واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - هادی نیلی در آمریکا، فردای بعد از روز شکرگزاری را «جمعه سیاه» میخوانند. در واقع از فردای شکرگزاری تا سال نوی میلادی، در آمریکا دوره خرید و تخفیفهاست و جمعه سیاه، اوّلین روز این دوره است. به خاطر همین تخفیفهاست که معمولاً فروشگاهها ساعت پنج یا شش صبح و حتّی زودتر باز میشوند و مردم از ساعتها قبل در انتظار برای ورود به فروشگاهها صف میکشند. وجه تسمیه این روز، این است که خیلی از فروشندههای آمریکایی برای اولینبار در سال به سودآوری میرسند. در صورتهای مالی شرکتها، اعداد منفی (که در این مورد نشاندهنده ضرر فروشگاه هستند) را به رنگ قرمز مینویسند. اما با سود فروش این جمعه، عددها مثبت میشوند و بهاینترتیب قرمزها سیاه میشوند؛ یعنی سودآوری آغاز میشود! جمعه دو هفته پیش، «جمعه سیاه» سال 2008 بود که نفسهایش به شماره افتاده است. خبرگزاریها نوشتند که آن روز در یکی از محلههای حومه نیویورک و در یکی از شعبههای فروشگاه زنجیرهای مشهور والمارت، یکی از کارکنان فروشگاه زیر دست و پای مردمی که از شب قبل برای ورود به این فروشگاه صف کشیده بودند، له شد و جان داد. این کارمند بداقبال، زیر دست و پای خریدارانی افتاده بود که در را فشار میدادهاند تا پنج دقیقه زودتر از ساعت پنج - ساعت رسمی بازشدن فروشگاه - وارد شوند؛ امّا هیچکس با دیدن او که داشت زیر لگدهای مردم جان میداد، متوقف نشده بود و کمکی به او نرسانده بود. همه با عجله از روی بدن نقش بر زمین این کارمند رد شده بودند تا چیزی از اجناس حراجشده این فروشگاه از دستشان در نرود. خریداران شتابزده حتی نگذاشته بودند که بقیه کارمندانی که برای کمک به همکارشان آمده بودند یا نیروهای پلیس، مانع خریدشان شوند. جز آن کارمند مذکور، چند نفر از خریداران - از جمله یک زن باردار هشتماهه - در اثر فشار جمعیت صدمه دیده و برای معالجه و مراقبت به بیمارستان رفتند. آنچه آنروز جمعه در والمارت اتفاق افتاد، در دوربینهای مداربسته این فروشگاه ضبط شده بود. تصاویر آن دوربینها بارها و بارها در همان جمعه سیاه و تا چند روز پس از آن، از شبکههای تلویزیونی آمریکا پخش شد. اتفاق شرمآور و دلآزاری رخ داده بود اما کسی نتوانست رسانههای آمریکایی را به خاطر پوششدادن این خبر سرزنش کند که چرا با پخشکردن چندباره آن فیلم و پوششدادن آن خبر تلخ، کام مخاطبان آمریکاییشان را در روزهای نزدیک به کریسمس تلخ میکنند. کسی هم رسانههای آمریکایی را به این متهم نکرد که با تاکید بر این رخداد تلخ، چهره جامعه آمریکایی را تخریب میکنند یا غرور ملی را جریحهدار میکنند! همه میدانستند جایی در نیویورک اشتباهی رخ داده و این اشتباه را باید به رخ مخاطبان کشید تا سال دیگر در جمعه سیاه، چنین اتفاقی نیفتد و کریسمس را برای بازماندگان یک کارمند بداقبال دیگر در یک فروشگاه حراجزده دیگر تلخ نکند. این شاید اصلیترین کارکرد رسانه باشد که زشتیها و کژیهای جامعه را به چشم مخاطبانشان بنشانند. بهاینترتیب رسانه در معنای یک آینه میتواند به جامعهای که مخاطبش است کمک کند بهتر از پیش شود و بهمرور، کژیهای خود را اصلاح کند. البته بدیهی است که این آینه هرقدر هم که بزرگ و شفاف باشد، نمیتواند واقعیتی عینی و کامل از جامعه را بروز دهد. در این میان نقش و اهمیت روزنامهنگاران حوزه اجتماعی، چند برابر میشود. سیاهیها و زشتیهای هر جامعهای، خود را در مواردی نشان میدهد که عمدتا در حوزه کاری روزنامهنگاران اجتماعی قرار میگیرد. سوءمدیریتها و برنامهریزیهای غلط - در هر حوزه مدیریتی و در هر سطحی از تصمیمگیری - عاقبت در گزارشها و خبرهای اجتماعی رسانهها به چشم میآیند. با چنین وصفی، خردهگرفتن به اجتماعینویسانی که این زشتیها و سیاهیها را - هرچند هم که در کنار سفیدیهای جامعه، ناچیز به نظر برسند - گزارش میکنند، مانند خردهگرفتن به آینه است که چرا زشتیها را نشان میدهد. بدیهی است مدیران و مسئولان حوزههایی که روزنامهنگاران حوزه اجتماعی به آنها سرک میکشند، از این واقعنمایی روزنامهنگاران دلخوش نباشند. بدیهی است که این گزارشکردنها را سیاهنمایی تلقی کنند و اجتماعینویسان را به بدبینی متهم کنند. در نگاهی کاریکاتوری، این شاید جزئی از مسئولیت واحدهای روابطعمومی سازمانها از دید مدیرانشان باشد! نکته این است که مبادا این خردهگرفتنهای بیتوجیه، امر را بر خود مدیرات هم مشتبه کند که راستیراستی این گزارشهای منفی، بروزی از سیاهنمایی روزنامهنگاران است. اما مخاطبان رسانههای حوزه اجتماعی و ناظران اجتماعی اجباری به پذیرفتن این ادعای مدیران ندارند. آنها میتوانند مطمئن باشند که روزنامهنگاران و به ویژه اجتماعینویسها هم به اندازه دیگران دوست دارند جامعه اطرافشان را جامعهای گلوبلبل و باصفا و بیعیبونقص ببینند. آنها هم دوست دارند از خبرهای بعضا تلخ و دلآزار چیزی نشنوند. اما شاید تنها راه رسیدن (و شاید حتی صرفا نزدیکشدن) به چنان جامعهای، پذیرفتن سیاهیها و تلخیهای موجود و اندیشهکردن برای رفع آن زشتیها باشد؛ چیزی که فقط با انداختن چراغ بر همان زشتیها و نشاندادنشان در رسانهها دستیافتنی میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]