واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: مجله زندگی ایده آل: از روزی که تصمیم گرفتیم همراه بهاره کیان افشار تهرانگردی مختصری داشته باشیم تا زمانی که هماهنگی هایش انجام شد، تنها دو روز زمان برد. او پذیرفت برنامه یک روزش را به ما اختصاص دهد و پیشنهادهایی برای گردش نوروزی به مخاطبانی که ساکن تهران هستند یا به تهران سفر می کنند، داشته باشد. بی خود نیست که سفر، شاه کلید شناخت آدم هاست. بهاره کیان افشار جزو چهره های بامعرفتی است که به ما نه نگفت و به قول خودش در یک سفر نیم روزی به شمال شهر تهران همراه ما شد. می گویند «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی.» انگار کیان افشار خیلی به این جمله اعتقاد دارد، چراکه جزو چهره هایی است که شهر ها و کشورهای زیادی را گشته اما خودش می گوید؛ «ترجیح همیشگی ام زندگی در خانه ام ایران است.» در ادامه روایت سفر نیم روزی را از زبان بهاره کیان افشار بخوانید: یکی از اتفاق های با ارزش زندگی برای هر فردی سفر رفتن است. سفر لبریز از جست وجو و کشف تجربه هاى نوست. سفر برای من تنها به معنای گذر از کشوری به کشور دیگر یا شهری به شهر دیگر نیست. سفر یعنى حرکت به سوى کسب تجربه هاى تازه. هر چند نقاط مختلف مرکز، غرب، شرق و جنوب تهران پر از جاهاى جذاب و دیدنى است ولى سفر درون شهری من، مراکز دیدنی مختلفی را در شمال تهران در برگرفت؛ از بازار تجریش که قلب شمال تهران است شروع به حرکت کردم. فکر می کنم این نقطه تهران را همه دوست دارند. اصلا مگر می شود سال های سال اصالت این منطقه را نادیده گرفت؟ اولین جایی که رفتم بازار تجریش بود؛ جایى که محبوب همه قلب هاست. همه سنین و سلیقه ها اینجا را دوست دارند. همان طور که می دانید یکی از اصیل ترین بخش های بازار تجریش مربوط به تکیه آن است؛ فضایی که در ایام ماه های محرم و صفر پاتوق خیلی از تهرانی هاست. دربازار به چند مغازه محدودی که متعلق به بخش مسگرها بود، سری زدم؛ کسب و کاری که متاسفانه شاید رونق قدیم را ندارد؛ البته می دانم که خدا را شکر هنوز هم معادن این فلز ارزشمند در شهر کرمان فعالند و کاربرد مس در صنایع فراتر از اینهاست. به هر حال مزایاى استفاده از ظروف مسی را نمی شود نادیده گرفت. این ظرفی که دست من می بینید 80 هزارتومان قیمت دارد. برایم جالب بود که این ظروف ها را همان جا وزن می کنند و برحسب میزان وزن شان قیمت گذاری می شوند. مغازه دار می گفت یکی از دلایل عمر طولانی صد و خرده ای ساله قدیمی ها به دلیل استفاده از ظروف مسی بوده است؛ البته من با اینکه به آشپزی علاقه دارم و نظر اطرافیانم این است که دستپخت خوبی دارم، خیلی فرصتی برای غذا درست کردن پیدا نمی کنم اما با صحبت های مغازه دار تشویق شدم که از این به بعد برای طبخ غذا بیشتر از ظروف مسی استفاده کنم و از مادرم بخواهم دست کم برای پخت برنج از قابلمه مسی استفاده کند. سری هم به بخش میوه و تره بار بازار زدم. اصلا مگر می شود داخل بازار تجریش آمد و به این قسمت سری نزد؟! همیشه به نظرم هیجان انگیز ترین رنگ بین سبزیجات، مختص فلفل های رنگی قرمز، زرد و سبز است. این طور که فروشنده می گفت این فلفل قرمز کاملا شیرینه و اصلا تند نیست. همیشه بوی میوه و سبزی تازه من را به وجد می آورد. فکر کنم این مغازه دار هم متوجه شد؛ البته بیشتر نگران بود که کوه فلفل هایش را سرنگون کنم! به بخش خوشمزه بازار رسیدم! انواع مزه های ترش و شیرین و شوری که هر کسی را با هر طبعى قلقلک می دهد؛ حتی کسانی هم که نیت خرید ندارند ناخودآگاه مقابل این همه تنوع رنگ و طعم جذاب اندکی مکث می کنند و حداقل برای چند ثانیه هم که شده نگاه شان به سمت این رنگ آمیزى جذاب منحرف می شود؛ رنگ هایی که امیدوارم سالم و خوردنی باشند. آنقدر تنوع ارائه زیاد است که قدم زدن در بازار و دیدن مغازه های مختلف هر لحظه به شما یادآوری می کند که به چه چیزی احتیاج داشته اید؛ چراکه هر بخش بازار آدم را یاد چیزی که لازم دارد، می اندازد! جالب اینکه آدم همیشه قصد خرید ندارد اما هنگام خروج از بازار عموما دست پر خارج می شود. در ادامه این سفر نیم روزی، از تجریش به سمت منطقه دربند رفتم؛ جایی که روزى منطقه خارج از شهر محسوب می شد و هنوز هم حال و هوای متفاوت و خاصی دارد و شاید برای همه تهرانی ها و غیر تهرانی ها خاطره انگیز باشد. اینجا هم پر از خوراکی های خوش رنگی بود که آدم دلش می خواست ذره ای هم که شده امتحان شان کند دربند پر از جاهایی است که می توانید روى تخت هایی به سبک سنتی چایی بنوشید و استراحتی کرده و هوای بهتری را تنفس کنید. من هم در یکی از همین قهوه خانه ها چاى و نبات و کمى هم باقالا خوردم و از هوای نسبتا سرد و لطیف این ناحیه لذت بردم. اگر هم اهل کوهنوردی هستید که خوشا به سعادت تان. تهران شهر پرجمعیت و شلوغى است و از بهترین زمانی هایی که می توان از آرامش شهر لذت برد، قطعا ایام نوروز است. همه ما 11 ماه و نیم از سال را در ازدحام و ترافیک سنگین و آلودگى صوتى و تنفسى و مشغله های مختلف سپری می کنیم و شاید تنها در دوهفته تعطیلات نوروزی است که می توان از زیبایی های تهران بهره برد. این روزها بهترین زمان برای سفر به نقطه نقطه شهر است. سفر نیم روزی من هم یکی از همین سفرها بود؛ منتهی به جای ایام نوروز در یکی از روزهایی اتفاق افتاد که شمارش معکوس برای رسیدن سال نو شروع شده است. اولین بار که حدود دو سال پیش به چایخانه انجمن خوشنویسان در محدوده فرمانیه رفتم، متوجه شدم این فضا قدمت زیادی دارد. اینجا چایخانه و رستوران بسیار خوبی دارد. اگر تصمیم گرفتید در ایام نوروز سری به انجمن خوشنویسان بزنید حتما فرصتی برای استراحت به خودتان بدهید و در آنجا چیزی بنوشید. بیشتر ایرانی ها برای یک بار هم که شده به کاخ سعدآباد رفته اند. من علاوه بر این کاخ به موزه گالری کنارش هم رفتم؛ جایی که گاهی در آنجا نمایشگاهی دایر است که دیدنش خالی از لطف نیست. یکی دیگر از فضاهایی که زیاد به آنجا می روم، باغ فردوس خیابان ولی عصر است. ساختمان این بنا به سبک قاجار طراحی شده و مربوط به زمان محمدشاه است؛ البته سال هاست که این ساختمان به موزه سینما تبدیل شده و انواع وسایل فیلمسازى و دوربین های قدیمی فیلمبرداری و جوایز ارزنده ای در آن نگهداری می شود. همیشه هم در سالن سینمای آن فیلم های خوبی اکران و پخش می شود. از دیگر فضاهای باغ فردوس که خیلی دوست دارم کتابفروشی آن و این تلویزیون نمادین است که روی آن نوشته «به جاش کتاب بخونین!» خب، راست می گوید، پیشنهاد من هم برای شما ایده آلی ها در نوروز 95 خواندن رمان « مهمانی تلخ» اثر سیامک گلشیری است؛ آخرین کتابی است که خوانده ام. فضای قصه آن سینمایى و کمی هم ترسناک است! این فضاها تنها بخش کوچکی از دیدنی های شهر تهران هستند، شما می توانید فهرست بزرگی از جاهای جذاب و دیدنی جدید و قدیم تهران در نقاط مختلف شهر و از اینترنت پیدا کنید و سر فرصت برید، ببینید و لذت ببرید.
شنبه ، ۷فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قم پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]