واضح آرشیو وب فارسی:موج: دنیای مستطیل سبز مربیان بزرگی را به خود دیده است و خواهد دید. بی شک یکی از این مربیان همان توپ جمع کن سابق نیوکمپ است که امروزه یکه تاز، نابغه و پیشرو مربیان در مستطیل سبز است. جوزپ گواردیولا آی سالا معروف به پپ گواردیولا متولد 18 ژانویه 1971 در سانتپدورِ ایالتِ کاتالانِ اسپانیا، مربی موفق دیروز بارسلونا و امروز بایرن مونیخ در ایالت باواریای آلمان. خالق تیکی تاکا که در طول پنج سال حضور خود در نیوکمپ و کسب 14 جام معتبر بی شک به هر آنچه که از مستطیل سبز خواست، رسید. پس از این حضور موفق راهی ایالت باواریا شد تا با بایرن مونیخ به این مهم دست یابد و حال قرار است تابستان فصل آینده نیز در لیگ جزیره انگلیس در ورزشگاه اتحادِ منچستر سیتی به کار خود ادامه دهد. پذیرش این حقیقت غیر قابل انکار که امروزه فوتبال جهان با سرعت سرسام آوری رو به رشد و تغییر است، چندان دشوار نیست و در این میان مربیانی می توانند در این رقابت بزرگ دوام آورند که ایده هایی خلاقانه و شگرف به فوتبال تحمیل کنند. کاری که گواردیولا با تزریق آن، به فوتبال معنایی تازه بخشید. پپ چه زمانی که در نیوکمپ آقایی می کرد، چه زمانی که با بایرن در بوندسلیگا یکه تازی و چه تابستان سال آینده که قرار است در شهر منچستر در کوران داغ لیگ جزیره قرار بگیرد، بهتر از هر کسی می داند که با چه فلسفه ای فوتبال را مدیریت کرده و به روند رو به رشد خود در این عرصه ادامه دهد. بی شک برای مردم کاتالان او یک اسطوره است و هیچ وقت از ذهن و یاد آنها پاک نخواهد شد. او برای مردم ایالت کاتالان شیرین ترین رؤیاها و خاطرات را رقم زد. کسب 14 عنوان قهرمانی اروپایی و جهانی تنها در طول پنج سال و تحقیر رئال مادرید با نتیجه 6 بر 2 در سانتاگو برنابئو و نیز 5 بر صفر در نیوکمپ تنها گوشه ای از هنرمندی پپ برای اهالی بارسلون بود. توپ جمع کن نیوکمپ، دارنده مدال طلای فوتبال المپیک 1996 بارسلون و هافبک دفاعی یوهان کرایف افسانه ای بارسلونا، با رفتن این مربی هلندی تیره روزی های فوتبالی اش شروع شد. مصدومیت در فصل 97-98 در دوران لوییس فن خال که دست بر قضا زیر تیغ جراحان هم رفت، با وجود درخشش بازیکنانی مانند فیگو و ریوالدو نتوانست در نیوکمپ دوام آورد و راهی تیم هایی مانند برشا و رم در سری آ ایتالیا شد و حتی مدتی را هم در لیگ قطر به سر برد، اما؛ با بازگشتش به نیوکمپ در سال 2008 تحسین همگان را برانگیخت و با شخصیت کاریزماتیکش ثابت کرد دنیای مستطیل سبز برایش تمام نشده و قرار است در لباس مربی گری به زیاده خواهی های خود جامه عمل بپوشاند و به حق توانست به این مهم دست یابد و تحسین بزرگان فوتبال را برانگیزاند. بی شک بسیاری از علاقه مندان به فوتبال با گواردیولا شب های خاطره انگیزی زیادی را تجربه کرده اند و حتی بسیاری هم هنوز با این خاطرات زندگی می کنند و با او به معنایی متفاوت از فوتبال دست یافته اند. عبارت زیر یکی زیباترین تعابیر درباره گواردیولا است که خواندن آن خالی از لطف نیست و نخواهد بود: «بی شک او از فوتبال و برتری ستارگانش لذت می برد و چون لذت می برد تمام قوایش را برای برد به کار می بندد و چون تلاش می کند، برنده می شود و چون بیشتر می خواهد به این چرخه ادامه می دهد. او به بازیکنانش یاد داده تشنه این لذت باشند و بیشتر از پیش بخواهند. گواردیولا بر بازیکنانش مدیریت دارد. مراقب سلامت و احوالشان است، اما؛ نه با دیکتاتوری و بدخلقی. دوستشان است و بازیکنانش هم متقابلاً دوستش دارند و رویش حساب می کنند. حریفانش را ستایش می کند و با احترام از آنها یاد می کند، چه وقتی مانند اغلب اوقات، برنده است و چه هنگامی که شکست می خورد. در کنار زمین، رفتاری کاریزماتیک دارد و تعویض هایش، مفید و طلایی است. مربی خوش قیافه کاتالان ها، حتی به هواداران تیمش هم با رفتار، کُنش و فلسفه اش درس جاه طلبی و اخلاق می دهد و این همه را جوانی انجام داده که تازه ۴۰ ساله شده . در مجموع، سه بار برای فوتبال گریه کرده ام. اولین بار، وقتی بود که «گابریل باتیستوتا»ی عزیز، در جام جهانی 2002 در کره و ژاپن، پس از حذف آرژانتین محبوبم، روی زانوهایش نشست و گریه کرد. دومین و بهترینش، وقتی بود که اینیستا در لندن و در واپسین لحظات بازی با چلسی، آن گل را به طاق دروازه کوبید. سومین بار، وقتی بود که پیکه در نیوکمپ به اینترمیلان گل زد، اما؛ راهی به فینال برای بارسا نگشود. من اوج شادی و غصه در فوتبال را با بارسلونا تجربه کرده ام. وقتی کرویف آن تیم رؤیایی را ساخت، من کوچکتر از آن بودم که از فوتبال، چیزی درک کنم. اما این قدر خوش شانس بوده ام که در بهترین دوران زندگی ام، این تیم رویایی محصول گواردیولا را تجربه کنم. بارسلونا برای من، بیش از فوتبال است. بارسلونا برای من معنای جاه طلبی و رسیدن را دارد، معنای زیبایی و اوج، معنای خواستن و به دست آوردن. بارسلونا نشانم می دهد می توان آرزویی داشت و به آن رسید. من هم مثل همه آن هایی که دیوانه فوتبال هستند، برای بارسلونا بالا و پایین پریده ام، داد زده ام، خندیده ام، گریسته ام، ناسزا گفته ام و خط و نشان کشیده ام. از گفتنش ابایی هم ندارم. من از وقتی یادم می آید، عاشق فوتبال بودم. با آن هایی که خیلی ژست روشنفکری می دانند که با فوتبال میانه ای نداشته باشد و نگاه عاقل اندر سفیه به امثال من بیندازند، رابطه دوستانه نداشته ام. من از وقتی یادم می آید، عاشق آرژانتین و بارسلونا بوده ام. همیشه می شد سرت را بالا بگیری و بگویی طرفدار بارسا هستی، اما این بارسا، سری بالاتر و صدایی رساتر می طلبد که به آن اظهار علاقه کنی. تیم های دیگر، می توانند ببازند و آن را به گردن سرنوشت بسازند، اما؛ سرنوشت برای تیمی که لیونل مسی و اینیستا را دارد، معنایی ندارد. وقتی هر یک از آنها برای تغییر سرنوشت کفایت می کنند. این تیم و این ستارگان را می پسندم. آنها را انتخاب می کنم و دوستشان دارم و به همه آن ها افتخار می کنم. تیمی با کلی اسم بزرگ، تیم رویایی و مربی ای که عاقل و جوان است، به اسم «جوزپ گواردیولا»، با لحن صمیمانه تر پپ، که دوست دارم او را این طور صدا بزنم: رؤیاساز!» «هادی بهی»
یکشنبه ، ۱۶اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]