تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848445561




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت برادرانه از شهید مدافع حرم


واضح آرشیو وب فارسی:فاش نیوز: در مشاوره هایی که به نیروهای مقاومت سوری می داد، برای تعیین گرا، از نرم افزار گوگل ارث کمک می گرفت. روی این برنامه کار کرده بود. می گفت گوگل ارث روی نقشه سوریه و عراق خطا دارد و معتقد بود این خطا عمدی است.  شهید محمودرضا بیضائی، متولد 18 آذر 1360 در شهر تبریز است. او از مربیان بچه های بسیج در پایگاه های درون شهری هم بوده است و بسیاری از بچه های پایگاه که دوره های آموزشی بسیج دانش آموزی و دانشجویی را پیش او گذرانده اند خاطرات جالبی از او دارند. شهید محمودرضا بیضائی با توجه به تحولات میدانی کشور سوریه و هتک حرمت ها به حرم حضرت زینب کبری(س) به دست گروه های تکفیری، برای دفاع از این حرم های شریف و همراهی با یک تیم رسانه ای مستندساز به سوریه رفته بود. بعد از همراهی با تیم مستند ساز، به خاطر تجربه اش در آموزش، مدتی نیز برای انجام عملیات مستشاری در سوریه حضور پیدا کرد. او در روز یکشنبه 29 دی ماه 92 مصادف با ولادت حضرت رسول(ص) براثر انفجار یک تله انفجاری به شهادت رسید. شهید بیضایی با 32 سال سن ساکن اسلامشهر تهران بود و هم اکنون از او یک دختر سه ساله به نام کوثر به یادگار مانده است. احمدرضا بیضائی سه سال از برادر شهیدش بزرگتر است. او در مقطع دکترای حرفه ای رشته دامپزشکی تحصیل کرده و در حال حاضر عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. بیضائی خاطرات فراوانی با برادر شهیدش دارد. نقل برخی خاطرات درباره شهید توسط برادرش در ادامه می آید: تعیین گرای داعش با نرم افزار گوگل ارث/خطای گوگل ارث روی نقشه سوریه و عراق را درآورده بود در مشاوره هایی که به نیروهای مقاومت سوری می داد، برای تعیین گرا، از نرم افزار گوگل ارث کمک می گرفت. روی این برنامه کار کرده بود. می گفت گوگل ارث روی نقشه سوریه و عراق خطا دارد و معتقد بود این خطا عمدی است. گروه های مقاومت نتیجه این خطا را در نشانه گیری دیده بودند. محمودرضا هم نشسته بود مقدار خطا را در آورده بود و بعد از آن، مقدار خطا را دخالت می داد و به نیروهای مقاومت آموزش و مشاوره می داد. وقتی رزمندگان مدافع حرم با خطای محاسبه شده محمودرضا گرا را تعیین کرده و خمپاره می زدند، تمام خمپاره ها به هدف می خوردند. می گفت بحث های تلویزیون در مورد سوریه سطحی است/همه حرف هایش در مورد بیداری اسلامی نسبتی با امام زمان(عج) داشت این اواخر تقریبا همه مطالعه اش در مورد بیداری اسلامی بود. هر کجا هر چه در این مورد پیدا می کرد اعم از روزنامه، کتاب و مطالب بعضی از پایگاه های خبری ـ تحلیلی را می خواند. بیشتر وقت هایی که توی ماشینش از تهران به سمت اسلامشهر می رفتیم، من سر صحبت با او را باز می کردم تا حرف بزند و مثل همیشه، بعد از حرف های معمولی حرف هایمان می رفت سمت حوادث و اتفاقات کشورهای منطقه بخصوص سوریه، عراق، بحرین و یمن. تبریز هم که می آمد، وقتی تنها گیرش می آوردم بحث می کردم با او. بیشتر دوست داشتم بشنوم تا حرف بزنم، چون با این قضیه از نزدیک درگیر بود. اظهار نظرهایش در این مورد مثل تحلیل های ژورنالیستی یا شبیه حرف های کارشناسی برنامه های تلویزیونی نبود. یادم هست که می گفت بحث های تلویزیون در مورد سوریه سطحی است و می گفت واقعیتی که آنجا می گذرد غیر از این حرف هاست. هر چند تحلیل های مطبوعاتی را می خواند و به من هم خواندن تحلیل بعضی ها مثل سعد الله زارعی را توصیه می کرد ولی بیشترین استناد را در مورد بیداری اسلامی به سخنرانی های آقا می کرد و گاهی نظر خودش را هم می گفت. یک چیز خاصی که توی حرف هایش بود، این بود که جهت همه حرف هایی که در مورد بیداری اسلامی می زد بی استثناء نسبتی با امام زمان(عج) و ظهور آن حضرت داشت. یکبار پشت فرمان گفت: «این دست خداست که ظاهر شده و دارد دیکتاتورهایی را که حکومتشان مانع ظهور امام زمان (عج) است یکی یکی از سر راه بر می دارد تا مسیر ظهور آن حضرت باز شود» این را که می گفت انگشت هایش را به حالتی که انگار می خواهد یک چیزی را با ضربه انگشت وسطش شوت کند در آورد و ضربه ای روی فرمان ماشین زد. ظهور امام زمان(عج) و مبارزه مسلمان ها برای حکومت جهانی امام زمان(عج)، عمده ترین حرفی بود که محمودرضا توی بحث هایمان می زد و خیلی تکرارش می کرد. ماجرای دعوت به افطاری افسر ارشد سوری/افطاری که قرار است ته مانده اش نصیب سربازان شود را نمی خورم سرهنگ محمدی جانشین تیپ امام زمان(عج) سپاه عاشورا خاطره ای از محمودرضا تعریف می کرد و می گفت: ماه رمضان بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد سوری ما را به ضیافت افطار دعوت کرد؛ با تعدادی از دوستان از جمله شهید بیضائی به میهمانی رفتیم و خیلی هم تشنه بودیم؛ دو سه دقیقه بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما محمودرضا منصرف شد و گفت: «من برمی گردم»؛ رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آن ها به افطاری برود و من نیز مصر بودم که دلیل برگشتنش را بدانم. شهید بیضائی به من گفت: «شما ماشین را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید، من هم بعد از افطار که برگشتید دلیلش را برایتان می گویم.» بعد از افطار علت انصرافش از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: «اگر خاطرت باشد این افسر قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار دعوت کرده بود؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که ته مانده غذای ما را به سربازانشان داده اند و آن ها نیز از فرط گرسنگی با ولع غذای ته مانده را می خورند! امروز که داشتم وارد سالن می شدم فکر کردم اگر قرار است ته مانده غذای افطاری مرا به این سربازها بدهند، من آن افطار را نمی خورم...»


سه شنبه ، ۴اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فاش نیوز]
[مشاهده در: www.fashnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن