واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كليد واژههاي مهم
نویسنده : قاسم غفوري
اوباما در حالي سال پاياني رياست جمهوري خود بر آمريكا را سپري ميكند كه مسئله جمهوري اسلامي ايران همچنان از اولويتهاي كاري آمريكاست. از يك سو دستگاه سياستخارجي آمريكا رسما اعلام ميكند كه مسئله ايران در اولويت آنها است و از سوي ديگر از محورهاي مهم تبليغات انتخاباتي نامزدهاي رياست جمهوري آمريكا را پرداختن به مقوله ايران تشكيل مي دهد. مجموع اين دو رويكرد بيانگر يك اصل است و آن نقش و جايگاه جهاني انقلاب اسلامي مي باشد كه سندي بر واهي بودن ادعاي منزوي بودن ايران است. رويكرد كاخ سفيد و شخص اوباما به آنچه رويكرد به ايران مينامد در حالي صورت ميگيرد كه آمريكاييها تاكيد دارند به رغم توافق هستهاي ايران و 1+5 اختلافات بسياري ميان دو كشور باقي است. حال اين سوال مطرح است كه اختلافات مورد نظر سران آمريكا چيست و راهكار پايان اين چالشها و تقابلها را چه ميدانند؟ پاسخ به اين پرسش را در سخنان و مواضع سران آمريكا ميتوان دريافت. افرادي مانند اوباما و كري وزير خارجهاش بارها تاكيد كردهاند كه حفظ منافع آنان در غرب آسيا و نيز تامين امنيت رژيم صهيونيستي اولويت آنان در منطقه است. حال اين سوال مطرح است كه منافع آمريكا چيست و امنيت رژيم صهيونيستي به چه معناست؟ در باب منافع آمريكا شاخصههاي متعددي را در صحنه منطقهاي و فرامنطقهاي ميتوان مشاهده كرد. هژموني آمريكايي در يك جمله خلاصه ميشود و آن اينكه تمام كشورها زير سلطه و حاكميت آمريكا هستند و هرآنچه بخواهند در قبال آنها انجام ميدهد و هر آنچه بخواهد ديگران بايد انجام دهند. آنچه به عنوان ميانه رو معرفي ميشود را در ميان كشورهاي عربي نظير عربستان، قطر، امارات، بحرين و.... ميتوان مشاهده كرد كه حاكماني دست نشانده و مطيع غرب بر آنها حاكم هستند و ملتها هيچ نقشي در تعيين سرنوشت خود ندارند. بر اساس تفكر آمريكايي هر تفكري كه ماهيت انقلابي و ضد ارزشهاي هژموني آمريكايي داشته باشد به عنوان افراطي و تندرو معرفي و حذف آن به اركان سياست خارجي آمريكا مبدل ميشود. جالب توجه آنكه آمريكاييها به اين مقابله جنبه جهاني داده و چنان ادعا ميكنند كه جامعه جهاني خواستار حذف چنين تفكري است. در باب امنيت رژيم صهيونيستي نيز 6 دهه حيات جعلي اين رژيم به خوبي مفهوم امنيت آن را نشان ميدهد كه در يك جمله خلاصه ميشود و آن اينكه هيچ كشوري در منطقه در امنيت و استقلال نباشد و مجموعهاي ويران و تحت اشغال اين رژيم نهايت اين مفهوم است. به عبارتي تحقق واژه از نيل تا فرات اصلي است كه صهيونيستها براي امنيت خود عنوان ميدانند و اگر نبود وجود مقاومت منطقه اكنون روياي صهيونيستها محقق شده بود و اشغالگري آنان سراسر منطقه را گرفته بود. آنچه امروز در صحنه فلسطين ميگذرد خود سندي بر ماهيت اشغالگري و ضد بشري اين رژيم است كه نه تنها بر سرزمين غصبي استقرار يافته بلكه به دنبال اشغال و سلطه بر كل فلسطين است. با توجه به آنچه در باب كليد واژههاي مطرح شده ميتوان دريافت كه براي آمريكاييها يك مفهوم در باب پايان چالشها ميان ايران و آمريكا معنا دارد و آن تسليم شدن كامل ايران و تبديل شدن آن به كشوري مانند كشورهاي عربي منطقه است. كشورهايي كه از صفر تا صد مطيع آمريكا بوده و هيچ اختياري جز تامين خواستههاي آمريكا ندارند. به عبارتي ديگر آنكه مشكل اصلي آمريكا است استقلال و آزادگي ملت ايران است كه در طول 37 سال اخير سلطه گري آمريكا را در منطقه و سراسر جهان به چالش كشيده است.
نكته قابل توجه آنكه آمريكا براي رسيدن به مقصود سلطه گرايانه خود هر روز ابزارها و ابتكارهاي جديدي به كار ميگيرد كه اكنون از محورهاي آن را ترويج واژه ميانه رو و همگرايي با ميانهروها در برابر تندروها و تاثير ميانه روها در خروج ايران از انزواي جهاني و رسيدن آن به نقش منطقهاي تشكيل ميدهد. آنچه در ادبيات سياسي آمريكا در باب تندرو مفهوم مييابد مخالفان سلطه گري آمريكاست و ميانه رو كساني هستند كه پذيرنده سلطه و تسليم شدن در برابر زيادهخواهيهاي آمريكا هستند در حالي كه آمريكا در لواي تعامل با جهان اين سلطه گري را پنهان ميسازد. بر اين اساس است كه آمريكاييها از يك سو با ايجاد ايران هراسي در جهان و ترساندن كشورها و شركتها و حتي بانكها از ايران و از سوي ديگر استمرار رفتارهاي انحصاري آژانس بينالمللي انرژي اتمي در قبال ايران، به دنبال تشديد فشارها بر ايران هستند در حالي كه ادعاي رويكرد منطقهاي به ايران را مطرح ميسازند. آنان با ادعاي نقش دادن به ايران در منطقه و اينكه همراهي با آنچه آمريكا جامعه جهاني مينامد( بخوانيد حركت در مسير آمريكا) به دنبال تسليم سازي ايران در برابر طرحهاي منطقهاي خود است و كليد واژه ادعايي آمريكا نيز تكرار برجام هستهاي به عنوان الگويي موفق براي حل چالشهاي منطقهاي از جمله مسئله سوريه است. حال آنكه اسناد و شواهد نشان ميدهد كه اجراي تعهد 1+5 به دليل كارشكنيهاي آمريكا به كندي پيش ميرود لذا با الگو گيري از برجام به خوبي ميتوان دريافت كه آمريكا هرگز پايبند به تعهدات خود نيست و جز منافعش به هيچ اصلي پايبند نميباشد و قطعا اين رويه را در آنچه رويكرد به ايران در حل معادلات منطقه مينامد تكرار خواهد و پس از رسيدن به منافعش از جمله در سوريه، تمام تعهداتش را كنار نهاده و همان رويه گذشته يعني دشمني با ايران و ايراني را ادامه ميدهد چرا نگاه آمريكايي يعني نگاه سلطه گري و تسليم سازي آن هم تسليم سازي با حقارت كه تنها راه مقابله با آن نيز مقاومت و حركت در مسير ارزشها و آرمانهاي انقلابي است در طول 37 سال حيات انقلاب اسلامي شكست طراحي آمريكا و تحقق عزت و استقلال و آزادگي ايران و ايراني را رقم زده است.
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]