واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
دیوانه، بند، و حلقهی طفلان وبلاگ > علیانی، کورش - بیت صائب بررسی نمادین قدرت قانون و نهادهای مدنی است؟
صائب تبریزی غزلی هفت بیتی سروده است با مطلع «مکتوب من به خدمت جانان که میبرد؟». در بیت دوم این غزل میگوید «دیوانهای به تازگی از بند جسته است --- این مژده را به حلقهی طفلان که میبرد؟» اول باید در نظر داشته باشیم که امروز که ما چیزهایی از فوکو و نگاهش به جنون و قدرت خوانده یا شنیدهایم، از میان این هفت بیت این بیت خاص را متفاوت با بقیهی بیتها میبینیم. در چنین جاهایی است که استعداد فخر بعضی گل میکند و مثلا میگویند صائب پیش از فوکو رابطهی جنون و قدرت را تبیین کرده بود. اما واقعیت این است که در غزل صائب و در دیگر غزلهایش چیزی که به ما نشان بدهد او به طور خاص به رابطهی جنون و قدرت توجه داشته نمییابیم. پس دو راه پیش روی ما میماند. یا بپذیریم صائب هم کسی بوده و چیزهایی گفته و بعد در زمینههایی نو این چیزها پررنگتر و مفهوممندتر از پیش شدهاند، یا بگوییم هر هفت بیت این غزل و تمام بیتهای دیگر غزلهای او مشحون از نظریههایی است که کمکم کشف خواهد شد. این دومی طبعاً برای ما جز لبخند دیگران چیزی ارمغان نخواهد آورد. اما به بیت و تصویرها و نمادهایش برگردیم. دیوانه کسی است که به طرزی غیر قابل پیشبینی و نیز غیر قابل کنترل قواعد جمعی و آداب را زیر پا مینهد و جامعه نمیتواند او را به عنوان عضوی از خود تحمل کند. در اینجا دیوانه نماد هنجارگریزی است. بند، در واقع بروز فیزیکی طرد اجتماعی است. جامعه گاه برای روشن کردن و موکد کردن طرد عضو هنجارگریز، او را به شکلی فیزیکی نیز طرد میکند. بروز این طرد فیزیکی در عناصری مانند دستبند، پابند، غل، زنجیر، زندان، سیاهچال و مانند آنها است. گریز یا به تعبیر صائب از بند جستن غلبهی نهایی و تا حدی آرمانی هنجارگریز به طرد است. به تعبیر ادق، از بند جستن بیش از آن که گزارشی از عملی فیزیکی باشد، گزارش ادامهی بیاعتنایی هنجارگریز به هنجارها - حتی پس از طرد - است. از بند جستن در واقع اعلان این موضع است که چیزی عوض نشده است و «حقهی مهر بدان نام و نشان است که بود». طفل نماد کسی است که هنوز ملزم به قوانین و هنجارها نشده است. طفل الزاما به دلیل سنش نیست که تحت انقیاد قوانین درنیامده است؛ ای بسا جایگاه اجتماعی او چنان مهم نباشد که او را به تن دادن به قوانین و هنجارها الزام کند. طفل عضوی از اقلیت است، نه اقلیت عددی که اقلیت قدرتی. طفل کسی است که سهمی در قدرت ندارد و در عوض تا حدی قابل توجهی از هنجارها رها است. حلقه، نشاندهندهی پیوند اجتماعی است. حلقهی طفلان نهادی اجتماعی از جملهی نهادهای خاموش است. آنها که پیوندهای اجتماعی خود را دارند، نهاد خود را دارند، اما خاموش هستند و صاحبان قدرت نادیدهشان میانگارند. حال همین تصاویر را که پیرنگی فوکویی - هر چند خام - دارند به چهارچوبهای نظری دیگر ببریم و سعی کنیم بر اساس آنها بفهمیمشان. این تمرین خوبی است که وابستگی شدید ادراک به چهارچوب را نشان میدهد. برای مثال اگر تحلیل را طبقاتی بینگاریم بیت چنین میگوید: عضوی از طبقات سرمایهدار حاکم که هنجارهای این طبقات را نادیده گرفته بود هر چند از سوی این طبقات طرد شده همچنان به رفتار هنجارگریز خود ادامه میدهد و این خبر خوشی برای طبقات تهیدست - پرولتر - است. یا با دیدی وامگرفته از رومن یاکوبسن به ماجرا بنگریم. بیت میگوید: هنرمندی که به دلیل افراط در هنرش که لازمهی هنجارگریزی است از سوی قدرت قاهرهی نخبگان فرهنگی طرد شده پیوندش با مردم ساده و غیر نخبه را ادامه میدهد و علاقه ای به بازگشت به محافل نخبگان ندارد. همین شیوهی تفسیر را میتوان باری دیگر در چهارچوب سیاسی محض به کار گرفت. نیز میتوان بیتهایی دیگر از شاعرانی دیگر را در چهارچوبهای مختلف به تفسیر کشید. برای مثال شاید «خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش --- بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر» در بعضی چهارچوبها تصویری بسیار شبیه این بیت صائب بیابد. در نهایت این بیت مثالی بود برای نشان دادن این که گشتن به دنبال معنی نهایی یا منظور یک متن خواستهای سادهدلانه است و جوینده هرگز نمیتواند فارغ از چهارچوب به متنی بنگرد. متن بدون چهارچوب کاملا نامفهوم و غیر قابل درک خواهد بود.
سه شنبه 18 اسفند 1394 - 12:58:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]