تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835026119
گزيده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل وز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «بازى جديد آمريکا در عراق»،«طرحي بيبديل»،«الگوي بينظير جامعه چند قوميتي»،«اتهامي كه افتخار است»،«شگرد تازه مافياي مواد مخدر در ايران»،«تنگناي اشتغال صنعتي»،«سرنوشت پرونده هسته اي ايران در آژانس»،«اولويتهاي انتخابات سالم و پرشور» و... كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:بازى جديد آمريکا در عراق «بازى جديد آمريکا در عراق» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛روزنامه العرب چاپ عراق متن يا گوشه هايي از متن مذاکرات وزير خارجه آمريکا با نخست وزير عراق را منتشر کرد. در سفر اوايل اين هفته، هيلاري کلينتون از نوري مالکي مي خواهد که با اعطاي عفو به بعثي هاي عراق و شرکت آنان در ساختارهاي ارتش و دولت موافقت کند و پس از آنکه با مخالفت وي مواجه مي گردد، مالکي را تهديد مي کند که ظرف دو هفته دولت فعلي را از کار برکنار مي کند! سفر هيلاري کلينتون در روز شنبه دقيقاً دو روز پس از وقوع انفجار در محله کاظمين واقع در حومه جنوبي بغداد واقع شد و خود اين سفر کافي بود تا رابطه انفجارهاي بعقوبه، دياله و بغداد را با نيروهاي آمريکايي مشخص کند، اظهارات تند وزير امور خارجه نشان داد که آمريکايي ها تا چه اندازه نسبت به تحولات عراق نگران و نوميد هستند. البته اظهارات کلينتون کم تجربگي او را نيز برملا کرد چرا که او بايد مي دانست که نوري مالکي يک رهبر است که از پشتوانه عظيم حمايت مردمي و حمايت طوايف و گروههاي عراقي برخوردار است و طبعاً از استقلال و هويت مستقل کشورش دفاع مي کند که همينطور هم شد. درست يک روز پس از بازگشت هيلاري به واشنگتن نوري مالکي دستور بازداشت چهار افسر آمريکايي را که در بصره وارد خانه شهروند عراقي شده و يکي از اعضاي آن خانواده را کشته بودند، صادر کرد. طبعاً اگر او سفر ديگري به عراق نمايد، ادبيات خود را اصلاح مي کند و واقعيت يک کشور مستقل را مي پذيرد. پيش از اين رايس نيز دچار اين بي تجربگي شده بود. در روز سوم يا چهارم جنگ 33 روزه که اسرائيل بشدت در مناطق مسکوني و اداري و تجاري شيعيان لبنان حمله مي کرد و اين گمان وجود داشت که رژيم صهيونيستي پيروز شود، کاندو ليزا رايس در مقام وزير جديد خارجه آمريکا راهي بيروت شد و مسئولان لبناني را به يک جلسه مشترک فراخواند. در آن جلسه او بعد از دادن يک سري اشتلم، به نبيه بري رئيس مجلس و رابط حزب الله با حاکميت لبنان رو کرده و گفته بود: من دو ساعت در اينجا- دفتر نخست وزير لبنان- مي نشينم، شما دو اسير اسرائيلي- که چند روز پيش از آن به اسارت حزب الله درآمده بودند- را بياوريد تا با خود به تل آويو ببرم. در آن جلسه بري به او پاسخ داده بود: «وقت شما اينجا تلف مي شود، لطفاً تشريف ببريد» و رايس با عصبانيت مشت بر ميز نخست وزير لبنان کوبيده و راهي فرودگاه بيروت شده بود تا به اسرائيلي ها يادآوري کند که اوضاع اصلاً در کنترل نيست. آمريکايي ها خروج از شهرها و روستاها و جاده هاي عراق را بايد تا 30 ژولاي 2009 - يعني هشتم مردادماه آينده- عملي کند و در حال حاضر به شدت تحت فشار دولت و مردم عراق براي عملي کردن آن حتماً پيش از موعد مقرر در توافقنامه امنيتي بغداد- واشنگتن هستند و اين همه در حالي است که نيروهايي که آمريکا مي توانست روي آن ها براي تداوم تسلط بر عراق حساب کند، همه به حاشيه رفته اند و از دايره قدرت خارج هستند. امروز حزب وابسته بعث و ارتش وابسته بعث و سکولارهاي شيعي و سني عراق و آن دسته از نيروهاي مذهبي راديکال که مخالف نخست وزيري يک شيعه هستند- مانند گروه حارث الضاري، القاعده و صهوه ها- هيچ نقشي در اداره عراق ندارند و لذا خروج نظاميان آمريکا و انگليس از عراق به معناي تسليم رسمي عراق به مخالفان آمريکا و مخالفان وابستگان منطقه اي آمريکا است و براي آينده آمريکا و رژيم هاي سعودي، مصر و... در خاورميانه بسيار خطرناک مي باشد. چندي پيش مقامات آمريکايي فشار فراواني به مقامات عراقي وارد کردند تا صهوه هايي که توسط آمريکا سازماندهي شده و آموزش ديده اند و شامل بيش از 50 هزار نيرو مي شوند را در ساختار نظامي و امنيتي عراق بپذيرند ولي نخست وزير عراق با صراحت به آنان گفت ما بايد صلاحيت تک تک آنان را بررسي کنيم در صورتي که وابستگي به ارتش سابق و حزب سابق بعث و گروههاي تروريستي نداشته باشند مي توانند به اندازه نياز در ارتش پذيرش شوند. آمريکايي ها اين موضع مالکي را به معناي شانه خالي کردن او از پذيرش صهوه ها دانستند چرا که خود مي دانستند که اکثر اعضاي صهوه ها-يا به عبارت ديگر شوراهاي بيداري- اساساً بر مبناي مخالفت با استقرار عراق مستقل پذيرش شده اند و در واقع صهوه ها براي مزدوري دور هم جمع شده اند. اين مسئله نشان مي داد که دولت عراق خود را در شرايط بالنسبه مطلوب ارزيابي مي کند و باور کرده است که آمريکا ناچار به پذيرش نظم جديد در عراق است. در اين بين آمريکايي ها دست به کار شدند تا از خود تصوير جديدي در ذهن مقامات عراقي ترسيم کنند آنان بدين منظور بطور يک جانبه طي دو هفته 1500نفر از زندانياني که اکثراً از اعضاي حزب بعث و يا از اعضاي گروههاي تروريستي بودند را آزاد کردند و در واقع آن عفو عمومي که مالکي از تعميم آن به بعثي ها و تروريست ها امتناع مي کرد را عملي کردند و اين در عين حال به معناي زير پا گذاشتن توافقنامه و اعلام الغاي آن نيز بود چرا که براساس توافقنامه، آمريکايي ها موظف بودند زندانيان و زندان ها را تحويل دولت عراق بدهند نه اينکه خود، آنان را آزاد کنند. بايد اضافه کرد که دولت عراق طي چند نوبت مذاکره با مقامات آمريکايي، اسناد مشارکت تروريستي بسياري از زنداني هايي که بعداً به طي 3 هفته اخير- آزاد شدند را به مقامات آمريکايي نشان داده و با آزادي آنان بشدت مخالفت کرده بودند. اما از آن طرف آمريکايي ها که مسئوليت امنيتي بيشتر شهرهاي مياني عراق را بعهده داشتند، بسياري از اين مناطق - از جمله مناطقي از بعقوبه، دياله و کاظمين- را تخليه کرده و نيروها را به درون پادگان ها بردند. اين اقدام از يک سو نشان دادن علامت به تروريست ها براي نفوذ به مناطق آزاد شده بود و از سوي ديگر يک اقدام تخريبي عليه دولت نوري مالکي به حساب مي آمد. در واقع در اينجا نيز آمريکايي ها توافقنامه امنيتي را نقض کردند چرا که براساس توافقنامه، فرماندهي نيروهاي نظامي آمريکا پيش از ترک هر منطقه موضوع را به اطلاع مقامات مسئول عراقي برسانند تا آنان فرصت جايگزين کردن نيروهاي امنيتي و انتظامي عراق را پيدا کنند. با اين روند کاملاً مشخص بود که انفجارها و عمليات هاي ترور گسترش مي يابد و امنيت نسبي عراق دستخوش تغييرات منفي مي گردد ولي اين وضعيت از نظر آمريکايي ها مطلوب بود چرا که آنان مي توانند از يک سو مدعي عدم توانايي دولت عراق در اعاده و تامين امنيت شوند و از سوي ديگر دولت عراق را به تجديدنظر در شرايط توافقنامه وادار نمايند. در اين رابطه آمريکايي ها بطور آشکار و مشخص روي جدول خروج و مسئله کاپيتولاسيون زوم کردند ولي مسئله اصلي آنان اين دو نبود. در اين بين فرمانده نظاميان آمريکايي در عراق به نکته اي اشاره کرد که تا حدي مسئله اصلي را لو داد او گفت:«ما به دعوت دولت عراق نيامده ايم تا با نظر آنان درباره زمان و نحوه حضور نظاميان خود تصميم گيري کنيم» مايک مولن رئيس ستاد مشترک ارتش آمريکا که به همراه وزيرخارجه اين کشور به بغداد سفر کرده بود هم اعلام کرد: «شرايط عراق شکننده است» در نهايت باراک اوباما به دولت نوري مالکي يادآور شد که: «عراق را بايد با توافق طوايف و گروهها اداره و مشکلات آن را حل کرد» همزمان با اين مسئله وزير امور خارجه عربستان سعودي نيز در يک مصاحبه مطبوعاتي از لزوم در پيش گرفتن «مکانيسم توافق» براي اداره عراق سخن گفت و در کنار آن گفت: «عراق يک کشور عربي است و ايران نبايد در امور آن دخالت کند» در واقع از سخنان اوباما، سعودالفيصل و مايک مولمن يک نکته اساسي به چشم مي خورد: «ساختار سياسي مبتني بر آراء مردم و قانون اساسي مصوب مردم عراق که به دولت مالکي اجازه مي دهد با خواسته هاي آمريکا مخالفت کند بايد کنار رود و مکانيسم توافق که در آن سکولارها به دليل در اختيار داشتن احزاب بيشتر در اکثريت هستند جايگزين شود.» مکانيسم توافق در واقع کودتاي زرد عليه ساختار قانوني عراق به حساب مي آيد. اين موضوع بخصوص پس از انتخابات شوراهاي استاني عراق که در آن ليست «دولت قانون» وابسته به نوري مالکي اول شد، شدت گرفت و آمريکا و عربستان عزم جزمتري براي راه انداختن تغييرات پيدا کردند. البته اينجا يک سوال اساسي وجود دارد آيا آمريکا دنبال تغيير توافقنامه امنيتي بغداد واشنگتن است يا دنبال تغيير ساختار سياسي عراق؟ اما در عين حال بايد اين نکته را با تاکيد گفت که ميان خواسته ها و توانايي هاي آمريکا فاصله زيادي وجود دارد. آمريکايي ها واقعا قادر نيستند خواسته هاي خود را به دولت عراق تحميل کنند اين موضوع چند دليل عمده دارد: «1- نوري مالکي بر ساختار قانوني، پشتيباني مردم، پشتيباني نهادهاي مذهبي و طوايف عراقي تکيه دارد و قادر است در برابر خواسته هاي آمريکا مقاومت کند. 2- نخست وزير عراق مي داند که خواسته هاي آمريکا حداقلي نيستند هر چند با عباراتي حداقلي بيان مي شوند بنابراين نوري مالکي بين تبديل شدن به يک شخصيت بي اثر که عنوان را دارد ولي اختياري ندارد و يک شخصيت موثر که بايد مشکلاتي را تحمل کند تا منافع ملي عراق را تامين نمايد، قرار گرفته است او تاکنون راه دوم را برگزيده و از اين رو محبوبيت فراواني يافته و ليست اعلامي او بيشترين راي را به خود اختصاص داده است 3- مشکلات آمريکا زياد شده است و حالا ديگر آمريکا قادر به اداره همزمان چند پرونده نيست. مديريت عراق امروز براي آمريکا به دليل فرهمند شدن نهادهاي مردمي عراق بسيار دشوارتر از عراق زمان صدام و سالهاي اول پس از سقوط اوست. آمريکا گرد و خاک مي کند ولي نمي تواند بازي را اداره کند چرا که طرف مقابل او بدون عجله و با تسلط بر خود و آشنايي کامل به بازي رفتار او را کاملا زيرنظر دارد و در مواقع مناسب ضربه خود را وارد مي کند. اعتماد ملي:طرحي بيبديل «طرحي بيبديل»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي است كه در آن ميخوانيد؛يكصد سال از كشف و توليد نفت در ايران ميگذرد، گر چه نميتوان مشكلات جامعه خود را تماما متاثر از يك عامل از جمله نفت معرفي كرد و طبعا عوامل متعدد تاريخي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و حتي ژئوپوليتيك در شكلگيري وضع كنوني ما موثر بودهاند، با وجود اين، اغراق نيست اگر گفته شود كه نفت و درآمدهاي حاصل از آن يكي از مهمترين عوامل تاثيرگذار بر تحولات ايران بوده است، و چه دليلي بهتر از اينكه تحولات و مقاطع مهم سياسي در ايران مستقيم يا غيرمستقيم عموما يا به دليل توجه به نفت بوده يا به دليل تغييرات درآمدهاي نفتي رخ داده است و دليل قاطعتر هم اين كه عموم صاحبنظران يكي از مشخصات اصلي جامعه ايران در سده اخير را وجود دولت رانتير دانستهاند كه منبع اين رانت نيز نفت است؛ و هرچه در آثار منفي نقش نفت در اخلال ميان رابطه مردم و حكومت يا اختلال در شكلگيري نظام بازار و دولت كارآمد و فرهنگ مصرفي مردم بنويسيم، چيزي جز تكرار مكررات نيست و تكرار اين آثار زيانبار در غياب ارائه راهحل، چيزي جز بذر نااميدي و يأس در ذهن سياست نميكارد و محصولي جز انفعال و خشونت از اين زمين را نميروياند. آنچه كه امروز به آن نيازمنديم ارائه راهحلهايي براي كاهش و حذف آثار زيانبار درآمدهاي نفتي است. متاسفانه همواره اين راهحلها در چند جمله كليشهاي و بهواقع غيرعملي خلاصه شده است.«نفت سرمايه است، سرمايه بين نسلي است، در امور سرمايهگذاري بايد مصرف شود، دولت بايد آن را به نحو مطلوب استفاده كند.»و ... همه اينها دورغ تلقي شده است، چون تجربه پنج دهه گذشته خلاف آن را ثابت ميكند. از اين بايد كوشيد طرحي عملي براي حل مشكل نفت ارائه كرد.گرچه چهار سال پيش شعار 50 هزار تومان نسبتا خام بود،اما از همان موقع هم به دليل رويكرد خاص خودم موقتا آن را پسنديدم، اما پس از انتخابات سال 84 كوشش كردم كه با طرح مساله نفت به راهكاري براي برونرفت از اين وضع نيز برسيم. ابتدا در تحليل مفصل خود با عنوان؛ سرنوشت محتوم يا تحليل جامعشناسي انتخابات 84 نقش درآمدهاي نفتي را در بروز وضعيت فعلي توضيح دادم. حتي قبلا هم در سال 78 خطر ناشي از افزايش درآمدهاي نفتي را براي اصلاحات به دوستانم و دولت متذكر شده بودم. سپس با ارائه طرح خود به دوستان جبهه مشاركت كوشيدم كه نظر كميسيون برنامه آنان را به اهميت موضوع جلب كنم، دو جلسه هم در اينباره توضيحات مفصل دادم و گفتوگوهايي انجام شد و از طريق نوشتن يادداشت و مصاحبه و گفتوگو هم به طرح مساله پرداختم و مهمترين آنها با جناب دكتر نيلي بود كه در روزنامه شرق چاپ شد و ماحصل اين فضاسازي كه به نوعي از سوي برخي ديگر هم تقويت شد. رسالت:الگوي بينظير جامعه چند قوميتي «الگوي بينظير جامعه چند قوميتي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در ان ميخوانيد؛ايران در طول چند هزار سال گذشته هيچگاه مسكن قوم واحدي نبوده بلكه همواره چندين قوم در كنار هم به نحوي مسالمتآميز زندگي كردهاند و به ايراني بودن خود افتخار داشتهاند. از طرفي هر چند اطلاق واژه «جامعه چند قوميتي» به تركيب جمعيتي ايران از واقعيتي ملموس خبر ميدهد اما اين الگو يك الگوي بينظير است، بهگونهاي كه بايد گفت اساسا ايراني و فرهنگ ايراني يعني قوميتهاي مختلف آن و يا به عبارت بهتر با قوميتهاي مختلف است كه هويت و مليت «ايراني» معنا پيدا ميكند. ايران به عنوان كشوري كثير القوم شامل ترك، كرد، لر، بلوچ، فارس، عرب، تركمن و ... بوده كه همه اين قوميتها به سهم خود خدمات ارزنده و فراموش نشدني در صيانت از هويت و مليت ايراني و خلق عناصر فرهنگ و سنتهاي اصيل اين مرز و بوم ايفا نمودهاند به طوري كه در اين خصوص مثلا نميتوان گفت اين قوم بيشتر از قوم ديگر، ايراني است. گذشته از اشتراكات تاريخي و علقههاي فرهنگي موجود بين اقوام ايراني در يك كلام بايد گفت «اسلام» به عنوان مخرج مشترك قاطبه ايرانيان، مبنا و شالوده وحدت آنها قرار گرفته است . «دين » نيرومندترين عامل همبستگي و وحدت ملي اقوام ايراني بوده و آموزههاي حيات بخش اسلام باعث شده است تا تنوع و تكثر قوميتي، زباني، نژادي و مذهبي رنگ ببازد و همه در كنار هم و همگام با يكديگر از مصالح و منافع سرزمين عزيز ايران دفاع كنند. آنگاه كه حيثيت ملي و دفاع از هويت ديني مطرح بوده و آن هنگام كه ايستادگي در برابر فشارها و دشمنيهاي معاندان انقلاب لازم بوده ديگر شيعه بودن و سني بودن و كرد بودن و لر بودن معنايي نداشته است . مقايسه اين وضعيت با نمونههاي مشابه در كشورهاي چند قوميتي ديگر گوياي استحكام پيوندهاي عاطفي، ملي و ديني اقوام ايران زمين است. در طول 30 سال گذشته نيز نظام اسلامي به پشتوانه هوشياري و حمايت بيدريغ آحاد ملت متشكل از تمام قوميتها توانسته است سختترين مقاطع و بحرانها را با قدرت و عزت پشتسر بگذارد. اگر ملت ايران با رهبري هوشمندانه امام راحل و مقام معظم رهبري قادر بودهاند تهديدهايي چون جنگ هشت ساله و تحريمهاي همهجانبه را به فرصت استقلال و خودكفايي و جهش علمي و ... تبديل كنند ، در بحث قوميتها نيز كه همواره دشمنان سعي داشتهاند با برخوردهاي مغرضانه و دخالتهاي مزورانه آنها را عليه حاكميت ملي و يكپارچگي ملي تحريك كنند، ميتوان از اين گوناگوني قوميتي به عنوان يك فرصت براي جهش و خيزش همه جانبه كشور بهره جست كما اينكه در قرآن كريم نيز بر وجود «شعوبا و قبائل» تاكيد شده كه برايند آن «شناخت و الفت و معرفت بيشتر» عنوان شده است . بنابراين وجود قوميتها و اقوام متنوع در ايران نه يك تهديد، آن چنان كه دشمنان القا كرده و ميكنند ، بلكه يك فرصت بيبديل است چرا كه از دل تنوع و گوناگونيها خلاقيتها و نوآوريها ظهور و بروز ميكنند. بخصوص كه هر كدام از اقوام ايراني و نخبگان آنها به واقع سرآمدان تلاش و هوش و استعداد و غيرت بوده و هستند. يكي از دستاوردهاي بسيار مهم انقلاب اسلامي اين بوده كه به تحكيم پيوند قوميتها توجه ويژه داشته است. در طول تاريخ ، تنوعات گروهي و قومي دركشور ما تنها به اين دليل به خشونت و تعصبات تنشآفرين بدل ميشد كه ميزان تبعيضها بسيار بالا بود و شيوه برخورد حاكمان با اقوام به شكل ارباب و رعيتي و حاكم و محكوم رقم ميخورد. بخصوص در دوره قاجار و رضاخان ، برخوردهاي نسنجيده و تبعيضآميز با سران ايلات و عشاير و تحقير برخي اقوام موجب تشديد واگرايي قوميتهاي ايراني از يكديگر و دوري از حاكميت مركزي شد. اما نظام جمهوري اسلامي توانست حتي در سختترين مقاطع، با ملاطفت و رافت ، تا حدود بسيار قابل توجهي به اصلاح باورها و ذهنيتهاي غلطي بپردازد كه در طول قرنها عمق يافته بودند. اقوام ايراني صداقت نظام و ميزان تلاش دولتهاي پس از انقلاب را در مسير زدودن مظاهر تبعيض و به ميدان آوردن تمام استعدادها به عينه ديدهاند. در قانون اساسي جمهوري اسلامي ، به عنوان معتبرترين سند و ميثاق ملي ، سياست قومي برمبناي اصل شهروندي تنظيم شده است. يعني هر آن كس كه شهروند ايراني است از تمام جنبههاي كرامت انساني و حقوق اجتماعي بيكم و كاست برخوردار خواهد بود. نظام اسلامي تلاش نموده با احترام و اعتماد به اقوام مختلف از تمام ظرفيتها و فرصتها براي وحدت و بسط وفاق ملي بهره گيري كند. امروز هم كه ايران اسلامي طليعه دهه چهارم با «گفتمان پيشرفت و عدالت» ، تحقق اهداف سند چشمانداز 1404 را دنبال ميكند بايستي با تدابير و برنامههاي دورانديشانه گسترش عدالت و توسعه همه جانبه (علمي و اقتصادي و سياسي و فرهنگي) را به نحوي متوازن و موزون در ساير بخشها و مناطق كشور دنبال كند. بازديد هفته آينده مقام معظم رهبري از استان سرافراز كردستان، نمونهاي ديگر از پيوند مستحكم نظام - ملت است . كردها يكي از اقوام اصيل ايراني هستند كه از زمينههاي بالقوهاي در يگانگي تاريخي و حفظ پيوندهاي ملي خود با ساير اقوام اين سرزمين برخوردار بودهاند. البته و صد البته كه ساير اقوام ديگر نيز شايستگي ها و غيرتمندي كردهاي عزيز را باور داشته و دارند. انتظار ميرود به ميمنت سفر پربركت رهبر معظم انقلاب به استان كردستان ، دولتمردان و مديران اجرايي كشور همسو با تلاش و همفكري نخبگان كرد ، براي پيشرفت و اعتلاي اين منطقه سربلند يك «گام بلند» بردارند تا آثار و بركات آن در كوتاه مدت و بلند مدت شامل حال تمام هموطنان عزيز كردستان باشد. ابتكار:شگرد تازه مافياي مواد مخدر در ايران «شگرد تازه مافياي مواد مخدر در ايران»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛قيمت اين ماده مخدر در حال حاضر با کاهش 50 تا 60 درصدي روبرو شده است که اين امر در گسترش طيف مصرف کنندگان آن از اقشار مرفه به اقشار با درآمد متوسط و پايين جامعه بسيار تاثير گذار است. قيمت ماده مخدر شيشه در داخل کشور با سرعت چشمگيري رو به کاهش است که اين کاهش قيمت، حاصل رقابت توليدکنندگان آمفتامين هايي مانند شيشه با قاچاقچيان ترياک و مشتقات آن، براي در اختيار گرفتن بازار مصرف در ايران است. براساس اين گزارش، قيمت شيشه در حدود 6 الي هفت سال پيش که توسط قاچاقچيان براي نخستين بار وارد بازار مصرف کشور شد، بسيار بالا و مختص اقشار مرفه جامعه بود. يکي از دلايل استقبال از اين ماده مخدر از سوي اقشار مرفه اين بود که توليدکنندگان شيشه شايع کرده بودند به دليل آمفتاميني بودن ترکيب شيشه امکان اعتياد به آن وجود ندارد و اين نکته باعث شده بود که اين افراد براي فرار از انگ اعتياد به مصرف شيشه روي آوردند. شنيده ها حاکي است قيمت اين ماده مخدر در حال حاضر با کاهش 50 تا 60 درصدي روبرو شده است که اين امر در گسترش طيف مصرف کنندگان آن از اقشار مرفه به اقشار با درآمد متوسط و پايين جامعه بسيار تاثير گذار است. ورود اين ماده به ايران به وسيله قاچاق آغاز شد، اما متاسفانه با گسترش توليد داخلي و اضافه کردن هروئين به ترکيبات اين ماده، علاوه بر افزايش مصرف در بين جوانان، تخريبات جسمي آن نيز در کنار آسيب هاي رواني مصرف، به شدت افزايش يافت، به گونه اي که اين ماده در حال حاضر با ترکيب "هروئين زياد و مت آمفتامين کم" و با ايجاد بيش از 90 درصد آسيب جسمي، اولين ماده مخدر مرگ آور در کشور و در تمام دنياست. قيمت قبلي تهيه هر گرم شيشه 120 تا 150هزار تومان بود که البته قيمت بالاي آن عاملي براي کاهش خريد و مصرف اين ماده محسوب نمي شد. شيشه يا آيس در جنگ جهاني دوم به عنوان يک داروي موثر در رفع افسردگي براي سربازان استفاده مي شده است. مصرف اين مواد مخدر عوارضي چون بيخوابي تا 72 ساعت،توهم شديد بطوري که شخص ممکن است خود را از ارتفاع پرتاب کند، آسيب هاي شديد کبدي و جوش هاي صورت، بوي بد بدن، خرد شدن دندان ها، بوي بد ادرار، خستگي و کوفتگي، خواب به حالت بيهوشي، سردردهاي شديد، بي قراري و حرکات غير ارادي اعضا» بدن مثل دست و سر در پي دارد. آفتاب يزد:بازي را عوض كنيد «بازي را عوض كنيد»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛12سال پيش در آستانه انـتـخــابــات دوم خــرداد 76يـك روزنـامـهنگار محافظهكار در سرمقاله خود مدعي شد كه »هـمـه كـفـر پشت سرخاتمي ايستاده و همه نيروهاي انقلابي از رقيب او حمايت ميكنند«.تنها سه روز فرصت لازم بود تا مشخص شود تعريف چند درصد از مردم از اسلام و كفر، همان است كه اصليترين روزنامه محافظهكاران ارائه مينمود. تفاوت عميق ديدگاه مردم با مدعيان ارزشگرايي، باعث شد كه مخالفان كم انصاف خاتمي، براي مدتي به اغما بروند. آنها سپس به بازسازي خويش پرداختند و شناسايي روشهاي جديد و چهرههاي نو براي جلب اعتماد مجدد مردم را در دستور كار قرار دادند و در اين زمينه موفقيتهايي نيز كسب كردند. البته بررسي آمارهاي انـتـخـابـاتـي چـهـار سـال اخـيـر، نـشـان مـيدهـد عدم كاميابي اصلاحطلبان كه بخشي از آن متاثر از محدودسازيهاي رسمي بوده است تاثيري بر ميزان آراي اصولگرايان نداشته است. حتي نگاهي عميق به آمارها ثابت ميكند ظرفيت كسب راي محافظهكاران يا اصولگرايان، افت شديدي نسبت به سال 74 پيدا كرده است. در آن سال، سرليست اصولگرايان در حدود 800 هزار راي در تهران كسب كرد و همفكران سرشناس او در شهرستانها نيز متناسب با همين وضع، آرايي نسبتاً قابل قبول به دست آوردند. 12 سال بعد از آن تاريخ يعني در اواخر سال 86 نيز كه پس از سه سال حاكميت بلامنازع اصولگرايان، نوبت به قضاوت عمومي رسيد سرليست آن جناح در تهران، به سختي توانست خود را به ركورد سال 74 نزديك كند؛ در حالي كه با توجه به متوسط نرخ رشد جمعيت در اين سالها، براي ثابت ماندن درصد طرفداران اصولگرايان، بايستي حدود سي درصد به تعداد آراي سرليست آن جناح افزوده ميشد. در بسياري از شهرستانها، وضعيت از تهران هم بدتر بود. اما اصولگرايان را چه باك! مهمترين هدف براي آنها، بازماندن رقيب از راه يافتن به مناصب انتخابي بود كه با آراي 5 تا 10 درصدي هم محقق ميگشت. البته اغما رفتگان سابق، هيچگاه حاضر نشدند از آسمان ادعاهاي خود پايين بيايند. آنها بدون توجه به افت قابل توجه مجموعه آراي خويش در جامعه، همـواره از اقبـال گستـرده مردم به خود سخن گفتهاند. محافظهكاران پس از تثبيت جايگاههاي حكومتي، بر بسياري از واقعيتهاي انتخاباتي چشم بستند و به ادعاي خود به دنبال شناسايي عواملي رفـتـنـد كه منجر به عدم پيروزي اصلاحطلباندر انتخـابـات مـيشـد. حضـراتي كه در بسياري از دورههاي انتخابات، شعارهاي معيشتي را سرلوحه تبليغات شفاهي و مكتوب خود قرار ميدادند پس از حذف رقيب، مدعي شدند كه راي مردم به آنها با هدف احياي ارزشها بوده است. اين ادعا از حدود يك سال قبل، جايگاه ويژهاي در تبليغات مدعيان اصولگرايي پيدا كرده بود و آنها، با سوء استفاده از اين روش، خود را از پاسخگويي به سوالات شفاف مردم و نمايندگان آنها در خصوص عملكرد دولت در عرصههاي داخلي و خارجي بي نياز ميديدند. اما برخي حوادث دو ماه اخير، بازي را عوض كرده است. اكنون ديگر نميتوان مانند سال 76، بازي كفر و اسلام را به راه انداخت. زيرا كسي كه امروز عملكرد دولت نهم را منجر به افتادن كشور در پرتگاه ميداند، عاليترين فرمانده دفاع مقدس بوده و در يك دهه اخير بـا حكـم رهبـري نـظام، مسئوليت »دبيري مجمع تشخيص مصلحت نظام« را به دوش كشيده است. در شرايط فعلي، زيرسوال بردن شعارهاي »عدالت ظاهر« دولت، تنها مختص اصلاحطلبان نيست بلكه افرادي كه سخنان سالهاي گذشته ايشان نشانه كينه عميق از اصلاح طلبان بود نيز به زبان صريح يا در لفافه، اشتغال بيش از حد دولت به شعار عدالت و غفلت از اجراي عدالت را به چالش ميكشند. امروز اصلاحطلبان، با سربلندي هر چه تمامتر - و البته با تاسف بسيار - ادعاهاي خود در خصوص ناكامي دولت در عرصه خارجي را تكرار ميكنند اما بـعـضـي از اصـولگرايان - اعم از سياستمدار يا صاحبنظران ديني و اجتماعي - گاهي سخناني در همين زمينه ميگويند كه به مراتب شديدتر از ادعاهاي اصلاح طلبان است. براي عدهاي از طرفداران دولت، تنها»متر« قابل اعتماد، شخص احمدينژاد و عملكرد اوست. براي اين افراد، هر كس از احمدينژاد انتقاد كند، يا »بازي خورده« است يا »رانتخوار«. اما مگر ميشود كسي را كه از بيست سال قبل تاكنون، نماينده رهبري در عاليترين مرجع امنيت ملي كشور بوده است نيز بازي خورده ناميد و هشدارهاي او در خصوص پيامد منفي برخي تحركات ديپلماتيك دولت نهم را ناشي از جنگ »ارزشها« و »ضد ارزشها« دانست كه به ادعاي حاميان دولت، پس از روي كارآمدن احمدي نژاد به صورت علني درآمده است؟ آنچه در بالا به آن اشاره شد و نمونههاي ديگري از آن نيز در ذهن بسياري از مردم وجود دارد نشان ميدهد كه »بايد بازي را عوض كرد«. البته رفتار بعضي دولتيها در يكي دو سال اخير، به ويژه در حوزه يكي از معاونتهاي مورد عنايت رئيس جمهور، به گونهاي بوده است كه بسياري از ادعاهاي ارزشي را بيرنگ و كماثر كرده است. اما حتي اگر اين مسائل هم وجود نداشت اظهارنظرهاي اخير افراد پرسابقه در جناح اصولگرا، هرگونه تلاش براي انحصار »ارزشگرايي« در دولت نهم و رئيس آن را زيرسوال ميبرد. پس بهتر است در 37 روز باقيمانده از فرصت تبليغات انتخاباتي، به جاي كليگوييهاي بيخاصيت، آمارهايي ارائه كنند كه كارآمدي دولت را ثابت ميكند. مثلا به مردم بگويند علي رغم آنچه اصلاحطلبان ميگويند، وضع اقتصادي كشور بسيار خوب شده و ميزان رفاه در ميان خانوادهها بالاتر رفته است، بگويند در عرصههاي بزرگ اقتصادي- از جمله پروژههاي نفتي- افراد بيشتر ، مشغول كار شدهاند، آمارهايي ارائه دهند كه نشان دهد با افزايش چشمگير درآمدهاي دولت و كاهش هزينههاي دولت- به خاطر صرفهجوييهاي مورد ادعاي حاميان دولت- بنيه اقتصادي كشور قويتر شده و رونق كسب و كار در كشور افزايش يافته است، به مردم بگويند درخواست بازاريان براي كاهش ماليات متعلقه به دليل ركود در سال 87، صحت ندارد و همان طور كه رئيسجمهور سال گذشته بارها اعلام كرد شرايط جديد جهاني، فرصت اقتصادي كم نظير در اختيار كشور ما گذاشته كه نتيجه آن در رونقگيري پروژههاي ساختماني و ... قابل مشاهده است، آمارهايي در اختيار مردم بگذارند كه نشان دهد دقت دولت نهم در گزينش همكاران خود، موجب تثبيت مديريت كشور شده و فرصتسوزيهاي ناشي از تغييرات مكرر مديريتي را به حداقل رسانده است و ... عرصههايي كه به آنها اشاره شد آن قدر براي مردم شفاف است كه نه دولتيها ميتوانند ادعاي فلهاي مطرح كنند و نه مخالفان دولت ميتوانند با كليگويي، موفقيتهاي دولت را- در صورت وجود- تكذيب نمايند. اگر حاميان دولت حاضر نشوند بازي را عوض كنند و كماكان به دنبال تكرار ادعاهايي باشند كه يك حامي پر وپا قرص دولت فعلي، در آستانه انتخابات دوم خرداد 76 مطرح كرد قطعا در قضاوت مردم و اسلام شناسان واقعي تغييري ايجاد نخواهد شد. هيچكس هم باور نخواهد كرد كه »همه كفر پشت سر كروبي، موسوي و محسن رضايي ايستادهاند تا صهيونيستها به هدف خود برسند«. اما بسياري از آحاد ملت مطمئن خواهند شد كه براساس معيارهاي پذيرفته شده و قابل لمس براي مردم، حاميان دولت هيچ حرفي ندارند كه برتري اين دولت نسبت به رقيبان را ثابت كنند. جمهوري اسلامي:اتهامي كه افتخار است «اتهامي كه افتخار است»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛همزماني اعترافات ژنرال « دان حالوتص » رئيس وقت ستاد مشترك ارتش صهيونيستي در جنگ 33 روزه عليه حزب الله لبنان با رفتارهاي جنون آميز رژيم قاهره عليه حزب الله و شخص سيد حسن نصرالله رسوائي سياسي ـ تبليغاتي تازه اي را براي قاهره پديد آورده است . اين ژنرال صهيونيست ضمن ابراز خشم نسبت به دبيركل حزب الله لبنان از اينكه تلاشهاي فشرده و عظيم ارتش صهيونيستي و موساد به ترور سيد حسن نصرالله منجر نشده اظهار تاسف مي كند و مي افزايد : اگر كمي بيشتر به او نزديك شده بوديم او اكنون مرده بود. ژنرال حالوتص اعتراف مي كند كه هنوز هم از فعاليتهاي نصرالله و زنده بودنش زجر مي كشد و قابل تحمل نيست كه وي هنوز هم زنده باشد و روز به روز بر محبوبيتش افزوده شود. حالوتص در اين خشم و نفرت عليه رهبر مقاومت اسلامي لبنان تنها نيست بلكه سران رژيم كمپ ديويدي قاهره نيز در اين ناكامي ها و نفرت ها با وي شريكند. با اين تفاوت كه حالوتص يك ژنرال اسرائيلي دشمن است و مبارك به عنوان رئيس جمهور مادام العمر مصر از سكوي رياست بر بزرگترين كشور عرب سخن مي گويد ولي خشم و نفرتش عليه حزب الله و مقاومت اسلامي اگر بيشتر از صهيونيستها نباشد كمتر هم نيست . رژيم كمپ ديويدي قاهره اين روزها مرتبا بر طبل جنگ تبليغاتي عليه حزب الله لبنان مي كوبد و سعي دارد با جوسازي هاي سياسي حزب الله را در سطح دنياي عرب و دنياي اسلام تضعيف كند و منزوي سازد. سيدحسن نصرالله اخيرا در اظهارات تلويزيوني خود ضمن تقبيح جنگ سياسي ـ تبليغاتي رژيم قاهره عليه مقاومت اسلامي خاطرنشان ساخت مقامات مصري به هيچ هدفي در اين زمينه دست نيافته اند و در اهداف و برنامه هاي خود شكست سختي خورده اند. خوبست بدون پيشداوري به ارزيابي اين نكته بپردازيم كه قاهره به دنبال چيست و چه دستاوردهائي داشته و برنامه هاي آينده اش چه مي تواند باشد. 1 ـ قاهره در هفته هاي اخير ادعا كرد اعضاي هسته هاي حزب الله را بازداشت كرده و آنها درصدد خرابكاري تغيير دين و مذهب ملت مصر! و انجام عمليات براندازي بوده اند. حزب الله ضمن رد اين اتهامات مي گويد اقدامات تبليغاتي قاهره بيهوده و با نتايج معكوسي همراه است . دبيركل حزب الله از مبارك و دستيارانش قدرداني كرد كه خدمت بزرگي به وي و مقاومت اسلامي كرده اند و عمق مسائل به زودي روشن خواهد شد. حزب الله پيش از اين هم به اتهامات مبارك پاسخ داده بود كه اگر قصد تغيير مذهب برادران اهل سنت را مي داشت اين مهم در لبنان و در حق اهل سنت لبنان بهتر جوابگو و عملي بود و چگونه ممكن است يك نفر و فقط يك نفر بتواند با حضور در مصر دين و مذهب دهها ميليون مصري را تغيير دهد اما آنچه براي رژيم قاهره دردآور است و قطعا تاوان سنگيني براي آن خواهد پرداخت همدستي و همراهي با اشغالگران صهيونيست و كمك به دشمن محارب در جهت محاصره 1 5 ميليون فلسطين در غزه و خوش خدمتي براي دشمنان شرور است . 2 ـ حزب الله مي پذيرد كه حتي اگر اتهامي از جانب رژيم قاهره مطرح است يك موضوع قضائي و حقوقي است كه بايستي از طريق مراجع صالحه پيگيري شود و جوسازي تبليغاتي چيزي را تغيير نخواهد داد. حزب الله يادآور مي شود كه بازداشت و شكنجه « سامي شهاب » عضو حزب الله در مصر و جنجال پيرامون وي دقيقا به زيان قاهره است و يقينا به مشكلات رژيم قاهره پايان نخواهد داد و حتي نمي تواند سرپوشي بر ناكاميهاي قاهره باشد. چرا كه موضع راسخ حزب الله لبنان درخصوص اين مسئله چند محور دارد و قاهره نمي تواند آنرا به دلخواه خود دستكاري كند. حزب الله هرگز در فكر ايجاد تشكلي در مصر نبوده و نظام آنرا هدف نگرفته است .امور داخلي مصر ارتباطي به حزب الله ندارد، حزب الله صرفا درصدد كمك به مردم فلسطين بوده و اين نكته را پنهان نمي كند.خشم رهبران مصر از اينست كه از يكطرف شاهد نفوذ معنوي روزافزون حزب الله در بين اقشار ملت بزرگ مصر هستند و از طرف ديگر شليك تيرهاي اتهام به سوي حزب الله نه تنها در محبوبيت حزب الله اثر منفي نداشته بلكه بر محبوبيت آن افزوده و نشان داده است حزب الله لبنان تنها طرف جدي و فعال براي كمك به مظلومان فلسطيني در خلال جنگ 22 روزه اسرائيل عليه غزه بوده است . 3 ـ عامل ديگر خشم رژيم قاهره پذيرش مسئوليت مربوط به تلاش براي كمك رساني به غزه از جانب حزب الله بوده است كه پيشاپيش نه تنها رژيم قاهره را خلع سلاح كرد كه حتي همدستي قاهره با اشغالگران را به نمايش گذاشت . در واقع در همان زماني كه حزب الله درحد توان و ظرفيتش درصدد كمك رساني به مظلومان فلسطيني در غزه بود رژيم قاهره براي كمك به اشغالگران در تكاپو بود و از هيچ كمكي به جنايتكاران جنگي عليه فلسطيني ها دريغ نداشت .اعتراف اخير ژنرال « ران حالوتص » مبني بر ناكامي اسرائيل در ترور دبيركل حزب الله يكبار ديگر اوضاع را به زيان رژيم قاهره تثبيت كرد و نشان داد مبارك و رژيم قاهره عليه كسي و عليه جرياني وارد عمل شده اند كه اشغالگران درصدد نابودي آنها بوده و هستند. اين همكاري شرم آور يقينا به زيان قاهره تمام خواهد شد چرا كه ملت بزرگ مصر به چشم خود مي بينند رژيم كمپ ديويدي قاهره و اشغالگران صهيونيست در يك جبهه قرار گرفته اند و براي ضربه زدن به مقاومت اسلامي هدف واحدي را تعقيب مي كنند.نصرالله در اين زمينه هم ناكامي قاهره را به رخ مي كشد و مي پرسد : آيا توانستيد جايگاه حزب الله را خدشه دار كنيد آيا توانستيد بر انتخابات پارلماني لبنان تاثير بگذاريد آيا توانستيد مشكلات روزافزون خود را از نظرها بپوشانيد و سپس خود پاسخ مي دهد كه قاهره در تمامي اين موارد ناكام بوده و شكست خورده و آنچه انجام داده به زيان خودش تمام خواهد شد. 4 ـ حزب الله از همكاري و دنباله روي « بان كي مون » با صهيونيستها و رژيم قاهره عليه حزب الله نيز انتقادات صريحي دارد و مي پرسد چرا دبيركل سازمان ملل عليه جنايات جنگي اسرائيل در غزه موضعي اتخاذ نكرد ولي اعتراف حزب الله براي كمك به مردم غزه را فاجعه خواند چرا استفاده اسرائيل از سلاحهاي ممنوعه در جنگ غزه و نسل كشي فلسطيني ها را محكوم نكرد ولي با اعزام « تري رودلارسن » به منطقه درصدد بررسي ابعاد تلاش حزب الله در كمك به مردم مظلوم غزه برآمد تكليف سازمانهاي بين المللي در فجايع غزره روشن است . هيچكس نمي تواند ادعا كند كه از واقعيت هاي فاجعه آميز غزه آگاه نشده است . چرا كه آنچه در غزه رخ داد عينا و بطور همزمان به دنيا مخابره مي شد و شبكه هاي تلويزيوني بطور زنده به اين فجايع پوشش تلويزيوني داده بودند. در واقع جرم بزرگ حزب الله لبنان تلاش براي كمك به مردم مظلوم بوده كه مردم سرتاسر جهان اين بار بطور زنده در جريان نسل كشي آنها توسط اشغالگران صهيونيست بطور كامل آگاه شده بودند و جريانات مربوط به قصابي صهيونيستها را از تلويزيونهاي خود نظاره گر بودند.آيا همين جرم حزب الله كه از ديد آدمكشان و رژيم قاهره و دبيركل سازمان ملل نابخشودني است از جانب ملتها يك افتخار بزرگ محسوب نمي شود. رژيم مفلوك قاهره و ساير همدستان شرور اسرائيل چه بخواهند و چه نخواهند حزب الله را با همين باصطلاح افشاگريهاي خود بلند آوازه و محبوب ساخته اند و نشان داده اند اگر در دنياي عرب مردي هم وجود دارد كه در اوج مظلوميت غزه به فكر فلسطيني ها بوده فقط و فقط سيد حسن نصرالله و دستياران با صفاي او بوده است . رمز محبوبيت مقاومت اسلامي در مصر و دنياي عرب و رمز ناكامي و خفت اسرائيل و مزدورانش در دربارهاي بي افتخار عرب در همين نكته نهفته است حتي اگر رژيم قاهره هم قادر به درك آن نباشد و هنوز بر طبل جنگ رواني عليه حزب الله بكوبد و نداند كه به همدستي با ژنرال « دان حالوتص » و جانشينانش اصرار مي ورزد! دنياي اقتصاد:با كميابي منابع چه ميكنيد؟ «با كميابي منابع چه ميكنيد؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم پرويز خسروشاهي است كه در آن ميخوانيد؛همهروزه در سرتاسر جهان كالاها و خدمات بيشماري توليد ميشوند، در توليد آن كالاها و خدمات انواع گوناگوني از مواداوليه و منابع طبيعي، كار، سرمايه و تكنولوژي (دانش فني) مورد استفاده قرار ميگيرند و در نهايت كالاها و خدمات توليدشده، با تركيبات و به نسبتهاي مختلف در سبد مصرفكنندگان ريخته ميشوند و به مصرف ميرسند. آيا براي جوامع ميسر است كه از همه انواع كالاها و خدمات، به هر ميزان كه دلشان ميخواهد توليد كنند؟ آيا بنگاههاي توليدي ميتوانند عوامل توليد را به هر ميزان و با هر تركيبي كه دلشان ميخواهد، مورد استفاده قرار دهند يا به استخدام درآورند؟ آيا ميشود مصرفكنندگان از تمام كالاها و خدمات توليدشده به هر ميزاني كه دلشان ميخواهد دريافت و مصرف كنند؟ بعيد است كسي به اين سوالات پاسخ مثبت دهد؛ چرا كه تامين اين خواستهها، نيازمند در اختيارداشتن مقادير نامحدودي از مواداوليه و منابع طبيعي، كار، سرمايه و تكنولوژي (دانش فني) است؛ اما همه ميدانيم كه اين منابع نامحدود نيستند. به دليل كميابي منابع، جوامع همواره با اين سوال مهم مواجهاند كه منابع محدود در دسترس خود را چگونه به توليد كالاها و خدمات گوناگون تخصيص دهند و كالاها و خدمات توليدشده را چگونه ميان مردم توزيع كنند؟ الگوهايي كه بهمنظور پاسخگويي به سوالهاي فوقالذكر در گذشته بهكارگرفتهشده و در حالحاضر نيز بهكار ميرود، برتركيبهاي مختلفي از سازوكار بازار (و يا مكانيزم قيمتها) و سازوكار برنامهريزي متمركز است. در واقع در يكسوي اين الگوها برخي از جوامع، اصل را بر سازوكار بازار قرار ميدهند و سعي ميكنند اشكالات آن را (موارد شكست بازار را) با كمك سازوكار برنامهريزي متمركز برطرف كنند و در سوي ديگر تعدادي از جوامع، اصل را بر سازوكار برنامهريزي متمركز گذاشته و سعي ميكنند اشكالات آن را (موارد شكست برنامهريزي متمركز يا موارد شكست دولت را) با كمك سازوكار بازار مرتفع كنند. در اين ميان جوامعي نيز هستند كه شديدا مطلقگرا بوده و در دام آزمون و خطاي بيپايان و حركات سينوسي و حتي زيگزاگي ميان دو سازوكار يادشده افتاده و امر تخصيص منابع را در جوامع خود دچار سياليت و سردرگمي ميكنند. ذكر مثالي عيني ميتواند اين موضوع را روشنتر كند. يكي از موضوعات مهمي كه معمولا خانوادهها در زندگي روزمره خود با آن درگيرند، انتخاب الگويي براي تربيت صحيح فرزندان است. از يك سو فرزندان به دليل حس كنجكاوي و طبيعت انساني خويش دوست دارند آزادي عمل داشته باشند و همه چيز را تجربه كنند؛ اما بياطلاعي و بيتجربگي آنان ممكن است برايشان خطرات مختلفي به بار آورد. از سوي ديگر والدين نيز نگران آن هستند كه بياطلاعي و بيتجربگي فرزندانشان آنها را در زندگي فردي و اجتماعي دچار مشكل كند؛ اما در عمل، برخي از خانوادهها اصل را بر آزادي عمل فرزندان ميگذارند و سعي ميكنند دخالت خود را به مشورت دادن محدود كنند و تنها در مواقعي به صورت آمرانه وارد عمل شوند كه احتمال تبديلشدن مشكل به معضل وجود داشته باشد؛ اما برخي ديگر از والدين شديدا ريسكگريزند و اصل را بر تربيت آمرانه گذاشته و فقط در موارد ناچاري يا آنگاه كه احساس كنند آزادي عمل فرزندان مشكلي ايجاد نميكند؛ به چنين امري رضايت ميدهند. دستهاي از خانوادهها نيز هستند كه اصرار بر يافتن تركيب بهينه ميان الگوهاي تربيتي ارشادي و آمرانه دارند؛ اما چون چنين تركيبي را نمييابند، غالبا دچار ابهام و سردرگمي ميشوند و الگوي تربيتي مورد استفاده آنان عملا حالت نامتعين و سيال بهخود ميگيرد؛ بنابراين فرزندانشان دچار عدم تعادل در رفتارهاي فردي و اجتماعي ميشوند. اين روزها كه كشور در آستانه انتخابات رياست جمهوري دهم قراردارد، يكي از محورهاي عمده و مهم شعارها، سخنرانيها و بيانيههاي كساني كه خود را نامزد اين انتخابات ميكنند مسائل اقتصادي است؛ عدالت اجتماعي، حمايت از بخشخصوصي، حمايت از سرمايهگذاري و توليد، حمايت از رقابت، تكيه بر مزيتهاي نسبي كشور، ثبات در سياستگذاريها، استقلال بانك مركزي، كنترل تورم، ايجاد اشتغال، سياستهاي پولي و مالي كارآمد، تقويت ارزش پول ملي، كاهش حجم دولت، توجه به برنامهريزي و تمركززدايي و تعادل منطقهاي، نمونهاي از مسائل مورد توجه نامزدها در زمينه مقولههاي اقتصادي است؛ اما تا زمانيكه كه آنان معلوم نكنند الگوي مورد نظرشان براي تخصيص بهينه منابع در اختيار جامعه كدام است، نه خودشان و نه رايدهندگان هيچكدام نخواهند توانست درباره مفهوم، سازگاري و ضمانتاجرايي شعارهاي فوقالذكر مسووليتي بپذيرند يا قضاوتي داشته باشند؛ بهعنوان مثال وقتي نامزدي الگوي مورد نظر خود را براي تخصيص منابع جامعه، سازوكار بازار با تمام ملاحظات مربوط به موارد شكست آن بيان ميكند، ميتوان مطمئن بود يا حداقل حدس زد كه استقلال بانك مركزي تحقق خواهديافت، رقابت تشويق و تقويت خواهدشد، تمركززدايي مورد توجه خواهدبود، تصديگريهاي دولتي كاهش خواهديافت و موارد شكست بازار پوشش داده خواهدشد (مقولاتي چون تامين رشد اقتصادي مستمر و باثبات، توزيع عادلانه درآمد و ثروت، مقابله با انحصار، تعديل عدم كارآييهاي حاصل از پيامدهاي خارجي منفي و مثبت و حمايت از توليد كالاهاي هنري و ارزشمند مورد توجه جدي خواهد بود). درحاليكه بالعكس آن لزوما درست نيست و از اينكه كانديدايي مثلا از استقلال بانك مركزي دفاع كند، لزوما نميتوان چنين نتيجه گرفت كه الگوي مورد نظر او براي تخصيص منابع جامعه سازوكار بازار است. اتفاقا با مشخص شدن الگوي مورد علاقه كانديداها، تدريجا شعارهاي اقتصادي قابل درك و تجسم براي جامعه نيز خود را نشان داده و نامزدها از كليگوييهاي رايج رهايي مييابند و رايدهندگان نيز به خوبي به هزينهها و منافع رايي كه ميدهند آگاهي پيدا ميكنند. مطالبه الگوي تخصيص منابع باعث خواهدشد كه از يكسو نامزدهاي رياستجمهوري، از سردادن شعارهاي غيرمسوولانه پرهيز كنند و تناقضهاي معمول در شعارهاي آنان تخفيف يابد و از سويديگر، رايدهندگان به عواقب مثبت و منفي تصميمي كه ميگيرند بهروشني آگاهي يابند. گذشته از انتخابات، جاري بودن يك الگوي تخصيص منابع مشخص، براي جامعه بسيار مهم است؛ زيرا داشتن چشمانداز روشن (نه لزوما مثبت) از آينده و پيشبينيپذيري آينده، شرط لازم داشتن جامعهاي باثبات، روبهرشد، پويا و در حال پيشرفت است. بخش مهمي از بيثباتي در سياستها، تغيير مكرر در قوانين و مقررات، خنثي شدن آثار مثبت برخي از اقدامات با اقدامات ديگر، مخدوش شدن مرز ميان نقاط ضعف و قوت و تهديدات و فرصتها و در نتيجه اشكال در فرآيند شناسايي عوامل انساني و غيرانساني مختلكننده روند امور اقتصادي، نتيجه عدم پيروي از يك الگوي معين و باثبات در تخصيص منابع جامعه است. نتيجه فقدان يك الگوي تخصيص منابع مورد اجماع، افتادن در دام آزمون و خطاهاي بيپايان و سردرگمي در مسيرهاي سينوسي و زيگزاگي ميان دو سازوكار بازار و برنامهريزي متمركز است و جز نااميدي و اتلاف منابع دستاوردي نخواهد داشت؛ �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 292]
-
گوناگون
پربازدیدترینها