واضح آرشیو وب فارسی:ابنا: خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس هنر اسلامی: سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر در دهه مبارک فجر 1394 در تهران برگزار شد. فیلم سینمایی " ابد و یک روز " که یک فیلم اول بود، مورد توجه عموم و منتقدین قرار گرفت و توانست ۹ سیمرغ بلورین (۶ سیمرغ در بخش اصلی، ۲ سیمرغ در بخش نگاه نو و سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران) را به دست آورد. این فیلم هم اکنون در برنامه اکران نوروز 1395 قرار گرفته است و آنچه در پی می آید نقدی بر آن است: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به قلم: سوده موحدی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * مشخصات فیلم ابد و یک روز کارگردان: سعید روستایی ــ نو یسنده: سعید روستایی ــ تهیه کننده: سعید ملکان ــ فیلمبردار: علی قاضی ــ موسیقی: امید رئیس دانا ــ بازیگران: پیمان معادی، نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، ریما رامین فر، شبنم مقدمی، شیرین یزدان بخش، معصومه رحمانی، مهدی قربانی، محمدعلی محمدی، اسماعیل گرجی، امیررضا فلاح و ... * داستان فیلم ابد و یک روز خانواده در تدارک مراسم عروسی سمیه هستند، اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد می کند که در نهایت باعث ماجراهایی می شود... * نقد فیلم ابد و یک روز "ابد و یک روز" اولین فیلم بلند کارگردانی جوان به نام سعید روستایی است. فیلم اولی بودن کارگردان باعث نشد تا او از دیگر رقبایش عقب بیفتد؛ بلکه او با تیز هوشی و به کمک بازی خوب و حرفه ای بازیگرانش رقیبی جدی برای سایر فیلمسازان شد. او به کمک عواملی چون میزانسن دقیق، طراحی صحنه و انتخاب لباس صحیح و لوکیشن تنش زا و دیالوگ های سنجیده، در مجموع فیلمی جذاب اما بسیار تلخ را بر روی پرده سینما برده است. فیلم او داستانی پر کشش با ریزه کاری های نسبتاً زیاد به همراه ساختار خوب و قوی است. شخصیت ها باور پذیر و به خوبی پرداخته شده اند که قطعاً تحت تأثیر هدایت درست کارگردان بوده است. اما این کارگردان جوان و با استعداد این اصل مهم را که رویکردی امیدوارانه داشته باشد؛ فراموش کرده است. انتظار می رفت که روستایی به عنوان نماینده ای از نسل تازه سینماگران ایرانی، در برابر غفلت بعضی فیلمسازان می ایستاد و در مقابل بذر افسردگی که برخی خواسته و ناخواسته مشغول کاشتن آن در جامعه هستند؛ قدمی نو بر می داشت. داستان فیلم روایتگر خانواده ای در یک محله پایین است که اعتیاد و مواد مخدر بر زندگی آن ها سایه افکنده و بنیان خانواده را به هم ریخته است. قصه اصلی از فقر و اعتیاد نشأت می گیرد و از آن به عنوان سرآغاز بحران ها یاد می شود. هرچند که ما شاهد بحران مالی و بی پولی در فیلم نبودیم؛ همچنانکه "محسن" همواره مقادیر زیادی از شیشه و تریاک و ... در اختیار داشت و با بسته بندی و فروش مواد کاسبی می کرد. "مرتضی" هم لنگ خرج و مخارج زندگی روزمره خانواده نبود؛ بلکه برای خرید مغازه ای بزرگتر به دنبال پول بود. سکانسی که مادر خانواده به همراه پسر کوچکش به خانه همسایه می رود تا بسته مواد مخدر متعلق به "محسن" را که "مرتضی" از ترس پلیس بر پشت بام خانه آن ها انداخته پس بگیرد و به قول خودش از فروش آن مواد پولی نصیب پسر معتادش شود؛ نشان از چیست؟ نمایش مادر خانواده که مریض و علیل است و هیچ کاری از دستش بر نمی آید تلخ است؛ ولی تلخی زمانی با سیاهی همراه می شود که مادر، نماد پایه یک خانواده، به چنین عملی دست بزند و برای پسرش تریاک و شیشه جاساز کند!. آیا دیدن این صحنه ها غیر از تأسف و سیاهی ارمغان دیگری با خود به همراه دارد؟ آیا غیر از این است که وضع خانواده آنها غیر قابل تغییر است و آنها محکوم به زندگی در چرخه بی پایان فلاکت و تباهی هستند. اینجاست که نتیجه بدست آمده از فیلم با عنوان انتخاب شده هماهنگی وصف ناپذیری پیدا می کند. از حق نمی توان گذشت بهترین نامی که روستایی برای فیلمش می توانست برگزیند همین "ابد و یک روز" بود. همان طور که از عنوان فیلم بر می آید؛ اعضای خانواده متهم به زندگی در این شرایط نکبت بار هستند. مجرمی که حکم ابد دارد بعد از تحمل چند سال حبس و بنا به شرایطی می تواند شامل عفو شود؛ اما زمانی که حکم ابد و یک روز به مجرم تعلق گرفت؛ حکم او تا یک روز بعد از مرگش (ابد) باید اجرا شود. نام فیلم در کنار مفهوم قضایی آن، تأکید روستایی مبنی بر اتهام زندگی در شرایط نکبت بار را بسیار ملموس به تصویر می کشد. کارگردان سعی کرده تلخی ها و سیاهی های فیلمش را با کمک رویکرد طنز کلامی که به کار گرفته است بکاهد و تا حدی موفق بوده است؛ قطعاً اگر همین استفاده محدود هم نبود؛ مخاطب "ابد و یک روز" با دریایی از تلخی ها روبرو می شد. می توان گفت؛ طنز استفاده شده در فیلم، دقیق و به جا بود اما مضمون فیلم به قدری تلخ و سیاه است که طنز کلامی استفاده شده، از سیاهی فیلم به قد ضرورت نمی کاهد. مصداق شخصیت های "ابد و یک روز" به صورت پراکنده در خانواده های مختلف با فراوانی کم یا زیاد دیده می شوند. اما تجمیع این کاراکترها در یک خانواده، مصداقی ندارد و یا در خوش بینانه ترین حالت بسیار کمیاب و نادر است. افراط در بیان مشکلات اجتماعی خارج از انصاف و عملی نادرست است و احساس می شود فیلم با اغراق در ارائه معضلات جامعه در حال گام برداشتن در مسیری دور از حق و حقیقت است. تلخی "ابد و یک روز" زمانی به اوج می رسد که برادر بزرگتر به خاطر خرید مغازه، خواهر کوچکش "سمیه" را در ازای پولی که می گیرد به عقد شخصی غیر ایرانی (افغان) در می آورد. حضور یک خواستگار افغان در فیلم روستایی به عنوان نماد قشری بدبخت و عقب افتاده توهینی زیر پوستی به اصالت افغان ها نیز هست که این هم در عین نا زیبایی، جای بحث دارد. اما مسئله مهم تر این است که در مقابل فروختن "سمیه"، که زندگی اش را وقف سامان دادن امور اعضای خانواده کرده است و بار اغلب کارهای خانه را به دوش می کشد؛ تنها کسی که معترض می شود و در برابر برادر بزرگتر می ایستد؛ همان شخص معتاد داستان است. اینجاست که باید گفت "تو خود بخوان حدیث مفصل ازین مجمل" خبر تصمیم "سمیه" برای رفتن تلنگری بود که او می خواست به خانواده خود بزند تا از این فلاکتی که به آن خو گرفته اند و با آن دست و پنجه نرم می کنند؛ نجات یابند. همچنانکه خداوند در قرآن کریم، سوره رعد، آیه 11، فرموده اند : «انّ اللَّه لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم» «خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملیتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.» "ابد و یک روز" در نتیجه گیری داستان بسیار ناموفق عمل کرد. بازگشت "سمیه" نه تنها نتیجه گیری پایانی را به این سمت که کلید تحولات اجتماعی و تغیرات عظیم در دست انسان است نبرد؛ بلکه نشان داد امیدی به بهتر شدن شرایط هم نیست. در حقیقت این اثر بیش از آنکه روزنه امیدی برای تغییر شرایط افراد باشد؛ محکومیتی برای اعضای خانواده بود؛ محکومیت به زندگی در شرایط نکبت بار، که رنگ سرنوشت هم بر آن سایه افکنده بود. نگاه بی جان و ناکام کارگردان به نتیجه گیری قصه باعث شد ساکنین خانه بی آنکه بتوانند در سرنوشت خود تغییری بدهند یا برای نجات خود کاری کنند؛ محکوم به "ابد و یک روز" شوند. در سکانسی از فیلم دیالوگ "سمیه" چنین است: «می دونی چرا مرتضی همیشه با خوشحالی از بدبختی های مردم حرف می زنه؟ می خواد ما فکر کنیم خیلی هم بدبخت نیستیم.» گرچه پیامد خوشحالی ذکر مصیبت دیگران را خواندن از دریچه روانشناسی و اجتماعی، بحثی است که مجال پرداختن به آن نیست؛ اما از نگاهی دیگر یادآوری این مهم که "آگاهی از مشکلات دیگران باعث می شود که مشکلات ما که اغلب کوچک و ناچیز نیز هست به چشم ما نیاید و راحت تر از کنار آن بگذریم" نیز، حقیقتی غیر قابل انکار است. شاید بتوان گفت کارگردان با چنین دیدگاهی اقدام به ساخت فیلمی این چنین تلخ کرده است و اگر چنین باشد آن روی سکه از دید فیلمساز پنهان مانده و آن این که تلخی و سیاهی وقتی از دایره اعتدال و انصاف دور می شود و از واقعیات جامعه فاصله نسبتاً چشم گیری پیدا می کند؛ تاثیر تخریبی چند برابری دارد که گاهاً جبران آن خیلی بیشتر از وقتی که نسبت به مشکلات مردم آگاهی کمتری داریم؛ زمان می برد. "ابد و یک روز" فیلمنامه پیچیده ای ندارد و فیلم روال عادی خودش را با ریتمی تند طی می کند؛ ریتم تندی که برای معرفی کاراکترها و تعریف داستان انتخاب شده، یکی از جذابیت های "ابد و یک روز" است و مخاطب را بر روی صندلی سینما میخکوب می کند. البته فیلم شلوغ است و گاهاً همهمه بعضی صحنه ها آزار دهنده است؛ در تعدادی از سکانس ها نیز همه کاراکترها با هم دیالوگ می گویند که عموماً به داد و بیداد و فریاد منجر می شود. سخن آخر اینکه تا کجا می خواهیم ادامه دهیم؟ از ساختن فیلم های اجتماعی با مضامین زیر خط فقری و سرشار از فلاکت و بدبختی هر چه تمام تر، به دنبال چه هستیم؟ مگر نه این است که با ساختن چنین فیلم های نابود کننده ای خود به نابودی اجتماع کمک کرده ایم. مشکلات اجتماعی در همه کشورهای دنیا دیده می شود؛ ولی آیا بقیه هم به این میزان بر روی ناکامی ها و تلخی ها دست می گذارند؟ هوشمند واقعی کسی است که در چارچوب اعتدال و با تکیه بر استراتژی مشخص، به بیان مشکلات بپردازد و آنها را مورد کنکاش قرار دهد. وقتی فیلمسازان ما بدون توجه به لایه های امید بخشی در اجتماع، به ساخت فیلم هایی اینچنین تلخ و سیاه دست می زنند؛ جامعه را دچار افسردگی و انحطاط می کنند. پایان داستان، همه ناراحت از محکومیت "ابد و یک روز" آن خانواده سینما را ترک می کنند؛ شاید مخاطب دلش نمی خواست "سمیه" و خانواده اش حکم "ابد و یک روز" بگیرند. ...............................
دوشنبه ، ۲۴اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]