واضح آرشیو وب فارسی:داهی: تا انتخابات... قسمت چهارم - صف بندی های تفکرات مختلف در انتخابات مجلس دهم در بخش های قبلی به تاثیرات گفتمان های حاکم در کشور بر انتخابات مجلس و تشریح گفتمان اعتدال -اگر اعتدال را به عنوان گفتمان بپذیریم- و نیز عملکرد دولت یازدهم پرداختیم. اینک در این بخش قصد داریم تا آرایش جریان های سیاسی در انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی و نیز نسبت هر یک با سیاست های دولت را بررسی نماییم. بی شک همان طور که مقام معظم رهبری در سخنرانی 5 اسفند در جمع مردم نجف آباد بدان اشاره داشتند مردم ما به دنبال دو قطبی مجلس دولتی و ضد دولتی نیستند. بلکه بر همگان روشن است که هر مجلسی که بر سر کار بیاید وظیفه دارد دولت را یاری نماید، مسیر پیشرفت کشور را تسهیل کرده و مسئولین اجرایی را به گام برداشتن در این مسیر موظف نماید. ما نیز در این نوشتار قصد نداریم به دوقطبی دشمن ساختۀ دولتی- ضد دولتی دامن بزنیم. بلکه سعی بر اینست تا از یک دوقطبی واقعی سخن به میان آوریم. به عقیده نگارنده، در تمام ادوار، عرصه انتخابات های گوناگون کشور را تنها دو جبهه اصلی، سازماندهی کرده اند. یکی طرفداران راستین اسلام و انقلاب و گروه دیگر مخالفان انقلاب و اندیشه های امام خمینی(ره) . امروزه مفاهیمی مثل اصولگرا و یا اصلاح طلب فاقد اعتبار به نظر می رسند. این بدان معنا نیست که اصولگرایی یا اصلاح طلبی مفهوم خود را از دست داده اند بلکه بدان معناست که جبهه های اصولگرا و اصلاح طلب دچار تغییراتی شده اند که خطوط و مرزهای آنان در اثر این تغییرات، دچار دگرگونی های اساسی شده است. امروزه نمی توان به راحتی بر روی یک سیاستمدار برچسب اصولگرا یا اصلاح طلب را چسباند. برای توضیح مطلب فوق مثالی از دنیای ورزش می تواند ما را یاری کند؛ از روزی که بازیکنان تیم های فوتبال استقلال و پیروزی تصمیم به نقل و انتقال به تیم های رقیب گرفتند و سرخ ها آبی و آبی ها سرخ شدند، جذابیت این دو تیم پرطرفدار و نیز هویت بازیکنان آنها در نگاه هواداران، خدشه دار شد. تا حدودی می توان عرصه سیاست را نیز به همین سیاق، مورد بررسی قرار داد. امروز برخی از سیاستمداران، به طور عام و برخی از کاندیداهای نمایندگی مجلس به طور خاص را نه می توان اصولگرا نامید و نه اصلاح طلب و حتی نمی توان آنها را حدوسط این دو طیف به حساب آورد. چرا که برخی از این افراد با تفکرات شترگاوپلنگ خود، همان بی هویتی برخی از بازیکنان فوتبال را به ذهن انسان متبادر می کنند. از سوی دیگر برخی دیگر از کاندیداها که تا کنون عنوان اصولگرا را یدک می کشیده اند، امروز در لیست اصلاح طلبان دیده می شوند. افرادی که رهروان نرخ روزاند و نان خود را با این نرخ می سنجند بسیار بدتر از گروه اول اند و حتی همان تفکرات شترگاو پلنگ را هم ندارند. دوقطبی ای که می توان آن را دوقطبی همیشگی تاریخ انقلاب دانست همانطور که اشاره شد دو قطبی انقلابیون و ناانقلابیون است. این ناانقلابیون را می توان مشتمل بر ضد انقلابی ها، بی تفاوت ها نسبت به انقلاب و نیز آنهایی که اسلام، انقلاب و اندیشه های امام(ره) را درست نفهمیده اند دانست. درست است که همه ناانقلابیون، معارض و معاند با انقلاب نیستند. اما به صورت ناخواسته، در جبهه مقابل انقلاب قرار می گیرند و در پازل دشمن، بازی می کنند. چه بسا برخی از این ناانقلابیون با تصور خدمت به امام (ره) و انقلاب اقداماتی را انجام می دهند اما آنچه در واقعیت اتفاق می افتد، سنگ اندازی در مسیر انقلاب و آرمان های امام(ره) خواهد بود. آنچه در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است، نحوه تشخیص انقلابی ها از ناانقلابی هاست . حتی آن زمانی که انقلاب اسلامی ایران نونهالی بیش نبود و هنوز ریشه ندوانیده بود، بازرگان ها و بنی صدرها به ظاهر پایبند به انقلاب و متعهد به آرمان های امام(ره) بودند و با همین ظاهر آراسته بود که بنی صدر توانست آرای مردم را جلب نماید. با نام امام بود که خیلی ها به کام رسیدند. در مقابل، افرادی هم بودند که خود را از بزرگان و اعاظم می پنداشتند. اما امام(ره) آن ها را ساده لوح خواند و از سیاست برحذر داشت. لذا به نظر می رسد نمی توان اظهارات و یا حتی انتساب هاب افراد به برخی بزرگان را عامل شناخت آنان تلقی کرد. بلکه باید اصول انقلاب را باز شناخت و همگان را بر این مبنا مورد محک قرار داد؛ «إعرف الحق تعرف اهله». رسیدگی به محرومان و مبارزه بی پایان با مستکبران اقتصادی و سیاسی از اصول لایتغیر این انقلاب می باشند. حتی همین پایان ناپذیری مبارزه نیز از اصول امام به حساب می آیدکه:« تا شرک و کفر هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.» هرچه قطار انقلاب، به پیش می رود، دایره ناانقلابی ها محدود تر شده و از طرفی شناخت آن ها سخت تر می گردد. امروز به واسطه بیداری و آگاهی مردم، دیگر کسی به خود اجازه نمی دهد تا دوستی با استکبار را مستقیما ترویج کند و آمریکا را بزک نماید. امروز کسی نمی تواند آمریکا را دشمن نداند. امروز چپ و راست، مشت های خود را گره می کنند و شعار مرگ بر آمریکا سر می دهند . اما دشواری کار آنجایی مشخص می شود که عده ای در پوشش منافع و در پوشش دشمن شمردن آمریکا رابطه با او را جایز می شمارند و چه بسا لازم می دانند. امروز آن کسی که دست دوستی به سوی آمریکا دراز می کند و نیز آن هایی که برای کار او فلسفه بافی می نمایند، خود را حامی اسلام و انقلاب می دانند. امروز دیگر هیچ مسئولی در این کشور نمی تواند در توجیه سیاست های اقتصادی اش این جمله را بر زبان بیاورد که طبیعتا در مسیر پیشرفت، عده ای زیر چرخ های توسعه له خواهند شد. اما هنوز هم هستند کسانی که چنین تفکراتی دارند و برای قشر ضعیف جامعه اهمیتی قائل نیستند. همان هایی که با اموال بیت المال جشن های آن چنانی برگزار می کنند و نیز همان کسانی که که دفاتر تبلیغاتی خود را با کمک بدهکاران بزرگ بانکی برپا می نمایند از بقایای همان تفکر هستند. امروز کسی نمی تواند همچون اول انقلاب، به بهانه محاکمه اعضای خانواده اش توسط نظام بر طبل اختلاف و انتقاد بکوبد. اما این افراد، عصبانیت خود را از محاکمه فرزندانشان در قالبهای دیگر بیان می کنند و به روشهای مختلف نظام را متهم می نمایند. در حالیکه گلایه اصلی آنها از انقلاب، نه ایرادات و اشکالات آن، بلکه عدالت محوری و مقابله آن با رانت خواران و آقازاده هاست. این ها شاخص هایی اند که می توان به واسطه آنها انقلابی ها را از ناانقلابی ها بازشناخت و این امر میسر نخواهد شد جز با مطالعه تاریخ، آشنایی با معارف امام و انقلاب و تبعیت از مقام معظم رهبری . انتخابات 7 اسفند 94 از آن جهت اهمیت مضاعفی پیدا می کند که ناانقلابی ها، با تمام توان، در میدان هستند. هرچند حماقت ضدانقلاب های خارج نشین و موضع گیری صریح آنها در قبال انتخابات مجلس خبرگان تا حدودی صف بندی های انقلابیون و ناانقلابیون را مشخص کرد، اما هنوز هم برای انتخاب یک مجلس انقلابی به دقت بیشتری نیاز است. دقتی که می تواند از ورود نا انقلابی ها به مجلس، جلوگیری کند و آینده روشن تری را رقم بزند. إن شاءالله.
جمعه ، ۷اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: داهی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]