واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: لبخند زندگي به 3 محكوم
«بهنود» با درخواست اولياي دم به اشد مجازات محكوم شد و قرار بود بامداد چهارشنبه به دار آويخته شود...
زندان اوين «تهران» سحرگاه امروز ، شاهد صحنه هاي تلخ و شيرين بود و برخي محكومان ، فرصت زندگي دوباره يافتند.
رئيس شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران اعلام كرد:«بهنود» 18 ساله به دنبال درگيري دسته جمعي شامگاه 27 مرداد 1384 در ونك پارك، پسر 17 ساله اي به نام «احسان» را با كارد كشت.
قاضي «عصمت ا...جابري» ادامه داد: «بهنود» با درخواست اولياي دم به اشد مجازات محكوم شد و قرار بود بامداد چهارشنبه به دار آويخته شود اما به دستور رئيس قوه قضاييه يك ماه ديگر مهلت يافت تا رضايت خانواده داغدار را جلب كند.
وي افزود:دومين محكوم به نام «محمد . ف» نيز كه به جرم آدمكشي به اعدام محكوم شده است ، مانند «بهنود» چشم انتظار گذشت اولياي دم ماند.
سومين محكوم كه قرار بود در «اوين» اعدام شود «داوود – م» نام دارد.او «علي – ن» را قرباني خشم خود كرد و با تشريح جزييات جنايت مدعي شد كه آن پسر با خواهرش رابطه شيطاني داشت و در دفاع از ناموس ، دست به جنايت زد.
«داوود» در دادگاه كيفري استان تهران به مرگ محكوم شد و حكم به تاييد ديوان عالي كشور رسيد اما خانواده قرباني با گذشت از خونخواهي ، زندگي دوباره به او هديه داد.
جاني ديگري كه چهارشنبه پاي چوبه دار رفت «عليرضا» 31 ساله بود.او چهارم مهر 86 به عنوان مهمان به خانه عمه اش در جنوب تهران رفت اما نيمه شب به خاطر دزديدن طلاهاي او پسر عمه اش «روح ا...» را با 9 ضربه كارد كشت.
در آخرين نشست رسيدگي به اين پرونده كه 30 دي 85 در شعبه 71 دادگاه كيفري به رياست قاضي عزيزمحمدي برگزار شد نماينده دادستان با بيان جزييات جنايت ، اعلام كرد: عليرضا همچنين پسر عمويش اسماعيل را كه در قربانگاه متوجه جنايت شده بود با هفت ضربه به شدت زخمي كرد.
نماينده دادستان ادامه داد:با توجه به شكايت اولياي دم، اعتراف صريح مجرم و همچنين شهادت شاهدان براي او تقاضاي اشد مجازات دارم.
سپس پدر و مادر داغدار در جايگاه قرار گرفتند و براي قاتل پسرشان حكم مرگ خواستند. پدر روح ا... گفت: آن شب عليرضا به خانه ما آمد و شام خورد. بعد به قصد سفر به اصفهان خداحافظي كرد و رفت اما نيمه شب دوباره برگشت و بي رحمانه به جان پسرم افتاد.
قاضي عزيزمحمدي از عليرضا كه 11 پيشينه كيفري در پرونده اش دارد خواست به تشريح ماجرا بپردازد.
مجرم توضيح داد: 11 سال معتاد به هرويين بودم و مي خواستم ترك كنم. آن شب قرص خورده بودم و حال طبيعي نداشتم ساعت 2 صبح دوباره به خانه عمه ام برگشتم اما انگيزه ام دزدي نبود.
*قاضي: پس با چه انگيزه اي روح ا... را كه خواب بود كشتي؟
*عليرضا: من حال طبيعي نداشتم و چيزي خاطرم نيست.
قاضي عزيز محمدي، آلت قتاله را نشان و ادامه داد: اين كارد را چرا به همراهت بردي؟
*عليرضا :هميشه آن را در جيبم داشتم. من چيزي از جنايت به ياد ندارم اما مي دانم كه روح ا... بي گناه بود و بايد قصاص شوم تا به آرامش برسم.
در ادامه اين نشست، اسماعيل 22 ساله كه در جريان جنايت، زنده ماند رو به روي پنج قاضي ايستاد:«عليرضا غروب به خانه عمه ام آمد و بعد از شام رفت.
من و روح ا... اما وقتي مي خواستيم بخوابيم عليرضا دوباره برگشت.چون مي دانستم معتاد است به روح ا... گفتم در را باز نكند كه دلش سوخت و به حرفم گوش نكرد.نيمه شب با ضربه كارد كه عليرضا به گردنم زد از خواب پريدم و ديدم بي رحمانه سراغ روح ا... رفت، او را كشت و دوباره به من حمله كرد.جاني، شش ضربه ديگر به من زد و در حالي كه خيال مي كرد مرا هم كشته است فرار كرد.» گزارش ايسكانيوز مي افزايد، شاهد جنايت خانوادگي اضافه كرد:وقتي عليرضا در حال دستبرد به خانه عمه ام بود «روح ا...» بيدار شد و ...
با پايان حرف هاي اسماعيل، رييس شعبه 71 دادگاه كيفري تهران و چهار مستشار وارد شور شدند و حكم مرگ براي عليرضا صادر كردند.قضات شعبه 40 ديوان عالي كشور،حكم را تاييد كردند و امروز در زندان اوين به اجرا درآمد.
پنجمين تبهكار كه نامش در فهرست اعداميان 22 خرداد 86 زندان اوين به چشم مي خورد «فرهاد» نام داشت.افسران گشت اداره آگاهي تهران، شامگاه 19 دي 1384درخيابان نيروي هوايي به ماكسيماي نقره اي كه كنار خيابان متوقف بود مشكوك شدند.
در بازرسي از اين خودرو جنازه مرد 29 ساله اي كه كارت شناسايي داخل جيبش نشان مي داد «مسعود» نام داشت پيدا شد.
بدين ترتيب بازپرس كشيك دادسراي جنايي تهران به خيابان مورد نظر رفت و پس از بررسي هاي لازم، جنازه كه جاي گلوله روي جمجمه آن نمايان بود به پزشكي قانوني فرستاده شد.
پنج ماه بعد مرد 34 ساله اي به نام «فرهاد» به دادسراي محلاتي رفت و از زني كه مدام مزاحمش مي شد و او را آدمكش مي خواند شكايت كرد.
با مطرح شدن اين پرونده، تحقيق هاي پليس وارد مرحله تازه اي شد و فهرست ريز گفت و گوهاي تلفني «فرهاد» كه نشان مي داد چند روز پيش از جنايت با «مسعود» تماس داشت دست او را روكرد.
متهم كه هيچ راهي براي پنهان كردن حقيقت پيش رو نداشت 9 خرداد 85 لب به اعتراف گشود و پرده از جنايت برداشت.
«فرهاد» درباره انگيزه اش گفت: پژوي خودم را به «مسعود» كه صاحب نمايشگاه ماشين بود دادم تا بفروشد.هنگام معامله اما با هم اختلاف پيدا كرديم.آن روز وقتي داخل ماشين، درگيري ما بالا گرفت، كلتي كه همراه داشتم در آوردم و يك گلوله به سر«مسعود» شليك كردم.
در پي اعتراف هاي هفت تيركش و بازسازي صحنه جنايت، پرونده با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري تهران فرستاده شد.
در نشست رسيدگي به اين پرونده كه 30 تير 86 در دادگاه كيفري تهران برگزار شد دلداري (نماينده دادستان) به تشريح كيفرخواست پرداخت ، فرهاد را گناهكار خواند و برايش تقاضاي اشد مجازات كرد.
سپس پدر و مادر داغدار رو به روي قاضي عزيزمحمدي و چهار مستشار ايستادند و براي قاتل پسرشان حكم مرگ خواستند.
نوبت دفاع به «فرهاد» كه رسيد جنايت را گردن نگرفت: «در اين ماجرا هيچ نقشي نداشتم و تحت فشار اعتراف كرده بودم.»
مجرم ادامه داد:هيچ مشكلي با «مسعود» نداشتم. قرار بود ماشينم را بفروشد و آن شب وقتي سراغش رفتم تا پژو را پس بگيرم، شاگرد نمايشگاه گفت كشته شده است.
*قاضي عزيزمحمدي:صحنه جنايت را بازسازي كرده اي؛ در اين باره چه مي گويي؟
*فرهاد:«بازسازي را هم قبول ندارم.»
با پايان حرفهاي مجرم، قاضي عزيزمحمدي و چهار مستشار شعبه 71 وارد شور شدند و با توجه به مدرك هاي موجود،حكم مرگ صادر كردند.حكم به تاييد شعبه 11 ديوان عالي كشور رسيد و امروز به اجرا در آمد.
«علي اكبر» 28 ساله ، قاتل ديگري بود كه در اوين اعدام شد.افسر نگهبان كلانتري 154 چيتگر تهران 16 فروردين 86 در جريان جنايت در يك شركت خصوصي – كيلومتر 14 محور مخصوص كرج – قرار گرفت.سپس بازپرس كشيك جنايي به همراه پليس به قربانگاه رفت،جنازه كاردآجين سيامك 40 ساله كه كارفرماي يك شركت بود به پزشكي قانوني فرستاده شد و تجسس براي افشاي راز آدمكشي در دستور كار قرار گرفت.
در آن ميان «علي اكبر» كه كارگر پيشين «سيامك» بود بر اثر عذاب وجدان با پاي خود به كلانتري رفت و تسليم شد.
وي گفت:در شركت سيامك، كارگري مي كردم و از جانم مايه گذاشتم اما با بي انصافي اخراجم كرد و بهانه اش اين بود كه توان پرداخت حقوق تعيين شده سال جديد را ندارد. زندگي ام در آستانه فروپاشي بود تا اينكه خونم به جوش آمد و با كارد آشپزخانه به سراغش رفتم ودر اتاق انتظار شركت، كمين كردم. وقتي در را باز كرد، به او حمله كردم و به جانش افتادم.
به دنبال اعترافهاي جاني ، پرونده اش با قرار مجرميت و صدور كيفرخواست از سوي شهرياري – نماينده دادستان – به دادگاه كيفري تهران فرستاده شد و علي اكبر در شعبه 71دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي عزيز محمدي پاي ميز محاكمه نشست.
در اين نشست ، پدر قرباني كه اشك مي ريخت براي قاتل پسرش حكم مرگ خواست.سپس علي اكبر گفته هاي پيشينش را تاييد كرد:«مي خواستم با سيامك صحبت كنم اما بي اعتنا به من حرف خودش را مي زد. چند روز مرا سردواند و چون به شدت عصباني شده بودم دست به احمقانه ترين كار ممكن زدم.»
با پايان حرفهاي مجرم ، قاضي عزيز محمدي و چهار مستشار با توجه به درخواست خانواده داغدار، آدمكش را به مرگ محكوم كردند.حكم به تاييد شعبه 33 ديوان عاي كشور رسيد و بامداد چهارشنبه در اوين به اجرا درآمد.
پرونده زندگي آدمكش ديگري به نام «كيارش» امروز در همين زندان بسته شد.او بامداد 23 مرداد 1385 در شعبه 71 دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي عزيزمحمدي ، پاي ميز محاكمه نشست.صفرخاكي ـ نماينده دادستان ـ با بيان كيفرخواست ، توضيح داد:«كيارش ـ ص» 32 ساله 22 آبان 1384 دوستش «محمود ـ ن» كه مهندس صنايع بود را با تزريق مورفين و آمپول هوا كشت.
وي ادامه داد:«همان روز همسر محمود به كلانتري 124 قلهك رفت، از ناپديد شدن شوهر 48 سالهاش خبر داد.اين زن گفت صداي تقليدي مردي را شنيده وحدس ميزند محمود ربوده شده است.»
اين مقام قضايي افزود: «يك روز پس از شروع تحقيق پليس جنازه مردي زير پل يادگار امام پيدا شد و بازپرس كشيك دادسراي جنايي تهران در جريان جنايت قرار گرفت.با انتقال جنازه به پزشكي قانوني مشخص شد محمود با تزريق مورفين و آمپول هوا از پا درآمده است.»
نماينده دادستان اضافه كرد:«بررسي فهرست رايانه اي تلفن همراه قرباني نشان داد عامل جنايت با اين خط به خانه يك ناشناس زنگ زده است. بدين ترتيب كيارش كه از دوستان محمود بود رديابي و دستگير شد. اين متهم طي بازجوييهاي مقدماتي هرگونه دخالت در كشته شدن دوستش را رد كرد اما وقتي با مدركهاي دادگاه پسند روبرو شد و ماموران از جيب او سه قطعه چك محمود را بيرون كشيدند پرده از راز جنايت برداشت.»
صفرخاكي تاكيد كرد:«نظر به اعترافهاي صريح كيارش و با توجه به اينكه پزشكي قانوني علت مرگ محمود را نارسايي تنفسي ناشي از تزريق مورفين و هوا اعلام كرده او از نظر دادسرا مجرم است و برايش خواستار اشد مجازات هستم.»
همسر محمود و سه فرزندش ، نفرهاي بعدي بودند كه در جايگاه اولياي دم قرار گرفتند. همسر قرباني از طرف اميرحسين 6 ساله و دخترش «نيوشا» براي آدمكش تقاضاي حكم مرگ كرد.
نكيسا ـ دختر 18 ساله محمود ـ هم كه گريه امانش را بريده بود و به شدت مي لرزيد به كيارش اشاره و عنوان كرد:«اين مرد با بي رحمي پدرم را كشت و بايد كشته شود.»
رييس شعبه 71 دادگاه كيفري پايتخت ، نوبت را به كيارش داد تا به دفاع از خود بپردازد. اين مرد اما منكر كشتن دوستش شد:«من و محمود مدتها با هم رفيق بوديم و هر كجا او گرفتاري داشت سريع به كمكش ميرفتم آن روز با هم قرار گذاشتيم و داخل ماشين در سعادت آباد سرگرم مصرف مواد مخدر شديم آن موقع بود كه حال محمود به هم خورد من چند بار بعد از مصرف شيشه بيهوش شده بودم و مي دانستم در اين موقع بايد مورفين تزريق كنم بنابراين فقط به خاطر نجات جان محمود مورفيني را كه همراه داشتم به او تزريق كردم؛ اما ديگر كار از كار گذشته بود!» در آن هنگام ، قاضي عزيزمحمدي پرسيد چرا سرنگ را حدود 20 جا از بدن او تزريق كردي؟ كيارش پاسخ داد:«رگش را پيدا نميكردم و بعد از آنكه مطمئن شدم مرده است جنازهاش را كنار يك آمبولانس زير پل صدر گذاشتم و فرار كردم.»
رييس دادگاه سوال كرد: چرا محمود را به بيمارستان نبردي؟ كه پاسخ شنيد: «من در آن شرايط فقط به فكر آبرويم بودم. اگر خانوادههايمان ميفهميدند كه من و محمود شيشه مصرف ميكنيم آبرويمان ميرفت.» كيارش درباره چكهاي مكشوفه از جيبش نيز توضيح داد: «آنها را سه سال قبل از محمود گرفته بودم و ربطي به آن روز نداشت. باز هم مي گويم من و محمود با هم رفيق بوديم و هيچ انگيزهاي براي كشتن او نداشتم.»
با پايان دفاعيه مجرم حكم مرگش صادر شد.اين حكم در شعبه 33 ديوان عالي كشور به تاييد رسيد و بدين ترتيب نفس هاي رفيق كش بريده شد.
هشتمين جاني «محمد» نام داشت كه بر سر اختلاف قديمي دوستش «محمد حسين» را كشت. او در شعبه 1157 دادگاه جنايي وقت به مرگ محكوم شد و شعبه 16 ديوان عالي كشور آن را تاييد كرد.
نهمين محكوم كه امروز در «اوين» پاي چوبه دار رفت «عبدالمجيد» نام داشت .او به جرم آزارهاي شيطاني بازداشت و در شعبه 79 دادگاه كيفري استان تهران به مرگ محكوم شده بود. شعبه 39 ديوان عالي كشور نيز حكم را تاييد كرد.
دهمين و يازدهمين جاني به ترتيب «علي» و «عليرضا» نام داشتند كه به جرم تجاوز به عنف در شعبه 77 دادگاه هاي كيفري تهران به مرگ محكوم شدند.حكمها با تاييد شعبه 33 ديوان عالي كشور به اجرا درآمد.
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]