واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ناديدههايي از آقاي صدراعظم
نویسنده : نيما احمدپور

اثر تاريخي و نفيس«امينالسلطان در سفر به اطراف و اكناف جهان» از جمله برگهاي ديدني تاريخ است كه اخيراً به همت مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، به بازار نشر روانه گشته است. اين مجموعه نفيس درخود تصاويري شگرف و ناديده از زندگي و سفرهاي اتابك به بيننده عرضه ميكند كه تاكنون نشر نيافته و در آرشيو مؤسسه نگهداري ميشده است. گردآورنده و تدوينگر اين اثر درصدر آن، گفتاري از زندگي امينالسلطان به دست داده كه بخشي از آن، از اين قرار است:«با آمدن مظفرالدينشاه امينالسلطان صدراعظم شد، اما آن اقتدار گذشته را نداشت، تا يك سال بعد عزل شد و بيسر و صدا به قم رفت. عليخان امينالدوله كه ميانهاي با امينالسلطان نداشت مصدر امور شد، چندي گذشت و نتوانست اوضاع را سر و سامان دهد. وامي هم نگرفت. شاه در سر هواي سفر فرنگ داشت. امينالسلطان را از تبعيد قم فرا خواند. امينالسلطان با قرضه 2/5 ميليون ليرهاي آماده بود به آرزوي شاه جامه عمل بپوشاند و وي را به فرنگ ببرد. بهره اين قرضه پنج درصد بود. همچنين تمام گمركات (به جز گمركات جنوب) براي ۷۵ سال در گرو روسها بود، با عنوان «اعتبار براي آباداني كشور». مظفرالدين شاه به پاس خدمات امينالسلطان وي را مباهي و مفتخر به لقب «اتابك اعظم» كرد. هنوز يك سالي از سفر فرنگ نگذشته بود كه باز خزانه خالي شد، در آن نوبت، امتياز استخراج معادن نفت كشور طبق قرارداد نفت موسوم به قرارداد دارسي عملاً به انگلستان واگذار شد، قراردادي كه قرار بود يك قرن سرنوشت ايران را رقم بزند. از آنجا كه از اين قرارداد پول هنگفتي نصيب دربار شده بود شاه براي سفري ديگر بيقراري ميكرد. امينالسلطان در پي آن بود كه امتياز راهآهن جلفا به قزوين را به روسها بسپارد و عملاً فاتحهخوان استقلال ايران شود. مخالفتها درگرفت و چند حكم تكفير امينالسلطان در نجف صادر شد. فرمانفرما و عينالدوله، دو داماد شاه، وقت را غنيمت دانستند و بر ضد او دست به كار شدند. قرضه دوم كه 200 هزار ليره بود صرف به كام شد و شاه براي سفر سوم دلتنگي ميكرد. اتابك صلاح را بر قرار نديد. قصد سفر حج نمود و شاه با استعفا و سفر او موافقت كرد. سفر از خاك روسيه آغاز شد. او از آنجا به چين، ژاپن، امريكا و چندي بعد به اروپا عزيمت كرد، سپس راهي مصر شد، از كانال سوئز به جده رسيد و سرانجام به مكه. پس از انجام مناسك حج به مدينه عزيمت كرد سپس راهي شام و دمشق شد و از راه بعلبك و بيروت به بيتالمقدس رسيد. چندي بعد به مصر رفت و سپس رهسپار يونان و اسلامبول شد. اين زماني بود كه عينالدوله درگير حوادث مشروطه بود. اتابك از شامات به جنوب آفريقا، تونس، مراكش و سپس فرانسه رسيد. يك سالي هم در پاريس ماند و سرانجام از سوئيس سر درآورد و در آنجا فراماسون شد. فرمان مشروطيت صادر شد و مظفرالدين شاه درگذشت. اين بار نوه اميركبير شاه شد. محمدعلي شاه از همان ابتدا اتابك را فرا خوانده بود. جمعي از مشروطهخواهان كه در رأس آنها تقيزاده و حيدر عمواوغلي بودند، آمدن امينالسلطان را نميخواستند. تقيزاده در جلسات مجلس گفته بود: «امينالسلطان لقب او نيست بلكه بايد گفت خائنالسلطان». با همه اينها امينالسلطان مصدر امور شد. سالارالدوله سر به شورش برداشته را به اشارهاي آرام كرد. فرمانفرما را براي جلوگيري از تجاوز عثماني به مرز اروميه فرستاد. محتشمالسلطنه را براي رايزني به استانبول روانه كرد. در اين بين سيدعبدالله بهبهاني به كمكش آمده بود. كارها مثل اينكه داشت به سامان ميشد. در 50 سالگي آنقدر پختگي داشت كه ميانه كار را بگيرد. دستخطي از شاه مبني بر اعلام وفاداري به قانون گرفت. دستخط در مجلس خوانده شد. هنگام بازگشت از مجلس، اتابك و سيدعبدالله به صحن مجلس رسيده بودند كه خاكستري به هوا برخاست، تير از شست و كار از دست رفت.»
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]