تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805320756




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

به آمریکا نمی روم چون ایران را دوست دارم +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:مطاف24: شهید "کدخدا" چند روز قبل از به دنیا آمدن آخرین فرزندش در تماسی تلفنی تولد او و پرواز آسمانی خود و سه یار همرزمش کمال، جمال و مهدی ظل انوار را به خانواده بشارت داد و نام خود را بر آن مسافر غریب نهاد.به گزارش "مطاف24"، پس از سالها انتظار، در سال 1338 خانواده متدین و مذهبی کدخدا به آرزوی دیرینه خود رسیدند و سید محمد در پولک بارانِ اشک و ستاره، چشمان آفتابی خود را به بیکرانگی آسمان گشود. وی در بحبوحه پیروزی انقلاب موفق به اخذ مدرک دیپلم هنرستان گردید. شهید کدخدا که در دوران پرشکوه پیروزی انقلاب از هیچ کوششی جهت بر پایی نظام اسلامی دریغ نداشت بعد از پیروزی انقلاب نیز با عضویت در سپاه پاسداران، خود را آماده دفاع و حراست از دستاوردهای انقلاب نمود. سید محمد کدخدا پس از مدتی راهی اقلید گردید و فرماندهی سپاه این شهر را به عهده گرفت. عملیات های رمضان، فتح المبین، بیت المقدس، کربلای 4و5، والفجر 8، برگ هائی زرین از رشادت های اوست که در تاریخ جاویدان هشت سال دفاع مقدس به ثبت رسیده است. شهید کدخدا در مدت زمان حضور در جبهه مسئولیت های مختلفی را عهده دار گردید که از آن میان می توان به مسئولیت خطیر او در ستاد تیپ امام سجاد(ع) اشاره کرد. وی علاوه بر موارد یادشده مدتی نیز به عنوان جانشین فرماندهی گردان امام حسین (ع) به انجام امور محوله پرداخت. سردار شهید سید محمد کدخدا در سال 1359 همسری شایسته برگزید که ثمره این ازدواج فرخنده 3 فرزند می باشد. وی چند روز قبل از به دنیا آمدن آخرین فرزندش در تماسی تلفنی تولد او و پرواز آسمانی خود و سه یار همرزمش کمال، جمال و مهدی ظل انوار را به خانواده بشارت داد و نام خود را بر آن مسافر غریب نهاد. سردار شهید سید محمد کدخدا سرانجام در عملیات کربلای 5 آخرین زخم نیاز را بر جان پذیرفت و در سماعی روحانی در خاک وخون غلطید. کربلای شلمچه در پسینگاه دی ماه 1365 در غروبی خونین و اندوهبار عروج ملکوتی مردانی از قبیله اشراق را شفق شفق خون گریست. پیکر معطر سردار شهید سید محمد کدخدا یک هفته بعد از شهادت بر دستهای هزاران عاشق دلسوخته در شیراز تشییع و در گلستان دارالرحمه این شهر به خاک سپرده شد. پدر شهید می گوید: برای سید محمد کفش نو خریدم. با تردید نگاهی به کفش ها انداخت، بی معطلی جفت کفش ها را برد و زیر آب گرفت. از این رفتار عجیبش عصبانی شدم. گفتم: «پسر! این چه کاریه می کنی؟کفش خراب می شه»گفت: «پدر دوستم تازه فوت کرده، نمی خوام با دیدن کفش های نو من احساس بی پدری بکنه.» اوایل گشایش سپاه در شیراز، سید محمد برای نام نویسی مراجعه کرد. جزو اولین پاسدارهای شیراز بود. هر چه من و سایر خانواده به او اصرار کردیم که وارد سپاه نشود، قبول نکرد. می گفت:«من این شغل را دوست دارم.» به سید محمد گفتم: «تمام مخارج سفر و هزینه اقامتت در آمریکا را می دهم برو آن جا ادامه تحصیل بده.»گفت: «نه آن جا فساد زیاد است. غذایش حرام است. من یک ایرانی ام و ایران را دوست دارم. » گفتم: «ما از این جا غذا برایت می فرستیم، باز هم قبول نکرد و از سپاه بیرون نیامد.» یکی از همرزمان شهید کدخدا می گوید: در مقر لشکر با یکی از برادران بسیجی کنار ماشین گردان ایستاده بودیم و صحبت می کردیم. سید محمد هم به جمع ما پیوست. میان صحبت ها، سید محمد بدون جلب توجه سرش را پایین آورد و بی مقدمه دست بسیجی را که به شیشه ی ماشین تکیه داده بود، بوسید. دوست ما خیلی ناراحت شد. با ناراحتی گفت: «سید چرا این کار را کردی؟» سید خندید و گفت: «وقتی امام می گوید: «من دست بسیجی ها را می بوسم، ما هم باید این کار را بکنیم، ما باید پای شما را ببوسیم.»


جمعه ، ۲۸اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مطاف24]
[مشاهده در: www.motaf24.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 87]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن