تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: آن كه وقتى خشن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815156616




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

(پیکره‌بندی موضوعات، عناوین و حوزه‌های معرفتی هنر)


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


(پیکره‌بندی موضوعات، عناوین و حوزه‌های معرفتی هنر) وبلاگ > بلخاری، حسن - تدوین، تبویب و طبقه‌بندی علوم به یک عبارت با ارسطو آغاز شد گرچه پیش از او، افلاطون در مجموعه آثار خویش در ارائه نوعی پیکره‌بندی از علوم کوشیده بود اما تبویب رسمی علوم با ارسطو آغاز شد. شاید از همین روست که او را معلم اول می‌نامند زیرا معلم از برای توفیق هرچه بیشتر در رسالت آموزشی خود، مطلقاً نیازمند تبویب و طبقه‌بندی موضوعات است. می‌دانیم که چنین صورت‌بندی را فارابی نیز در اثر فشرده اما بسیار مهم خویش با عنوان احصاء العلوم انجام داده و محتمل او نیز به همین دلیل معلم ثانی لقب گرفته است: «ارسطو در آثار خود و به ویژه مابعدالطبیعه (متافیزیک) در تعریف فلسفه و بیان انواع آن بسیار کوشیده است. وی در فصل دوم از کتاب اول مابعدالطبیعه ـ آلفای بزرگ ـ ابتدا علم به امور کلی را عالی‌ترین و بالاترین درجه علم می‌داند، زیرا دشوارترین کارهاست و ادراک آنها از درک حسی به شدت دور است.

بسمه‌تعالی
احصاء العلوم هنر
(پیکره‌بندی موضوعات، عناوین و حوزه‌های معرفتی هنر)
دکتر حسن بُلخاری قهی
استاد دانشگاه تهران مقدمه
تدوین، تبویب و طبقه‌بندی علوم به یک عبارت با ارسطو آغاز شد گرچه پیش از او، افلاطون در مجموعه آثار خویش در ارائه نوعی پیکره‌بندی از علوم کوشیده بود اما تبویب رسمی علوم با ارسطو آغاز شد. شاید از همین روست که او را معلم اول می‌نامند زیرا معلم از برای توفیق هرچه بیشتر در رسالت آموزشی خود، مطلقاً نیازمند تبویب و طبقه‌بندی موضوعات است. می‌دانیم که چنین صورت‌بندی را فارابی نیز در اثر فشرده اما بسیار مهم خویش با عنوان احصاء العلوم انجام داده و محتمل او نیز به همین دلیل معلم ثانی لقب گرفته است: «ارسطو در آثار خود و به ویژه مابعدالطبیعه (متافیزیک) در تعریف فلسفه و بیان انواع آن بسیار کوشیده است. وی در فصل دوم از کتاب اول مابعدالطبیعه ـ آلفای بزرگ ـ ابتدا علم به امور کلی را عالی‌ترین و بالاترین درجه علم می‌داند، زیرا دشوارترین کارهاست و ادراک آنها از درک حسی به شدت دور است. علم به امور کلی علم پژوهش در باب مبادی نخستین است یا به عبارتی علل. و هر علمی که به این مسأله مبادرت ورزد آموزنده‌تر از علوم دیگر است. از دیدگاه او آموزگار برتر نیز آموزگاری است که مخاطب را با علل آشنا کند. بیان این اوصاف مقدمه‌ای برای تعریف فلسفه است: «یعنی علمی که وظیفه‌اش مبادی نخستین است و علل زیرا نیک (خیر) یعنی غایت خود یکی از علل است» ‌‌‌(مابعدالطبیعه: 32). این بحث در کتاب ششم (اپسیلون) پی گرفته می‌شود. فصل «انواع علوم نظری و شرافت فلسفه اولی» فصلی است که ارسطو در آن از علوم نظری شامل علوم طبیعی، علوم ریاضی و فلسفه اولی، علوم صناعی و علوم عملی به عنوان اقسام علوم یاد می‌کند. ارسطو علوم طبیعی را ماهیتاً از علوم نظری می‌داند، گرچه موضوع این علم موجوداتی هستند که پذیرای حرکت‌اند و دارای جوهر، لکن نه جوهری که مفارق از ماده باشد بلکه بیشتر به معنای صورت».
به هرحال در مباحث معرفتی، تبویب و شاخه‌بندی علوم بحث بسیار مهم و کارساز است؛ تبویبی که نخستین‌بار با تقسیم علم به علوم نظری و عملی آغاز شد و در سیر تطور و تحول معانی و علوم، تقسیمات وسیعتر و گسترده‌تری را نیز پذیرا شد. جهان هنر نیز به دور و بی‌بهره از این تبویب و تدوین نبود. تبویبی که همچون علوم دیگر با ارسطو آغاز شد زیرا این او بود که علاوه بر وجه نظر و عمل وجه دیگری نیز برای انسان قائل شد: وجه ابداع. فن‌الشعر یا بوطیقای او محصول چنین تبویبی بود. تقسیمات هنر در حوزه نظری
تأملات نظری در باب هنر، بنا به تاریخ مرسوم فلسفه، با فیثاغوریان آغاز شد. یعنی کسانی که در مرز میان اسطوره و فلسفه ایستاده بودند. تأملات نظری آنان در باب موسیقی، عدد و هندسه بسیار تأمل‌برانگیز و به یک عبارت تئوریزه کردن هنر و در بُعدی دیگر زیبایی بود. افلاطون به عنوان یک فیثاغوری این تأملات را بسیار جدی انگاشت و در آثار خود از بنیادهای نظری هنر و زیبایی بسیار سخن گفت. او در رساله هیپیاس بزرگ بنا به یک ضرب‌المثل یونانی زیبا را دشوار خواند و در باب آن به نقادی فوق‌العاده جالبی پرداخت. مباحث او در باب هنر نیز تأمل‌برانگیز و البته مشهورتر و گسترده‌تر از آن است که در اینجا مورد توجه قرار گیرد.
این مسیر توسط ارسطو، اپیکوریان، رواقیون، نوافلاطونیان و به ویژه فلوطین پی گرفته شد. جهان معقول هنر در اندیشه فلوطین وسعت و رفعتی بی‌سابقه یافت و خود مبنایی برای برخی از مبانی نظری دو هنر دینی مهم جهان یعنی هنر اسلامی و هنر مسیحی گردید.
تأملات نظری آباء بزرگ کلیسا چون آگوستینوس، آکوئینی، آلبرت کبیر، اندیشه‌های تابناک اصحاب رنسانس چون داوینچی، آلبرتی و میکل‌آنژ و تداوم این سیر تا مارتین هایدگر و نظریه‌هایی چون نظریه نهادی از جرج دیکی در دهه 60 قرن بیستم میلادی جریان گسترده مباحث نظری هنر را در بستر تاریخ اندیشه نشان می‌دهد.
بنابراین با تاریخ گسترده‌ای از تأملات نظری در باب هنر روبرو هستیم و این تازه وجهی از این تاریخ است. شرق نیز از برای هنر و زیبایی خویش رازوری‌هایی خاص دارد؛ هنر ایران باستان، تئوری‌پردازی‌های مانوی در باب هنر، مکاتب نگارگری در جهان اسلام، معماری‌های شکوهمند، نظریه‌های گسترده زیبایی‌شناختی و حکمت هنری در هند (همچون نظریه‌های راسا و سادرشیا)، چین (همچون نقش گسترده دائویزم در هنر) و ژاپن (به عنوان مثال ذن و هنر) خود گسترده وسیع دیگری از تأملات نظری در باب هنر است، تأملاتی که بدون تردید ظرف دو سه قرن گذشته فزونی بسیار نیز یافته است. بر این معنا بیافزایید ظهور سبک‌های متنوع و گسترده هنری در قرن نوزدهم و بیستم را. ظهور و بروزی انفجارگونه که کسانی چون موریس ویتز را واداشت تا بنا به همین گستردگی از باز بودن مفهوم هنر صحبت کرده و آن را تعریف‌ناپذیر اعلام نمایند. قصد ما در این مختصر شرح این تأملات نیست بلکه ارائه یک پیکره‌بندی و صورت‌بندی از معارف، موضوعات و عناوینی است که در حوزه کلی هنر مورد بحث بوده و امروزه تحت عنوان سرفصل‌ها و عناوین مختلف در حوزه‌های دانشگاهی و آکادمیک مورد شرح، آموزش و بررسی قرار می‌گیرد.
نگارنده به عنوان معلم این حوزه طی بیست سال گذشته، به نوعی پیکره‌بندی از مباحث نظری هنر رسیده است که تحت عنوان سه ساحت کلی آنها را تقسیم‌بندی و ارائه می‌دهد.
• ساحت اول: مباحث مربوط به فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی است که خود به زیرشاخه‌های مهمی قابل تقسیم است.
• ساحت دوم: درک، نقد و شناخت آثار هنری.
• ساحت سوم: حوزه تاریخ هنر و فلسفه تاریخ هنر که در جای خود ابواب این را نیز شرح خواهیم داد.
اینک می‌کوشیم مهمترین موضوعات و عناوینی که در این سه ساحت مطرح و خود یک رشته علمی محسوب می‌شوند را مورد توجه و شرحی مختصر قرار دهیم. بدیهی است هدف اصلی ارائه نوعی صورت‌بندی از مباحث نظری هنر است و نه شرح تطویلی و تفصیلی هرکدام. • ساحت اول مباحث نظری هنر: فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی
ابتدا از ساحت اول آغاز می‌کنیم که مهمترین عناوین این ساحت به شرح زیر هستند:
1- اتیمولوژی یا ریشه‌شناسی اصطلاح هنر:
این عنوان ریشه‌یابی دقیق هنر در فرهنگ‌های مختلف است. به عنوان مثال یافتن ریشه کلمه هنر در گاثه‌ها و سپس متون پهلوی همراه با مفهوم‌شناسی خاص آن و یا اصطلاحاتی چون فن و صناعت که ترجمه تخنه (Techne) یونانی‌اند و نیز سرگذشت شگفت‌انگیز تخنه در جهان اساطیری و فلسفی یونان باستان. بر این معنا بیافزایید اصطلاحاتی چون: Art , Ar, Ars ,Arata, Yogin, Shilpan, Sunar و اصطلاحات دیگر در فرهنگ‌های مختلف را.
هر دانشجوی فلسفه یا پژوهش هنری می‌بایست در باب اتیمولوژی هنر با همان رویکردی که افلاطون در رساله کراتیلوس (که از نخستین رساله‌ها در باب ریشه‌شناسی است) یا علمای اتیمولوژیست در آثار خود دارند بپردازد. به عنوان مثال مقالة جان پترو پولوس تحت عنوان «آرای هومر و هزیود و گورگیاس در باب اصول نظری و عملی هنر» در ریشه‌یابی واژه تخنه و مقاله «مفهوم‌شناسی کلمه هنر در متون اوستایی و پهلوی» دو مقاله اتیمولوژیستی هنر هستند.
2- نظریه‌های هنر:
تاریخ نظری هنر از دو هزار و پانصد سال پیش تاکنون، پنج نظریه مهم را در بطن خود، پرورانده و ارائه کرده است. چهار نظریه از این پنج نظریه در حوزه فلسفه هنر مورد بحث قرار می‌گیرند زیرا در تعریف هنر رویکردی ذات‌گرا دارند اما نظریه پنجم در حوزه جامعه‌شناسی هنر مورد توجه و تأمل است. این نظریه‌ها عبارتند از:
الف: نظریه Mimesis یا نظریه محاکات که ماندگارترین، مهمترین و قدیمی‌ترین نظریه هنر است که هنر را محاکات یا تقلید امور معقول یا محسوس می‌شمارد. محاکات صور معقول روایت نوافلاطونی ممیزیس است و تقلید امور محسوس، روایت افلاطونی آن. قرائت‌های دیگری نیز از این نظریه وجود دارد همچون قرائت ارسطویی، مسیحی و یا حتی اسلامی آن.
ب: نظریه بیان یا Expression ، نظریه‌ای است محصول تحول فلسفی بعد از رنسانس؛ تحولی که جای ابژه و سوبژه را دگرگون نمود و فلسفه را به رویکردی سوبژه‌محور سوق داد. تأملات نظری وسیع در باب عقل نشانه‌ای از این تحول است. این سوبژه‌محوری ظهور نظریه بیان در هنر را سبب گردید. نظریه‌ای که هنر را بیان و اظهار درونیات هنرمند می‌دانست. تولستوی در کتاب هنر چیست؟ از واضعان این نظریه بود.
ج: نظریه فرم، نظریه‌ای است که برخلاف خالق‌محوری دو نظریه اول (نظریه محاکات، هنرمند را در حکایت‌گری محور قرار می‌داد و نظریه بیان محوریت او را در بیان درونیات خویش مبنا قرار می‌داد) اثر هنری را مبنای تعریف هنر قرار می‌داد؛ نظریه‌ای که در آن ساختار و اجزای اثر هنری محور بودند نه مؤلف و خالق اثر. این نظریه در محور قرار دادن اثر و نفی خالق اثر تا بدانجا پیش رفت که به نظریه مرگ مؤلف رولان بارت انجامید.
د: نظریه تجربه زیبایی‌شناسی یا Aesthetic experience، نظریه‌ای است که نه خالق اثر را محور قرار می‌دهد و نه خود اثر را، بلکه محور، تأثیر زیبایی‌شناختی یا هیجانی اثر است که ناظر را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. بنا به این معنا، اثری هنری محسوب می‌شود که در ناظر خویش هیجان و تجربه زیبایی‌شناختی برانگیزد.
ه: نظریه نهادی یا Institutional theory of art، که واضع این نظریه جرج دیکی فیلسوف امریکایی است. در این نظریه عنصر اجتماعی هنر بسیار برجسته می‌شود و مفاهیمی چون عالم هنر، نهادهای هنری و مقبولیت عامه در تعریف هنر مدخلیت می‌یابند. این تعریف در حوزه جامعه‌شناسی هنر قرار می‌گیرد تعریفی که یکی دو بار توسط دیکی تصحیح و تکمیل گردید: «من تعریف نهادی هنر را برای بهره‌گیری از عنصر ارزش‌گذاری به شرح زیر اصلاح می‌کنم: یک اثر هنری در مفهوم درجه‌بندی آن عبارت است از یک مصنوع هنری ارزش‌مدار که برای ارائه به عموم عالم هنری خلق و آفریده شده است. این تعریف هنر دربرگیرنده ارزش‌گذاری است، به صورتی که متضمن میزان ارزش نیست، بلکه هنر را تا بالاترین حد ارزش‌گذاری رها گذاشته است. به باور من این اصلاح تعریف چیز جدیدی در بر ندارد، زیرا هر فردی همواره اثر هنری را به عنوان امر ارزشی تلقی می‌کند و تعریف تنها، آن را روشن‌تر متجلی می‌کند».
در حوزه نظریه‌های هنر تقسیمات دیگری نیز وجود دارد همچون تقسیمات استفان دیویس (فیلسوف نیوزلندی معاصر) که بر اساس آن نظریه‌های هنر به سه طبقه پویایی، کارکردی و تاریخی تقسیم می‌شوند یا نظریه آرتور دانتو و تأکید او بر میدان هنر. اما مهمترین نظریه‌ها همان‌هایی هستند که بیان کردیم.
3- فلاسفه و هنر:
در سومین حوزه از ساحت اولِ مباحث نظری هنر، به رویکرد نظری فلاسفه به هنر پرداخته می‌شود. این حوزه الزاماً در قلمرو نظریه‌های هنر مورد بحث قرار نمی‌گیرد گرچه برخی از مسائل با حوزه قبلی (نظریه‌های هنر) اشتراکاتی دارد. به عنوان مثال در مبحث قبلی آرای افلاطون، ارسطو، فلوطین و یا برخی دیگر از فلاسفه موردتوجه بود ولی همچنان که ذکر کردیم بحث در باب نظریه‌ها الزاماً بیان ایده‌های همه فلاسفه در باب هنر نیست. آرای گرگیاس، اپیکوریان، رواقیون، کانت، هگل، نیچه، شوپنهاور و حتی هایدگر در حوزه نظریه‌ها چندان مورد ارجاع نیست زیرا پیش از آنکه دغدغه تعریف یا تعریف‌ناپذیری هنر را داشته باشند مفهوم کلی‌تر هنر را موردتوجه و شرح قرار داده‌اند. بنابراین یکی از حوزه‌های مهم مباحث نظری هنر بررسی آرا و عقاید فلاسفه در باب هنر است. این هم شامل حوزه تمدن غرب می‌شود و هم شرق. زیرا در تمدن اسلامی نیز می‌توان بابی تحت عنوان رویکردهای حکمی و فلسفی به هنر باز کرد. به عنوان مثال برخی از رویکردهای نظری اخوان‌الصفا، ابن‌سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا در این مقوله قرار می‌گیرند.
4- هنر و خیال:
این حوزه، موضوع یکی از مهمترین مباحث نظری هنر است زیرا خیال جنس قریب هنر است. هنر بازنمایی امر واقع به ماهو واقع نیست بلکه ارائه برداشتی از هنرمند است که به‌واسطه قوه متخیله او پرداخت شده است. شناخت خیال و وجوهات آن ما را در درک‌های بنیادی نظری هنر بسیار کمک می‌کند. از نخستین رویارویی فلاسفه با خیال که افلاطون آن را آیکازیا نامید و در پست‌ترین مرحله از مراحل معرفت قرار داد تا پرداخت متعالی ارسطو به آن، و نیز رویکردهای شگفت و تحسین‌برانگیز فلاسفه مسلمان به آن همه و همه شرح شگفت‌انگیز خیال‌اند به عنوان یکی از قوای باطنی نفس انسان و ظهوری از ظهورات این قوا که هنر نام دارد. این معنا در آثار نظری غرب به ویژه از قرن هجدهم به بعد بسیار مورد توجه قرار گرفت (در آرای کسانی چون ساموئل کالریج). بنابراین بحث خیال و متخیله که تحت عنوان فلسفه خیال در فلسفه هنر موردتوجه است از بنیادی‌ترین مباحث هنر محسوب می‌شود.
5- حکمت هنر:
این حوزه، شاخه دیگری از ساحت اول مباحث نظری هنر است. رویکردی اشراقی است در تعریف و تبیین ماهیت هنر و به نحوی هم شامل رویکرد اشراقی‌گونه کسانی چون فلوطین می‌شود و هم نظریه‌پردازان عالم دینی چون آگوستینوس و آکویینی. در قلمرو فرهنگ ما نیز این رویکرد حضوری بسیار برجسته دارد و اصولاً بسیاری از دانشمندان دینی و شرقی ترجیح می‌دهند به جای عنوان فلسفه هنر، از حکمت هنر استفاده کنند به‌ویژه اگر این تأمل هانری کربن را موردتوجه قرار دهیم که برای کلمه حکمت، از اصطلاح تئوسوفیا یا خرد الهی استفاده می‌کند. واژه حکمت هنر از سوی خردمندان و هنرشناسان برجسته‌ای که موسوم به سنت‌گرایان هستند نیز به شدت موردتوجه است؛ کسانی چون آناندا کوماراسوآمی، رنه گنون، فریتیوف شوآن، دکتر سیدحسین نصر، تیتوس بورکهارت، آن‌ماری شیمل و ... . پس به عبارتی حکمت هنر شامل حوزه رویکرد حکمی سنت‌گرایان به هنر است.
6- تاریخ و فلسفه زیبایی:
این موضوع نیز یکی از شاخه‌های موردبحث در ساحت اول است. زیرا زیبایی در جهان فلسفه الزاما مفهومی مطابق با هنر ندارد. افلاطون از نخستین فلاسفه‌ای است که میان این دو تمایز قائل می‌شود؛ در حالی که زیبایی در اندیشه‌های او یکی از رؤوس مثلث خیر محسوب می شود هنر و هنرمندان را از یوتوپیایش اخراج می‌ کند، ضمن این‌که زیبایی به حوزه ناظر برمی‌گردد و نیز به تطابق و هماهنگی اجزای یک اثر، در حالی که در هنر مفاهیم بسیار فراتری موردتوجه است. بنابراین زیبایی خود یک حوزه دیگر است که به دلیل نسبت وسیع و وثیق با هنر در حوزه مباحث نظری هنر مورد شرح و بررسی است. یکی از مهمترین دانشمندان معاصر در بیان تاریخ زیبایی وودایسواف تاتارکیوپچ است که تاریخ زیباشناسی او به زبان‌های مختلف من‌جمله فارسی ترجمه شده است. چنانکه در مقدمه نیز گفتیم افلاطون با ضرب‌المثل مشهور یونانیان با عنوان «زیبا دشوار است» نخستین تأملات در بحث زیبایی‌شناسی را در هیپیاس بزرگ آغاز می‌کند. خلاصه اینکه تاریخ زیبایی‌شناسی خود سرگذشت ویژه‌ای دارد که از شاخه‌های مهم مباحث نظری هنر محسوب می‌شود.
7- هنر ادیان:
یکی دیگر از شاخه‌های بسیار مهم فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی، بحث در باب چیستی و ماهیت هنر ادیان است؛ بحثی که لزوماً در هیچ‌یک از شاخه‌های بالا موردتوجه و تحقیق نیست به همین دلیل شاخه و حوزه‌ای جدا می‌طلبد. در این شاخه، هنر ادیان بزرگ موردتوجه است همچون هنر اسلامی، هنر مسیحی، هنر یهود، هنر بودایی، هنر زرتشتی، هنر دائویی و هنرهایی چون هنر شینتویی ژاپن. گرچه این موضوع می‌تواند در حکمت هنر نیز موردتوجه قرار گیرد زیرا حکمت بیشتر یک واژه تئولوژیک است اما در این حوزه مفاهیم دیگری نیز موردتوجه است، مانند تأثیر موضع‌گیری متون مقدس در ظهور رویکردهای هنری (که در کتاب نظریه تجلی در تطبیق تجسد مسیحی و هندویی مورد بحث قرار داده‌ام) و نیز مباحثی مربوط به فقه هنری که الزاماً در حوزه حکمت هنر موردتوجه نیستند.
8- مکاتب هنری:
این حوزه نیز خود شاخه‌ای دیگر از ساحت اول است که شامل بحث در باب مکاتب مختلف هنری می‌شود. هنر ازجمله موضوعاتی در حیات بشر است که بر اثر مرور زمان در بطن و متن خود سبک‌ها و قواعدی را پایه‌گذاری و در مجاورت اندیشه‌ها و جهان‌بینی‌ها مکاتبی را بنیاد می‌نهد. سمبولیزم، رمانتیزم، رئالیزم، سورئالیزم و بسیاری از مکاتب هنری دیگر که در قرن 19 و 20 با سرعتی سرسام‌آور ظهور یافتند، نمونه‌هایی از مکاتب هنری و ادبی هستند. کاربرد ناگهانی و غیرمنتظره ادبی در این بخش تصادفی نیست بلکه به واسطه اشتراکی است که هنر و ادب در مبنا و منشأ خویش دارند. هر دو حوزه نسبتی وسیع و وثیق با خیال و متخیله دارند؛ قوایی که به نحوی جنس قریب هنر محسوب می‌شوند. خیال‌برانگیزی هنر و ادب هر دو را در ساحتی مشترک مورد تأمل قرار می‌دهد. به هر حال بررسی مکاتب هنری در غرب و مکاتبی چون مکتب نگارگری تبریز یا مکتب هرات نمونه‌هایی از حوزه‌های موردتوجه این بخش هستند. در این بخش هر مکتب هنری در حوزه اصلی خود مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. هنرمندان مطرح قرن نوزدهم و بیستم نیز از این رو که لاجرم در یکی از این مکاتب قابل تعریف‌اند در این حوزه بحث و بررسی قرار می‌شوند همچون ونگونگ، ماتیس و ... .
9- جامعه‌شناسی هنر:
از دیدگاه برخی هنگامی‌که از نظریه نهادی در بخش نظریه‌ها سخن می‌گوییم الزاماً حوزه بحث را به جامعه‌شناسی هنر کشانده‌ایم. این نکته درستی است اما باتوجه به این معنا که جامعه‌شناسی هنر اعم از نظریه نهادی است ضرورت گشودن بابی دیگر تحت عنوان جامعه شناسی هنر ضروری است به ویژه مستند به آثار مهمی چون تاریخ اجتماعی هنر اثر آرنولد هاوزر و نیز مباحث گسترده مارکسیست‌ها در باب جامعه‌شناسی هنر در قرن بیستم که شالوده مباحث جامعه‌شناسانه هنر را رقم می‌زند.
مهمترین موضوعات مطرح در این حوزه تأملات نظری قرن بیستم در باب جامعه‌شناسی هنر است. نظریه‌های بسیار مشهور و مهمی چون نظریه بازتاب و نیز نظریه شکل‌دهی در کنار نظریه‌پردازان مهمی چون ژودانف، لوکاچ، لویی آلتوسر و بسیار مهمتر آرای پیرامون مکتب فرانکفورت چون آرای بنیامین، مارکوزه و ... در این حوزه مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند. بر این لیست بیافزایید نظریه‌های مشهوری چون نظریه تمایز پیربوردیوی فرانسوی را. در کتاب جامعه‌شناسی اخلاقی هنر سعی کرده‌ام لیستی از عناوین و نظریه‌های مهم جامعه‌شناسی هنر را بصورت مختصر ارائه دهم. به هر حال جامعه‌شناسی هنر یکی از مهمترین موضوعات نظری هنر است که در قرن بیستم بنا به سلطه اندیشه چپ گستردگی و اهمیت وسیعی یافته است.
*****
• ساحت دوم مباحث نظری هنر: نقد، درک و شناخت آثار هنری
این ساحت به نقد، درک و شناخت آثار هنری می‌پردازد و این، موضوعی مرتبط اما در عین حال جدای از ساحت اول است. در این ساحت آنچه مهم است بررسی راه‌ها و روش‌هایی است که به واسطه آن می‌توان اثر هنری را نقد یا لایه‌های باطنی آن را کشف کرد. این بدان معناست که فی حد نفسه اثر هنری، متنی دارای لایه‌های باطنی انگاشته می‌شود؛ لایه‌هایی که الزاماً در نظر اول به درک ناظر منجر نمی‌شود بلکه نیازمند تحقیق و تعمقی است که خود سبب ظهور یکی از ساحت‌های معرفتی هنر می‌شود. ما این ساحت را به صورت کلی نقد و شناخت هنر ‌نامیده و شاخه‌هایی برای آن برمی‌شماریم؛ شاخه‌هایی که مهمترین حوزه‌های معرفتی ساحت دوم را تشکیل می‌دهند:
1- اتیمولوژی نقد و تأویل:
در نخستین حوزه از مباحث ساحت دوم، اتیمولوژی نقد و تأویل بسیار ضروری است. زیرا نقد در فرهنگ‌های مختلف، معانی متفاوتی دارد. مثلاً criticism که امروزه به عنوان نقد مورد استفاده است ریشه یونانی دارد و در این ریشه‌یابی به عملی برمی‌گردد که کشاورزان پس از دروی گندم انجام می‌دادند یعنی با پرتاب کردن خوشه‌های گندم به هوا و با استفاده از جریان باد، کاه را از گندم جدا می‌کردند. فرهنگ یونانی به این عمل critic می‌گفت یعنی جداکردن سره از ناسره. اما در تفسیر متفاوت آن در حکمت و فلسفه یونانی نقد الزاماً قضاوت در باب یک اثر یا تمییز آثار سره از ناسره نیست بلکه اظهار لایه‌های باطنی یک اثر نیز است. به عبارتی آشکار کردن معنای مکنون همچون کاربرد آن در آغاز مثنوی معنوی مولانا:
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
مولانا نقد را به معنای حاضر کردن و ظاهر کردن امری پنهان در حیات ما می‌داند، تقریباً شبیه همان مفهومی که در جهان اقتصاد از نقد داریم؛ یعنی شی‌ای که مابه‌ازای آن (قیمت) حضور و ظهور دارد. این ریشه‌یابی در جهان نقد، خود حوزه‌ای مهم و جذاب است. تأویل نیز در ریشه‌یابی خود سرگذشتی شگرف دارد چه ارجاع به اول یا ذات معنا در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی و چه بازگشت به ایزد هرمس که اصطلاح هرمنوتیک برگرفته از نام او و فعل او در تفسیر و تبیین پیام خدایان برای بشر است. اتیمولوژی هرمنوتیک و تأویل ازجمله مقدمات ضروری ساحت دوم است.   2- روش‌شناسی تحقیق در هنر:
همچنانکه در ساحت اول به اتیمولوژی نیازمند بودیم در اینجا نیز ضمن نیاز به آن بحث، به تحقیق روشمند و تأمل در آثار هنری نیازمندیم، دقیقاً از این رو که آثار هنری به دلیل لایه‌های باطنی معنایی و نیز وجوهات مختلف صوری می‌توانند مورد نقدها، تأویل‌ها و برداشت‌های مختلف قرار گیرند. حال اگر در یک نظام‌شناختی، روش‌های مختلف مورد سنجش و بررسی علمی قرار نگیرند و نظام‌هایی در تحلیل و تبیین آثار هنری مدون نشوند با جهان آشفته‌ای از شناخت آثار هنری مواجه هستیم. روش‌های بسیار مهمی چون روش پانوفسکی در تجزیه و تحلیل آثار هنری از مهمترین موضوعات این حوزه محسوب می‌شود و یا رویکردی که لوری آدامز در روش‌شناسی هنر برگزیده است و نیز سیلوان بارنت در راهنمای تحقیق و نگارش هنر.
3- نقد و مکاتب نقد:
این حوزه، حوزه‌ای مهم است زیرا مکاتب مختلف نقد در آن بررسی می‌شوند. همچنانکه در حوزه هنر با مکاتب مختلفی روبروییم در حوزه نقد نیز مکاتب مختلفی وجود دارد یا شاید عبارت دقیق‌تر آن رویکردهای مختلف در شرح، نقد و تحلیل آثار هنری است. مثلاً مکتب نقد هنری مارکسیستی، نقد فمینیستی، نقد شمایل‌شناختی هنر و نقد روان‌شناسانه یا جامعه‌شناسانه که همه از رویکردهای نقد به شمار می‌روند. در این قلمرو نقد ادبی و مکاتب آن نیز موردتوجه و تأمل هستند. نظریه‌های مهمی چون نظریه دریافت که یکی از نظریه‌های مهم در حوزه رمزگشایی متون و آثار محسوب می‌شود می‌تواند در این حوزه مورد توجه قرار گیرد. 4- انواع نقد:
در این حوزه نقد از منظر موضوعات و روش‌های گوناگونی موردتوجه است مثلاً در نقد اساطیری آثار بر بنیاد اسطوره‌شناسی مورد رمزگشایی قرار می‌گیرند. نقد تاریخی، نقد نشانه‌شناسی، نقد روان‌شناختی (همچون تأملات بسیار عمیق فروید در تحلیل آثار هنرمندان بزرگی چون میکل‌آنژ و داوینچی و نیز تأملات افرادی چون لَکان در حوزه روان‌شناسی آثار هنری)، نقد جامعه‌شناسانه، نقد ژنتیکی یا تکوینی.
5- تأویل:
تأویل در حوزه‌ای جدا از حوزه‌های دیگر اما ذیل ساحت دوم قرار می‌گیرد زیرا جهانی دیگر را روایت می‌کند. تأویل آثار هنری بیشتر در حوزه حکمت هنر و هنرهایی چون هنرهای سنتی، قدسی و دینی کاربرد دارد. در آثار هنری غیردینی نقد به معنای تمییز همراه با قضاوت به تمایز و تفکیک آثار هنری از هم می‌پردازد. این رویکرد مبتنی بر آن است که آثار هنری هم می‌توانند خوب و هم بد باشند اما در حوزه آثار هنری دینی، قدسی یا سنتی چیزی بنام اثر هنری غیرارزشی وجود ندارد. بلکه آثار هنری و معماری بازتاب معانی پنهان، اصیل و ثابتی هستند. کار تأویل بازگشودن این معانی پنهان است. همان کاری که هایدگر در آفرینش اثر هنری در باب معبد یونانی انجام می‌دهد یا تیتوس بورکهارت در شرح نگارگری ایرانی یا سوآمی در تبیین پیکره‌های هنری. رویکرد تأویلی یکی از جذاب‌ترین و البته در عین حال لغزنده‌ترین روش‌های شناخت و درک آثار هنری و معماری است. سنت‌گرایان مثال برجسته چنین رویکردی در شرح آثار هنری هستند.
6- نمادشناسی:
نمادشناسی حوزه مهمی است زیرا نماد زبان و بیان ظهور اثر هنری است. نماد امر محسوسی است که به معقول اشارت دارد. مثلاً هاله نورانی در آثار هنری برگرفته از یک امر محسوس یعنی خورشید است اما هنگامی‌که اطراف سر یا پیکر قدیسین قرار می‌گیرد اشارت به یک امر معقول یا مکنون دارد و آن وجودِ سراسر نوری این قدیسین است. هنر از این رو که هیچ‌گاه مستقیم سخن نمی‌گوید ناگزیر با جهان نماد نسبتی بسیار وسیع و تنگاتنگ دارد. نمادها ابزار بیان هنرند به همین دلیل هیچ‌کس نمی‌تواند در حوزه هنرشناسی ادعای شناخت هنر کند مگر آنکه به علم نماد مسلط باشد. مثال روشن‌گر دیگر این قلمرو مار است که حیوانی است واجد وسیع‌ترین تجلیات نمادین حوزه هنر و این بازمی‌گردد به کنش‌های متفاوت و شگرف این حیوان که سبب ظهور جلوه‌های مختلف نمادین آن در آثار هنری و ادبی شده است. از روییدن بر شانه‌های ضحاک تا بازی آنجلیا جولی در فیلم اسکندر با مار، که نمادی از ریشه الوهی اسکندر بر پایه یک داستان قدیمی یونانی است و یا ظهور مار در نماد نظام‌پزشکی که اشاره بر شفابخشی مار دارد و نیز اصطلاح بی‌مارستان که به نحوی بیانگر مکانی است که انسان‌های فاقد مار یا شفا در آن درمان می‌شوند.
7- زبان و بیان هنر:
زبان و بیان هنر گرچه در دانشگاه‌های ایران و جهان تحت عنوان درس مستقلی ارائه می‌شود اما نسبتی تنگاتنگ با نمادشناسی در هنر دارد. در این حوزه به بررسی نحوه ارائه امر معقول در جمال محسوس می‌پردازیم. آنچه گفته شد کلی‌ترین تعریف هنر است یعنی آنگاه که به واسطه هنر امر پنهانی به زبان ساده درآمده و آشکار می‌شود. این آشکارگی گاهی به زبان لحن است که هنر آواز را می‌آفریند و گاهی به زبان ریتم که موسیقی و شعر را. گاهی نیز به واسطه هندسه آشکار می‌شود که عامل ظهور معماری است و گاهی به زبان رنگ و نور یعنی نقاشی و سینما. این‌ها زبان‌های هنرند و بیان به نحوی اشارت به کیفیت صدور معقول در جمال محسوس دارد.
*****
• ساحت سوم: تاریخ هنر و بنیادهای نظری آن
تاریخ هنر ساحتی است که در آن به ذکر نقلی تاریخ هنر، علل ظهور تحولات مختلف در هنر و نهایت، فلسفه تاریخ هنر پرداخته می‌شود. این تقسیم‌بندی به نحوی متأثر از تقسیم مشهوری است که در باب تاریخ ظرف صدسال گذشته در حوزه‌های معرفتی ارائه شده است. در این ساحت نه محور فلسفه هنر است و نه نقد هنر بلکه صرفاً تاریخ هنر موردتوجه است. اهمیت این ساحت از آن روست که تاریخ هنر ماده و متریال فلسفه هنر محسوب می‌شود. تمامی نظریه‌پردازی‌ها و هنرشناسی‌ها، مشروط و متوقف بر وجود آثاری است که در علم تاریخ ارائه و مستندنگاری می‌شوند. بنابراین هیچ‌کس نباید اهمیت ساحت سوم را در مقایسه با دو ساحت اول نادیده یا قلیل انگارد. این ساحت نیز ساحتی مکمل در درک و شناخت همه‌جانبه هنر و آثار هنری است که در حوزه‌های زیر مورد توجه و تقسیم‌ هستند: 1- تاریخ نقلی هنر:
تقریباً در تمامی دانشگاه‌های هنر جهان، درس عمومی‌ای تحت عنوان تاریخ هنر وجود دارد. دانشجویان مخاطب در این حوزه با هنر تمدن‌های مختلف به صورت نقلی آشنا می‌شوند. مثلاً تاریخ هنر مصر، هنر یونان، هنر ایران، هنر هند و حتی پیش از این هنرها هنر غار در این حوزه موردتوجه، شرح و بررسی‌اند. آثار برجسته‌ای چون تاریخ هنر جنسن، هنر در گذر زمان هلن گاردنر، تاریخ هنر گامبریج نمونه‌هایی از آثار برجسته این حوزه‌اند. 2- حوزه علم تاریخ هنر:
علم تاریخ هنر با بستر قراردادن اتفاقات و وقایع تاریخ نقلی هنر به بررسی تحولات، علل و عوامل ظهور وقایع هنری می‌پردازد. مثلاً چرا در هنر مصر ناگهان با رویکردی وحدت‌گرا مواجه می‌شویم که البته از سوی فرعونی کاملاً متفاوت بنام آخناتون رقم می‌خورد؟ یا مثلاً تفاوت‌های فرم، رنگ و نور در آثار هنری مکتب شیراز با مکتب هرات در چیست و محصول چه علل و عواملی است؟ تقریباً در تمامی تمدن‌ها در حوزه هنر چنین تحولاتی وجود داشته است. کشف علل این تحولات به حوزه دوم برمی‌گردد. یکی از برجسته ترین آثار این قلمرو تاریخِ تاریخ هنر اثر هایدن مایدر است.
3- فلسفه تاریخ هنر:
فلسفه تاریخ هنر حوزه بسیار مهمی است که در نگاه اول به نظر می‌رسد نوعی هم‌پوشانی با ساحت اول دارد. اما اینگونه نیست. هنگامی‌که از هنر غار سخن می‌گوییم چه ایده‌ها و نظریه‌های فلسفی در پس آن وجود دارد؟ آیا صرفاً می‌توان گفت آثار هنری برای نخستین‌بار در غارها ایجاد شده‌اند زیرا محل زندگی انسان بوده‌اند؟ چنین چیزی با اینکه مشهور است اما درست به نظر نمی‌رسد زیرا آثاری در بخش‌هایی از غارها کشف شده است که امکان توقف طولانی در آن وجود نداشته است لاجرم هنرشناسانی به دنبال کشف حقیقت ماجرا بوده‌اند که خود سبب ظهور نظریه‌هایی در تبیین فلسفی ماهیت هنری غار شده است: نظریه معابد و نظریه جادو. یک نظریه معتقد است شَمَن‌ها نفش حیوانات را بر بدنه غارها ثبت می‌کردند زیرا معتقد بودند نقش همان عین است و غلبه بر نقش معادل غلبه بر عین است (از برای توفیق در شکار) و یا نظریه معابد که غار را ناف مادر (زمین) می‌دانست و حضور آن را نوعی پناه گرفتن در دامن مادر. آثار هنری بدین صورت غار را به معبد تبدیل می‌کردند. در فلسفه تاریخ هنر تأملات و نظریه‌هایی این چنین مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند.
*****
آنچه به اختصار گفته شد پیکره‌ای کلی از مباحث نظری هنر در سه ساحت و شاخه‌های مرتبط با آن است. هنگامی‌که از مباحث نظری هنر سخن می‌گوییم دقیقاً به آن مواردی اشاره داریم که در مطالب فوق بیان شد. جدول کلی عناوین و موضوعات نظری هنر ساحت اول مباحث نظری هنر: فلسفه هنر و زیبایی‌شناسی
1- اتیمولوژی یا ریشه‌شناسی اصطلاح هنر
2- نظریه‌های هنر
3- فلاسفه هنر
4- هنر و خیال
5- حکمت هنر
6- تاریخ فلسفه زیبایی
7- هنر ادیان
8- مکاتب هنری
9- جامعه‌شناسی هنر
ساحت دوم مباحث نظری هنر: نقد، درک و شناخت آثار هنری
1- اتیمولوژی نقد و تأویل
2- روش‌شناسی تحقیق در هنر
3- نقد و مکاتب
4- انواع نقد
5- تأویل
6- نمادشناسی
7- زبان و بیان هنر
ساحت سوم مباحث نظری هنر : تاریخ هنر و بنیادهای نظری آن
1- تاریخ نقلی هنر
2- حوزه علم تاریخ هنر
3-فلسفه تاریخ هنر منابع
1. تاریخ تاریخ هنر، هایدن مایدر، ترجمه مسعود قاسمیان، نشر فرهنگستان هنر و سمت، 1387.
2. فصلنامه خیال، شماره 7، پاییز 1382.
3. فلسفه هنر اسلامی، حسن بلخاری قهی، نشر انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1393.
4. درآمدی به فلسفه هنر، نوئل کارول، ترجمه صالح طباطبایی، نشر فرهنگستان هنر، 1387.
5. در باب نظریه محاکات، حسن بلخاری قهی، نشر هرمس، چاپ دوم، 1394.
6. هنر و ارزش، جرج دیکی، ترجمه محمد روحانی، نشر مدرسه اسلامی هنر، 1392.
7. نظریه تجلی؛ در باب شمایل‌گریزی هنر اسلامی، حسن بلخاری قهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1394.
8. جامعه‌شناسی اخلاقی هنر، حسن بلخاری قهی، نشر سوره‌مهر، زیرچاپ.
9. روش‌شناسی هنر، لوری آدامز، ترجمه علی معصومی، نشر نظر، 1393.
10. راهنمای تحقیق و نگارش هنر، سیلوان بارنت، ترجمه بتی آواکیان، نشر سمت، 1392.
11. تاریخ تاریخ هنر، هایدن مایدر، ترجمه مسعود قاسمیان، نشر فرهنگستان هنر و سمت، 1387.
12. تاریخ هنر جنسن، دیویس و دیگران، ترجمه فرزان سجودی و دیگران، نشر ذهن‌آویز و میردشتی، 1388.
13. هنر در گذر زمان، هلن گاردنر، ترجمه محمدتقی فرامرزی، نشر نگاه.
14. تاریخ هنر گامبریج، ارنست گامبریج، ترجمه علی رامین، نشر نی، 1379.
15. «فلسفه و هندسه»، حسن بلخاری قهی، مجموعه مقالات نوزدهمین همایش بزرگداشت ملاصدرا؛ فلسفه و نظم عمومی، نشر بنیاد صدرا، زیرچاپ.
16. «معنا و مفهوم نقد در آثار قدما (ایرانی ـ اسلامی)»، پژوهشنامه فرهنگستان هنر، سال اول، شماره 5.
17. «بررسی تطبیقی آرای ابن‌سینا و ساموئل کالریج در باب تمایز میان خیال و تخیل»، فلسفه هنر اسلامی، از نگارنده، نشر علمی و فرهنگی.
18. «تاریخ نظریه نهادی هنر»، جرج دیکی، ترجمه ابوالفضل مسلمی، نشریه زیباشناخت، بهار 1387، شماره 18.
19. فن الشعر، ارسطو ، ترجمه عبدالحسین زرین‌کوب (در کتاب ارسطو و فن شعر)، تهران: امیرکبیر، چ 2، 1369.  



یکشنبه 23 اسفند 1394 - 21:18:31





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن