تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831224330




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آيت‌الله علم‌الهدی : ایجاد تشكل‌های حوزوی و پيگيری مطالبات رهبری


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

امام جمعه مشهد و عضو شوراي برنامه‌ريزي حوزه علميه خراسان با تأكيد بر ضرورت وجود تشكل‌هاي اجتماعي در حوزه گفت: تشكل‌هاي حوزوي بايد مطالبات رهبري را به دست بگيرند.آيت‌الله سيد احمد علم‌الهدي، علاوه بر سوابق علمي و آموزشي، سوابق اجرايي قابل توجهي نيز دارد. مسؤوليت كميته انقلاب در تهران، عضو شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز، بنيانگزاري دانشگاه امام صادق(ع)، 22 سال عضويت در هيأت علمي و معاونت آموزشي اين دانشگاه، نمايندگي مردم خراسان در مجلس خبرگان رهبري، امامت جمعه مشهد و عضويت در شوراي برنامه‌ريزي حوزه علميه خراسان، بخشي از اين سوابق است كه وي را به عنوان عالمي صاحب‌نظر در حوزه آموزش و نيز در عرصه برنامه و اجرا مطرح مي نمايد. وقت گرفتن از دفتر آيت‌الله علم‌الهدي قدري مشكل است و به رغم نظرات مبسوطي كه امام حمعه مشهد در باب تحول و بايستگي‌هاي حوزه علميه دارد اما محدوديت زمان سبب مي شود تا برخي سؤالات به فرصتي ديگر موکول گردد ... مشروح گفتگوی آيت‌الله علم‌الهدي با خبرنگاران در خراسان رضوي را تقديم مي‌كنيم: تعريفي كه از تحول مي‌شود خيلي دامنه‌دار است. يك طرف مفهوم ظاهري از تحول در نظر دارد و بعضي هم ساختار حوزه را موضوع تحول مي‌دانند. شما به چه حدودي براي تحول قائل هستيد؟ خود تحول، مفهوم مشخصي دارد؛ وقتي مي‌گوييد اين خانه را بايد عوض كنيد، نقاشي كردن كه خانه عوض كردن نيست! در و پنجره عوض كردن كه جابه‌جايي ساختمان نيست! بايد ساختمان را به‌هم بريزيد و يك ساختمان ديگر بسازيد. تحول هم معناي خود را دارد. اين‌كه بياييم يك برنامه آموزشي را جابه‌جا كنيم، اين تحول نمي‌شود. حوزه علميه يك تحول ساختاري و يك تحول فرهنگي – كه كار خيلي مشكلي است - مي‌خواهد. ساختار حوزه بايد متحول شود؛ جايگاه استاد در حوزه مشخص نيست، يعني ممكن است از فاضل‌ترين افراد در تدريس استفاده نشود، و به جاي او از يك آدم پشت هم‌انداز بي‌سواد استفاده شود. من جايگاه حوزه را در استاد مي‌بينم، يعني استاد با چه ضوابطي استاد حوزه مي‌شود؟ معادلات تدريس در حوزه چيست؟ ما تا اين مسائل را مشخص نكنيم تحول اتفاق نخواهد افتاد. منظور از تحول، تحول ساختاري حوزه است. بايد جايگاه هر فردي دقيقا معلوم باشد، وضعيت طلبگي‌اش روشن باشد.   چه ابعادي از حوزه بايد تغيير كند تا تحول مدنظر رهبري محقق شود؟ سيستم اقتصادي حوزه، سيستم مطلوبي نيست؛ بايد تعريف شود كه حوزه محيط كار است يا محيط تحصيل؟ اگر حوزه محيط كار است افراد بايد استخدام شوند؛ رتبه‌شان، حقوقشان و هزينه‌اي كه دارند مشخص بشود. نه اين‌كه همه يكسان باشند. كار در برابر اجرت است؛ هم كار و هم اجرت بايد در حوزه تعريف شود. چه كاري است، چه مقدار زمان مي‌برد، حجم كار چقدر است، كيفيت كار چطور باشد... و همه اين‌ها بايد تنظيم شود. در مقابلِ كار، دريافتي مشخص باشد. اگر حوزه محل تحصيل است و جاي كار نيست، پس چرا شهريه؟ درس خواندن كه پول گرفتن ندارد! اين بودجه كلاني كه در حوزه به عنوان شهريه تقسيم مي‌شود، بايد در ساختار روحانيت هزينه شود. به طلبه‌اي كه درس مي‌خواند، ابتدا شغل بدهند و بعد حقوق بگيرد. در مقابل كاري كه انجام مي‌دهد حقوق بگيرد، نه در مقابل درسي كه مي‌خواند! اينچنين كه به همه يكسان تعلق بگيرد صحيح نيست! پنجاه هزار تومان بدهيم كم است! صد هزار تومان باز هم كم است! صد و شصت هزار تومان بدهيم باز هم كم است! يك طلبه مي‌نشيند كل زندگي‌اش را حساب مي‌كند كه اجاره‌خانه من چقدر است، خرج خانه‌ من چقدر است. همه‌ي اين‌ها را حساب مي‌كند و بعد مي‌گويد دويست هزار تومان هم كم است، دويست و پنجاه؛ باز مي‌گويد كم است. اين براي حوزه مناسب نيست. شهريه حوزه از صد تا دويست سال پيش به وجود آمده است. شيخ انصاري، سهم امام را گوشه‌اي از مدرسه مي‌ريخت و به طلبه‌ها مي‌گفت هر كدام محتاجيد برويد برداريد. طلبه‌ها شبهه مي‌كردند كه حرام است يا نه! شك مي‌كردند كه بروند بردارند يا نه! پول‌ها مدتي آنجا بود و كسي دست نمي‌زد، ابتدا اين‌گونه بود و شهريه به كسي نمي‌دادند! اگر اين سهم امام و وجوهات شرعي است بايد خرج حوزه و روحانيت شود، خرج تبليغ شود. طلبه بايد كار انجام دهد، نويسندگي كند، منبر برود، تبليغ كند و در مقابل كار حقوق بگيرد. كار تعريف شده و حقوق هم تعريف شده باشد. حال اين حقوق كم است يا زياد، بستگي به ارزش كار دارد؛ همان‌طور كه ديگر اصناف حقوق مي‌گيرند و زندگي‌شان را مي‌گذرانند. ساختار فرهنگي حوزه بايد عوض شود. ما در حوزه يك رسوبات فرهنگي داريم كه دست و پا گير ما شده است و نمي‌گذارد كار كنيم. بعضي افراد در حوزه بت مي‌شوند. حوزه كه جاي بت‌سازي و بت‌پروري نيست! اين احتياج دارد به يك سري تحولات فرهنگي و اجتماعي در حوزه كه تدريجي است و به سرعت هم انجام نمي‌گيرد.   جايگاه مدارس در تحول چيست؟ ابعاد تحول در مدارس چگونه است؟ مسئله مدارس مسئله مهمي است. هر آقايي مي‌رود امام جمعه شهرستاني مي‌شود فورا يك مدرسه تأسيس مي‌كند و بعد هم مي‌رود مديريت حوزه و به رسميت مي‌شناسند! بايد ببينيم اصلا امكان تحصيل طلبه آنجا وجود دارد يا نه؟ اگر بخواهيد يك دانشكده در گوشه‌اي از كشور درست كنيد دولت نمي‌گذارد؛ آموزش عالي يك شوراي گسترش دارد كه مي‌گويد اينجا صلاحيت دارد يا نه؛ استاد داريم يا نه؟ آقاي رئيس جمهور كه آمد مشهد، بعضي‌ها چسبيدند كه يك دانشگاه فني نفت و گاز در سرخس تأسيس كنند. به من هم گفتند كه براي اين كار توصيه كنم؛ من قبول نكردم و گفتم اين كار اصلا حرام است! شما براي دانشگاه فني در سرخس استاد داريد!؟ استاد را مي‌خواهي از كجا بياوري؟ در حوزه علميه هم همين است. در اقصي‌نقاط كشور در هر بخشي يك حوزه علميه درست شده. يك مدرسه ساختند و چند تا طلبه دارند درس مي‌خوانند. اين آقاي امام جمعه كه مدرسه درست كرده، روزي چند تا درس مي‌تواند بگويد؟ در همين مشهد هر جرياني، هر گروهي، هر حزبي هر آقايي مي‌آيد و مدرسه مي‌زند. اصلا انگيزه و مجوز اين مدرسه چيست؟ فقط پول دارد، همين! بعد در مدرسه خط مشي سياسي به وجود مي‌آورد و جريان سياسي راه مي‌اندازد. كسي هم جلوي او را نمي‌گيرد! مدرسه مي‌شود مركز مفاسد سياسي. بايد مدرسه‌ها در يك مكان مجتمع شود؛ در يك پرديس. قديم‌ها همه مدارس اطراف حرم بودند. مسجد گوهرشاد مشهد پرديس حوزه بود، مثل كندوي عسل؛ همه مشغول مباحثه بودند. اما الآن مدارس پراكنده‌اند. حالا اين مدير مدرسه استاد از كجا بياورد؟ چطور برنامه‌ريزي كند؟ چطور تدريس كند؟ همه هزينه و رنج مديريت با خودش است. طلبه‌هايي كه به اين مدرسه مي‌روند از درس مدارس ديگر محرومند و اگر بخواهند استفاده كنند بايد وقت زيادي بگذارند.   براي مديريت تحول، نوع مديريتي كه در حوزه اعمال مي‌شود و مبتني بر ساختارهاي فعلي است چه تغييري بايد داشته باشد؟ بعد فرهنگي تحول، جهشي نيست. ولي مسائل فيزيكي و اقتصادي، تحول ساختاري مي‌خواهد كه بايد انجام بگيرد. مديريت و برنامه‌ريزي بر اين اساس بايد انجام بگيرد. يعني كل برنامه‌ريزي و نوع مديريت بايد عوض شود. الآن مديريت حوزه يك مديريت انفعالي است؛ بايد ببينيم اين‌قدر كه هزينه مي‌كنيم، چقدر مديريت مي‌كنيم؟ ميزان مديريت حوزه با آن بودجه‌اي كه در حوزه هزينه مي‌شود قابل قياس نيست. استادي كه درس مي‌دهد بايد از اينجا تا آنجا را حتما درس بدهد كه امتحان گرفته شود؛ اما مي‌گويند شما از كجا تا كجا مي‌خواهيد درس بدهيد كه ما همان را امتحان بگيريم! يك آقايي آمده در يك گوشه‌اي مدرسه‌اي ساخته، استادش را آورده، طلبه را هم خودش گزينش كرده،‌ حالا مديريت مي‌گويد اين طلبه‌هايت را بياور امتحان دهند تا شهريه بگيرند! براي تصويب مسأله‌اي در شوراي برنامه‌ريزي، مي‌گويند بايد برويم از اساتيد كسب تكليف كنيم! چند نفر طراح جوان و خوش‌فكر نشسته‌اند، فكرهايشان را روي هم ريخته‌اند و به طرحي رسيده‌اند؛ ولي بايد اين طرح را بدهيم به اساتيدي كه 30 سال است فقط درس مي‌دهند و جز درس دادن هم هيچ كاري نكرده‌اند تا تعيين تكليف كنند؛ مشخص است كه طرح را نمي‌تواند ارزيابي كند. اين مديريت، مديريت انفعالي است؛ بايد اين مديريت به مديريت ابتكاري مبدل بشود، همه اينها تحول ساختاري مي‌خواهد.   تحولات و تغييراتي كه در هر مجموعه‌اي رخ مي‌دهد مستلزم يك خواست و مطالبه عمومي است. فكر مي‌كنيد اين خواست عمومي در حوزه علميه شكل گرفته است؟ ضرورت تحول بر اساس مصلحت است نه خواست عموم؛ چون ممكن است مصلحت را تشخيص ندهند...   منظورم اين است كه بدنه حوزه - اساتيد، مديران، فضلا - به اين ضرورت رسيده‌اند كه بايد تغييري صورت بگيرد؟ موقعيت اسلام، امروز با سي سال پيش فرق كرده است. اسلام امروز، اسلام سي سال پيش نيست، يك اسلامي بوده توي چهارديواري مسجد و حسينيه و اين اسلام معادلات بين‌المللي را به هم زده و موقعيت دين را تغيير داده است. اگر روحانيت بخواهد در حوزه به اسلام خدمت كند، اين اسلام آن اسلام نيست. موقعيت امروز اسلام، خدمت خاص خودش را مي‌طلبد. ما بايستي تمام جريان روحانيت را با نظام خدمتي و سرويس‌دهي امروزي به اسلام تنظيم كنيم كه حوزه بخشي از اين نظام است. مثل اينست كه بنده مي‌گويم آقا اين شهر زلزله دارد مي‌آيد شما بگوييد آيا مردم آمادگي دارند؟ اهل اين خانه آمادگي دارند كه از اين خانه بروند بيرون؟ اين خانه دارد روي سرشان خراب مي‌شود! مقام معظم رهبري فرمايششان اين است كه اگر شما دير بجنبيد پشيمان مي‌شويد. ما تابع زمينه و آمادگي حوزه نيستيم؛ ما تابع ضرورت و مصلحت هستيم. مسأله تحول يك ضرورت است.   آيا براي اجرايي شدن تحول نيازي نيست كه اين ضرورت و باور در حوزه به وجود بيايد؟ براي كم شدن مقاومت‌ها... به قول شاعر: «آن‌كه را پدر ادب نكند / گردش روزگار كند ادبش!» اگر اين ضرورت را احساس نكردند، جريانات و حوادث آنقدر بر سر حوزه مي‌آيد كه اين‌ها ادب بشوند تا ضرورت را احساس كنند! ما از اين منظر نبايد وارد بشويم كه ببينيم چقدر ضرورت تحول مورد باور افراد است؛ اين حرف‌ها براي وقتي است كه در يك حالت طبيعي بخواهيم تحول را مديريت كنيم. يك وقت قصد بهتر كردن حوزه را داريم و يك وقت قصد نجات حوزه را داريم. اين تشكيلات يك تشكيلات فرسوده است كه به درد امروز اسلام نمي‌خورد. امروز اسلام چيز ديگري مي‌خواهد، اگر اين تحول را ايجاد نكنيد نيرو تلف مي‌شود. امروز مسيحيت فناتيكي كه در همه دنيا سرخورده است و همه از آن برگشته‌اند مي‌آيد در كانون انقلابي كه آمده اسلام را جهاني كند شروع مي‌كند به تبليغ و پيش هم مي‌برد! حالا بهاييت جاي خودش! همه چيز مملكت را هم كه نمي‌توانيم با پليس و سرنيزه جواب بدهيم. ما الآن در مسائل اسلامي خودمان، در جامعه خودمان كه به خيال خودمان جامعه ديني است، نظام هم كه يك نظام ديني است مانده‌ايم! در اوليات سازندگي فرهنگي مانده‌ايم! در اوليات نهي از منكر مانده‌ايم! در اوليات پيش‌گيري از تهاجم دشمن مانده‌ايم! چرا حوزه جواب نمي‌دهد؟ اين حوزه چقدر مي‌تواند ارزش‌هاي دين را در جامعه امروز ما اجرا كند و چقدر مي‌تواند فرهنگ جامعه را بر مبناي ارزش‌هاي ديني متعالي كند؟ چقدر مي‌تواند در مقابل تهاجم بايستد؟ اين ساختار جواب نمي‌دهد. آمده‌ايم حوزه را منحصر كرده‌ايم در يك جريان فقهي و اصولي كه كاربردش فقط در يك بخش زندگي و جامعه است. مقام معظم رهبري تأكيد زيادي بر درس تفسير در حوزه دارند. مي‌گوييم براي طلبه خارج بياييم تفسير بگذاريم؛ متأسفانه به هيچ‌وجه زير بار نرفتند كه اين تفسير طلاب خارج الزامي شود. گفتند اين‌ها دو تا درس دارند فقه و اصول؛ ما اگر بخواهيم تفسير را اضافه كنيم يا فقه را بايد به هم بزنيم يا اصول را؛ فقه و اصول را هم كه نمي‌توانيم به هم بزنيم؛ پس تفسير را نمي‌توانيم اضافه كنيم! نتيجه اين مي‌شود كه بايد شهريه هدف‌مند و تشويقي برايش بدهند؛ يعني آقا بيا يك پياله آش بخور و پاي درس تفسير بنشين! اين‌طور كه درس نمي‌شود! مي‌گويند نمي‌شود و راست هم مي‌گويند؛ چون ساختار اشكال دارد. طلبه حتما بايد يك فقه و يك اصول بخواند و ديگر هيچ! طلبه را آورده‌ايد تا مرز پايان سطح، سرمايه‌هاي اوليه علمي را در او ايجاد كرده‌ايد، حالا بايد او را ببريد وارد عرصه پژوهش و تحقيقات و فعاليت كنيد كه مثمرثمر باشد براي جامعه. اگر در فقه و اصول وارد شد كه شد؛ ولي اگر يك طلبه‌اي فرضا بخواهد جامعه‌شناسي يا علوم سياسي يا روانشناسي بخواند ديگر شهريه نخواهد داشت! حتي تفسير قرآن را هم قبول ندارند! اين ساختار بايد به هم بخورد، اين ساختار جواب اسلام را امروز نمي‌دهد.   يعني در مديران يا بدنه قديمي حوزه در برابر تحول مقاومت وجود دارد؟ در مديران مقاومت نيست، مديران مي‌خواهند مديريت كنند حوزه را، البته مديريتشان انفعالي است؛ به‌خاطر اينكه ساختار مشكل دارد و البته در بخشي از بدنه هم مقاومت وجود دارد.   ظاهرا بدنه جوان حوزه در فرمايشات حضرت‌عالي به تحول نزديك‌تر هستند؛ چگونه مي‌شود از پتانسيل بدنه جوان حوزه براي تحقق اين تحول استفاده كرد؟ بايد ضرورت تحول را در بدنه حوزه بباورانيم؛ تنها راهش هم بدنه جوان حوزه است، نه بدنه فرسوده حوزه! بدنه فرسوده اصلا نقشي در تحولات حوزه ندارد. در حوزه طلاب جوان نقش دارند. چون تحول را مي‌پذيرد و يا مي‌توان ضرورت را به او تفهيم كرد. تحول را بايد از قشرهاي پايين حوزه شروع كرد و به بالا آمد. شما نمي‌توانيد درس خارج حوزه را به هم بزنيد! بايد از پايين شروع كرد. يعني برنامه‌ريزي منسجمي از پايين بشود؛ يك برنامه تفصيلي. غير از اين فايده‌اي ندارد. يك كار اساسي نخواهد بود. در برنامه‌هاي آموزشي، اول مسئله ادبيات عرب را اصلاح كنيم. در مسئله نظام گزينش استاد، از همان پايين شروع كنيم. بگوييم ما درس اين چند نفر را قبول داريم. مثلا طلبه زماني كه درس سطحش تمام مي‌شود، بايد دوره تفسير قرآن ببيند. اين را محور قرار بدهيم و حول آن برنامه‌ريزي كنيم. در شوراي برنامه‌ريزي تصويب شد كه تفسير موضوعي گفته شود. اما در همين تفسير طلاب خارج گير كرده‌ايم! اين‌ها مشكلاتي است كه بايد از پايين شروع شود و اگر از بالا شروع شود گير خواهيم كرد.   رهبر انقلاب چندين سال است كه بر ضرورت تحول تأكيد مي‌كنند؛ ولي الآن ديگر كار به گلايه رسيده؛ مي‌فرمايند چندين سال است گفته‌ام كتاب‌ها بايد عوض بشود ولي نمي‌شود! اين گلايه‌هايي كه رهبري دارند براي طلاب جوان پيام دارد. البته حوزه يك باشگاه سياسي نيست كه طلاب بخواهند تظاهرات كنند يا طومار امضاء كنند... با اين كارها نمي‌شود، حوزه با اين كارها درست نمي‌شود...   چه بايد بكنند كه اين دغدغه‌شان را بتوانند منتقل كنند و در مسير تحول نقش داشته باشند؟ تنها راهش وجود تشكل در حوزه‌ها است. ما در حوزه بايد تشكل داشته باشيم. البته اين را متأسفانه خيلي از مديران حوزه مشهد و قم قبول ندارند. اما راهش همين است؛ البته ايجاد تشكل‌هاي مثبت نه منفي.   منظورتان تشكل فرهنگي است؟ تشكل اجتماعي. بايستي تشكلي براي اساتيد به وجود بيايد؛ اساتيد جوان حوزه. چون حوزه و دانشگاه كارشان از استاد شروع مي‌شود. دانشجو و طلبه در حوزه بستر عمليات هستند؛ مجري عمليات استاد است. تحول هم بايد از ناحيه اساتيد شروع شود. بدنه جوان حوزه به‌خصوص اساتيد جوان بايد متشكل شوند. اگر اين‌ها متشكل شوند و تشكلي به وجود آورند، خودشان هسته اوليه تحول خواهند شد. آن قشري كه هم تجربه طلبگي و هم تجربه استادي و هم خاصيت جواني دارد، اساتيد جوان حوزه‌اند. بنده اين را پيشنهاد داده‌ام، چرا كه معتقدم اين بخش اساتيد جوان بايد متشكل بشوند و صحبتش را هم كرديم و آقايان هم اقداماتي كرده‌اند. اين تشكل بايد مطالبات رهبري را به دست بگيرد. وقتي كه مطالبات رهبري دست يك تشكل جوان، آن هم از اساتيد باشد كه در حوزه هم نفوذ دارند، راه اجرايي كردن تحول خواهد بود. البته مديريت حوزه وابسته به مقام معظم رهبري است و خودش دنبال تحول است. ايده تحول هست، خودشان هم دنبال تحول و دنبال اجراي منويات رهبري هستند. منتها زمينه، بستر و موقعيت بايد برايشان فراهم شود. اين را هم بگويم كه كار را بايد كرد؛ اين‌كه حرفي را بزنيم يا بنويسيم مشكلي را حل نمي‌كند! اگر عمليات جلو باشد، به دنبالش طرح‌ها هم مي‌آيد؛ حالا ممكن است دچار اشتباه يا خرابكاري شود. اما مي‌ارزد به اين‌كه كار با سرعت انجام بگيرد. اما اگر طرح و حرف جلو باشد، معمولا عمليات عقب مي‌افتد.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن