واضح آرشیو وب فارسی:رویکرد: به نظر سیستم خوب و قاطعی می آید اگر هدف تولید متکبرترین، فاسدترین، جانی ترین، جنگ افروزترین، تروریست پرورترین، ورشکسته ترین دولتی باشد که تاکنون جهان به خود دیده است که در واقع تمام این چیزها نیز هست.به گزارش گروه بین الملل رویکرد، من تاکنون معمولا تلاش کرده ام رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا را نادیده بگیرم. هدف این فرایند منحرف کردن توجهات از انجام کارهایی است که یا خوشایند هستند یا مفید. من همیشه کوشیده ام رگبار مزخرفاتی را که هر چهار سال یک بار همچون فاضلابی گیر کرده فوران می کند به کلی نادیده بگیرم، اما به طور کلی هیچ وقت به نتیجه آن نیز علاقه ای نداشته ام، چرا که در تمام موارد عمیقا از تمام نامزدهای انتخاباتی بیزار بوده ام. هیچگاه میل نداشتم در هوایی تنفس کنم که نامزدها در آن نفس می کشیدند؛ تمام آن آدم های رذل مغز فندقی که پشت سرشان ردی لزج تا کاخ سفید برجای گذاشته اند. آنطور که من فهمیده ام، فرض بر این است که شیوه کار این سیستم به این ترتیب است: تنها یک دلیل خوب و قاطع برای رای دادن به نامزد دمکرات ها وجود دارد: جلوگیری از برنده شدن جمهوریخواهان که بسیار بدتر از دمکرات هایند. و تنها یک دلیل خوب و قاطع برای رای دادن به نامزد جمهوریخواهان وجود دارد: جلوگیری از برنده شده دمکرات ها که بسیار بدتر از جمهوریخواهان هستند. شاید از خودتان بپرسید چگونه امکان دارد که هر دو طرف همزمان بدتر از هم باشند؟ حق دارید، چنین چیزی غیرممکن است. روشن است که آنها باید به نوبت بدترین گزینه ممکن باشند. هر یک که دست بر قضا از پست ریاست جمهوری سردرآورد، نوبت را در دوره های بعد به دیگری می دهد! به طور کلی هر بار اوضاع بدتر از پیش می شود. اما اوضاع نمی تواند برای همیشه از بد به سمت بدتر حرکت کند، در نهایت در نقطه ای یک تغییر فاز یا یک نقطه عطف یا نوعی سناریوی فروپاشی سیاسی باید به وقوع بپیوندد. به نظر سیستم خوب و قاطعی می آید اگر هدف تولید متکبرترین، فاسدترین، جانی ترین، جنگ افروزترین، تروریست پرورترین، ورشکسته ترین دولتی باشد که تاکنون جهان به خود دیده است که در واقع تمام این چیزها نیز هست. اما در این میان فقط یک اشکال کوچک وجود دارد: واداشتن مردم به رای دادن به شما با آموختن نفرت ورزی از طرف مقابل به آنها، روش کارآمدی است، اما روشی بسیار منفی است. برای تولید یک عنصر مثبت و الهام بخش، ضرورت دارد که به شکلی این احساس را در مردم به وجود آورید که حس کنند انجام تغییرات سیاسی از طریق رای دادن به یک نفر در درون حزب دمکرات یا جمهوریخواه امکان پذیر است. البته این حرف یاوه محض است، زیرا کسانی که نخ ها را می کشند همان کسانی اند که چک ها را می نویسند و شما به هیچ یک آنها رای نمی دهید. اما کسانی که نمی خواهند باور کنند هیچ قدرتی ندارند، همان کسانی که در دام این طرز فکر افتادند که می توانند با رای دادن به اوباما اوضاع را تغییر دهند، اکنون دوباره در همان دام می افتند و فکر می کنند که با رای دادن به برنی می توانند وضعیت را تغییر دهند. نه، محال است که شما بتوانید با رای دادن به معرکه دمکراتها/ جمهوریخواهان چیزی را تغییر دهید. پس به این ترتیب است که به طور کلی هر بار اوضاع بدتر از پیش می شود. اما اوضاع نمی تواند برای همیشه از بد به سمت بدتر حرکت کند، در نهایت در نقطه ای یک تغییر فاز یا یک نقطه عطف یا نوعی سناریوی فروپاشی سیاسی باید به وقوع بپیوندد. و به نظر می آید که امسال به شکلی از جهاتی سالی نمونه باشد، چرا که کیفیت نامزدها بسیار ضعیف تر از موارد مشابه است. در طرف دمکرات ها هیلاری کلینتون این «مارمولک پرنده» را داریم، اما به نظر می آید که او تقریبا از تمام کارهایی که تاکنون انجام داده الهام می گیرد، کارهایی که برخی از آنها آنچنان غیرقانونی بوده اند که اگرواقعیت ماجرا برملا می شد، خیلی از کسانی که پول خوبی به او می پردازند به جای پول، اشیای دیگری را به سمت او پرت می کردند. از آن طرف هم ما برنی را داریم، این فلوت نواز سحرآمیز برای جماعت «باورم نمی شود که نمی توانم با رای دادن اوضاع را تغییر دهم.» ظاهرا که او به خوبی در حال تجسم بخشیدن به این واقعیت است. در طرف جمهوری خواهان نیز دونالد را داریم. پیشتر نوشته ام که من دونالد را واجد مشخصه های یک مانکن می بینم که می توان او را به عنوان یک مترسک پوشالی در کاخ سفید کار گذاشت، کاخ سفیدی که عنوان جدیدی روی آن گذاشته شده و از آن با نام «کاخ سفید و کازینوی ترامپ» یاد شود اما دونالد یک مشکل دارد: او گاهی اوقات حقایق را بیان می کند. او در آخرین مناظره اش گفت که بوش با هدف توجیه حمله به عراق دروغ گفته است. و مشکل بیان حقیقت این است که وقتی این کار را شروع کردی، دیگر دشوار می توانی آن را متوقف کنی. دفعه بعد قرار است کدام تکه حقیقت بازگو شود؟ اینکه یازدهم سپتامبر یک برنامه داخلی بوده؟ اینکه اسامه بن لادن برای سیا کار می کرد؟ اینکه بمب گذاری در مسابقه ماراتون بوستون صحنه سازی شده بود و آن دو جوانک چچنی دو هالو بیش نبودند؟ اینکه ارتش آمریکا به معنای واقعی کلمه پول ها را هدر می دهد و نمی تواند در هیچ جنگی پیروز شود؟ اینکه فروپاشی مالی و اقتصادی آمریکا اکنون اجتناب ناپذیر شده است؟ حتی اگر او بتواند جلوی خودش را بگیرد تا حقایق بیشتری را درز ندهد، دیگر رشته اعتماد گسسسته شده است. دفعه بعد قرار است کدام تکه حقیقت بازگو شود؟ اینکه یازدهم سپتامبر یک برنامه داخلی بوده؟ اینکه اسامه بن لادن برای سیا کار می کرد؟ اینکه بمب گذاری در مسابقه ماراتون بوستون صحنه سازی شده بود و آن دو جوانک چچنی دو هالو بیش نبودند؟ و به این ترتیب شاید مهمان منظره ای کاملا تماشایی شویم: مارمولک پرنده در مقابل دونالد پرتابگر تی- بمب قرار بگیرد. تماشای چنین منظره ای باید سرگرم کننده باشد. شاید هم مارمولک موفق به عبور از باجه های کسب رای نشود و در این صورت با دوگانه برنی در برابر پرتابگر تی - بمب مواجه شویم. فرد دوم که یک منحرف پیر خل وضع است و نمی خواهد از میدان کنار زده شود، ممکن است چند تا از تی- بمب ها را روی خودش هم بیندازد. تماشای این منظره هم می تواند خیلی سرگرم کننده باشد. البته هیچ یک این ها اهمیتی ندارد، چون خط سیر کشور کاملا از پیش تعیین شده است. و اهمیتی هم ندارد که فرد منتخب– برنی یا دونالد- کیست، هر که باشد در اولین روز حضورش در کاخ سفید با نشان دادن یک ویدئوی کوتاه، برایش توضیح خواهند داد برای پرهیز از ترور شدن، دقیقا چه کارهایی باید انجام دهد. اما من دیگر آن اطراف نیستم که چیزی از اینها را مشاهده کنم. من به اندازه کافی دیده ام. تابستان که فرا برسد من راهی دریا می شوم: به سوی بندر رویال ساوند، بعد در امتداد گلف استریم به سمت آباکاس می روم، برای یک رشته قایقرانی مفرح روزانه در جزایر باهاماس با همراه توقف هایی برای ماهیگیری، غواصی و جمع شدن با دیگر ملاحان (می دانم، زندگی خیلی سخت است!) آنگاه از طریق کانال ویند وارد توقفی در بندر آنتونیو در جامائیکا خواهم داشت و بعد به سمت پهنه دریای کارائیب به تعطیلاتی بدون محدودیت می روم. اگر برای اداره قایقتان به خدمه نیاز دارید لطفا به من اطلاع دهید. ضمانت می کنم در مدتی که سوار قایق هستیم، از پوشش انتخابات ریاست جمهوری مطلقا خبری نخواهد بود. *دیمیتری اورلوف ترجمه: محمود سبزواری منبع: http://www.informationclearinghouse.info/article۴۴۲۲۶.htm [۱].Dmitry Orlov متولد لنینگراد که در دهه ۱۹۷۰ به آمریکا مهاجرت کرده است. او نویسنده کتاب «فروپاشی دگرگون کننده، لطفا کف بزنید!» و «مطلقا مثبت» است.
دوشنبه ، ۱۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رویکرد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]