محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846598685
حجت الاسلام شریف زاده: شاهکار احمدی نژاد برگرداندن تقابل به موضع اصلی خودش است
واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: اگر ما فکر کنیم که جنگ بین ادیان و مذاهب، جنگ بین حق و باطل است، به جای اینکه در برابر استکبار موضع بگیریم در برابر ادیان و مذاهب و مکاتب، موضع می گیریم. این همان چیزی است که استکبار می خواهد تا با این جدال، خود در حاشیه ای امن، منافعش را دنبال کند.به گزارش دولت بهار، حجت الاسلام بهمن شریف زاده، استاد سطوح عالی حوزه علمیه، در گفتگو با میدان 72 ، به تبیین اندیشه ها و اصول تعاملات دکتر محمود احمدی نژاد با جریان های فکری و اندیشه ای پرداخته و عوامل تقابلات اخیر برخی جریان های سیاسی با ایشان را بررسی کرد. احمدی نژاد موافق سرکوب اندیشه ها نیست این استاد حوزه علمیه با اشاره به اینکه آقای احمدی نژاد هیچ وقت به تقابل با اندیشه ها نپرداخته گفت: آقای احمدی نژاد اصلا معتقد به سرکوب اندیشه ها و جریان های فکری نیست. آقای احمدی نژاد بنای خود را بر تقابل با جریان ستم، اجحاف و بی عدالتی گذاشت. متاسفانه توهم و پندار سبب می شود که نزاع با جریان ستم، بی عدالتی و استکبار رو به سمت تقابل با اندیشه ها و افکار جهت بگیرد. وقتی که تقابل از موضع صحیح خودش خارج بشود و در موضع دیگری به نام ساحت اندیشه و افکار شکل بگیرد، ستمگر و مستکبر در حاشیه امن قرار می گیرد. اندیشه ها به نزاع با هم می پردازند بدون آنکه به مقابله با استکبار بپردازند. به جای اینکه جهت مقابله را به سمت استکبار بگیرند، جهت مقابله را به سمت هم می گیرند. ایشان افزود: وقتی تقابل به ساحت اندیشه آورده شود، دعوا و نزاع بین اندیشه ها آغاز می شود. در حالی که اندیشه ها نباید با هم نزاع کنند بلکه باید با یکدیگر تعامل داشته باشند . نه تنها آقای احمدی نژاد که هر متفکر مسلمانی این را باور دارد که انسان « فطرت حقیقت جو » و « عقل حقیقت یاب » دارد. این دو گوهری است که خداوند به هر انسانی عطا کرده است. هر انسانی که روی این کره خاکی زاده می شود با فطرت حق جو زاده می شود. مدارک زیادی نیز بر این معنا در مکتب ما وجود دارد که الان من درصدد آوردن آن مدارک نیستم. علاوه بر اینکه هر انسانی با فطرت حقیقت جو زاده می شود خداوند به انسان گوهری به نام عقل عطا کرده، عقل گوهر حقیقت یاب است. چون این گوهر در اختیار همه انسان هاست و همه بر فطرت حق جویی آفریده شده اند پس با برهان دقیق فلسفی، هر انسانی به سهمی از حقیقت می رسد. یعنی هیچ انسان عاقلی را نداریم که سهمی از حقیقت نداشته باشد. البته سهم همه از حقیقت یکسان نیست و علت این تفاوت هم این است که عقل انسان ها به یک اندازه شکوفا نشده و به فعلیت نرسیده است. وجود اوهام، مانع از شکوفایی کامل عقل می شود و دقیقا برای همین است که باید در ساحت اندیشه به دنبال تعامل بود. عقل انسان، استعداد رشد و تعالی دارد که این رشد، در گرو دست یابی به ابعاد گوناگون حقیقت است. و از آنجا که همه چیز را همگان دانند، پس تعامل با همگان است که مسیر عقل را برای شکوفایی و دسترسی به ابعاد گوناگون حقیقت هموار می سازد. انسان باید به این باور برسد که دیگران هم سهمی از حقیقت دارند شریف زاده مواجهات انسان ها با یکدیگر را به چند دسته تقسیم کرد و گفت: مواجهات انسان ها با یکدیگر، گونه هایی دارد که عبارتند از «تقابل، تفارق، توافق و تعامل». اولین نوع مواجهه، تقابل است. تقابل به این معناست که جریان ها شروع به نزاع، مقابله و سرکوب یکدیگر کنند. این مقابله ها گاهی با شدیدترین شکل انجام می شود و به تجویز قتل و جنایت هم می رسد. مثل آنچه که داعش نسبت به کسانی که با او همفکر نیستند تجویز می کند. از آغاز تقابل را با شدیدترین شکل تجویز می کند. گاهی این تقابل ملایم تر است و به شکل گفت وگوی منطقی هم نشان داده می شود. یعنی می گویند ما اهل گفت وگو هستیم ولی قصدشان از گفت وگو، غلبه بر طرف مقابل است. قصدشان بهره برداری از اندیشه های او نیست. قصدشان این است که بر او غلبه کرده، ساکت و از میدان خارجش کنند. مواجهه دیگر مواجهه تفارق است که می گوید ما اصلا از یکدیگر جدا شویم و با هم ارتباط نداشته باشیم تا با هم به مقابله نپردازیم. همه ی اینها در تاریخ وجود داشته است. تقسیم کشورهای متعددی به شرقی و غربی و شمالی و جنوبی در دوران جنگ سرد از نوع تفارق است. آلمان به شرقی و غربی تقسیم شده و کره به شمالی و جنوبی تقسیم می شود. حالا امکان دارد این تفارق بعد از تقابل باشد. یعنی مدتی را با هم تقابل کنند و وقتی از تقابل به نتیجه دلخواهشان نرسیدند، تصمیم به تفارق بگیرند. ممکن است از اول و پیش از هر تقابلی، تصمیم به تفارق بگیرند. گونه سوم از مواجهات، توافق است. یعنی من از آغاز تو را بپذیرم. توافق خود دوگونه است. یا پذیرش منفعلانه ای که جاذبه های طرف مقابل ما را جذب می کند. خیلی از افرادی که با جاذبه های مدرنیته روبهرو شدند، منفعلانه دست از باورهای خود کشیده و بدون داشتن دلایل معقول جذب مدرنیته شدند. گاهی هم توافق، منفعلانه نیست. بلکه متکی بر اعتقاد به نسبیت حقیقت است. در این نگاه، اصلا حقیقت نسبی است. او به حقیقت رسیده و من هم به حقیقت رسیده ام، ولو در تفاوت و اختلاف جدی باشیم. این استاد حوزه علمیه با تاکید بر اینکه مواجهه صحیح، تعامل است، بیان داشت: من هیچ کدام از سه مواجهه اول را قبول ندارم. من می گویم مواجهه صحیح مواجهه تعامل است. معنی تعامل مشخص است. تعامل یعنی همکاری و عمل دو طرفه. انسان باید به این باور برسد که دیگران، سهمی از حقیقت دارند. وقتی این را باور کرد، می کوشد تا از سهم او بهره مند شود. بدون آنکه بخواهد از باورهای خودش عدول کند. کسی که اهل تعامل است، این گونه نیست که خود را محض و تمام حقیقت، و بقیه انسان ها را باطل بداند. آقای احمدی نژاد اینطور آدمی است. او هیچ وقت به تکفیر و تخطئه افکار نپرداخته چون خودش را تمام حقیقت نمی داند. دکتر باورهایی دارد و پای باورهایش هم می ایستد و از آن ها دفاع می کند ولی طرف مقابل خود را به خاطر باورها و اندیشه هایش تخطئه و تکفیر نمی کند. ایشان نسبت به همه مردم جهان اینطور فکر و عمل می کند. سردبیر سابق روزنامه الوفاق افزود: آنهایی که توهم و پندار در اذهان ایجاد می کنند، نزاع بین حق و باطل و عدالت و ظلم را از جای خود خارج کرده و به ساحت مبارک اندیشه می کشند . همان فطرتی که حق جو و همان عقلی که حقیقت یاب است هر دو در برابر ستم، ستمگری و اجحاف موضع دارند. اندیشمندان می گویند: "قُبح ظلم، ذاتی و عقلی است" زیرا انسان، فطرتا از ستم، متنفر و بیزار است و این تنفر را عقل او به وضوح درک می کند. بر همین اساس می گویم که حقیقت تقابل، بین انسان با ستم و استکبار برقرار است. از سویی هیچ انسانی به خاطر اندیشیدن ستمگر نمی شود. بلکه ستم از وقتی آغاز می شود که بخواهد مانع از اندیشیدن دیگران شو د؛ زیرا اندیشیدن و اراده کردن، حق هر انسانی است. استکبار یک اندیشه نیست. استکبار، تکبر و تفاخر و نفی اندیشه است. ستم نفی حق اندیشیدن است. ستمگر اول حق اندیشیدن را از ستمدیده می گیرد. گویا اصلا آنها نباید فکر کنند. این خوی استکبار است. برخی فکر می کنند ستمگری مبتنی بر یک اندیشه است در حالی که ستمگری توهم است. هیچگاه خداوند عقلی را نیافریده که طراحی ستم کند. طراحی ستم در حقیقت مبتنی بر توهم است. فطرت و عقل در برابر ستم موضع دارند. آقای احمدی نژاد در برابر ستمگری موضع گرفت. ایشان کار بسیار دقیقی انجام داد. درست در نقطه ی مقابل شیطان. شیطان تمام تلاشش این است که بین انسان ها تقابل ایجاد کند. بین انسان ها نزاع ایجاد کند تا انسان ها کوچک بمانند. چرا که غیر خودشان را باور ندارند. اگر شما افکاری غیر از افکار خودتان را صفر بدانید دیگر امکان بهره مندی نخواهید داشت. ما اگر الان بگوییم همه اندیشه ها را در جهان باطل می دانیم عملا خودمان را از اندیشه ها محروم کردیم. شیطان سوگند یاد کرده که انسان ها را از یکدیگر جدا سازد. انسان ها در پیوست با یکدیگر بزرگ شده و به انسان کامل می رسند. در اینجا شیطان باید جای تقابل را عوض کند. به جای تقابل با استکبار که ضد اندیشه است می آید تقابل را غلط تعریف کرده و نیروی انسان ها صرف زدن همدیگر می شود. به جای اینکه این نیرو صرف مقابله با استکبار شود، صرف مبارزه و تقابل با اندیشه دیگر همنوعانش می شود. تقابل باید جای دیگری تعریف شود. تقابل باید تقابل اندیشه ها با استکبار باشد. هیچ فردی نباید خودش را مطلق بداند. آقای احمدی نژاد هم خودش را مطلق نمی داند. متاسفانه این توهم در خیلی از جوامع دینی وجود دارد که چون آنها در یک فضای دینی هستند پس حق مطلق بوده و بقیه همه باطل هستند و چیزی نمی فهمند. انگار با حیوان هیچ فرقی نمی کنند. آقای احمدی نژاد آمد و تقابل را در ساحت حق، ستم، عدالت و ظلم تعریف کرد. هرگز از تقابل با جریان های فکری حرفی نزد. متاسفانه جناح های فکری وقتی مبتلا به این تقابل شدند عملا نسبت به استکبار و اجحاف خنثی شدند. تفرقه بیانداز و حکومت کن، شعار شیطان بزرگ است شریف زاده با اشاره به اینکه اندیشه تنها نیرویی می باشد که می تواند در مقابل شیطان مقابله کند بیان کرد: بدون اندیشه اصلاً مهره ستمگران می شویم ولو مقدس باشیم. ما در تاریخ خیلی داریم که مقدس بودند اما در برابر عدالت ایستادند. خوارج نهروان مقدس ترین آدم ها بودند در حالی که جلوی عدالت ایستادند. خوارج خودشان را حق می دانستند و مابقی را باطل. در برابر امیرالمومنین علیه السلام موضع گرفتند و گفتند یا اینکه که ما می گوییم یا تو کافر هستی. اگر ما تنها خودمان را حق بدانیم همه تکفیر می شوند. تفکر مذهبی داعش و سلفی مسلک همین است. من معتقدم این مساله تنها در جهان اهل سنت نیست و در شیعه و مسیحیت هم وجود دارد. اگر یک تفکر خودش را کل حقیقت بداند و نقطه مقابلش را صفر، چاره ای جز تقابل وجود نخواهد داشت . شما ببینید منشأ جنگ بین مذاهب و بین ادیان کجاست؟ دقیقا می بینید سرنخ در دست استکبار است. رییس جمهور قبل از اوباما از آغاز مجدد جنگ های صلیبی یاد می کند. چه کسی بین ادیان و مذاهب، نزاع درست می کند؟ "تفرقه بینداز و حکومت کن" شعار کدام شیطان بود؟ ما غرب ستیز نیستیم بلکه استکبار ستیزیم این استاد حوزه علمیه گفت: اگر ما فکر کنیم که جنگ بین ادیان و مذاهب، جنگ بین حق و باطل است، به جای اینکه در برابر استکبار موضع بگیریم در برابر ادیان و مذاهب و مکاتب، موضع می گیریم. این همان چیزی است که استکبار می خواهد تا با این جدال، خود در حاشیه ای امن، منافعش را دنبال کند. به نظر من، ما اشتباه استراتژیک دیگری هم داریم. ما غرب را یکپارچه و یکدست به داوری کشیدیم و به ستیز با او پرداختیم. در حالی که در تفکر آقای احمدی نژاد آن چیزی که باید با او ستیز بشود استکبار است نه غرب. یعنی ما غرب ستیز نیستیم، استکبار ستیزیم. در آنچه غرب نامیده می شود (چه جغرافیایی و چه اندیشه ای) اندیشمندانی وجود دارند و ما آنها را ستمگر نمی دانیم. البته من نمی گویم که ستمگر از نام اندیشمندان و دانش و اندیشه آن ها سوء استفاده نکرده است؛ اما این مقتضی تقابل با اندیشمندان نمی شود. آیا ما با دانشمندان علوم تجربی می ستیزیم؟ آیا باید با دانشمندان و متفکران علوم انسانی غرب، بستیزیم؟ هرگز! البته به این نکته توجه کنید که نقادی غیر از سرکوبگری و ستیزه جویی است. نقادی بخشی از تعامل است. وقتی شما با اعتقاد به گزاره ای به تعامل با دیگری می پردازی، از اعتقاد خودت دفاع منطقی می کنی و طبیعی است که این دفاع، مستلزم نقد طرف مقابل شما است. اما وقتی باور داری که طرف مقابلت بهره ای از حقیقت دارد، هرگز به سرکوب او نخواهی پرداخت. بلکه می کوشی با مباحثه، به سهم بیشتری از حقیقت برسی و وقتی برای طرف مقابل خود چنین نقشی را باور کردی، به او احترام می گذاری نه اینکه سرکوبش کنی. ما فکر می کنیم اگر می گوییم مسلمان هستیم، یعنی چقدر از حقیقت اسلام را دریافت کرده ایم؟ آیا امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم؟ اینگونه که نیست. این امیرالمؤمنین علیه السلام است که حق مطلق است و حقیقت با گستره بی نهایتش در وجود بیکران او نمایان می شود. مگر ما چه قدر از حقیقت سهم داریم؟ و متاسفانه من نام خودم را می گذارم اسلام و چون اسلام حق مطلق است پس می پندارم که من، حق مطلق هستم! مگر همه ی برداشت های ما از اسلام درست است؟ مگر خیلی از فرقه ها برداشتشان از اسلام غلط نیست؟ خوارج برداشتشان از اسلام، ضد امیرالمؤمنین علیه السلام است و حضرت بیشترین آسیب را هم از همین خوارج خورده است. چه کسی گفته دیگران را باید باطل محض دانست؟ سردبیر سابق روزنامه الوفاق در ادامه بیان داشت: استکبار دانست چه بکند تا تبدیل به یک غول بزرگ بشود. او آمد تا فضای تقابل اندیشه درست بکند. آمد از اندیشه ی اندیشمندان برای قامت پلید خود، جامه ای دوخت و سپری ساخت و ما هم همین فریب را از او می خوریم و به جنگ اندیشمندان غرب می رویم. اگر به جنگ اندیشمندان برویم شکست خواهیم خورد. ما باید به تعامل و مباحثه با اندیشمندان بنشینیم. نشستی که منطق بر آن حاکم باشد. در این مباحثه ما منطق خودمان را عرضه می کنیم ولی گارد نمی گیریم که نتوانیم چیزی از طرف مقابل را قبول کنیم و با ژست گفتگو کننده طرف مقابل را سرکوب کرده و مثل خودمان کنیم. ما باور داریم همه ی انسان ها بهره ای از حقیقت دارند و به همین دلیل از زاویه آنها به باورهای آن ها نگاه می کنیم تا شاید بتوانیم از بهره ی آنها بهره مند بشویم و آن ها هم از بهره ما بهره مند شوند و در این ائتلاف انسانی، آدم ها هستند که رشد می کنند. وقتی آدم ها به این صورت هم دیگر را باور کردند می دانند جهت تقابل را به سمت چه کسانی بگیرند. متاسفانه همه اندیشه ها در دنیا بر سر هم می کوبند و به خشن ترین شکل ممکن برای هم حکم صادر می کنند. و آنکه سرمایه کار و تلاش مردم را به یغما می ب�'ر�'د و می خورد، در حاشیه ای امن قرار دارد. شریف زاده مطرح کرد: ما خوب فریب شیطان را خوردیم ! جنگ را در ساحت اندیشه تعریف کرده و ما بر سر هم می زنیم و همه ی انرژی ما به هدر می رود. آقای احمدی نژاد وقتی با اندیشه ها و ارباب ادیان صحبت می کند واقعا برای آنها دلنشین است. چرا که می دانند آقای احمدی نژاد نیامده تا آنها را سرکوب کند. آقای احمدی نژاد اصلا با آنها از این مسایل حرف نمی زند و اتفاقا می گوید ما همه یک چیز می خواهیم. شما ببینید ایشان وقتی با سران مسیحیت و یهود آمریکا ملاقات می کند با آنها چه می گوید. ایشان می گوید همه انبیا آمده اند یک حقیقت و یک دین را بگویند. همین یک جمله داد برخی را در اینجا درآورد که یک دین یعنی چه! آن حقیقت، حقیقت مطلق است که هیچ کدام از ما نباید ادعا کنیم که صاحب آن حقیقت هستیم. آن حقیقت نزد انسان کامل است و انسان ها در ائتلاف با یکدیگر می توانند به ساحت انسان کامل نزدیک شوند. اتفاقا حرف آقای احمدی نژاد در گفتمان ظهور همین است که اگر انسان ها به یکدیگر نزدیک بشوند و به یک ائتلاف برسیم، می توانیم شایسته انسان کامل می شویم. چرا که همه عقول به هم نزدیک می شود. شاید برخی بگویند این حرف که همان پلورالیسم است. در حالی که آنچه آن ها به عنوان پلورالیسم معرفی می کنند، نه با آنچه بنده عرض کردم، تناسبی دارد و نه با حقیقت پلورالیسم. اولاً بحث این نیست که ما از باورهای خودمان خارج بشویم. ثانیاً بحث این نیست که ما آنچه در تناقض یا تضاد با باورهای خودمان است را باور کنیم. ثالثاً بنا نداریم که همه را با همه باورهایشان، حقیقت کامل بدانیم. اما با وجود همه این ها چه کسی گفته باید دیگران را باطل محض دانست؟ مگر خدا به دیگران فطرت و عقل نداده؟ یعنی عقل این همه فیلسوف در دنیا تعطیل و تنها عقل فیلسوف های ما کار می کند؟ این حرفها مضحک است. البته مع الاسف برخی این حرفهای مضحک را می زنند. معنای سخن ما این نیست که ما از فلسفه ی اسلامی خودمان دست بکشیم و فلسفه ی غرب را منفعلانه قبول کنیم. این شیوه توافق است. من شیوه تعامل را تجویز می کنم. در این شیوه برای اینکه من بتوانم همکاری کنم و از بهره ی دیگران بهرمند شوم باید باور کنم که هرکسی از حقیقت سهمی دارد. چرا که هرکسی فطرت و عقل دارد. این پلورالیسم با تعبیر اغلب آقایان داخلی نیست. مگر اینکه ما پلورالیسم را غلط تعریف کرده باشیم. ما حتی درباره باورهایی که به ظاهر متناقض یا متضاد با باورهای ما هست نیز تعامل می کنیم؛ چرا که در تعامل، چه بسا می فهمیم که به موجب تفاوت در زاویه نگاه، اصلا تناقض یا تضاد واقعی وجود نداشته و فقط باورهای تناقض نما داشته ایم. جریان اصلاح طلبی و اصولگرایی تقابل را در موضعی اشتباه انجام دادند این استاد حوزه علمیه با بیان اینکه جریان های اصلاح طلبی و اصولگرایی مبانی فکری دارند و بر اساس آن مبانی شکل گرفتند، اظهار داشت: بی شک وقتی به مرامنامه های جناح های سیاسی نگاه می کنید یک تفکر و اندیشه ای دارند. اصلا هر جریانی با یک فکر و اندیشه ای آغاز می شود ولی پندارها و اوهام کاری می کند که مسیر آن اندیشه دچار انحراف شود. آن چیزی که من در جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی می بینم این است که این دو جریان هر دو به خطای استراتژیک مبتلا شده و تقابل را در موضعی اشتباه انجام می دهند. در وضعیت فعلی، اصولگرایی و اصلاح طلبی هر دو نسبت به استکبار خنثی شده و مشغول هم شده اند. همه آنقدر سرگرم هم شدیم که فراموش کردیم چه باید می کردیم. وی با اشاره به فضای انتخاباتی کشور و ارائه لیست ها تصریح کرد: من خودم اصلا لیست جناحی را قبول ندارم. چرا که لیست ها بر اساس جریان های فکری تنظیم می شود. اصلا لیست ها نباید بر اساس افکار تنظیم شود. معیار در انتخاب نباید بر اساس جریان فکری- سیاسی باشد. چرا که کشور به همه افکار نیاز دارد. من فکر می کنم کشور به تکثر نیاز دارد و ما باید به تکثرفکری دامن بزنیم و به اندیشیدن ترغیب کنیم ولو اندیشه ها متفاوت باشد. ما باید معیارمان استکبارستیزی و عدالت طلبی باشد. ما باید ببینیم از بین این داوطلبان چه کسانی خونشان برای رعایت عدالت و حق مردم در برابر اجحاف گران و ستم پیشگان به جوش می آید. حالا می خواهد این فرد اصلاح طلب باشد یا اصولگرا. من آقای احمدی نژاد را اینگونه یافتم. نمی خوام نقل قولی از ایشان بکنم ولی شما می بینید فردی مثل آقای چاوز که مسلمان نیست به دلیل عدالت محوری و استکبارستیزی برای ایشان محبوب می شود. گفتگو و تعامل دیدها را عوض خواهد کرد ایشان با تاکید بر اینکه ما باید خودمان باور کنیم که ممکن است خطاها و نقص های زیادی در فهم شریعت خودمان داشته باشیم افزود: این عقیده همیشه در بین فقهای ما بوده است. دو جریان در فقه اسلامی وجود دارد. یک جریان تصویب است و یک جریان تخطئه. جریان تصویب می گوید هر آنچه که ما به آن می رسیم همان خواست خدا و حقیقت است. جریان تخطئه می گوید ما می کوشیم به حقیقت برسیم چه بسا خطا کنیم و به حقیقت نرسیم اما تلاش خودمان را کرده ایم. حالا شما بروید بررسی کنید که همه ی فقهای شیعه اهل تخطئه هستند. یعنی اعترافی به اندازه 1300 سال عمر فقه، فقهای شیعه دارند که می گویند ما اهل تخطئه هستیم. یعنی ما تلاش می کنیم که به حقیقت برسیم؛ اما چه بسا در این مسیر به لغزش و خطا مبتلا شویم . من می گویم همین باور را به جریان های دینی داخل کشور بگوییم که فقها گفته اند ما اهل تخطئه هستیم. یعنی شما باور کنید که در فهمتان امکان خطا وجود دارد. حالا اگر بخواهیم این خطا برطرف بشود چه باید کرد؟ اگر بخواهیم بگوییم فقط ما می فهمیم که در این خطای خودمان درجا می زنیم. وقتی فضای گفت وگو، بحث و عقلانیت بین انسان ها باز بشود، خطاها برطرف می شود. چه بسا در این گفت وگو دین خودم را بهتر بفهمم. من نمی خواهم خیلی آدرس تاریخی بدهم اما این آدرس را ناچارم که بدهم. جناب صلاح الدین ایوبی که سردار سپاه مسلمانان در جنگ های صلیبی و فاتح کشورهای مسیحی بوده است، بسیار خونریز بوده و خون شیعیان و مسیحیان زیادی را ریخته است. صلاح الدین ایوبی هم دوره عارف بزرگ جهان، محی الدین ابن عربی، است. ابن عربی به صلاح الدین ایوبی نامه می نویسد و وی را تحت تاثیر قرار می دهد. به طوری که صلاح الدین دیدش عوض شده و دست از کشتار برمی دارد. ابن عربی می گوید فکر نکن این مسیحیت آن چیزی است که در ذهن تو نقش بسته است. شاهکار آقای احمدی نژاد برگرداندن تقابل به موضع اصلی خودش است شریف زاده با بیان اینکه در مسیر ظهور، هرچقدر انسان ها عدالت محور تر بشوند قابلیتشان برای پذیرش منجی و انسان کامل بیشتر خواهد شد گفت: چه بسا یکی با نام مسلمان قابلیتی بسیار کم برای پذیرش مهدی (عج) داشته باشد اما کسی با نام مسیحی قابلیتش خیلی بیشتر باشد. ما این را داریم که برخی از مساجد و عالمان در برابر مهدی (عج) می ایستند. این در روایات ما هم هست. حالا برخی خواسته اند توجیه کنند و گفته اند که این عالمان سنی هستند ولی این توجیه درستی نیست. یعنی تمام عالمان شیعه، منجی را همراهی می کنند؟ شما فکر می کنید اگر مهدی (عج) بیاید، چاوز قابلیت پذیرش بیشتری دارد یا ابوبکر بغدادی؟ بدون شک می گوییم چاوز. در حالی که ابوبکر بغدادی یک مسلمان و شهادتین را هم گفته است ولی اگر دستش برسد امام را به قتل می رساند. خوارج که مقدسان دین بودند ستون الهی و حجت خدا را به قتل رساندند. باور به اینکه من خودم چون مسلمانم پس حق مطلق هستم این غرور است و شیطانی می باشد. استاد حوزه علمیه تاکید کرد: فکر می کنم شاهکار آقای احمدی نژاد برگرداندن تقابل به موضع اصلی خودش است. دکتر احمدی نژاد تقابل را به جای اصلی خود که مقابله با ستم و اجحاف باشد برگرداند. اگر شما تقابل را به جای اصلی خودش برگردانید، فریاد شیاطین بلند می شود. این فریاد و هیاهو کار چه کسی است؟ این صدای همین ستمگران است. این فریاد ایجاد تشنج می کند. آقای احمدی نژاد داد ستمگران را در آورد. چه کسانی هنوز داد می زنند؟ امروز در یکی از روزنامه ها که می خواندم نوشته بود آیا هنوز هم باید با آقای احمدی نژاد مقابله کنیم یا دیگر بس است! هنوز بعد از دو سال فریاد می کشند. آقای احمدی نژاد وقتی با هیچ تفکری مخالفت نکرده هیچ تفکری فریادش درنیامده است. البته آن جریانی هایی که مشغول یکدیگر شده و ستمگر را فراموش کرده اند و بازی می خورند ممکن است صدایشان درآمده باشد. آقای احمدی نژاد کی گفت که اصلاح طلبی یا اصولگرایی باید نابود شود؟ وقتی آقای احمدی نژاد قدمی برای سرکوب اصلاح طلب و اصولگرا برنداشته چرا باید این دو جریان یکپارچه بر علیه اش داد بزنند؟ شما یک دلیل منطقی ارائه بدهید. جز این است که جریان ها اسیر توهمی شدند که برایشان ایجاد شده؟ و صدای همان نقشه پردازان از بلندگوی همان جریان ها دربیاید و به سرکوب آقای احمدی نژاد بپردازد؟ اگر تقابل در دنیا به جای خودش برگردانده شود، سخت ترین لطمه ها به ستمگر خواهد خورد. به همین دلیل به شدت احمدی نژاد سرکوب می شود. صهیونیسم می گوید بودن با احمدی نژاد باید تبدیل به ننگ شود. چون حاشیه امن آنها بهم خواهد خورد. در استراتژی شیاطین، احمدی نژاد نباید با سران مسیحیت و یهود صحبت می کرد، این صحبت برای آنها بد شد، گران تمام شد و آن ها را به دردسر انداخت. حرفهای این مرد با سران ادیان برای اربابان قدرت و ثروت دردسر درست می کند. به خاطر همین در دنیا هیاهو می کنند که احمدی نژاد دنیا را ناامن کرده است. در داخل کشور خودمان گفتند وقتی احمدی نژاد بود، امنیت نبود. وقتی احمدی نژاد بود، امنیت چه کسانی بهم خورد؟ حاشیه ی امن چه کسانی ناامن شد؟ در حال حاضر هم باید تنها همین حرکت را ادامه داده و تقابل را در جای خودش تعریف کنیم تا پتانسیل همه جریان ها به سمت ستم جهت بگیرد. بعد از 37 سال از انقلاب فاصله ی طبقاتی بیشتر می شود. تجمل گرایی که مقام معظم رهبری فریادها بر علیه آن زد، عجیب بیشتر شد. ما نمی فهمیم چرا با اینهمه انقلابی گری شیطان رشد می کند و مردم فقیرتر می شوند؟ به خاطر اینکه شیاطین همه افکار و اندیشه ها را به جان هم انداخته و مشغول نزاع با هم کرده است و خودش با امنیت کامل پیش می رود و هر روز فربه تر از روز پیش می شود. مردم هیچ وقت جریانی نشدند شریف زاده در پایان خاطرنشان کرد: البته مردم خیلی فهم بالایی دارند. مردم معمولا دراین 37 سال هیچ وقت جریانی نشدند. خود اصلاح طلبان و اصولگرایان از مردمی که در بخش خاکستری قرار گرفته اند چه گزارشی می دهند؟ خودشان بالاترین آمار را برای قشر خاکستری یعنی قشری که درهیچ جناحی نیست گزارش می دهند. یعنی عمده مردم در هیچ جناحی نیستند. مردم جناحی نمی شوند. جناح که می گویم جناح سرکوبگر را می گویم. مردم پیوسته ناله می کنند که چرا این جریان ها بر سر هم می کوبند و به فکر ما نیستند؟ مردم گفته اند از این نزاع ها و دعواهای جناجی بدمان می آید. این دعوا چه نتیجه و فایده ای دارد؟ آقای احمدی نژاد هم بارها گفتند که من را وارد دعواهای جناحی نکنید. هرچقدر هم می خواهند که پای دکتر را به نزاع بکشند نتوانستند. احمدی نژاد تنها در برابر اجحاف کنندگان، ستمگران و مستکبران گارد گرفت و هیچ گاردی در برابر افکار و اندیشه ها در سراسر جهان ندارد.
دوشنبه ، ۳اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]
-
گوناگون
پربازدیدترینها