واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مصطفی عزتی:نقد اندیشه های خاتمی (2) - خشونتآقای خاتمی در اجتماع مردم همدان :انقلاب ما انقلاب کلام بود در مقابل سلاح . انقلاب مهربانی بود در مقابل خشونت و انقلاب آزادی ، قانون و لبخند بود .انقلاب ملت ما انقلاب مهربانی و لبخند بود ... خشونت در « هر شکلی » و به « هر صورتی » محکوم است ؛ حتی اگر تحت « عناوین مقدس » و « مورد اعتماد مردم » و تحت پوشش « چهره های برجسته انقلاب » انجام شود محکوم است ... ما طرفدار خشونت نیستیم ... و همان طوری که پیشتر گفتیم « خشونت را با خشونت » پاسخ نمی گوییم.( روزنامه ی صبح امروز ، 6 مرداد 78 )وی در اوج آشوب ها و حوادث تلخ تیر ماه سال 1378 نیز گفت :به خاطر سیاست های دولت و مصالح نظام می کوشیم که با این خشونت ها با خشونت برخورد نشود ... می خواهیم یاد دهیم که با خشونت نیز می توان « بدون خشونت » برخورد کرد !!! ( روزنامه ی خرداد ، 23 تیر 1378 )نقد :خداوند هم دارای صفت رحمت است و هم دارای صفت غضب . هم « ارحم الراحمین » است و هم « أشد المعاقبین » .از 114 سوره ی قرآن ، 113 سوره با « بسم الله الرحمن الرحیم » آغاز می گردد که در آن دو عنوان از صفات رحمت خدا یعنی « رحمان » و « رحیم » آمده است ، اما در کنار معرفی رحمت بی کران الهی ، آیاتی نیز ویژگی خشم و غضب خدا را معرفی می کنند ، از جمله می فرماید :« والله عزیز ذو انتقام » ، « إنا من المجرمین منتقمون » ، « فباؤا بغضب علی غضب و للکافرین عذاب مهین » و ...اگر اروپائیان - به تعبیر خودشان – خدای خود را فقط مهربان و رحیم معرفی می کنند و می گویند : خدای ما خشم و غضب ندارد ؛ خدایی را که در اسلام و قرآن معرفی شده است ، درست معرفی نکرده اند . چنان که آنها می گویند خدایی که ما به آن معتقدیم فقط اهل خشم و غضب نیست ، بلکه هم دارای رحمت است و هم دارای غضب و بی تردید ، رحمت او بر غضب و خشم او برتری و چیرگی دارد ، از این رو فرمود : « کتب علی نفسه الرحمه ... » این معنی در روایات فراوان و متواتری از ناحیه ی شیعه و سنی نقل شده است : یا من سبقت رحمته غضبه ؛ یعنی رحمت خدا غضب او را نفی نمی کند ، بلکه بر آن سبقت دارد و تا آنجا که حکمت و لطف و فضل الهی ایجاب کند ، بندگان مشمول رأفت و رحمت حضرت حق خواهند بود و خشم و غضب الهی ظاهر نمی گردد ؛ مگر در هنگامی که ضرورت باشد ، خداوند عده ای را گرفتار خشم و غضب خود می گرداند ... بنابراین ، خدایی که در قرآن معرفی شده است ، عبوس نیست ، بلکه خدای رحمت و مهربانی است و تنها به هنگام ضرورت و جایی که حکمتش ایجاب کند ، خشم و غضب خویش را بروز می دهد . پس در برابر این سؤال که « آیا اسلام مبتنی بر رحمت و مهربانی است و یا مبتنی بر سخت گیری و خشونت » ، می گوییم : در اسلام اصل رحمت است و بنا بر همین ، رحمت و أفت حاکم می شود ؛ اما در موارد خاصی که قرآن نیز به آنها اشاره دارد ، نباید رحمت و رأفت نشان داد و آنجا باید سخت گیری ، شدت عمل و خشونت نشان داد . خداوند نیز هم دارای صفت رحمت است و هم دارای خشم ، غضب و انتقام .اصلِ اینکه زندگی انسان بر نرمی ، ملاطفت و مهربانی استوار است ، شکی نیست . کلام در این است که گاهی غیر نرمی هم لازم است یا نه ؟ گاهی به جای مهر ، قهر هم لازم است یا نه ؟ گاهی به جای دوستی ، دشمنی لازم است یا نه ؟ گاهی به جای تشویق در تربیت ، تنبیه هم لازم است یا نه ؟ اگر در مقابل مجرمین و متخلفین برخورد جدی و قاطعانه نشود و در حدی که لازم است از زور و خشونت استفاده نشود ، زمینه برای تجدید تخلفات و آشوب ها فراهم خواهد شد . در واقع عدم برخورد خشن در این موارد چراغ سبزی است به متخلفان که : شما بار دیگر هم می توانید این آشوب ها را تکرار کنید !آزادی به طور مطلق ممدوح نیست ، خشونت هم به طور مطلق مذموم نیست . بعضی خشونت ها رواست . در مقابل کسانی که به خشونت متوسل می شوند باید خشونت داشت . در بعضی موارد اسلام احکام بسیار قاطع و خشنی دارد مثل : دست بریدن و ... البته اینها استثنایی است که شاید در عمر یک بار اتفاق بیفتد ، ولی نباید هم گفت که اصلا در اسلام چنین چیزی نداریم . آری ؛ ما بعضی از احکام خشونت آمیز داریم اما حقیقت از دیدگاه ما این است که اینها خشونت مذموم نیست ، بلکه جلوگیری از خشونت های بعدی است .شهید مطهری نیز سال ها پیش در این باره گفته بود :این اشتباهی است بسیار بزرگ ؛ اسلام هم دین شمشیر است و هم دین محبت ؛ هم دین خشونت است و هم دین نرمی . خشونت را در جای خود تجویز می کند و نرمی را در جای خود ، و عظمت و اهمیت اسلام به همین است . اگر اسلام این چنین نمی بود ، یعنی اگر نمی گفت « زور را با زور جواب بدهید ، منطق را با منطق جواب بدهید ، در مورد محبت ، محبت کنید و حتی در جایی در مورد بدی هم محبت کنید » ، آن وقت قبولش نداشتیم . اسلام هرگز نمی گوید اگر یک قلدر به یک طرف صورتت سیلی زد ، آن طرف دیگر را بیاور ، بلکه می گوید « فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم » ، اگر چنین نگفته بود ، در آن نقص بود .( تفسیر سوره ی نور ، صص 57 – 59 )نکته ی آخر :جالب این که سرانجام پس از حدود سه سال تبلیغات یک طرفه ی نفی مطلق خشونت از سوی آقای خاتمی و همفکرانش در جبهه ی دوم خرداد ، آنگاه که خطر به دامنه ی جریان دوم خرداد نزدیک شد ، تمامی بحثهای خوش آب و رنگ و صرفا آکادمیک آقایان رنگ باخت و آقای خاتمی در اظهاراتی پس از ترور حجاریان ، استفاده از خشونت را لازم شمرد و بر آن تأکید کرد !!! آقای خاتمی در سخنان خود در شهر گرگان تصریح کرد :« دینی که برای نفی خشونت آمده است ، در برابر آن نیز می ایستد و اگر لازم باشد برای نفی خشونت ، « با خشونت » نیز رفتار خواهد کرد » !!! ( جمهوری اسلامی ، 17 فروردین 1379 ، ص 2 )
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]