واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
برجام۲، جایگزینی نامناسب برای شعار سال
با توجه به اشکالات شکلی و محتوایی وارد به قیاس گفتگوهای داخلی با برجام، پیشنهاد میشود بهجای دولت، این گروههای سیاسی باشند که علم گفتگو در دست میگیرند.

3 دلیل برای اینکه مدل برجام، بهترین مدل برای حل و فصل اختلافات داخلی نیست
این روزها رئیسجمهور هرکجا که میرود، درباره ضرورت اجرایی شدن آنچه وی «برجام2» میخواند، سخن میگوید. البته پیش از رئیسجمهور نیز برخی نخبگان سیاسی خواستار شکلگیری گفتوگوهایی ملی برای کاهش سوءتفاهمات سیاسی در داخل کشور و رسیدن به اجماعی میان طیفهای مختلف سیاسی شده بودند. با این حال سوال اینجاست که کدام شباهتها میان چالشهای سیاسی در داخل با آنچه در جریان مذاکرات هستهای میان ایران و شش قدرت جهانی وجود داشت، باعث شده است تا رئیسجمهور گمان ببرد، یک مدل بازی برد – برد در سیاست خارجی میتواند الگویی برای سیاست داخلی باشد؟ بهنظر میرسد اینکه رئیسجمهور در طرح ایده برجام2 تاحدودی تنها مانده و جز چند رسانه همسو با دولت، سایر صاحبنظران دستکم نسبت به تحقق این ایده سکوت کردهاند، ناشی از آن است که هنوز بسترهای لازم برای شکلگیری گفتوگوهای ملی شکل نگرفته و یا اینکه دولت بهعنوان قوه مجریه که خود، برآمده از صفآرایی و وزنکشی انتخاباتی گروههای سیاسی است، مرجع مناسبی برای میزبانی این گفتوگو نیست. برای تحلیل بهتر مقصود حسن روحانی از طرح ایده «برجام2» باید به واکاوی برجام در سه سطح «ساختار»، «بازیگران» و «نتیجه» پرداخت و آن را با گفتوگوهای داخلی که نامش را «برجام2» گذاشتهاند، مقایسه کرد با همه این حدسها و گمانها برای تحلیل بهتر مقصود حسن روحانی از طرح ایده «برجام2» باید به واکاوی برجام در سه سطح «ساختار»، «بازیگران» و «نتیجه» پرداخت و آن را با گفتوگوهای داخلی که نامش را «برجام2» گذاشتهاند، مقایسه کرد. چالشهای مونتاژ داخلی مدل برجام «برجام2» در سادهترین تعریف، مدلی است که به همگرایی گروههای سیاسی داخلی و اجماع نخبگان منتهی میشود. همان هدفی که رهبر انقلاب در شعار سال بر آن تاکید فرمودند و بر همدلی و همزبانی دولت و ملت تاکید کردند. با این وجود به سه دلیل، میتوان گفت که «برجام2»، عنوان جایگزین مناسبی برای این مطالبه همدلی نیست. الف) مقایسه ساختاری برجام1 و 2: در جریان مذاکرات هستهای ایران و 1+5 که به شکلگیری برجام 1 منتهی شد، شش قدرت جهانی در خوشبینانهترین حالت، گمانی بد در رابطه با استفاده کشورمان از انرژی هستهای داشتند (در حالت بدبینانه که اتفاقا به واقعیت نیز نزدیکتر است، این قدرتها با وجود درک واقعیت، نمیخواستند قدرت هستهای ایران را بپذیرند و بهانهجویی میکردند). این قدرت ها با استفاده از اهرم فشار تحریم، کشورمان را در موقعیتی قرار دادند که دچار تنگناهای اقتصادی شد. ساختار ناعادلانه بینالمللی، مانع از آن شد که ایران بتواند حقوق هستهای خود را بهسادگی مطالبه کند و بنابراین میز مذاکره و مکانیزم امتیازگیری و امتیازدهی، بهترین وسیله برای دفاع از حقوق کشورمان شد. در مقایسه با چالشهای داخلی در کشورمان باید گفت که اولا ساختارهای حل و فصل اختلافات در ایران مانند الگوی بینالمللی، ناعادلانه نبوده و قدرت رفع مشکلات را دارند. بنابراین با مراجعه به «قانون» میتوان به حل مسائل مبادرت ورزید و شاید میز مذاکره مانند الگوی مذاکرات هستهای از اهمیت درجه اول برخوردار نباشد. افزون بر این، در داخل کشور، منافع همه گروهها در ذیل منافع ملی تعریف شده و اصولا گروههای سیاسی دچار مرزبندی آشکار منافع نیستند تا براساس آن یک بازی برد-برد (مانند آنچه در سیاست خارجی امکان تحقق دارد) را دنبال کنند. همپوشانی منافع و تقلیل اختلافات در قرائتها نسبت به مکانیزمهای تحقق منافع باعث میشود تا بیش از نیاز به «برجام2» و تکرار مدلهای دیپلماتیک در عرصه داخلی، به یک مدل همگرایانه و همدلی مبتنی بر وحدت بر سر اصول پذیرفته شده مانند «قانون» نیاز داشته باشیم. همپوشانی منافع و تقلیل اختلافات در قرائتها نسبت به مکانیزمهای تحقق منافع باعث میشود تا بیش از نیاز به «برجام2» و تکرار مدلهای دیپلماتیک در عرصه داخلی، به یک مدل همگرایانه و همدلی مبتنی بر وحدت بر سر اصول پذیرفته شده مانند «قانون» نیاز داشته باشیم ب) بازیگران: در سطح بازیگران نیز چنانکه اشاره شد، در مذاکرات هستهای یکسو ایران با توانمندی هستهای قرار داشت و در سوی دیگر قدرتهایی حضور داشتند که به هر دلیلی، نمیتوانستند توسعه کشورمان را نظارهگر باشند. از هر زاویهای که به این مذاکرات بنگریم، شاهد هستیم که یکطرف، دارندگان نهادهای قدرت در عرصه بینالملل (5 عضو 1+5 عضو دائم شورای امنیت و دارندگان حق وتو بودند) حضور داشتند و در سوی دیگر کشوری که تنها مبتنی بر داشتههای داخلی خود بود و حامی بیرونی به معنی برخورداری از نفوذ انحصاری در نهادهای قدرت جهانی نداشت. این ترکیب در عرصه داخلی وجود ندارد و بعید است منظور رئیسجمهور از تکرار برجام2، قرار گرفتن دولت در مقام کشورهای 1+5 و احزاب و گروههای سیاسی در نقش ایران باشد. در چالشهای داخلی، گروههای سیاسی با وزن متفاوت از نظر برخورداری از قدرت، دچار برخی بدگمانیها نسبت به یکدیگر هستند اما اینگونه نیست که یک دسته در جایگاه «خیر» و دیگری در مقام «شر» نشسته و حالا از طریق مبادله امتیازات بخواهند به یکدیگر نزدیک شوند. بازیگران سیاست در داخل کشورمان برخاسته از یک فرهنگ و خاستگاه فکری هستند، هرچند در دل همین همگرایی، چندقطبی وجود دارد، اما بهنظر نمیرسد که شکافهای سیاسی در داخل را بشود با آنچه در جریان مذاکرات وجود داشت، مقایسه کرد. ج) نتیجه برجام: فرجام برجام، هم رضایت دوطرفه و هم نگرانی دوطرفه بود. ماهیت درونی بازیهای مبتنی بر حاصل جمع غیرصفر، چنین است که بهجای آنکه یکطرف راضی و طرف دیگر ناراضی باشد، معمولا رضایت و نارضایتی میان دو طرف تقسیم میشود. بنابراین هم در داخل ایران، میشد رگههایی از شادی و ناراحتی را دید و هم در کشورهای مقابل (بهویژه آمریکا)، دفاع از برجام در عین انتقاد از آن وجود داشت. این درحالیست که ما در ایران بهجای توزیع شادی و نگرانی، نیاز به یک اجماع عقلایی داریم. این اجماع بهمعنی بازی با حاصلجمع صفر یا غیرصفر نیست، بلکه بهمعنی رسیدن به یک گفتمان واحد برای نگریستن به واقعیات سیاسی است. جریانات سیاسی و اقتصادی داخلی ما دارای منافع ناهمپوشان نیستند که بر سر منافع لابی کنند، بلکه در درک واقعیت دچار تفاوت نگاه هستند که این تفاوت از طریق گفتوگو و همدلی قابل تبدیل به یک فرصت برای دستیافتن به نگرشی واحد نسبت به توسعه ایران است. میزبان گفتوگوهای داخلی؛ دولت یا گروههای سیاسی؟ به این ترتیب اگر منظور رئیسجمهور از برجام2، استفاده از متدهای گفتگو و هماندیشی برای رفع سوءتفاهم باشد، باید گفت که این ایده غیرمنطقی نیست و مدتهاست که بزرگان کشور بر رسیدن به وحدت با تکیه بر گفتگوهای دو یا چندجانبه تاکید میکنند. اما اگر منظور از برجام2، مشابهتسازی صحنه مواجهه ایران و 1+5 در داخل است، باید گفت که این نگاه، نسبتی با واقعیتها در داخل کشورمان نداشته و ایران مانند برخی کشورها نیست که دارای معارضانی داخلی یا تجزیهطلبانی غیرقابل مهار هستند. در ایران منافع گروهها در نسبت با منافع ملی تعریف میشود و از این حیث نمیشود فضای سیاسی داخلی را با فضای مذاکرات هستهای منطبق دانست. با توجه به اشکالات شکلی و محتوایی وارد به قیاس گفتگوهای داخلی با برجام، پیشنهاد میشود اولا بهجای دولت، این گروههای سیاسی باشند که علم گفتگو در دست میگیرند و ثانیا رئیسجمهور بهجای اصرار بر استفاده از مدل برجام برای هر نوع اختلاف سیاسی، بر تحقق شعار سال بهمنظور توسعه کشور اصرار ورزد تا از این طریق چالشهای بهوجود آمده بر سر برجام، ناخودآگاه به منازعات داخلی منتقل نشود. نویسنده: مصطفی انتظاری هروی پایگاه رصد انتهای متن

http://fna.ir/KEPPE6

94/11/26 - 00:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]