كه نامزدهاي انتخابات آن را به چه چيزي در حد «توزيع پول» تنزل ميدهند. وعدههاي اقتصادي كه اكنون مانند ريگ بيابان به زبان برخي نامزدها جاري ميشود، تنها يك روي سكهاي را به نمايش ميگذارد كه ظاهرا براي عموم اغواكننده است و روي ديگر سكه را كه همان آزادسازي قيمتها است از نظرها پنهان نگه ميدارد. در حالي كه طرح هدفمند كردن يارانهها هنوز به نتيجه نرسيده و معلوم نيست در دولت اراده حذف يارانهها و در مردم اراده قبول اين تحول وجود دارد يا نه، سخن از توزيع پولهاي جديد گفته ميشود و در اين ميان كسي به اين پرسش پاسخ نميدهد كه اگر ايرانيان اين همه پول و ثروت دارند، چرا در عصر طلايي اندوختههاي نفتي، بودجه دولت 17هزار و 500ميليارد تومان كسري دارد. مگر نه اينكه قرار بوده است اين كسري با حذف يارانهها و افزايش درآمدهاي دولت، تامين شود؟ حال اگر قرار باشد ضمن پابرجا بودن اين كسري بودجه، دولت آينده (با هر رييسجمهوري) باز هم بر تعهدات خود بيفزايد، با چه معجزهاي ميخواهد به اين تعهدات پاسخ دهد؟سالي كه در آن قرار داريم، علاوه بر كسري بودجه قطعي كنوني، با خطر تاثيرپذيري از بحران جهاني و استمرار نفت ارزان و شايد ارزانتر در آينده، روبهرو است و اگر رييسجمهور آينده بخواهد به بذل و بخشش بپردازد، پيش از پايان سال كيسهاش از ارز و ريال لازم براي اداره دستگاه ديواني و اجراي طرحهاي عمراني هم تهي خواهد شد، چه رسد به اين كه مازادي هم براي اعطا به مردم داشته باشد. ايرانيان، علاوه بر آنچه كه خود در طول يك سال مالي، توليد و دادوستد ميكنند، تنها يك كالا، يعني نفت و مشتقات آن را براي عرضه در بازارهاي جهاني دارند و ساير اقلام توليدي ايران در قياس با نفت آنقدر ناچيز است كه نميتوان به عايدات آنها اميدي داشت. اگر ملتي در سه سال اخير توانسته باشد قريب 300ميليارد دلار عايدات نفت را مصرف كند و براي گرسنه نماندن خود ناچار به كاهش بودجه طرحهاي عمراني شده باشد، حالا چه معجزهاي در راه است كه قرار است با نصف شدن درآمدهاي نفتي در چشمانداز سه ساله آينده، امور به خير و خوشي پيش رود و گنجينههاي اضافهاي هم براي تقسيم وجود داشته باشد، اگر رجال سياسي ما چه آنان كه اكنون در قدرتند و چه آنان كه پاشنهها را براي تصاحب كرسي قدرت كشيدهاند، براي جلوگيري از بالاتر رفتن اين «برج توهم» چارهاي نينديشند، دير نيست روزي كه ميليونها دست و دهان گشوده به سوي آنان فرياد بركشند كه «پس چه شد آن همه وعده؟». سرمايه:حساسيت مجلس به حکايت يک ميليارد دلار «حساسيت مجلس به حکايت يک ميليارد دلار»عنوان سرمقالهي روزنامهي سرمايه به قلم پيمان فروزش است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته معاون امور حقوقي مجلس و تفريغ بودجه ديوان محاسبات از قاطعيت اين نهاد براي پيگيري و روشن شدن وضعيت يک ميليارد دلار در بودجه 85 خبر داد. يکي از دلايل مهم پيگيري ديوان محاسبات قانع نشدن اين نهاد از پاسخ هاي ارائه شده از سوي بانک مرکزي، شرکت ملي نفت، خزانه داري کل و وزارت اقتصاد است چراکه پاسخ ها متفاوت بوده و راهي به سوي يافتن جواب اين سوال باز نمي کند. صرف نظر از اينکه همه نمايندگان به خصوص هيات رئيسه و رئيس مجلس با حساسيت ويژه و دقت هرچه تمام تر اين موضوع را پيگيري مي کنند، بايد گفت موضوع يک ميليارد دلار تنها يکي از اقلام تخلف و عدم شفافيت در حوزه عملکرد دولت است. همچنين به طور مداوم از طرف دولت بيان شده کار ما براساس قانون شفاف سازي انجام مي شود البته قصد ديوان محاسبات نيز همين شفاف سازي و رفع مشکلات احتمالي حسابداري است. دولت اعلام کرده موضوع يک ميليارد دلار يک موضوع کوچک حسابداري است اما در جايي که دولت به دنبال مطرح کردن دولت الکترونيک، حسابداري به روز، ايجاد شفافيت مالي از طريق حسابداري الکترونيک و... است و اين موضوعات در تمام دنيا نيز نهادينه شده، آيا موضوع کوچک حسابداري جاي مطرح شدن دارد. اگر حسابداري الکترونيک و کنترل هاي نظارتي با حساسيت هاي بالا وجود دارد چرا امور اين قدر کند و آهسته صورت مي گيرد و دولت هنوز جوابي براي مصارف و هزينه کرد اين يک ميليارد دلار ارائه نکرده است زيرا اين موضوع که به اين شدت حساسيت پيدا کرده ممکن است به طول انجاميدن جواب آن، تبعات اقتصادي- سياسي و حتي اجتماعي به همراه داشته باشد. متاسفانه دولت مشکل و نقطه کور اين مساله را حل نمي کند و حتي اعلام نمي کند مشکل کجاست و اعلام نکرده تخلف در کدام نقطه صورت گرفته که بتوان هرچه سريع تر مشکلات را حل کرد و براي جبران آن راه حل انديشيد. رئيس جمهوري به طور مداوم اعلام مي کند اين مساله يک اشکال حسابداري است اما چه نوع اشکال حسابداري وجود دارد يا در چه زماني اين اشکال رخ داده و چرا هنوز جاي بحث است و دولت سعي نمي کند به اين موضوعات پاسخ دهد. البته مطرح شدن اين نظر که اشکال در اساسنامه وزارت نفت و شفاف نبودن رابطه دولت و وزارت نفت موجب شده اين مسائل پيش بيايد نيز حرف چندان معقول و صحيحي به نظر نمي رسد. در حال حاضر که هنوز هم اساسنامه وزارت نفت اصلاح نشده در هيچ جاي اين اساسنامه ذکر نشده که دولت يا وزارت نفت مي توانند از حساب ذخيره ارزي و درآمد حاصل از فروش نفت برداشت کنند بدون اينکه به قانون پاسخگو باشند. به نظر مي رسد مطرح کردن اين موضوع در چنين شرايطي بيشتر به ارائه راه حل غلط مي ماند تا ريشه يابي و حل مساله موجود. مردم سالاري: سخني با روزنامه اعتماد ملي به کجا چنين شتابان؟ «سخني با روزنامه اعتماد ملي به کجا چنين شتابان؟»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم حميد رضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد؛هر چند مدير مسوول روزنامه مردم سالا ري که اين روزها به استان هاي مختلف سفر مي کند با اين يادداشت چندان موافقتي ندارد اما دور از چشم ايشان بايد بگوييم دوستان ما در روزنامه اعتماد ملي مدتي است که گام به وادي نادرستي گذاشته اند. انتقاد از اصولگرايان، جاي خود را به تخريب حاميان ميرحسين موسوي داده است و آنها سوار بر اسب مراد، هر آن چه در دل دارند، نثار حاميان ميرحسين مي کنند. اين از دو حال خارج نيست. يا ياران امروز کروبي در روزنامه اعتماد ملي که در گذشته اي نه چندان دور در سر صف منتقدان (بخوانيد تخريب کنندگان) او قرار داشتند قطب نماي خود را گم کرده اند و مسير حرکت را اشتباه مي روند، يا اين که تعمدي در کار است تا ميرحسين موسوي را از ريل موفقيت خارج کنند چرا که نظرسنجي ها به هيچ وجه به سود آنان نيست و رقيب اصلي آنها در اين ميان گويا اساسا احمدي نژاد نيست بلکه ميرحسين موسوي است. اگر قطب نما گم کرده اند بايد بهآنان يادآوري کرد که مسير را اشتباه مي روند و بهتر است قطب نماي تازه اي پيدا کنند و اگر هم تعمدي براي تداوم حرکت در اين مسير در کار است، با عرض پوزش بايد گفت که اين ره به ترکستان است; هم از جهت اخلا ق سياسي و رسانه اي و هم از منظر موفقيت در انتخابات. ابتدا اين نکته را ذکر کنم که بهترين حالت مطلوب براي انتخابات رياست جمهوري دهم در دوره تبليغات، حضور همزمان موسوي و کروبي براي نقد مشکلا ت موجود و تلا ش هر دو گروه حاميان آنان براي موفقيت در انتخابات است چرا که هدف، تغيير وضع موجود است و طبيعتا اين تغيير در اين شرايط، با تغيير رئيس جمهور امکان پذير خواهد شد مشروط بر آن که مسير را گم نکنيم و به جاي نقد رقيب به تخريب رفيق نپردازيم اما گويي حاميان شيخ اصلا حات، چند روزي است که انتقاد از عملکرد اصولگرايان را به تخريب ميرحسين تبديل کرده اند و اين رو يه اي نيست که هيچ کدام از اصلا ح طلبان از آن منفعتي کسب کنند. اين در حالي است که حاميان مهندس موسوي، تا کنون در تخريب کروبي يا قلب واقعيات به نفع خود اقدام نکرده اند و سعي داشتند کروبي را نه يک رقيب بلکه يک اصلا ح طلب بدانند که از پيروزي او نيز در انتخابات مي توان خشنود شد. نمونه، روزنامه مردم سالا ري به عنوان يکي از حاميان اصلي رسانه اي ميرحسين موسوي است که در انعکاس اکثر خبرهاي ستاد مهدي کروبي کوتاهي نکرده و فقط طي ارديبهشت ماه،بارها سخنان کروبي را تيتر اول صفحات اصلي خود- اول يا آخر- قرار داده است. مردم سالاري و ساير حاميان رسانه اي آقاي موسوي حتي اگر سخني جهت تخريب حاميان کروبي به ميان آورده شده، به منظور حفظ حرمت رقيب، آن را انعکاس نداده اند تا شاهد سو»تفاهم و احيانا اختلا ف نباشيم. اما اکنون که دوستان اعتماد ملي اندکي از مسير صداقت دور شده اند گويا بايد کمي هم صراحت را چاشني کار خود کنيم. طي روزهاي اخير بارها مطالبي در نقد و تخريب ميرحسين موسوي و حاميانش در روزنامه اعتماد ملي منتشر شده است. تاسف آور آن است که آنها حتي از اخلاق حرفه اي رسانه اي و مطبوعاتي هم که خود را داعيه دار آن مي دانند عدول کرده و در مواردي دست به قلب واقعيات زده اند. آنها که رسانه هاي اصولگرا را متهم مي کردند که سخنان اصلا ح طلبان راگزينشي انعکاس مي دهند يا بخشي کوچک از آن را بزرگتر از معمول جلوه مي دهند تا به اهداف سياسي خود دست يابند، خود گام در همان وادي گذاشته اند. دوستان اعتماد ملي مي نويسند که موسوي گفته در اين 20سال چيز خطرناکي نديده که لا زم به موضع گيري باشد، اما نمي نويسند که موسوي از سانسور رسانه اي در اين 20سال انتقاد کرده است. مي نويسند موسوي در 20 سال پيش متوقف مانده اما نمي نويسند زماني که ميرحسين، براي اولين بار اصطلاح توقيف فله اي مطبوعات را به کار برد و در انگشت شمار موضع گيري هاي خود، سخني به ميان آورد که به يک اصطلا ح سياسي ماندگار در تاريخ معاصر ايران تبديل شد، برخي دوستان از آن موج حمايت مي کردند. معدود خبرهايي که از موسوي در اعتماد ملي منتشر مي شود يا حاوي «توصيه هاي موسوي و خاتمي به حاميان خود