واضح آرشیو وب فارسی:وکیل ملت: وکیل ملت: گمان می کنم سال 1355 بود که تصمیم گرفتم فوق لیسانس بخوانم . در کنکور دانشکده حقوق دانشگاه ملی ایران در رشته های حقوق جزا و حقوق خصوصی شرکت کردم . هر دو را قبول شدم . در یکی از این دو - که یادم نیست کدام بود- نفر اول شدم . با توجه به سن و سال و علائق قبلی (به اصطلاح جنایی کار بودم) ، رشته جزا را انتخاب کردم .گمان می کنم سال 1355 بود که تصمیم گرفتم فوق لیسانس بخوانم . در کنکور دانشکده حقوق دانشگاه ملی ایران در رشته های حقوق جزا و حقوق خصوصی شرکت کردم . هر دو را قبول شدم . در یکی از این دو - که یادم نیست کدام بود- نفر اول شدم . با توجه به سن و سال و علائق قبلی (به اصطلاح جنایی کار بودم) ، رشته جزا را انتخاب کردم . رئیس دانشکده استاد پیشینم دکتر پرویز صانعی بود که بعدها افتخار دوستی اش را پیدا کردم و هنوز هم به این دوستی مفتخرم . بعدها با بالا رفتن سن و مداومت در کار وکالت و به ویژه با تغییر نظام قضائی ، که آثار آن در امور کیفری محسوس تر بود ، فوق لیسانس حقوق خصوصی را هم در دانشگاه شهید بهشتی (خلف دانشگاه ملی) خواندم . غرض از بیان این موارد اینکه – تا آنجا که من توانستم بفهمم و البته تعصب و اصراری در صحت استنباط خود ندارم- فقط تعدادی از اساتید در این دوره های تخصصی و تکمیلی حقی به گردن دانشجویان دارند . چون بسیاری از دروس، تکرار همان چیزی است که در دوره لیسانس تدریس می شود . البته نفسِ آمد و شد در دانشکده و نشستن در کلاس و هم صحبتی با اساتید و دانشجویان موضوعیت و اهمیت دارد . به ویژه برای من در زمانی که فوق لیسانس حقوق خصوصی را در دهه پنجم عمرم می خواندم و در میان همکلاسان جوان شاگرد «اکابر» بودم . شاید به علت همین تلقی و برداشت بعد از ختم این دو دوره اشتیاقی برای مقطع تحصیلی بعدی نداشتم و ترجیح دادم وقتم را برای ثبت و ضبط اطلاعات گردآوری شده در سالهای وکالت و انتقال آن به همکاران تازه کار صرف کنم . بگذریم در دوره فوق لیسانس جزا (یا به قول امروزیها کارشناسی ارشد) سه استاد بر گردن من حقی دارند : مرحوم دکتر پاد، مرحوم دکتر دادبان و مرحوم دکتر محمدعلی معتمد . شاید بتوانم مرحوم دکتر رضا مظلومان را هم به این فهرست اضافه کنم . چون برخی از مطالبی که مطرح می کرد تازگی داشت . اما از میان این استادان صاحب حق ، مرحوم دکتر محمدعلی معتمد وضع خاصی داشت که گفتنی است . آن مرحوم شخصیت جالبی داشت . قبلا رئیس دانشکده حقوق بود -و شاید – پایه گذار آن بود . در زمان او ضوابط بسیار سختگیرانه ای بر دانشکده حقوق دانشگاه ملی حاکم بود که آثار آن را بعدها در کلاسش دیدم . گویا دانشکده حقوق به اصطلاح یک DRESS CODE یا دستورالعمل پوشش داشت . مردان باید کت و شلوار می پوشیدند و حتما کراوات می زدند و خانم ها مکلف به پوشیدن لباس های بسته و به اصطلاح سنگین بودند . در زمان ریاست او «هیپی گری» متداول بود . شنیدم دختر خانمی در هیأت و ظاهر هیپی ها و اغلب با پای برهنه به دانشکده می آمد و هرگز با دکتر معتمد مواجه نشده بود . گو یا یک روز درست در زاویه ساختمان دانشکده رو در روی دکتر معتمد در می آید . استاد ناسزاگویان با عصا دنبالش می کند . دخترک می گریزد و دیگر به دانشگاه و دانشکده نمی آید . شاید می دانست که آمدنش فایده ای ندارد . این سخت گیری شاید در نظر اول مطلوب و قابل توجیه به نظر نیاید . اما اگر به یاد بیاوریم که فارغ التحصیلان دانشکده حقوق عمدتاً یا قاضی می شوند و یا وکیل و بعضی هم سردفتر اسناد رسمی، آنگاه خواه و ناخواه لزوم نظم و انضباط ظاهری و باطنی در هر سه این مشاغل برای ما تداعی می شود . چیزی که متاسفانه در روزگار ما چندان جدی نیست . ادامه دارد . . .
جمعه ، ۲۸اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وکیل ملت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]