واضح آرشیو وب فارسی:تهرانشهر: شکاف نتایج تهران و شهرستان ها پیام از یک شکاف اجتماعی سنگین دارد. این شکاف در گذشته در فتنه هشتاد و هشت تا حدودی روشن شده بود و امروز به نظر می رسد شفاف تر هم شده است. ریشه شناسی این شکاف کار ما نیست و به جامعه شناسی جدی نیاز دارد اما نمی توان سهم تداول ثروت در تهران، نفوذ ماهواره و اینترنت، نفتی تر بودن جامعه تهران و مسائلی از این دست را نادیده گرفت. به هر حال تداوم این وضعیت تهران را به یک جامعه بحران ساز سیاسی و اجتماعی تبدیل خواهد کرد. سرویس سیاسی فردا: پس از انتخابات پرشکوه ۷ اسفند تحلیل های متفاوتی در خصوص انتخابات مجلس و خبرگان در فضای مجازی منتشر شده است. کانال تلگرام تک نوشت نیز از این قافله عقب نمانده و به تحلیل انتخابات پرداخته است.* انذاری درباره شکاف تهران و شهرستانها شکاف نتایج تهران و شهرستان ها پیام از یک شکاف اجتماعی سنگین دارد. این شکاف در گذشته در فتنه هشتاد و هشت تا حدودی روشن شده بود و امروز به نظر می رسد شفاف تر هم شده است. ریشه شناسی این شکاف کار ما نیست و به جامعه شناسی جدی نیاز دارد اما نمی توان سهم تداول ثروت در تهران، نفوذ ماهواره و اینترنت، نفتی تر بودن جامعه تهران و مسائلی از این دست را نادیده گرفت. به هر حال تداوم این وضعیت تهران را به یک جامعه بحران ساز سیاسی و اجتماعی تبدیل خواهد کرد. اصولگرایان به یک جراحی نیاز دارند؛ تشکیلات بدون محتوا به جایی نمی رسد حاضرم قسم بخورم که اگر همه حزب اللهی ها هم به لیست کامل رای می دادند اتفاق خاصی نمی افتاد. در نهایت انتخابات در تهران نصف نصف می شد. اسم لیستی رای دادن را گذاشتند کار تشکیلاتی. بی توجه به اینکه کار تشکیلاتی بدون محتوا حرف مفت است. لیست را قرار نیست ما حزب اللهی ها رای بدهیم بلکه باید مردم رای بدهند و مردم وجود یا عدم وجود محتوا را می فهمند. اصولگرایی سالهاست که بی محتوا شده است حرفی برای گفتن ندارد. علاوه بر این کارنامه موفقی هم ندارد . مردم به چنین جریانی رای نمی دهند. کار تشکیلاتی فوقش چند ده هزار اثر داشته باشد ولی تشکیلات بدون محتوا و بویژه بدون کارنامه نمی تواند چند صد هزار رای بیاورد. اصولگرایی باید از یک عنوان تو خالی به یک جریان واقعی تبدیل شود و این از یک جراحی دردناکی است که اصولگرایی برای تداوم حیاط ناگزیر از آن است. اصولگرایان باید مردم داری را یاد بگیرند اصولگرایی بارها به ناحق، حق مردم را به بهانه دفاع از نظام نادیده گرفته است. مردم چنین جریانی را نماینده خود نخواهند کرد. نماینده مردم باید حقیقتا نگران مردم باشد، پشت و پناه مردم باشد و مردم در تمامی مشکلات آنها را همدرد خودشان بدانند . اصولگرایی چنین نبوده است. مردم این را می فهمند و در رایشان اعمال می کنند. حتی در این انتخابات ناصداقتی اصولگرایان با مردم در اقتصاد به سقف خودش رسید. کسانی که چهار سال نماینده بودند و نام اصولگرایی را یدک می کشیدند و یک بار هم نگران یارانه مردم و مسکن مهر و افزایش حقوق نبودند به یکباره در انتخابات نگران این مشکلات مردم شدند . یکی از این آقایان محترم از مخالفان سرسخت مسکن مهر بوده است و حالا شده نگران مردم. ملت ایران فهیمند و این طور برخورد پوپولیستی با اقتصاد را متوجه می شوند. برای همین باور نمی کنند. اصولگرایی اگر مردمی شد می ماند. همین شاید بهتر بود گفتمان رای غیر لیستی را ترویج می کردیم از قدیم گفته اند بازی در زمین بازی رقیب در نهایت به شکست می انجامد. به نظر حقیر این بازی رای به لیست را طرف مقابل از چند انتخابات قبل شروع کرد. به راستی اگر ما مردم را به رای آگاهانه تشویق می کردیم و می فهماندیم که تا زمانی که شناخت هست حجتی به رای به عناصر ناشناس نیست این همه چهره گمنام اصلاح طلب کورکورانه رای می آوردند؟ اگر بازی رای به لیست در جامعه بهم می خورد نتیجه چگونه بود؟ اصلاح طلبان نیز مردم داری نکردند اما اصلاح طلبان که رای آوردند هم الزاما حرفی نداشتند و مردم داری نکردند. آنها نقش اپوزسیون سازی در کشور را خوب یاد گرفته اند. روی کار باشند و یا روی کار نباشند خودشان را تبدیل به اپوزسیون می کنند و با دشمن تراشی و دو قطبی سازی و بویژه با حمله به ارکان اصلی نظام جریان اجتماعی را به نفع خود تغییر می دهند. سالهاست که این گونه جریان سازی می کنند که مشکل کشور سپاه و شورای نگهبان و نظارت استصوابی و امثال این نهادها است و از قبل این بازی موفق به جریان سازی اجتماعی می شوند. اما اصلاح طلبان دو سه ضعف دارند که دیر یا زود کار دست شان خواهد داد. اول اینکه گرایش برنامه ریزی اقتصادی شان به سمت تقویت اقشار مرفه است. یک نمونه است خرید هواپیما است و تعطیلی مسکن مهر و نداشتن جایگزین و… و به زودی است که تق این نوع برنامه ریزی در اقتصاد کشور در بیاید. همانطور که هفتاد و شش و هشتاد و چهار این اتفاق افتاد دو گرایش به غرب دارند و غربی ها از آنها حمایت می کنند و ملت ایران بر روی چنین پدیده ای حساس است و واکنش نشان خواهد داد. ضعف سوم هم همان ضعف های اصولگرایان است یعنی محتوایی ندراند و مردم دیر یا زود این را می فهمند. برجام برای اقتصاد ایران فرج چندانی را به دنبال نخواهد داشت و این به شکست آتی این جریان منجر خواهد شد. منتها درباره عرضه اصولگرایان تعیین می کند که این ضعف ها چقدر عینیت پیدا کند. بماند که متاسفانه مردم گوشت قربانی دعوای کاذب دو جریانی هستند که هیچ کدام برنامه ای برای آینده کشور ندارند. در مقابل اراده مردم نمی توان ایستاد مقابل اراده و خواست مردم نمی توان ایستاد. این مهمترین درسی است که جامعه حزب اللهی ما باید درک کند. در دوره برجام به خوبی درک کردیم که هیچ خط قرمز واقعی وجود ندارد. اگر رهبری خط قرمزهای جدی هم بگذارد ولی مردم نخواهند از آن خط قرمز عبور خواهد شد. همانطور که بسیاری از خط قرمزهای برجام عبور شد. این انتخابات هم دیدیم که قدرت رسمی در رد صلاحیت و رسانه و… با اراده مردم به کنار گذاشته می شود. دشمن به طور جدی دنبال تغییر ذائقه مردم و به تبع آن اراده مردم است. چالش اصلی ما این نیست که درون حزب الله دعوا کنیم که لیستی رای بدهیم یا ندهیم یا این فرد بهتر است یا دیگری. مسئله و چالش اصلی ما این است که اراده و خواست مردم را به سمت آرمانهای نظام هدایت کنیم و این الزاماتی دارد. بنابراین همانطور که قبلا هم نوشته شد، امت حزب الله باید برگردند به سمت مردم و بداند تا اراده و ذائقه مردم را به سمت آرمانهای انقلاب همراه نکند نمی تواند آرمانهای انقلاب را پیگیری کند. این کار هم با بازی سیاسی نمی شود. شفافیت در نظام احراز صلاحیت یکی از مهمترین نیازهای کشور است. مهم نیست چند نفر تایید می شوند و چه کسانی هستند. مهم آنست که مردم بفهمند چرا و در چه مکانیسمی شفافیت در این زمینه ها سرمایه اجتماعی و پیوند مردم و حکومت را تقویت می کند. اهمیت این موضوع در کشور درک نمی شود. چون وقتی شفافیت نیست به اقتضا هر تصمیمی را می توانیم بگیریم و متاسفانه فکر می کنیم این بهتر است. فکر می کنیم وقتی شفافیت بشود بعضی کارها را نمی توانیم بکنیم و این بد است. حال آنکه اهمیت شفافیت در نظام تصمیم گیری این قدر زیاد است که به هزینه هایش می ارزد حداکثر برخی خطاها را از طریق اصلاح ضوابط بعدا جبران می کنم اما آورده مهم این است که سیستم قابل اعتماد است و مردم می دانند با چه طرف هستند. مثلا اینکه قانون تعیین کرده است که امتحان برای اجتهاد لازم است کفایت می کند تا بشود فردی را رد کرد. درباره مجلس و حتی ریاست جمهوری هم باید این کار شکل بگیرد. چند روز پیش نگاهی کردم به نظام فیلترینگ کشور و دیدم چند صد مصداق فیلترینگ را تعیین کردند. دقیقا مشابه این برای احراز صلاحیت مجلس نیاز است. چند صد عنوان در چند دسته بندی که حداقل نود درصد رد صلاحیت ها را بتوان در آن وارد کرد. حتی اگر چیزی جا بماند بعدا می توانیم اضافه کنیم. با تجربه ده دور برگزاری انتخابات و تایید و رد صلاحیت به نظر حقیر تجربه کافی برای این موضوع است به نظر می رسد اهمیت آن متاسفانه درک نشده و به همین دلیل اراده و مطالبه ای از سوی دلسوزان نظام برای این کار نیست. *_نقل این مطلب صرفا از باب اطلاع خوانندگان محترم صورت گرفته و نقل آن به معنای تایید محتوای آن از سوی فردا نیست
دوشنبه ، ۱۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تهرانشهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 102]