واضح آرشیو وب فارسی:پیام آفتاب: عدم تمایل مان به صحبت کردن راجع به مرگ اغلب نشانه ای از ترس مان تلقی می شود و بنابراین سعی می کنیم همه ی افکار مربوط به آن را سرکوب کنیم. هرچند نشانه های مستقیمِ اندکی برای اثبات این مسئله وجود دارند. بنابراین، میزان "عادی" اضطراب مرگ چه قدر است؟ و چه قدر خودش را نشان می دهد؟اندکی اضطراب برای سلامتی مفید است.اگر مرگ تاکنون یک تابو بود، دیگر آن قدرها هم این گونه نیست. در سال های اخیر، تلاش های زیادی انجام شده است تا مباحث مرگ و مردن را، هم در خانه و هم در فضای عمومی، ترویج دهند؛ برای مثال، "کافه های مرگ"، که برای نخستین بار در ۲۰۰۴ در سوئیس راه اندازی شدند، و به سرعت در سراسر جهان گسترش یافتند و به آدم ها امکان دادند هنگام نوشیدن قهوه و خوردن کیک، در مورد ترس های شان نیز صحبت کنند. این مقاله توسط جاناتان جانگ از دانشگاه کاونتری نوشته شده و اصلِ آن از وب گاه کانوِرسِیشن گرفته شده است. عدم تمایل مان به صحبت کردن راجع به مرگ اغلب نشانه ای از ترس مان تلقی می شود و بنابراین سعی می کنیم همه ی افکار مربوط به آن را سرکوب کنیم. هرچند نشانه های مستقیمِ اندکی برای اثبات این مسئله وجود دارند. بنابراین، میزان "عادی" اضطراب مرگ چه قدر است؟ و چه قدر خودش را نشان می دهد؟ بر اساس نتیجه گیری های مطالعاتی که از طریق پرسش نامه ها انجام شده اند، به نظر می رسد از دست دادن عزیزان مان، ما را بیش تر از مرگِ خودمان ناراحت می کند. چنین مطالعاتی هم چنین نشان می دهند نگرانی مان بیش تر بابتِ فرآیند مردن است – مثلا درد و تنهایی – تا فقط بابتِ تمام شدن زندگی. به طور کلی، وقتی در مورد ترس از مرگ از ما سوال می پرسند، اکثرا آن را انکار می کنیم، و تنها به مقدار اندکی از دلهره و اضطرابِ درون مان اشاره می کنیم. شمار اندکی را هم که به ترس و دلهره ی زیاد از مرگ اعتراف می کنند، از لحاظ روان شناختی غیرعادی می خوانیم – مرگ هراسی – و توصیه می کنیم دنبال درمان خودشان باشند. از طرف دیگر، به دلیل آن که نمی خواهیم این ترس را درون خودمان و مقابل دیگران بپذیریم، اغلب تمایل داریم ترس مان را نسبت به مرگ کتمان کنیم. بر اساس این فرضیه، روان شناسان اجتماعی، به مدت ۳۰ سال در مورد تاثیرات اجتماعی و روان شناختیِ مواجهه با مرگ آزمایش هایی انجام داده اند. طیِ بیش از ۲۰۰ آزمایش، افراد را آموزش دادند تا بتوانند لحظه ی مرگ شان را تصور کنند. چنین مطالعه ای نخستین بار بر روی قضات دادگاه های عمومی ایالات متحده انجام شد، و پس از آن، از آنها خواسته شد تا در یک نمایش فرضی برای شخصی به اتهام روسپی گری قرار وثیقه صادر کنند. به طور میانگین، قاضی هایی که قبلا با مرگ مواجه شده بودند نسبت به کسانی که این اتفاق برای شان نیفتاده بود، وثیقه ی بسیار بیش تری صادر کردند – ۴۵۵ دلار در مقابل ۵۰ دلار. پس از آن، موارد بیش تری از تاثیرات یادآوری مرگ در میان توده ی عموم مردم و در کشورهای مختلف پیدا کردند. فکر کردن راجع به مرگ، علاوه بر آن که ما را در تنبیه دیگران سخت گیرتر می کند، تعصب ملی مان را نیز افزایش می دهد، و باعث می شود نسبت به نژادها، مذاهب و گروه های سِنیِ دیگر، تبعیضِ بیش تری قائل شویم، و البته، منجر به بروز رفتارهای کوته فکرانه نیز می شود. اگر نتایج این مطالعات را کنار هم بگذاریم، به این نکته می رسیم که یادآوریِ مرگ رشته های ارتباطی مان را با گروه هایی که به آنها تعلق داریم، مستحکم تر می کند، و بداندیشی مان را نسبت به کسانی که با ما تفاوت دارند، بیش تر می کند. یادآوری مرگ، به صورت جالبی، بر باورهای مذهبی و سیاسی مان نیز تاثیر می گذارد. از یک سو، دوقطبی مان می کند: به این صورت که آزادی خواهانِ سیاسی، آزادی خواه تر می شوند و محافظه کاران نیز محافظه کارتر. به همین ترتیب، آدم های مذهبی اعتقاد های شان را با هیجان و شدت بیش تری ابراز می کنند، و آدم های غیرمذهبی بیش از پیش مذهب را رد می کنند. از سویی دیگر، این مطالعات نشان می دهند فکر کردن راجع به مرگ، همه ی آدم ها را – اعم از مذهب و غیرمذهبی – احتمالا به شکل ناخودآگاه و به صورت پنهان، به سمتِ باورهای مذهبی می کشاند. و وقتی یادآوری مرگ به اندازه ی کافی نیرومند و نافذ باشد و چنان چه افراد سابقه و تعهدات سیاسی قوی نیز نداشته باشند، آزادی خواهان نیز در کنار محافظه کاران به تدریج جذبِ ایده ها و نامزدهای محافظه کار می شوند. به ادعای برخی پژوهش گران، این مسئله می تواند تغییر روند سیاسیِ ایالات متحده را به سرعت پس از اتفاقات یازدهم سپتامبر توجیه کند. مفهوم اصلی نتایجِ این پژوهش ها چیست؟ ولی حقیقتا چرا چشم اندازِ مرگ باعث می شود سخت گیرتر، محافظه کارتر و مذهبی تر شویم؟ بر اساس بسیاری از نظریه پردازان، یادآوری مرگ وادارمان می کند دنبال جاودانگی بگردیم. بسیاری از مذاهب مفهوم دقیقی از جاودانگی را به آدم ها عرضه می کنند، و این در حالی است که مکاتب غیرمذهبی – مانند جوامع غربی و گروه های قومی – صرفا نمادی از جاودانگی را به آدم ها ارائه می کنند. این گروه ها و سنت های شان بخش قابل توجهی از جمعیت آدم ها را تشکیل می دهند و بنابر اعتقادات شان، بیش تر از افراد غیرمذهبی عمر می کنند. هر قدر نسبت به هنجارهای فرهنگی مان حس تدافعیِ بیش تری داشته باشیم، حس تعلق مان به آن هنجارها بیش تر می شود و نسبت به افرادی که هنجارهای فرهنگی مان را نقض می کنند – مانند روسپی ها – سخت گیرتر می شویم؛ و این سخت گیری از علائم وجود حس تعلق به این هنجارها است. بنابر همین تفسیر، پژوهش گران معتقدند یادآوری مرگ، آرزوی مان را برای مشهور و همین طور بچه دار شدن بیش تر می کند؛ که هر دوی این ها از نمادهای جاودانگی به شمار می روند. به این ترتیب نتیجه می گیریم آدم ها می خواهند از طریق کار و دی ان ای شان همواره جاودان بمانند. وقتی در مورد مرگ از ما سوال پرسیده می شود، به نظر نمی رسد حقیقتا از مرگ بترسیم. و همین طور فکر نمی کنیم یادآوری مرگ تاثیرات گسترده ای بر رفتارهای اجتماعی مان داشته باشد. ولی قدرت های درونی مان محدود هستند. متاسفانه و البته آگاهانه در مورد پیش بینیِ احساسات و رفتارهای مان در آینده بسیار بدبین هستیم، و همین طور در مورد یافتن دلایل این گونه رفتارها و احساسات نیز کوتاهی می کنیم. بنابراین، خواه آگاهانه و یا ناآگاهانه، به نظر می رسد انتقال مفهوم مرگ به سطح ذهن مان مانند باز کردنِ جعبه ی پاندروا است (جعبه پاندورا، به روایت افسانه های یونانی جعبه ای بود با محتوای تمامی بلاها و شوربختی های ناشناخته ی بشریت از جمله کار، بیماری ، مرگ و غیره [وب گاه ویکی پدیا].م). بنابراین، باید چگونه تلاش کنیم تا بتوانیم مرگ و مردن را از طریق صحبت کردن ابهام زدایی کنیم. رسیدن به پاسخی برای این سوال کار دشواری است. از طرفی هم طبق یافته های پژوهش ها، بهبود بخشیدن به تصویر مرگ در ذهن و دنیای اطراف مان باعث می شود سخت گیرتر و متعصب تر شویم. و احتمالا این آثار منفی گریبان گیرمان شوند زیرا هرگز عادت نداشته ایم در مورد مرگ فکر کنیم و صحبت کنیم. در "معرض درمانی"، بیماران را به دقت در معرض منبع اصلیِ اضطراب شان قرار می دهند – جسم، حیوان یا حتی یک خاطره – تا به تدریج از ترس شان کاسته شود. به همین ترتیب، این روشِ جدید با شکستنِ تابو، ما را از لحاظ روان شناختی ایمن سازی می کند، و باعث می شود در رویارویی با مرگ قوی تر شویم. منبع: بازده
چهارشنبه ، ۲۸بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پیام آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]