براي مقابله با تخريب ديگران» است يا نقد وارونه سخناني که در ذهن مخاطب، ميرحسين و حاميانش را داراي افکاري متفاوت از آن چه در واقعيت وجود دارد جلوه گر مي سازد. در حالي که اين توصيه هاي اخلا قي را شيخ مهدي کروبي به حاميانش بايد يادآوري کند تا به جاي تخريب رقيب، آن هم رقيب اصلا ح طلب، به تبليغ و تبيين برنامه هاي خود بپردازند. البته اين روال ، صرفا محدود به روزنامه اعتماد ملي نيست . وقتي رئيس ستاد انتخاباتي کروبي در سفر به اصفهان در واکنش به طرح موفق ستاد انتخاباتي ميرحسين براي انتخاب رنگ سبز، آن را به مضحکه مي گيرد ديگر، چه انتظاري از ديگران مي توان داشت؟ حاميان کروبي طي روزهاي اخير، تندترين انتقادات - بخوانيد تخريب ها و ناسزاها- را نثار حاميان ميرحسين کرده اند که همگي در قالب يادداشت هايي در صفحه اول بازتاب يافته است. آنها حتي نامه محسن مخملباف در حمايت از موسوي را مصادره به مطلوب کرده و تيتري از آن انتخاب کرده اند که گويا ايشان از غير مهندس موسوي حمايت مي کند. در حالي که از نامه اي که تقريبا حجمي معادل يک صفحه از روزنامه اعتماد ملي را به خود اختصاص داده تمامي مطالب آن در مورد حمايت از موسوي است. اين است شيوه گزينش گري در روزنامه اي که خود به دليل پيگيري اين شيوه در نزد ديگران لب به اعتراض مي گشايد. البته از آنها جز اين نيز انتظاري نيست. عبدالکريم سروش اگر چه به ناحق و بدون مراعات ادب گفتاري، ميرحسين موسوي و حاميانش را به چوب تخريب و توهين- و نه نقد- مي راند و نشان مي دهد تا چه ميزاني اخلا ق روشنفکري را پاس مي دارد، باز هم صداقتي بيشتر از سايرين دارد، چرا که زماني که کروبي در انتخابات رياست جمهوري نهم، در معرض تخريب وتوهين همين حاميان رسانه اي فعلي خود که آن زمان در «شرق» ساکن بودند قرار داشت، به حمايت از شيخ اصلا حات پرداخت اما گويي روزنامه نگاران هجرت کرده به اعتماد ملي، آن دوران را زود فراموش کرده اند. البته در اين دوره و زمانه، پول، مي تواند رسانه خوب بسازد و هر چند که شرط کافي نيست، اما شرط لازم مي تواند باشد. اما حاميان موسوي از اين سرمايه ها برخوردار نيستند تا با بهره گيري از آن، هر دوره را در جايي و به حمايت از فردي صرف کنند. روزنامه نگاران سابق اعتماد ملي، زير سايه حاميان جديد کروبي قرارگرفته و بعضا مجبور به هجرت شدند; کما اينکه دوستان جديد کروبي جاي اعضاي حزب اعتماد ملي را نزد او گرفته اند; گويي حزب اعتماد ملي ايجاد شد، تا دبيرکل و حاميان نزديک دبير کل تفاوتي ندارد که عضو حزب باشند يا نه. مهم اين است که در انتخابات حامي ايشان باشند. اينگونه است که هنگام ثبت نام در انتخابات رياست جمهوري، در لشکر همراهان آيا حاميان فعلي صرفا از اين جهت که هر کدام به دليلي با سيد محمد خاتمي دچار اختلاف نظر شده بودند، حاضر به پذيرش ميرحسين موسوي نشدند و به عبارت ديگر نه براي حمايت از کروبي، که براي مخالفت با خاتمي که از موسوي حمايت کرده است، به منزلگاه شيخ آمده اند؟ اما آنها، خود بهتر مي دانند که آن چه در تبيين تغيير نظر از عبد الله نوري به مهدي کروبي استدلال مي شود، به طنز، بيشتر شباهت دارد. آنها که در بطن ماجراهاي دوره اصلاحات بوده اند بهتر مي دانند; هر چند که بهتر است بگذاريم و بگذريم. چرا که هنوز هم اعتقاد ما بر اين است که ياران کروبي، راه را گم کرده اند و اگر آنها راه را به اشتباه مي روند قرار نيست ما هم اشتباه آنها را تکرار کنيم. حاميان ميرحسين، رقيب خود را، نه حاميان کروبي، بلکه ياران احمدي نژاد مي دانند و عزم خود را براي شکست رقيب اصلي جزم کرده اند. اين نوشتار هم صرفا يک يادآوري به دوستان خودمان در روزنامه اعتماد ملي بود و يادآوري اين نکته که اگر تاکنون پاسخي به اعتماد ملي داده نشده، نه به اين دليل که پاسخي وجود نداشته، بلکه از اين جهت بوده که گسترده شدن دايره اختلاف را به نفع حاميان کيهان مي دانيم که شيخ اصلا حات به انتقاد از شيوه آنان پرداخته بود. قدس:تفرقه قومي- مذهبي ؛ توطئه دو بعدي «تفرقه قومي- مذهبي ؛ توطئه دو بعدي»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد؛ حضرت آيةا... خامنه اي روز گذشته در جمع مردم سقز تلاش براي تفرقه قومي- مذهبي در ايران و به وجود آوردن اختلاف ميان جمهوري اسلامي با ديگر کشورهاي اسلامي را «توطئه دو بعدي» دشمنان اسلام دانسته و افزودند: «اين توطئه در داخل با هوشياري ملت از جمله قوم کرد شکست خورد و در جهان اسلام نيز اگر چه اين حيله در ميان برخي دولتهاي وابسته به استکبار مؤثر افتاد، اما «ملتها، انديشمندان، روشنفکران و دانشگاهيان جهان اسلام» ايران را افتخار امت اسلامي مي دانند و اين واقعيتها زورگويان جهاني را حيران و درمانده کرده است.» دشمنان انقلاب اسلامي پس از ناکامي در حوزه هاي سخت افزاري و موفقيت روزافزون جمهوري اسلامي، ناگزير با تغيير در فاز توطئه عليه ايران وارد عرصه نرم افزاري گرديدند تا از اين رهگذر بتوانند به هدفهاي خود دست يابند. ايران از نظر وضعيت قومي از اقوام گوناگون کرد، بلوچ، عرب، آذري، ترکمن و... تشکيل شده است، ولي اين تکثر قومي به سبب برخورداري از انسجام فرهنگي، تاريخي و ديني نه تنها تهديد نبوده، بلکه همواره با محوريت «وحدت ملي» ظرفيت مثال زدني براي کشور بوده است. اگر چه در سالهاي متمادي دشمنان تلاش نموده اند با نفوذ در ميان قوميتها و تحريک آنها عليه دولت اين وحدت را مخدوش نمايند، بيداري و در صحنه بودن مردم مانع دستيابي بيگانگان به هدفهايشان گرديده است. هويت ملي همواره توانسته است هر گونه حرکت خرد واگرايانه قومي را تحت تأثير قرار داده و از فعاليتهايي که با انسجام ملي مغايرت آشکار دارد، ممانعت به عمل آورد. يکي از مهمترين راهبردهاي آمريکايي ها در دامن زدن به ناامني ها سرمايه گذاري بر پروژه تحريک اقوام مختلف بويژه کردها بود تا از اين منظر جمهوري اسلامي را در تنگنا قرار دهند. اسنادي که پس از تسخير لانه جاسوسي آمريکا به دست آمد، تلاش براي بحران سازي قومي در ايران را نشان مي داد. دشمن اين ظرفيت قومي را نقطه اميدي براي دستيابي به هدفهاي خود در نظر گرفته بود، غافل از اينکه در ايران شيرازه وحدت، اسلام و اهتمام به منافع و امنيت ملي مي باشد که تاکنون توانسته است راهبرد تفرقه افکنانه آنها را با بن بست مواجه نمايد. کردها در دوران دفاع مقدس و رخدادهاي پس از آن با تشکيل گروه هاي پيشمرگ کرد توانستند خطه کردستان را از لوث وجود معدود ايادي بيگانه و فريب خوردگان آنها پاکسازي نمايند. تفرقه مذهبي راهکار ديگر جبهه استکبار براي تضعيف انقلاب اسلامي بود که با عملياتي کردن اين سوژه بتوانند مذاهب اسلامي را در مقابل يکديگر قرار دهند و هزينه حضور در منطقه خاورميانه و جهان اسلام را براي تحقق استراتژيهاي ماجراجويانه شان به حداقل برسانند. در جمهوري اسلامي برخورداري اهل سنت از حقوق شهروندي و تعاملات گسترده آنها با شيعيان زمينه تحقق انگاره هاي انشقاق را در جامعه ايران منتفي نموده، اين در حالي است که کشورهاي غربي براي ايجاد فاصله بين شيعه و سني در سطح جهان اسلام بيشترين سرمايه گذاري را نموده اند تا از اين رهگذر مانع بيداري اسلامي و همسويي دولتهاي مسلمان با ايران شوند. پر واضح است، امروزه ائتلاف شيعه و سني و به صحنه آوردن 1/5 ميليارد مسلمان در سراسر دنيا مي تواند زخمهاي التيام نيافته ناشي از تفرقه بيگانگان را ترميم کند، اين سرمايه عظيم مي تواند زياده خواهيهاي دشمنان را که در غفلت و بي خبري امت اسلامي سرمايه هاي فرهنگي و اقتصادي مسلمانان را غارت کرده اند با بن بست رو به رو نمايند. بدين ترتيب، تلاش براي تفرقه ميان قوميتها در جمهوري اسلامي راهبردي شکست خورده و ناکام از سوي دشمنان مي باشد که استقبال باشکوه مردم کردستان در سفر 8 روزه مقام معظم رهبري به اين استان، گواه اين مدعاست. موضوع جدايي شيعه و سني نيز سناريويي است که دشمنان تلاش دارند از اين طريق بستر انزواي ايران را در مناسبات منطقه اي فراهم کنند، اما واقعيتهاي موجود مبني بر تعامل سازنده ايران با همسايگان و در سطح جهان اسلام و بين الملل بيانگر تثبيت قدرت تأثيرگذاري روزافزون جمهوري اسلامي مي باشد. از اين رو، همواره مردم آگاه و هميشه در صحنه ايران و جهان اسلام با بهره گيري از روشنگريهاي ولي امر مسلمين توطئه دو بعدي دشمنان را در سايه وحدت و همدلي خويش خنثي خواهند نمود. از سوي ديگر، دشمنان در آستانه انتخابات رياست جمهوري تلاش مي کنند با دستاويز قرار دادن سوژه هاي گوناگون، وحدت ملي را با فضاسازي رسانه اي دچار واگرايي نمايند تا بتوانند حضور مردم را کم رنگ کنند. بدون ترديد، مشارکت گسترده مردم در نظام مردم سالار ديني مؤلفه قدرت جمهوري اسلامي مي باشد که توانسته است با اين پشتوانه عظيم مردمي بر حجم پرونده شکستهاي آنها بيفزايد. بنابر اين، انتظار مي رود مردم بصير ايران با بينش مثال زدني خويش همان گونه که در طول 28 انتخابات گذشته به شبهه افکني هاي تکراري بيگانگان وقعي ننهاده اند، اکنون نيز با انسجام و مشارکت حداکثري خود بار ديگر عزت و اقتدار ايران اسلامي را با حضور پرشکوه خويش در مقابل ديدگان بي فروغ دشمنان به نمايش بگذارند. قدس:نفثه المصدور سياسي «نفثه المصدور سياسي»عنوان سرمقالهي روزنامهي قدس به قلم خليل رضوي است كه در آن ميخوانيد؛ كشور با همه فراز و فرودهاي اقتصادي به سوي يك آزمون بزرگ سياسي و اجتماعي پيش مي رود، آزموني كه تصادفا با امتحانات نوبت پاياني مدارس تلاقي پيدا كرده است . آزموني كه همه حائزين شرايط سني ، يك برگه به دست مي گيرند تا در آن شركت كنند. آزموني كه از همين الان مي توان با علم اليقين ، حق اليقين و حتي فراتر از آن با عين اليقين گفت كه به مصداق شعر معروف : من اگر برخيزم / تو اگر برخيزي / همه بر مي خيزند /((و)) من اگر بنشينم / تواگر بنشيني / چه كسي برخيزد!؟ برنده نهايي اش مردم هستند. اما در كنار اين قبولي هاي صد درصد مردمي گروهي هستند كه چون ((راهي كه مي روند به تركستان است ))تجديدي ها و خداي نخواسته رفوزه شدگاني هستند كه هرگز در اين هدف به كعبه مقصود نمي رسند. كساني كه انتخابات را علاوه بر دوئل سياسي يك جنگ تمام عيار براي ماندن و يا نماندن انديشه هاي افراطي و تفريطي خويش مي دانند. گروهي كه اين روزها از بيم شكست در حالي كه شكستي نيست -دست به هر كاري مي زنندو چون پيروزي هر كسي غير از خود را جنايت !!!مي دانند، پيشاپيش قصاص مي كنند. حال آن كه بعضي از اشخاص در جامعه به حكم پل هاي پشت سر هستند كه در هر شرايطي بايد محفوظ بمانند. دروغ پراكني ها و شايعه سازي ها و از كاه كوه ساختن هايي كه اين روزها در خصوص بعضي از نهادهاي رسمي وبرخي از تشكلهاي روحاني مانند مجمع تشخيص مصلحت نظام ،مركز تحقيقات استراتژيك و جامعه روحانيت مبارز مي شود، هشداري بسيار نگران كننده است كه انديشه هاي نهرواني خوارج هنوز نمرده است و متاسفانه در استفاده از مواهب دانش بشري براي بهره گيري از پتانسيل بسيار بالاي رايانه و سايت نعل وارونه مي زنند و چنان ترك تازي مي كنند كه حتي مسير انحرافي خويش را در غبارها از دست مي دهند. تاسف بيشتر در اين پافشاريهاي افراطي بر روشهاي نادرست ، استفاده از اصلاحات ارزشي جامعه است .گستره معنايي واژگاني چون (پلاك ) و (انصار) و شخصيت هايي چون ((رجايي)) بسيار فراتر از آن است كه بخواهيم در دايره اي محدود از آنان مصادره به مطلوب نماييم . نمي دانم مسوولان مربوطه كجايند!? چه مي كنند!? چرا براي فيلتر كردن فضاهاي مجازي تحريك كننده احساسات جوانان اين همه حساسيت نشان مي دهيم ودر مقابل انبوه سايت ها و پايگاههاي به اصطلاح خبري و در واقع دروغ ساز كه هر ثانيه سر بر مي آورند و احساسات پاك وبي شائبه جوانان را در اعتماد به نظام و اركان ركنيش نشانه گرفته اند سكوت معنادار مي كنيم !؟اگر امروز به لبخندهاي كوتاه مدت از هتك حرمت به شخصيت هاي اصيل نظام دلخوشيم كه بر وفق مراد سياسي و جناحي ما حرف مي زنند، دو انديشي مسووليت پذيري حكم مي كند كه به گريه هاي بلند مدت فردايي بينديشيم كه افراطي هاي امروز اصولگرايان مانند تفريطي هاي ديروز اصلاح طلبان اينبار در مجلس شوراي اسلامي كه نه در خيابانها و مراكز حساس نظام به تحصن بنشينند. اگر ديروز نمي گذاشتيم با سوؤ استفاده از واژه هاي مقدس عليه يكي از بانيان نظام و يار غار امام ورهبري در سفر و حضر مبارزاتي شب نامه هايي با تيراژهاي ميليوني منتشر كنند امروز شاهد نبوديم كه همانا بيشترين تهمت ها و افتراها را در روزنامه ها وسايتها به فرزند عزيز اين ملت بزنند كه اگر بي انصاف ترين بي انصاف ها باشيم و چشم خويش را برهمه خدمات او ببنديم ، نمي توانيم فرماندهي سپاه پاسداران او را در 8 سال دفاع مقدس نديده بگيرم . اگر چه گريه هاي امروز نتايج لبخندهاي رضايت ديروز است ،اما قدما گفته اند:سر چشمه شايد گرفتن به بيل چو پر شد نشايد گذشتن به پيل /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 701]
-
گوناگون
پربازدیدترینها