تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833340555
بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر ( آثار)
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نان که به این زندههای خموش تهمت میزنند، به من نیز دشنام داده اند. تابلوهای من هر کدام قسمتی از روح من هستند. پس اگر با تعمق بیشتری به تابلوها نگاه کنیم و اندکی... هنرمندان معاصر ایرانکامران کاتوزیانمتولد 1320 تهرانکارشناس هنرهای زیبا (نقاشی و مجسمه سازی) از دانشگاه ویندهام، ورمونت امریکا (1340)برنده چهارمین بی ینال تهران (1343)شرکت در بی ینال پاریس (1344)شرکت در بی ینال ونیز (1345)شرکت در جشنوارة بین المللی هنر- واشنگتن (1356)برگزاری پنج نمایشگاه انفرادیمؤسس گالری صبا (1343)، شرکت تبلیغاتی آوانگارد (1350) و شرکت تبلیغاتی کارپی (1365)تدریس گرافیک در دانشکده هنرهای تزئینی (1346- 1348) و دانشگاه آزاد (1369- 1371) در فامیل بزرگ کاتوزیان، حضور چند نقاش، حقوقدان، ... غنا و سابقة فرهنگی این خانواده را آشکار میکند؛ بستری که جان و جسم کامران در آن تغذیه و رشد کرد.«در کودکی، زمانی که با والدین به خانة عباس کاتوزیان (ایشان نوه عموی پدر میشوند) میرفتم، احساس میکردم که چه قدر به کارش مسلط است. دیدن کارهای او برای من خیلی لذت بخش بود. بعدها هم که به امریکا رفت و تعلیمات دیگری برای نقاشی دید. او یک نقاش آبستره کار شد- همچنان نقاشیهای او و تسلطی که وی به کارش داشت، برای من قابل احترام باقی مانده است.»1 «مرتضی- برادر کوچک تر عباس- همان آغاز جوانی علاقة زیادی به طراحی و نقاشی واقع نما داشت؛ و این کار را هم با مهارت انجام میداد. به همین خاطر، در آن زمان که هنوز امکانات و تکنولوژی مناسبی برای کارهای تبلیغاتی وجود نداشت، و خیلی از کارها را هنوز نمیشد با دوربین عکاسی و چاپ انجام داد، مرتضی سالهای نسبتا زیادی را به عنوان ‘ایلوستراتور’ با این شرکتها همکاری داشت. فکر میکنم آخرین جایی که با آن همکاری کرد، شرکت تبلیغاتی فاکوپا بود. بعد از آن به طور جدی تری نقاشی را دنبال کرد. من دورادور شاهد کار این دو برادر بودم.» کامران از همان کودکی علاقه خودش را به نقاشی نشان داد، و به تدریج نیز به سرگرمی او بدل شد، و در این کار نسبت به سنی که داشت، مهارت خوبی یافت. او نیز مانند ‘نوههای عموی پدرش’ تلاش داشت هر چیز را با جزییات فراوان ترسیم کند.«یادم هست که به عنوان یک نوجوان، هرازگاهی شیطنت میکردم. مثلاً با مدادرنگی و روی کاغذ سفید، عکس اسکناس میکشیدم، و از بقالی سر کوچه خرید میکردم. هرچند بعد از مدتی بقال میفهمید و میآمد دَرِ خانه و پولش را میگرفت، ولی همان لحظة اول، تصویر تاشدة اسکناس واقعاً پول بود.»سیکل اول دبیرستان را که تمام کرد، پدرش تصمیم گرفت او را برای تحصیل به امریکا بفرستد؛ موقعیتی که به واسطة حضور یکی از دوستان صمیمی پدر در نیویورک، که در آن زمان نمایندI ایران در سازمان ملل بود، فراهم شد. او به پدر کامران توصیه کرد، پسرش را برای تحصیل راهی این دیار کند. «قرار شد در مدرسه ای شبانه روزی و خصوصی، که مدیری آلمانی داشت، ثبت نام کنم. از این مدرسه بروشوری برای ما فرستاده شد، تا با محیط و امکانات آنجا آشنا شویم؛ عکسی هم از مدیر مدرسه در آن قرار داشت. من این عکس را با مرکب چین و قلم خطاطی به صورت نقطه چین در یک بشقاب چینی کوچک نقاشی و فیکس کردم و با خود به امریکا بردم. مدیر مدرسه از آن خیلی استقبال کرد و به دیوار اتاقش زد.»سفر به امریکا برای او طعمی از رؤیا و خیال داشت. بعد از کودتایی که در سال 1332 بر ضد حکومت مردمیدکتر مصدق صورت گرفت، امریکاییها، و در نتیجه فرهنگ امریکایی نیز در ایران حضور پررنگ تری یافتند؛ حضوری که به هر طریق سعی داشت سیمای مقبولی از فرهنگ خود ارائه دهد. بیشترین شناخت مردم هم اغلب به واسطة فیلمهای هالیوودی صورت میگرفت، که چشماندازهای خیالانگیزی از این سرزمین مقابل مردم میگشود؛ چشم اندازی که شاید در آن سالها چندان هم دور از واقعیت نبود؛ چرا که امریکا در حال سپری کردن پرفروغ ترین دهههای حیات خود بود. دهههای 50 و 60، سالهای بالندگی فرهنگ و اقتصاد در امریکا است، و این زمان با ایامی مصادف شد که کامران کاتوزیان برای تحصیل به این کشور سفر کرد. وسیلI سفر به امریکا یک هواپیمای چهارملخی SAS بود که فاصلة تهران تا نیویورک را سی وهشت ساعته طی میکرد. «تهران هنوز از یک فرودگاه درست و حسابی برخوردار نبود. محل فرودگاه در ‘قلعه مرغی’ قرار داشت، با دو اتاق آجرنما و گنجایش جمعیتی پنجاه تا شصت نفر. هواپیما در پشت همین ساختمان مسافران را سوار یا پیاده میکرد. هواپیما را تا دیدم، ذوق زده پریدم بالا. من را کشیدند پایین و گفتند، صبر کن و ...» (1957/ 1336).فاصلة میان ایران و امریکا (نه فقط از بُعد زمانی و مکانی، بلکه بخصوص از ابعاد اقتصادی و فرهنگی و صنعتی) به قدری وسیع و عمیق بود که طبعاً میتوانست برای هر نوجوانی، هرچند مثل او مشتاق، در آغاز مبهوت کننده و مشکل ساز باشد. ولی خوبی این سن در قدرت انطباق با شرایط تازه (هرچند بسیار متفاوت) است، و مشکلاتی نظیر عدم آشنایی با زبان و فرهنگ جدید و دوری از خانواده را براحتی پشت سر میگذارد.«دو سالی از ورودم به امریکا نگذشته بود که پدرم مرحوم شد. بنابراین، من ماندم و خودم. دوران خیلی سختی بود؛ به این دلیل که فاصلة من با خانواده به قدری زیاد بود که امکان ارتباط و رفت وآمد در آن زمان مقدور نمیشد. تنها نامه وسیله ارتباطی من با خانواده بود که چهار ماه طول میکشید جواب آن برسد. ارتباط تلفنی هم خیلی گران و دشوار بود. برای من که سن کمی داشتم، این ایام خیلی دشوار گذشت. خدا را شکر که این سالها، دوره سلامتی امریکا بود و با اکنونِ این کشور خیلی فرق داشت. درهرحال، اقامت بعد از فوت پدرم به سختی سپری شد.» کامران را به جای کلاس دهم، در کلاس یازدهم ثبتنام کردند و یک سال پیش افتاد. بنابراین، دو سال طول کشید دپیلم بگیرد. این دو سال فرصتی شد تا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، انطباق با محیط و شناخت از آن، آمادگی لازم را برای ادامة تحصیل نیز پیدا کند. مدرسه ای که وی در آن تحصیل کرد، مدرسه ای شبانه روزی و بینالمللی بود و، بنابراین، دانش آموزان آن از ملیتهای مختلفی تشکیل میشدند، که این البته ارزشمند بود و به وسعت نظر وی کمک کرد.«ایام کریسمس و یا تعطیلات طولانی دیگری که پیش میآمد، و دانش آموزان خارجی اغلب جایی را نداشتند که بروند، بنابراین، متولیان مدرسه دست به دامن اولیای متمول دانش آموزان امریکایی، که امکاناتی داشتند (و تعدادشان هم اصلاً کم نبود)، میشدند و از آنها میخواستند در طول تعطیلات، ما را مهمان خود کنند. یادم هست که یک بار من با یک اتریشی و یک آلمانی به اتفاق یکی از معلمها، که هلندی بود، با واگن استیشنی که داشت، ما را از شهر کوچکی در غرب ماساچوست (محل مدرسه ای که در آن درس میخواندم) به فلوریدا برد تا در جزایر کلیدی، که پدر یکی از دانش آموزان در آنجا هتل داشت، تعطیلات خود را سپری کنیم. سفری که دو هفته رفت وبرگشت آن طول کشید، ولی خیلی خوش گذشت. در هر صورت، محیط مدرسه و تنوع ملیتی که در آن بود، یواش یواش من را شکل داد و شخصیتم را ساخت.»دیپلم که گرفت (1959/ 1338)، برای ادامة تحصیل، بی هیچ تردیدی، رشته هنر را انتخاب کرد. «هیچ رشته دیگری آنقدر به من نزدیک نبود.»برای این منظور از ماساچوست به بوستون آمد تا در کمبریج و در دانشکده کوچکی مرتبط باهاروارد، در رشتة «هنرهای زیبا» تحصیل کند.«‘جاکومتی معروف’ ریاست این دانشکده را عهده دار بود. منتها من هیچ وقت او را ملاقات نکردم؛ چون در امریکا اصلاً زندگی نمیکرد. مدت دو سال بیشتر در این دانشکده تحصیل نکردم؛ چون، ضمن آنکه خیلی گران بود، اساتید آن به قدری سرشناس بودند که کمتر موفق به دیدار آنها میشدیم. بنابراین، کمتر هم پیرامون کارهایی که میکردیم، از جانب آنها راهنمایی میشدیم. هرازگاهی در میانه و یا در پایان ترم و در نمایشگاههایی که از کار دانشجویان ترتیب داده میشد، حضور مییافتند و یکی دو جمله درباره کارها حرف میزدند. پس به توصیه یکی از اساتید، به دانشکده دیگری در ایالت ورمونت (در همسایگی ایالت مونترال کانادا و در شمال شرقی امریکا است) رفتم، در شهر و در دانشکده کوچکی، که امتیاز بزرگ آن، ارتباط مستمر و شبانه روزی، میان دانشجویان و اساتید بود. دانشکده به صورت شبانه روزی اداره میشد، و اساتید، که به واسطة بُعد مکانی، چندان جایی نمیتوانستند بروند، اوقات خود را بیشتر با دانشجویان سپری میکردند. و این برای من خیلی عالی بود. چیزهایی یاد گرفتم که در کمبریج نمیشد یاد گرفت.» «امریکای این سالها، در قیاس با اروپا، هنوز خانواده و کلیسا، نقش محوری در آن داشتند. هر یک شنبه اعضای خانواده باید دسته جمعی به کلیسا میرفتند، و اصولاً عریان گرایی، بدینگونه که حالا رواج یافته، هنوز وجود نداشت. و به رغم اینکه نیویورک، در عرصه هنر مدرن، در جهان مرکزیت یافته بود، در شهرهای کوچک امریکا چندان خبری از هنر مدرن نبود. در این سالها معروفترین نشریه - ‘پست’- مجله ای اجتماعی و خانوادگی بود که به چاپ میرسید، و تا سالها، تمام روی جلدهای آن را نورمن راکفلر، که سمبل نقاشی طبیعت گرای امریکای این زمان بود، نقاشی میکرد. در هر شهرستان هم معمولاً یکی دو تا مثل نورمن راکفلر وجود داشت، که برای مردم شناخته شده بودند. بنابراین، زمانی که تحصیل هنر را در امریکا شروع کردم، قدم به قدم، به تدریج و با مطالعه راه خودم را پیدا کردم. این طور نبود که به واسطة رواج و مقبولیت اکسپرسیونیسم انتزاعی در نیویورک، در همة امریکا گرایش به این سبک از نقاشی رواج داشته باشد.»«چرخش دیدگاه من به طرف نقاشی [مدرن] در سال 1962 اتفاق افتاد؛ یعنی زمانی که من ویلیام هانت را- که فکر میکنم یکی از بهترین نقاشان معاصر امریکا است- ملاقات کردم. او به عنوان یک معلم، فلسفة واقعی هنر را به من آموخت و سبب پختگی تفکر من دربارة هنر شد.» (به نقل از بروشور نخستین نمایشگاه انفرادی کامران کاتوزیان در گالری صبا، 30 آبان 1344). «از نقاشان مورد علاقه ام در زمان تحصیل، بیش از همه کلاین (نقاش امریکایی/ 1910- 1962)، که هنوز هم با من است، بود. او، که عمری چندان طولانی نداشت، دورة کوتاهی درخشید. نقاشیهایش به قدری قرص و مسلط بود که آدم مقابل کار له میشد. در دوره ای ماجراجویی جکسن پالک (نقاش امریکایی/ 1912- 1956) من را مسحور خودش کرد. همچنین نقاشان دیگری مثل مارک روتکو (نقاش 1903- 1970) و مارک توبی (نقاش امریکایی/ 1890- 1976) که کارهای خیلی درخشانی داشتند. در نیویورک آن سالها، وقتی به گالریها سر میزدی، آثاری را میدیدی، بسیار قرص و بی نظیر، و از نقاشانی که اصلاً معروف نبودند. بعد از آن دیگر کارهایی به آن محکمی و درخشندگی ندیدم. بدی نقاشی آبستره این است که خیلی سریع، اول صدها، و بعد هزاران نفر به آن پیوستند و چون چشم مخاطب به این نوع کارها عادت نداشت، بنابراین، در تشخیص هم دچار اشکال میشدند. شارلاتانیسم خیلی سریع در این سبک رخنه کرد، در حالیکه کمتر آدم خُبره ای قادر به تشخیص درستی و نادرستی و اصالت آن بود.»کامران کاتوزیان، برای مدت دو سال به ایران برمیگردد (1963/ 1342- 1964/ 1343). برای یافتن کار به اداره فرهنگ وهنر مراجعه میکند و بلافاصله جذب این اداره میشود. در آنجا با چنگیز شهوق و ناصر مفخم آشنایی و دوستی نزدیکی پیدا میکند و بعد از چندی به اتفاق، ‘گالری صبا’ را در خیابان صبا جنوبی راه میاندازند (1343). ‘گالری صبا’، ضمن نمایشگاههایی که از آثار نقاشان نوگرا برگزار میکرد، به تدریج نیز پاتوقی برای علاقه مندان به هنر مدرن شد، و بدین طریق دامنة دوستان و همفکران کاتوزیان نیز گسترش یافت.«بعد از مدتی با نامی و قندریز و پیلارام و ... آشنا شدم. از کارهای شان نمایشگاه گذاشتیم. آن زمان در تهران نمایشگاه از نقاشی آبستره چیزی غیر معمول بود. تماشاچی دعوت میکردیم، ولی اغلب این نمایشگاهها یک جوری به تشنج کشیده میشد. تماشاچیان بیشتر منتظر دیدن منظره و یا چیزی مثل آن بودند، ولی وقتی با کارهای غیر عادی مواجه میشدند، فکر میکردند به آنها توهین شده است. کار خیلی مشکلی بود. تربیت چشم عام زمان میخواهد، و در طول برگزاری نمایشگاهها، اغلب کارمان توضیح آثار، برای بازدیدکنندهها بود. در گالری صبا شبهای شعر داشتیم. شاعران و نقاشان جلسات شعرخوانی داشتند. مثل مرحوم شیبانی، سپهری، کار دیگری که در آن سالها انجام دادیم، و تنها با نیروی جوانی امکان پذیر شد، نمایشگاهی گروهی از آثار نقاشان پیشکسوت و دانشجویان بود که در فضای پیاده رو- حد فاصل چهارراه ولیعصر تا چهارراه کالج و در حاشیة پارک دانشجو- برگزار کردیم. هر نقاش کنار تابلوی خود ایستاده بود و پیاده رو از جمعیت پیر و جوان پر شده بود. چنین رخ دادی اولین بار در تهران صورت گرفت. و این اتفاق عجیب وغریبی بود که خیلی هم سروصدا کرد. دوران ماجراجویانه و شیرینی بود.» کاتوزیان با ارائة یک نقاشی انتزاعی با عنوان ‘پدرِ پدرم وقتی جوان بود’ و یک مجسمة آهنی انتزاعی در چهارمین بی ینال تهران حضور یافت و به اتفاق ژازه طباطبایی به طور مشترک جایزة نخست این بی ینال را کسب کردند (1343).حضور وی در اداره فرهنگ وهنر چند ماهی بیشتر نپایید، و برای امرار معاش فعالیت در حرفة گرافیک را ترجیح داد. ابتدا با اختصاص اتاقی در گالری صبا کار را شروع کردند.«روزها در گالری صبا کارهای گرافیکی میکردم و لوگو و آرم میساختم. ولی حجم شان کم بود.»2 کامران کاتوزیان در سال 1343 مجدداً به امریکا رفت. یک سال آنجا ماند و سپس به ایران برگشت و نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری صبا در حالی برپا کرد که با آغاز سومین سال فعالیت گالری صبا مصادف میشد. در بروشوری که به همین مناسبت از سوی گالری چاپ شد، چنین نوشته شده است: «اردیبهشت سال 1342 گروهی به وجود آمد و در اسفند ماه همان سال گالری مدرنی به همت چند تن از همان گروه برپا شد. دو سال از آن تاریخ سپری گشت و کوشش نقاشان و مجسمه سازان برجستة تهران این گالری را برپا نگه داشت. این کوششهای ثمربخش گرچه با آرزوهای بزرگ افراد گروه قابل مقایسه نبود، ولی هیچ گاه از هدف دور نیفتاد. اکنون سومین سال گالری صبا آغاز میشود و خاطرات شیرین گذشته با همة تلاشها بار دیگر مؤسسین آن را دلشاد میسازد. آنها در برابر موانع همچنان به راه خود ادامه دادند. در دو سال گذشته گالری صبا توانست با ابتکارات خود عدة بیشتری را با هنر مدرن آشنا سازد و تا حدی جای خالی یک موزه کوچک را، که تهران بزرگ فاقد آن بود، پاسخگو باشد. اکنون گالری صبا با نمایشگاه کارهای تازة کامران کاتوزیان سومین سال خود را آغاز میکند و از همة دوستداران هنر دعوت مینماید تا برای بحثهای هنری دوباره در کنار هم بنشینند و از مصاحبت هم در محیط مساعد لذت ببرند.»کاتوزیان نیز در ارتباط با آثار به نمایش گذاشته شده، در بخشی از متن بروشور، نمایشگاه خود را این گونه شرح میدهد: «هنر زمان ما سبکهای مختلفی دارد که گُنگ ترین و انقلابی ترین آنها ‘آبستره’ است. آبستره، انقلابی شدید بود که نقاشان و هنرمندان دنیا برای شکستن عقدههای پیشین و سد بین افکار کند و به آن متوسل شدند و در بعضی مواقع اغراق را به حد کمال رسانیدند. آبستره سبکی است بسیار احساسی و روانی که دربارة آن سخن بسیار گفته شده. عوامل تکنیکی در هر یک از سبکهای نقاشی بی تفاوت است؛ یعنی نظم، کمپوزیسیون، رابطة رنگ و فرم و غیره در وهلة اول قرار دارند که پس از تفسیر آنها، هنرمند فلسفة خود را در طرز کارش بیان میکند. پس از اینکه آبستره از سال 1957 تا سال 1962 به اوج رونق رسیده بود، سبک دیگری در ایالات متحده رواج یافت که زمان خویش را روان تر بیان میکرد. این سبک، که ‘پاپ آرت’ یا هنر عام نامیده شد، عصاره ای است از زندگی تبیلغاتی و تجارتی مغرب زمین، بخصوص امریکا. زندگی پرهیاهوی شهر نیویورک و امثال آن و جِلفی زندگی متوسط به خوبی در آن منعکس است. جنبشی است قوی، انتقادی و گاهگاهی ریشخندانه به زندگی سریع و بی عاطفه و یکنواخت مردم امروزی ... آثاری که در این نمایشگاه ملاحظه میشود، نتیجه ای است از تأثرات افکار فوق.» به توصیه و تشویق مهندس سیحون، بدون کنکور در رشتة معماری دانشکده هنرهای زیبا ثبتنام میشود. دو سالی این رشته را ادامه میدهد (1344- 1346)، ولی سرانجام آن را ناتمام رها میکند. در این فاصله یک بار به عنوان نمایندة ایران در بی ینال پاریس (1343) و یک بار نیز در بی ینال ونیز (1345) شرکت میکند. در همین فاصله نیز از سوی ‘گروه صنعتی بهشهر’ به عنوان مدیر تبلیغات به کار دعوت میشود.«با حبیب لاجوردی [کوچک ترین برادر لاجوردی] در امریکا هم مدرسه بودیم و به دعوت او به گروه صنعتی بهشهر پیوستم.» این حضور نزدیک به دو سال ادامه یافت (1345- 1346). سپس به سربازی رفت. بعد از پایان خدمت، همکاری با گروه صنعتی بهشر را ادامه نداد. مدتی به نقاشی مشغول شد، اما به تدریج فعالیت وی در عرصة گرافیک پررنگتر، و سپس تبدیل به کار اصلی او، و نقاشی برایش کاری تفننی شد. هرچند کمابیش نمایشگاههای فردی و جمعی خود را ادامه داد. از جمله شرکت در جشنواره بین المللی هنر (امریکا، واشنگتن، 1356). کاتوزیان بعد از مدتی همکاری با شرکت تبلیغاتی ‘وگا’ و انجام سفارشهایی برای اتومبیلهای ‘آریا’ و ‘شاهین’- «که در آن دوران عجیب به نظر میرسید»3- به همراه آقای مستوفی در خیابان پالیزی، دفتر تبلیغاتی ‘آوانگارد’ را راه میاندازند.«کارمان برای ‘آ ا گ’ آن قدر سروصدا کرد که همة مشتریانمان را از آن طریق گرفتیم ... بعد از مدتی آقای برخوردار تبلیغات کلیه محصولاتش را به ما داد (شرکت پارس الکتریک و شرکت تهران الکتریک/ 1350- 1358). ظاهراً دلمشغولی نقاشانة کاتوزیان تا پیش از سال 1357 در دو عرصة نقاشی آبستره و نقاشی به صورت ‘پاپ آرت’ تداوم مییابد. در نمایشگاه مشترکی با عنوان ‘نقشهایی از دنیای گنگ’، که به اتفاق چنگیز شهوق در ‘گالری فرید’ برپا کردند، هر دو نقاش در بروشور نمایشگاه تلاش کرده اند با ارائة توضیح به بینندگان آثارشان برای برقراری ارتباط با نقاشیهای خود کمک کنند. شهوق دربارة نقاشیهای خود حرفهایش را این طور آغاز میکند: «شما اکنون به دیدار این لکه رنگهای موزون و ناموزون آمده اید. توجه داشته باشید که من در این لکه رنگها زیسته ام و زمانم را در این چارچوبها حبس کرده ام. این لکهها از لحظه های زندگی ام با شما سخن میگویند. شاید که زبان شان الکن باشد و شاید ناآشنا بودن شما با زبان رنگهای من اسباب دلتنگی برای تان فراهم سازد. تصور میکنم که اگر بیشتر این رنگها را تحلیل کنیم، تا حدودی از آتش غضب شما در امان خواهم بود.»کاتوزیان نیز، پس از بیان رابطه میان اشکال گوناگون بیان فلسفه در نزد فیلسوف و نقاش، کلام خود را در این شکل به پایان میرساند: «آنان که به این زندههای خموش تهمت میزنند، به من نیز دشنام داده اند. تابلوهای من هر کدام قسمتی از روح من هستند. پس اگر با تعمق بیشتری به تابلوها نگاه کنیم و اندکی به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، بیندیشیم، خواهیم دید نقاشی عصارهای است از تحولات اجتماعی و زمانی؛ و این تصاویر انعکاسی است از دنیای ما که از دریچة چشم من ناآگاهانه دیده شده و به همان گونه نقش بسته. غرض این نیست که با تزویر و ریا شما را سرگرم کرده باشم؛ زیرا که این تصویر بیانی است از دنیای واقعی بین من. تا شما چه پندارید.» در گزارش مختصری که مجله ‘هنر و معماری’ (سال 1356، شمارههای 39 و 40، ص 9) از نمایشگاه وی در انستیتو گوته آورده، نمونه آثاری از نقاشیهای وی به شیوة پاپ آرت را نیز به چاپ رسانده است. حضور لکهها، خطوط و سطوح روان، فی البداهه و آشوبگرانه ای که در متن نقاشیهای پاپ آرت او به وفور مشاهده میشود، واسطة پیوند این دسته از نقاشیهایش با آثار آبستره او میشوند. جواد مجابی دربارة نقاشیهای وی در این سالها، این طور توضیح میدهد: «... با نگاهی به نقاشیهای پیشین او، که قبل از دهة 60 کار شده اند، چند زمینه را مشخص مییابیم؛ نخست زنان آلامد، که انگار از مجلههای مد و زیبایی جدا شده و در متن دیگری قرار گرفته اند تا نهایتاً خود آن زنان در حیات واقعی، نه نمایشی بودن شان، به دید میآید. در تابلویی زنان، مراقب تجلی خود هستند و در جای دیگر به سرووضع خود و گرفتاریهای اندام شان توجه میکنند. در تابلویی زنان با هم نجوا دارند و فریاد میکشند، هر یک به طرزی برای درک فردیت خود- توسط خود و دیگری میکوشند. در تابلویی مشخص زنی به ستوه آمده با نیمینیم رنگی آبی (شبیه فروغ) را بین دو چنبره از حجمهای آواری سیاه مییابیم که نه در سطحی بومی بلکه در نمایی جهانی مفهومی اجتماعی را در خلاصه ترین شکل طنزآمیزش تجسم میبخشد. در زمینة دیگر، نقاش حجمهایی از طبیعت را به شیوه ای انتزاعی به رنگ و خط خلاصه کرده و با نوعی شوخ چشمیاین پارههای برگزیده را به مصاف هم برانگیخته و از آن هماهنگی یا بی آهنگی رنگها و سطحهای درگیر، زیبایی ویژه ای مراد کرده است. با حرکات سریع و آشوبگرای قلم مویش، رنگهای گرم وشاد تابستانی و پاییزی را در متن خاکسری سفید زمستانی آزموده است. این حرکات بازیگر قلم مو، که افزایندة رنگهای بر متن یک دست یا کاهنده و خراشندة متن برای بازنمایی لایة زیرین رنگ متن است. در عین حال که دو لایة رویی و زیرین تابلو را به چرخش و بازی میخواند، گاه تعارض حجمهای هندسی با بی نظمیهای ناهندسی را نشان میدهد که خالی از تعهدی کنایه آمیز نیست. حرکات هزیانی و هذلولی خطوط مقطع، گاه شاخههای یک جنگل را یادآور میشود، گاه توده ای از الفبای مغشوش را مینمایاند که از روشنا به تاریکی درمیشوند یا در روشنا ظاهر میشوند. این خطوط درهم پیچیده و مغشوش، که آشوبهای رنگی را آزادانه نشان میدهد، در عین حال نوعی رقص الفباست که به تجرید آنها از شکل اصلی شان نزدیک است. این الفبای کنایی و نمادپردازانه، قصیده ای مغشوش از کلمات ناخواناست که تناسب و هماهنگی رنگ و خط شان پیامهای ناشناختة جذابی را مجسم میکند، بی آن که از کنایت رمزی به صراحت معنایی برسد. مشخصة سوم کارهای پیشین، حجمهای سیاهی است که گاه به عنوان متن محوری و زمانی به عنوان عامل هجوم آور به متن، همواره درگیر با نیروهای رنگی درون یا بیرون از خود است.»4 رکودی که در سالهای آغازین پس از انقلاب در عرصة گرافیک به وجود آمد، شرکت آوانگارد را به تعطیلی کشاند. بنابراین، کاتوزیان برای سه یا چهار سالی از ایران رفت.«تقریباً دو سال مقیم دوبی شدم (1363- 1364) و چندی هم درهامبورگ زندگی کردم.»بعد، که به ایران بازگشت، به اتفاق خانم رادپی شرکت تبلیغاتی ‘کارپی’ (ترکیبی از دو اسم کاتوزیان و رادپی) را، راه انداختند (1365- 1375). شرکت کارپی با راه اندازی بنرها و بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح تهران، چهره ای تازه به این شهر بخشید. «در دهههای 60 و 70، که شهر بی ذوقی و کدورتی ناگزیر را بر درودیوارش تحمل میکرد و هنوز زیباسازی شهری آغاز نشده بود که اعتباری برای تربیت ذوق اهالی پایتخت قائل شود، بنرها و آگهیهای دیواری کاتوزیان و یارانش هوایی تازه به خیابانها و میدانهای تهران وزاند. افراد در ماشینهای خود با نمونههایی از هنر گرافیک روبه رو میشدند که اگرچه کالایی را تبلیغ میکرد، اما آنها را به نوتر و زیباتر دیدن اشیا و موضوعات برمیانگیخت. شهر پوششی تازه از نگاه و تماشا مییافت.»5این شکل تبیلغات شهری بسیار مورد استقبال قرار گرفت و خیلی زود شرکت کارپی صاحب دهها بیلبورد در سطح تهران شد. اما سرانجام این شرکت، در اوج موفقیت و رونقی که داشت، با مقالة تحریک آمیزی که در یکی از روزنامههای کشور به چاپ رسید، به تعطیلی کشانده شد. فعالیت نقاشانة کاتوزیان در طول دهة 60 به بعد باز هم کمتر از سابق شد. از این به بعد نقاشی به شیوة پاپ آرت را کاملاً کنار گذاشت و صرفاً به نقاشی آبستره پرداخت. نمایشگاهی از آثارش را در سال 1368 در ‘گالری کرته’ برپا کرد و نمایشگاه بعدی او با فاصله ای بیست ساله در ‘نگارخانه ماه ومهر’ برگزار شد. نقدونظرهای مثبتی که نسبت به نمایشگاه نقاشیهای اخیر او صورت گرفته، حاکی از استمرار ذهنیت خلاق و هنرمندانه ای است که زبان تصویر را به خوبی میشناسد و در هر جایگاهی مناسب با آن، از این زبان بی بهره میبرد. آیدین آغداشلو دربارة آخرین نمایشگاه وی این طور اظهار نظر میکند: «وقتی قرار شد آثار تازه کامران کاتوزیان را تماشا کنم، نمیدانستم انتظار دیدن چه نوع مجموعه ای را یاد داشته باشم و پس از انزوای چندسالة او و دوری سالیان اخیر من از نمایشگاههای نقاشی، ارتباط میان هنرمند و مخاطب چه صورتی خواهد یافت؟ اما وقتی دیدم، آسوده شدم که نقاشیها، در وجهی بسیار جدی و حرفه ای، تداوم معنا و دستاورد گذشتة او را دنبال کرده بودند و آن شدت حرکت قلم مو و رنگ گذاری جسورانه، گیرم کمی ملایمتر، همچنان جاری و باقی و مداوم بود. تعلق و وابستگی قدیمی و همیشگی کامران کاتوزیان به مکتب اکسپرسیونیزم انتزاعی سالهای 50 میلادی نیویورک، که هیچ کاستی نگرفته است، و با گوشه چشمی به کارهای پرتلاطم کلاین یک سره جهان شخصی و خاص خود را دنبال و بنا میکند.»جواد مجابی نیز آثار نمایشگاه را این طور توصیف میکند: «... در آثار دورة جدید، رنگها شفاف تر و نیرومندتر در ترکیب استوار فضای تابلوها ظاهر شده اند، طوری که ترکیب بندی همطراز آزادی از قاطعیت برخوردار است. عنصر زن، که یکی از محورهای تأمل بود، غایب شده است. اما دو عنصر اصلی پیشین، یعنی خطوط درهم بافتة آشوبی از یک سو و حجمهای رنگی بازیگر که طبیعتی انتزاعی را یادآور میشدند، گاه در امتزاج با هم، زمانی فارغ از یکدیگر، کمپوزیسیون نیرومند، ظریف و متعادلی را میسازند که زیبایی شاعرانه و حسرت انگیزی را موضوع اسامیتابلوهایی میکنند که از طرح موضوع گریزان است.»6 کامران کاتوزیان دربارة فعالیت نقاشانة خود میگوید: «به طورکلی، من یک نقاش آبستره کار هستم. اگر در مقطعی پاپ را تجربه کردم، مربوط به دورة جوانی، ماجراجویی و تجربه بود؛ دوره ای شیرین که چندان هم دور از نقاشیهای آبستره نبود. و وقتی که مجدداً به آبستره برگشتم، طبعاً کارهایم پخته تر شده، و فرمالیسم و ترس و واهمه ای (معمولاً فرمالیسم نتیجة ترس و واهمه است) که قبلاً بود، به تدریج ول شد. حالا آزادی کامل را در هنگام کار احساس میکنم و همة آن مسائلی را که قبلاً از نظر تکنیکی باید رعایت میکردم تا کار درست از آب درآید، دیگر ناخودآگاه اتفاق میافتد. قبلاً باید حواسم کاملاً جمع میبود تا کار خوب پیش برود، همة زور تابلو یک طرف نیاید، رابطة رنگها ، فرمها و نورها با یکدیگر درست باشد، ولی الآن آن دقت خودبه خود هست و در کار شکل میگیرد. هر کاری که میکنم، دیگر به نظرم درست میآید و تا جایی آن را ادامه میدهم که کار تمام شود. در حالی که قبلاً فرم کار به گونه ای پیش میرفت که بایستی سعی میکردم، دوباره میکشیدم ... اما حالا تقریباً پاک کردن در کارم نیست و این طبیعی بوده و در نتیجة مراحلی است که تاکنون طی شده. در نقاشی آبستره اکسپرسیونیسم، فقط حرکات و رفتار جسورانة نقاش نیست که کار به شکل میدهد، بلکه در کنار این ظرافت هست، حرکت و تعقل هست و در صد بیشتری نیز حس. اما چیزی که اصلاً نمیتواند نباشد، و همیشه هست، تسلط نقاش است؛ یعنی اگر تسلط روی کار نبود، کار درست درنمیآید. وقتی کاری را شروع میکنی، از قبل نمی دانی چه میکنی. اصلاً نمیتوانی بفهمی. در حقیقت، یک جور بدیهه سرایی است. مثل موسیقی جاز میماند؛ یعنی اولین ضربه و تاش قلم مو روی بوم یک ساز میشود. ساز بعدی باید به نحوی با آن سازگاری داشته باشد. همین طور تاشهای بعد. منتها اگر همه اش هم سازگار باشد، کار لوس و بی معنی میشود. گاه تاشها و حرکات غیر سازگار لازم دارد. آنها هستند که به کار فرم میدهند. حالا اگر همینها هم زیاد شوند، کار گل میشود. اگر هم کم باشد که جواب نمیدهند. بنابراین، آنجای حساس نقاشی این است که همه چیز همان قدر که لازم است داشته باش. حرکت آنها هم باید در جهتی باشد که مورد نیاز است. این اسکلت بندی آبستره میشود. یک افشای بصری که هر گوشه اش نباید خارج از این فرمول قرار گیرد. نمیتوانیم خارج از لذت بزنیم ...». پی نوشت 1- عباس کاتوزیان وقتی میخواست چهره بکشد، دیگر روی بوم طراحی نمیکرد. از همان آغاز تاشهای غلیظ رنگ بود که سرتاسر بوم را میپوشاند و بعد از چند دقیقه، براستی چهرة روی بوم معلوم میشد. از ابتدا روی بوم رنگ زیادی میگذاشت، به این خاطر که آن را ادامه میدهد. از یک صبح تا عصر کار کاملاً تمام شده بود. کاری به غایت پختگی، که سرشار از توانایی نقاش بود.2- نگاهی به گرافیک ایران، گفت وگو با کامران کاتوزیان، آرش تنهایی. تندیس، شماره 152، 9 تیر 1388.3- پیشین. ص 15.4- شهر و جهان را زیباتر آرزو میکند. جواد مجابی، روزنامه اعتماد، ضمیمة یک شنبه، 11 بهمن 1388.5- پیشین.6- پیشین. تهیه شده توسط: مجله تندیس/ حسن موریزی نژاد /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: طلیعه کامران؛ از افسردهترین نقاشان معاصر ایران معرفی هنرمندان معاصر ایران؛ محمد احصایی به بهانه دومین سال خاموشی هنرمند معاصر، عمران صلاحی بیژن الهی؛ نقاش و شاعر عصیانگر رسام ارژنگی؛ نقاش جنجالی دوران قاجاریه و پهلوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 971]
صفحات پیشنهادی
بیوگرافی بهزاد شیشهگران ( آثار)
تهیه شده توسط: مجله تندیس/ حسن موریزی نژاد/culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر (+تصاویر آثار) طلیعه کامران؛ از افسردهترین ...
تهیه شده توسط: مجله تندیس/ حسن موریزی نژاد/culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر (+تصاویر آثار) طلیعه کامران؛ از افسردهترین ...
انگار شب دراز است
در دوران ما، همه هنوز مجبور بودیم مشغول موضوعات بدوی، مثل رسالت هنرمند، هنر ایرانی و نه شرقی و نه .... بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر (+تصاویر آثار) ...
در دوران ما، همه هنوز مجبور بودیم مشغول موضوعات بدوی، مثل رسالت هنرمند، هنر ایرانی و نه شرقی و نه .... بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر (+تصاویر آثار) ...
فهرست 70 زوج هنری ایران
تهیهکننده فیلم «سعادتآباد»: امیدوارم خانم مهناز افشار به آرزوهایشان برسند · خوراکیهای فوقالعاده برای آقایان · بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر ( آثار) ...
تهیهکننده فیلم «سعادتآباد»: امیدوارم خانم مهناز افشار به آرزوهایشان برسند · خوراکیهای فوقالعاده برای آقایان · بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر ( آثار) ...
ابراهیم زاده: مربیگری تیم ملی به من پیشنهاد نشده / تا روز ...
بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر ( آثار) · نکاتی مهم از همسرداری موفق · مدیرعامل مستعفی استقلال ماندنی شد · عکس های دیدنی از پشت صحنه فیلم شیش و بش ...
بیوگرافی کامران کاتوزیان هنرمند معاصر ( آثار) · نکاتی مهم از همسرداری موفق · مدیرعامل مستعفی استقلال ماندنی شد · عکس های دیدنی از پشت صحنه فیلم شیش و بش ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها