واضح آرشیو وب فارسی:اتاق نیوز: تسنیم نوشت: استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل سیاسی گفت: برخی به اسم ولایت فقیه و پشت سنگر ولایت فقیه تنها منافع شان را تامین کردند. هم نان خوردند و هم بستر را برای مانور گفتمان ها و سیاست های بیگانه فراهم نمودند.اتاق خبر - عماد افروغ با اشاره به موضوع انتخاب شعار سال و ضرورت های آن گفت: در ضرورت سیاست و برنامه کلان هیچ تردیدی نیست، اما به نظر می رسد ما هنوز نقطه تعادل خود را نیافته ایم. احتمالاً در برابر عمل گرایی افراطی سال هایی که آن هم یک ضرورت زمانی و مکانی بوده ما گفتار سند گرایی افراطی، آن هم از نوع فرمالیستی آن و بی توجهی به عمل شده باشیم. به نظر می رسد این توجه به افراط کشیده شده است و ما را از اقدام عملی بازداشته، به گونه ای که امروز حرف، ولو حرف خوب برای عده ای دارای کارکرد شده است. ** عده ای عادت کرده اند که فقط حرف بزنند و بابت این حرف زدنشان امتیازاتی دریافت کنند. برخلاف سال های اول انقلاب که بیشتر عمل مورد توجه بود و کمتر به تدوین و تنظیم برنامه پرداخته می شد امروزه به نقطه مقابل آن دوران رسیده ایم؛ اینکه فقط سیاست گذاری کنیم، برنامه بنویسیم و منشور منتشر کنیم، حرف بزنیم و از وجه عملی آنها غافل شویم. ** وقتی برنامه ای تدوین می شود به عمل و اقدامات عملی آن بی توجهی صورت می گیرد. شاید علت اینکه به عمل توجه نمی شود این باشد که در خمیر مایه برنامه ها وجه عملی لحاظ نشده است و این یک بحث بسیار ظریفی است، یعنی برنامه ای که انتزاعی نوشته می شود توقعی برای اجرای آن نباید داشت. برنامه ای که در نگارشش به زیست جهان، نیازهای واقعی، توانمندی های بالقوه و بالفعل مردم و مشارکت های مردمی توجه نمی کند مسلم است که به عمل نخواهد رسید و یا ابتر و ناکام خواهد ماند. ** قبل از این که سیاست های برنامه ششم تدوین شود در جایی از بنده دعوت شد که نظر بدهم؛ یک سری مسائلی پیش آمد من گفتم بروید به سمت شفاف سازی نظام مالیاتی و حذف یارانه ها برای اقشار بهره مند، گفتند نمی توانیم، داده لازم در اختیار نداریم، گفتم کاری کنید که مسئولان دروغ نگویند، گفتند نمی توانیم، همان جا واکنشی نشان دادم و دیگر در آن جلسات شرکت نکردم. ** مسئله اقدام و عمل بسیار ریشه ای است. مسئله ای است که سال ها از کشور رخت بربسته است. در این میان عده ای فقط کارشان حرف زدن و نان خوردن است و باید این روش را بسوزانیم؛ چرا وضع اینگونه شده است؟ این معضل ریشه در نفاق دارد، ریشه در تظاهر دارد، ریشه در مصلحت اندیشی های کاذب دارد. به عبارت دیگر، معیار عملی برای ارزیابی مسئولان جای خود را به حرف داده است. **عده ای در این سال ها بدون آنکه پشتوانه نظری و عملی ارزش های انقلاب اسلامی از جمله اصل ولایت فقیه را به مثابه اصل رهایی بخشی تحکیم کنند متأسفانه تنها به نام این ارزش ها و این اصل نان خوردند و هر نقد سازنده و بجایی را با انگ ضدیت با ارزش ها و ولایت فقیه مخدوش کردند و تصویری اسارت بخش از این اصل مترقی به دست دادند. **به اسم ولایت فقیه و پشت سنگر ولایت فقیه تنها منافع شان را تامین کردند. هم نان خوردند و هم بستر را برای مانور گفتمان ها و سیاست های بیگانه فراهم نمودند. با حرف صرف که نمی توان از این ارزش ها حفاظت کرد. اگر فقط حرف باشد نتیجه عکس می دهد، از قضا سرکنگبین صفرا فزود می شود. *{در مور که بحث اقتصاد مقاومتی و گره خوردن آن با انقلاب اسلامی} اگر کسی این مسئله را درک نکند و توسعه درون زا را نفهمد، انقلاب را نفهمیده است. ما توقع داشتیم پس از انقلاب از اقتصاد نفتی خارج شویم، البته بماند که در خود اقتصاد مقاومتی هم هنوز بوی نفت به مشام می رسد و این جای نقد دارد اما به مراتب مترقی تر از وضع جاری کشور است. **ما در اوایل انقلاب حرف دیگری می زدیم. می گفتیم خودکفایی اقتصادی، استقلال سیاسی، استقلال فرهنگی و استقلال اقتصادی، اما حقیقتاً به این سمت حرکت نکردیم. در هیچ دوره ای هم حرکت نکردیم و مربوط به این دولت و دولت های گذشته نیست. *{در تشریح دلایل شکل نگرفتن مطالبه و گفتمان اقتصاد مقاومتی در جامعه } جالب است که ما تنها شاهد همنوایی در بحث هستیم، یعنی وقتی که مسئله اقتصاد مقاومتی مطرح شد، همه درباره آن صحبت کردند، همه وسط آمدند و سر و صدا راه انداختند که این بهترین و خوب ترین است، ولی معلوم نیست که چه تقسیم کاری صورت گرفته است. چه کسی ناظر بر اجرای این تقسیم کار است؟ چه نهادی باید نظارت کند و چه نهادی باید از بالا از مسئولیت های قوای جمهوری اسلامی بازخواست کند؟ جای آن نهاد خالی است، باید جایی باشد که به معنای واقعی ستاد فرماندهی باشد. ** اگر سیاست های کلی توسط مجمع تشخیص مصلحت تعیین می شود، نظارت کلی بر عهده کیست؟ این یک خلأ است. جایی که نظارت کلان را اعمال کند نداریم، در شورای نگهبان چنین مسئله ای تعریف نشده است، بنابراین ستاد فرماندهی تعیین تقسیم کار و اجرا و عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی را باید مشخص کرد، متاسفانه در همین حد است که عده ای می آیند حرف می زنند شعار می دهند، بیانیه می دهند و تمام. اما جای ستاد فرماندهی کجاست؟ تقسیم کار کجاست؟. *{در خصوص احتمال شکل گرفتن یک فشار اجتماعی در جامعه برای عمل به اقتصاد مقاومتی و دلیل شکل نگرفتن یک مطالبه عمومی در بین مردم از دولت در تحقق اقتصاد مقاوتی} این پرسش می تواند دو سوی داشته باشد؛ یکی عدم اعتراض عمومی نسبت به مشکلات اقتصادی و بی عدالتی های رایج و دیگری عدم فشار عمومی و اجتماعی برای تحقق اقتصاد مقاومتی. برای سویه اول می توان به ذات انقلاب اسلامی و حرکت مردمی اشاره کرد، اینکه به تعبیر امام، مردم برای شکم انقلاب نکرده اند، انقلاب مردم یک انقلاب معنوی و اخلاقی بوده است و اگر به اقتصاد توجه می شود از باب توجه به یک هدف ابزاری است نه هدف غایی و نهایی. در واقع هدف بالاتر از اینها بوده است، مردم اقتصاد را به عنوان یک وسیله می خواهند و در قانون اساسی هم به این مسئله اشاره شده که اقتصاد یک وسیله است و هدف چیز دیگری است، اما اگر می خواهیم به آن هدف بالاتر برسیم باید به این وسیله (اقتصاد) توجه شود. ** متاسفانه بهترین فرصت ها را از دست داده ایم، اتفاقاً تحریم بهترین زمینه برای اقتصاد مقاومتی بود اما استفاده نشد. اقتصاد مقاومتی باید به برون رفت از اقتصاد نفتی منجر شود، تا زمانی که وابسته به اقتصاد نفتی هستیم ولو در قالب اقتصاد مقاومتی، سر نخ حیات اقتصادی و حتی سیاسی ما در اختیار قدرت های فیزیکی برتر خواهد بود. آنها هستند که تصمیم می گیرند که بخرند یا نخرند، یعنی تمام بالا و پایین شدن اقتصاد ما در دست این قدرت ها و ابزارهای در اختیار آنها خواهد بود و این به خاطر این است که ما از روز اول به یک توسعه درون زای فرهنگی توجه نظری- عملی و عملی کافی نکردیم. قطعاً با تمرکزگرایی امکان تحقق اقتصاد مقاومتی نبوده و نیست، باید به سمت تمرکز زدایی در تصمیم گیری ها برویم از نیروهای مستعد در تمامی استان ها و مناطق کشور و در ظرف تمرکززدایانه استفاده کنیم. ** دانشگاه ها و حوزه ها نسبتی با جامعه ندارند. **ما متاسفانه مجمع الجزایری کشور را اداره می کنیم و همه هنر ما این است که تند تند سیاست هایی را تنظیم می کنیم که هیچ ربطی با نیازهای روزمره و واقعی مردم ندارد. بنابراین مسئله معاش و نیازهای مادی یک نیاز ضروری است و باید به آن توجه کنیم و اگر واکنش اجتماعی به آن وجود ندارد به خاطر همین عواملی است که عرض کردم. **باید مردم را آگاه کنیم. باید آگاهی بخشی کنیم و آنها را طالب اقتصاد مقاومتی کنیم، مردم را باید به یک درجه از آگاهی برسانیم که این مسئله را به عنوان یک مطالبه فراگیر مطرح کنند، این باور را در مردم بدمیم که اقتصاد مقاومتی یک حق است. 94110
شنبه ، ۷فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اتاق نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]