واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پروين اعتصامي و فلورانس اسكاولشين
آنگاه كه تاريخ غافلگير ميشود، ميتوان رد پاي حوادثي را در آن ديد كه عامل بنيادين آن نميتواند از محدودة تأثيرگذاري يك شخصيت انساني بركنار شود. از اينجاست كه برخي از شخصيتها، فراتر از تاريخ مينمايند. به همان ميزان كه تاريخ بر شخصيتهاي سياسي ـ اقتصادي تأثير ميگذارد، به همان ميزان و بلكه بيشتر، از شخصيتهاي فرهنگي ـ علمي، تأثير ميپذيرد. آري اگر تأثيراتي كه چهرههاي سياسي ـ اجتماعي بر تاريخ ميگذارند، برآمده از تأثيراتي باشد كه آنها خود از سياست و اجتماع ميگيرند، اين امر ترديدناپذير و حقيقتمند است كه تأثيرهايي كه چهرههاي شاخص عرصههاي فكر و فرهنگ و دانش و هنر بر پيكرة تاريخ ميگذارد، علاوه بر ماندگاري و معنوي بودن، چنين نيست كه از تاريخ به تاريخ باشد، بلكه از آنها به تاريخ است.
به ديگر سخن نوري است كه از مشرق جان انسانها برميآيد و به مغرب تاريخ ميتابد و اين مغرب با اين نور، تا به منزلي ديگر راه ميسپارد تا شخصي ديگر طلوع كند و تاريخ، شخصيتي ديگر بيابد. بيهيچ تكلفي از اين تسلسل ميتوانيم با عنوان يكي از زيباترين پديدهها عرصة فكر و تعالي نام ببريم كه همواره به روحها جويا طيفي از عشقهاي الهامبخش را ارزاني ميدارد. نكتة جالب اين است كه اين پديدة شورانگيز شرق و غرب نميشناسد و شرقي ـ غربي است: سفرهاي كه دست غرب و شرق به يكسان به سوي آن گشوده شده است.
اما جالبتر از اين اشتراك، نقشآفريني مشترك اين دو تمدن در يك پديده از اين دست است. به ديگر سخن، آنگاه كه دستي ازشرق و دستي از غرب از آستين شعر و حقيقت خارج شده، حقيقتي واحد را نقش ميزند، هستي يكي از زيباترين تابلوهاي معرفتي خويش را به عرصة ظهور ميرساند. اين همان «فرهنگ مشترك بشري» يا وحدت معناداري است كه با روحي از جنس هنر و عقلي از مادة فهم و محصولي از مادة ادب و حاصلي از جنس عشق، حركت و شتاب رو به جلوي كاروانيان حقيقتطلب انساني را تضمين ميكند.
بيآنكه بخواهيم دامنة كلام را به حدودي خاص محدود نماييم، اين بهرهمندي دوسويه و اين اتفاق نظرها دور براي ساخت و ارائه حقيقتي واحد اما نزديك را ميتوان از جمله اتفاقات خجستة بشر عصر آگاهي خواند كه رهاوردهاي آن ميتواند فرهنگهاي مختلفي را تحتالشعاع خود قرار دهد و چه ارجمند است تابلوي صميمي نقشي كه قلبهايي متفاوت بر يگانگي حقيقت را آن نقش زدهاند. بيگمان تپندگي روح اين حقيقت با سيلاني خاص و نابودي گريز، ميتواند حكايت يك باروري عظيم و افتخارآميز محسوب شود كه اگر در تاراج زمان و مكان از آن تنها جوانهاي كوچك بر جاي بماند، ميتوان از آن به عنوان حماسهاي بشري از حماسههاي اصيل ياد كرد و در زورق معنا و معنويت والاترين ارج و ارزشها را برايش قايل شد.تعاطي و تعامل زمان محور تمدن، نويدبخش اين حقيقت است كه از اين پس در بالندگي و اوج و تكامل هر انديشه انساني، هم و همت و اهتمام مشتركي را سراغ گرفت كه يكي پس از ديگري از روي عشق و دوستداري به ايفاي نقش پرداخته است. بيگمان اگر حقيقتهاي فكري و هنري از اينكه تنها به بخش و گروه و جاي و جايگاهي منسوب شوند، رهايي يابند، صعودي را تجربه خواهند كرد كه نخستين اثر آن، صعودهاي بعدي و تعاليهاي بزرگ است. اين حقيقت ديگر نميتواند در متن زمان تكرار نشود كه: تا زماني كه داستان انسان، از روح و روان انسانها خارج نشود، در گوشهاي از گوشههاي غيرقابل شمارش زمين متروك و محجور خواهد افتاد، بيآنكه با غايت خويش راه يابد. پس ضرورتي كه از همانديشي انديشههاي بزرگ پرده برميدارد، ضرورتي انكارناپذير بوده، در رديف اصل هنر و ادب و ذوق و حكمت جدي مينمايد.
با اين تمهيد، اينك در برابر حقيقت جانبخش و پرطراوتي ايستادهايم كه: «پروين اعتصامي» و «فلورانس اسكاولشين»، نام دارد. ميان دو بانوي شرقي و غربي به نام پروين از ايران و مشرق زمين و فلورانس از ينگه دنيا و مغرب زمين هماننديهاي فكري ـ معرفتي ارزشمند و شگفتآوري وجود دارد كه آدمي را به بهت و حيرت واميدارد. ترديدي نيست كه اين همانندي، كاملاً تصادفي بوده و طبيعي است، اما چيزي كه هست عمق اتصال در فكر، در انديشه و در جريان فكري است كه در انديشههاي زندگي دوستانه به هم ميرسد و دو بانو را رقمزن و قلمگردان حقيقت واحدي مينمايد كه دستي ازلي آنها را در كنار هم قرار داده است.
تفاوتهاي محيطي و غيرمحيطي موجود در پروين اعتصامي و اسكاولشين، كم نيست. اما پيامي كه از قلب دو انسان بر لب آنها جاري ميشود، نشان از اتفاق نادر و شگفتانگيري دارد كه نميتوان نسبت به آن بياعتنا بود. وقتي از دوگانگيهاي طبيعي و فطري اين دو معلم ميگذريم، در آستانه اشتراكهاي آنها در برابر واژهاي متوقف ميشويم كه «زندگي» نام دارد.
آري، قرن بيستم در نخستين دهههاي خويش از دو معلم بهره ميبرد كه درس هر دو زندگي است. درنگ و تأمل در باورهايي كه از سوي پروين اعتصامي و فلورانس اسكاولشين، در باب زندگي جدي گرفته شده و به زندگي دوستان و زندگي خواهان تعليم ميگردد، نشاندهندة آموزههايي اخلاقي و وجداني است. باور عميق به معنويت، جدي انگاري قوانين هستي، تبعيت از زيبايي، احترام به مظاهر و پديدهها، اخلاق محوري، پيشتازي، اصالت اميد و عدم محدود شدن در انگارههاي تاريك سلسله پيامهايي است كه از دو حنجره خارج ميشود، اما در گوش عصري واحد مينشيند، تا بتوان ادعا كرد: خداوند را در سرزمين عشق و معرفت، فرشتگان متعددي است كه از قدس او پر گرفته و در زمين او بال ميگشايند. پيامي كه پروين در كنار اسكاولشين و اسكاولشين در كنار پروين و هر كدام به زبان خود ـ يكي به نثر و يكي به شعر ـ به دنياي جديد ارزاني ميدارند، پيامي آشنا و مأنوس است:
اگر انسان زندگي را باور نكند، زندگي هرگز انسان را باور نخواهد كرد. بررسي هماننديها و اشتراكهاي موجود در جهانبيني و گفتمانهاي پروين اعتصامي و اسكاولشين از آنرو اهميت دارد كه زندگي اين دو شخصيت نيز داراي شباهتها و اشتراكهايي حيرتانگيز است. هر چند اسكاولشين بيش از پروين اعتصامي زيست، ولي هر دو در زمينه اخلاق و اصالت خانوادگي داراي اشتراكي غيرقابل انكار ميباشند. وقوع طلاق يكي از مقولههاي وحدتبخش اين دو زندگي است.
اما مهمتر از اين، خلاقيت و ابتكاري است كه شعر پروين را به سرودههايي كمنظير و نثر اسكاولشين را به گفتارهايي جادويي بدل كرده است.در گفتارهاي هر دو، گرماي عميقالاهيات و ماوراءطبيعت و اعتقاد عميق به نيروهاي برتر وجود دارد، هرچند آنچه از دين محوري مكتبي در شعرهاي پروين يافت ميشود، منصرف به اسلام است ولي گفتارهاي اسكاولشين، بيشتر عرفان آزاد و معنويت جديد انساني را شامل ميگردد. اما در مجموع ميان تعاليم اسكاولشين و اعتصامي كششهاي عميقي در جهت پيوستن به معنا و معنويت ديده ميشود كه هر كدام در حد خود، در نهايت، تصحيح زندگي و اصلاح باورها را تعقيب ميكند. تأمل در لايه لايه گفتارهاي اين دو شخصيت اثرگذار، مسائل جديدي را در خصوص موفقيت، آرمانها، خواستنها و توانشها هويدا ميكند كه تفصيل آن به زمان خاص خودش موكول است.
كريم فيضي
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 436]