تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا و روزقيامت ايمان دارد،بايد ميهمانش راگرامى دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820218709




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بسته کتاب نوروزی ۳ فروردین ۹۵


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
بسته کتاب نوروزی ۳ فروردین ۹۵

بسته ۳


شناسهٔ خبر: 3581957 - سه‌شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۵
مجله مهر > گزارش ویژه

روزهای تعطیل عید نوروز زمان مناسبی برای کتاب خواندن به نظر می‌رسد، مجله مهر در یک سال گذشته کتاب‌هایی را معرفی کرده که در این چند روز آن‌ها را در بسته‌های ویژه‌ای جمع کرده‌ایم. مجله مهر - در هر بسته کتاب نوروزی مجله مهر سه کتاب معرفی می‌شوند که در لینک زیر آن می‌توانید بخش‌هایی از همان کتاب را مطالعه کنید. پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل «داعش» و «وهابیت» کلمات خشنی هستند که با شنیدن آن‌ها نمایی از حرکت‌های خشن و ضدانسانی در ذهن هر مسلمانی مجسّم می‌شود و شاید هم تصویری از یکی از جنایت‌های داعش که بارها و بارها در رسانه‌های مختلف پخش شده است و بخشی از تفکر منحرف این گروه را نشان داده است. اما داعش و وهابیت را صرفا نباید از قاب این تصاویر و تفکرات دید. باید به عمق تفکر این گروه پی برد و دید که این افراد چه باورهایی دارند که حاضرند به خاطر آن اینگونه متوحشانه برخورد کنند. رمان «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» اثری متفاوت در این زمینه است که از زاویه‌ی دید یک دختر داعشی به این موضوع پرداخته است. زاویه‌ای که به خاطر نگاه زنانه‌ آن بسیار متفاوت‌تر از دیگر زوایایی است که تا به امروز از آن به داعش نگریسته شده است. داستان این رمان در رابطه با زنی شیعه و ایرانی به نام «فاطمه» است که توسط جوانی داعشی به نام «خالد» از یکی از هتل‌های بغداد ربوده و قرار است توسط نامزد خالد که «ام جمیل» نام دارد، کشته شود تا بتوانند فیلم را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کنند و از این طریق خالد وفاداری خود را به ابوبکر بغدادی نشان دهد، اما در این میان اتفاقاتی رخ می‌دهد که باعث می‌شود «ام جمیل» متحول شود. مجید پورولی کلشتری، نویسنده این رمان، سعی کرده تا اثری داستانی و البته مستند در رابطه با مبانی اعتقادی و پایه‌های فکری گروهک داعش و همچنین وهابیت و سلفی‌ها به رشته تحریر درآورد که با به‌کارگیری زبانی ساده و روان هم داستان اصلی کتاب را پیش‌ببرد و هم در دل داستان نقدی برباورهای باطل این گروهک و حامیان آن داشته باشد. بخش‌هایی از کتاب را در این لینک می‌‌توانید بخوانید.

محض اطلاع غلامعلی حداد عادل ادیب نام‌آشنا و سیاستمدار با اخلاق کشورمان است که سال‌ها او را به عنوان یکی از چهره‌های شاخص در حوزه ادبیات و همچنین آشنا با تاریخ معاصر می‌شناسیم. حداد عادل این بار دست به قلم شده و بعد از مدت‌ها به سراغ یکی از آثار تاریخی رفته است تا با حاشیه‌نگاری تحلیلی برآن ابعاد تازه‌ای از تاریخ معاصر کشورمان را در اختیار مخاطبان قرار دهد. کتاب «محض اطلاع» تحلیلی بر جلد هفتم یادداشت‌های اسدالله علم است. این یادداشت‌ها که با فاصله کوتاهی از مرگ علم توسط خانواده‌اش در خارج از کشور منتشر شده، حاوی نکات بسیار زیادی از فراز و نشیب‌های سیاسی ایران در سال‌های حکومت پهلوی دوم بر این سرزمین است. حداد عادل در کتاب خود دو بخش جداگانه در نظر گرفته است. در بخش اول نویسنده با قرار دادن ۶ فصل به مهمترین سرفصل‌های مورد اشاره علم در این جلد از یادداشت‌هایش پرداخته و در بخش دوم کتاب محض اطلاع، حداد عادل با آوردن بخش‌هایی از سه کتاب ماندگار «خاطرات عزّت‌ شاهی»، «پایی که جا ماند» و «من زنده‌ام» بخشی از خاطرات مبارزانِ انقلابی و رزمندگان را دوره کرده است. در این لینک می‌توانید بخش‌هایی از کتاب را بخوانید.

دیدم که جانم می‌رود دوران دفاع مقدس گنجینه‌ تمامی ناپذیری است که هرچه بیشتر به اعماق آن می‌رویم با ابعاد تازه‌تر و جذاب‌تری از آن روبرو می‌شویم. یکی از این ابعاد جذاب و کمتر دیده شده، رفاقت بین رزمندگان بوده است. رفاقتی که گاه آدم‌ها را از برادر خونی بهم نزدیک‌تر می‌کرده است و آن‌قدر ریشه‌دار و عمیق می‌شده که تبدیل به اخوت و برادری واقعی می‌شده است. ماجرای بین حمید داوود آبادی و شهید مصطفی کاظم‌زاده نیز از همین برادری‌هاست. دو نوجوان کم سن و سال که در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با هم آشنا می‌شوند و بعد از آن هم با هم راهی جبهه شده‌اند و در نهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید که برادر واقعی‌اش شده بود، جدا می‌کند. شرح رفاقت حمید و مصطفی آ‌قدر شیرین است که وقتی به لحظه‌ جدایی آن دو می‌رسد، حمید می‌گوید: «دیدم که جانم می‌رود.» حالا بعد از سال‌ها حمید داوود آبادی دست به قلم شده و شرح این رفاقت را مکتوب کرده است و در کتابی ۳۰۴ صفحه‌ای از اولین روز آشنایی با مصطفی تا روز شهادت و بعد از آن خاک سپاری او گفته است و البته نام آن را هم به یاد سخت‌ترین لحظه‌ این رفاقت گذاشته است: «دیدم که جانم می‌رود» داوود آبادی که در طول سالیان بعد از جنگ تحمیلی همواره جز رزمندگان فعال در عرصه ثبت و ضبط خاطرات دوران دفاع مقدس بوده است، در این کتاب با پرداختن به ماجرای رفاقتش با شهید مصطفی کاظم زاده هم به شرح برخی از خاطرات مشترکش با این شهید بزرگوار پرداخته است و هم بخشی از خاطرات خود را در خلال روزهای حضورش در خط مقدم جبهه نوشته است. بخش‌هایی از اثر را در لینک می‌توانید بخوانید.











این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 111]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن