واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: آنچه در ادامه می خوانید روایتی غم انگیز از خداحافظی دختر فوتبالیست از دنیای ورزش است.
به گزارش جام جم ورزشی ، 1- 19 ساله است و استعداد قابل توجهی در فوتبال داشت. تکنیکی و گلزن بود و آرزو داشت روزی بهترین بازیکن ایران شود. گاهی اوقات سقف آرزوهایش را بالاتر می برد و می گفت می خواهد بهترین بازیکن آسیا شود. کمی که بیشتر به رویاهایش فکر می کرد آرزوی حضور در جام ملت های آسیا و جام جهانی را در سر می پروراند هر چند با این دو تای آخری فوتبال بانوان ایران حداقل 20 سال فاصله دارد. اما او با رویاهایش زندگی می کرد. سال گذشته با او و سه بازیکن دیگر تیم ملی گفت و گو کردیم و عکس او و هم تیمی هایش در حالات مختلف در حال انجام حرکات فوتبالی در یکی از روزنامه های ورزشی به چاپ رساندیم البته اینبار اوضاع فرق می کند. او را به جرم رویاهای زیبایش بارها مورد ضرب و جرح قرار داده اند.
2- وقتی فوتبال را به طور حرفه ای آغاز کرد پدرش مخالف سرسخت این موضوع بود. دخترک وقتی دید پدر کوتاه نمی آید به دور از چشمان پدر به محل تمرینات تیمی می رفت که تا همین پارسال در آن بازی می کرد. وقتی پدر متوجه شد او را به باد کتک گرفت. ساعد بالایی دست راست او شکست و دخترک هفته ها خانه نشین شد. اما او سمج تر از این حرف ها بود.پدر در دنیای خودش بود و دختر هم همین طور. پدر سنتی فکر می کرد و دختر اینطور نبود. پدر می خواست دختر مثل بسیاری دیگر از دخترهای شهر کوچک خوانسار سریع ازدواج کند اما دختر به حضور در مسابقات مختلف فوتبالی و تیم ملی فکر می کرد. پدر نرم نشد و دختر نیز به مرحله درماندگی و تسلیم نرسید. عاقبت چیزی که دختر انتظارش را داشت اتفاق افتاد؛ دعوت به تیم ملی فوتبال جوانان.
3- حتی این اتفاق بزرگ هم پدر را راضی نکرد. خودخواه و خودکامه. باز هم خشونت علیه دختر اتفاق افتاد. وقتی دختر به محل تمرینات می رود مربی متوجه ناراحتی او می شود و دختر می زند زیر گریه. مربی کنجکاو می شود و وقتی از شاگردش پرس و جو می کند متوجه این واقعیت می شود که او بارها از پدر خود به بدترین شکل کتک خورده. یک دختر ملی پوش و با استعداد که اتفاقا درسش را هم خوب می خواند به دلیل علایق شخصی اش مورد خشونت فیزیکی واقع شده و حتی دعوت به تیم ملی جوانان هم پدر را مجاب نمی کند. مربی با درخواست دختر نزد پدر دختر می رود و از او می خواهد مانع پیشرفت دخترش نشود اما فایده ای ندارد.
4- دختر از تحقیر و خشونت خسته شده به خصوص اینکه دو برادر بزرگ ترش هم به تازگی پشت پدر ایستاده اند. دخترک که از پا نمی افتاد و سرسختانه و لجوجانه برای رسیدن به آرزوهایش مقاومت می کرد دیگر توانی نداشت. خستگی به مرحله خیلی بالایی که برسد دلزدگی می آورد و دلزدگی در ادامه نفرت به همراه دارد. دختر کم کم کنار کشید. تمرینات را ترک کرد و با بغض به مربی اش گفت دیگر کاری به فوتبال ندارد. اصرارها هم فایده نداشت. تحقیر و خشونت فیزیکی کفش های دخترک با استعداد فوتبال بانوان را آویخت. آنهایی که می گویند باید می ایستاد و مبارزه می کرد باید می دانستند که هر چیزی ظرفیتی دارد. انسان دریای ظرفیت نیست. دختر هم اینطور بود.
5- دختر متولد سال 1375 است. دختر سابقا تکنیکی و گلزن حالا پای سفره عقد می نشنید. داماد متولد سال 1363 است. پدر دختر راضی است. برادران راضی هستند. حتی مادر هم دیگر راضی است. داماد باید از همه راضی تر باشد. اما دختر نه. چه کسی دختری که رویایی تبدیل شدن به بهترین بازیکن زن آسیا را داشت به اینجا کشاند؟ چه کسی باعث آویختن کفش های او شد؟ چه کسی حتی باعث ترک تحصیل او شد؟ دیگر مهم نیست. مهم این است که یکی دیگر از ستاره های فوتبال بانوان خاموش شد. *نام این بازیکن جوان نزد جام بانوان محفوظ است
جمعه 30 بهمن 1394 ساعت 10:36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]