واضح آرشیو وب فارسی:فارس: لحظاتی با شهدای مفقودالاثر کهنوج/1
شهید منصور اسماعیلی گنجی بزرگ که در قصر شیرین جاماند
شهرستان کهنوج، مأمن بسیاری از غیورمردان بزرگ هشت سال دفاع مقدس است که تاریخ همواره نام و یادشان را به یاد دارد، یکی از این شهدا، شهید منصور اسماعیلی است که پیکر مطهرش همچنان مفقود است.
به گزارش خبرگزاری فارس از کهنوج، شهدا سبکبالان عاشقی بودند که غیورمردانه از زندگی دنیایی خویش گذشتند تا جامعه ایرانی، آرام و رها زندگی کند. دلم را به آسمانها میسپارم، درمیان ابرها پرواز میکنم، همچنان که اشکهایم سرازیر میشوند، به دنبال چهرههای نورانی دنیایی میگردم، چهرههایی که اکنون سالهاست آسمانی شدهاند. اگر سرتا پای وجودم بلرزد از یادآوری نامشان سزاست، چراکه راه بیانتهای شهادت، مردانی بزرگ میطلبد و این غیورمردان برای من مظهر واقعی اخلاص هستند، پس به شکرانه این رشادتها و برای احترام به ساحت مطهرشان، همواره در هر قدم خویش، برای روح بلندشان صلوات میفرستم.
کهنوج مأمن بسیاری از کبوتران در خون غلطیده کهنوج از شهرستانهای استان کرمان است که در جنوب شرقی استان کرمان واقع شده، این شهرستان دارای پنج شهر، پنج بخش، 20 دهستان و 944 آبادی دارای سکنه بوده و فاصله شهر کهنوج تا مرکز استان 350 کیلومتر است. این شهرستان از شمال به شهرستانهای جیرفت و عنبرآباد، از شرق به شهرستان رودبار جنوب و از جنوب به شهرستان منوجان و استان هرمزگان و از غرب به استان هرمزگان محدود است. شهرستان کهنوج، مأمن بسیاری از غیورمردان بزرگ هشت سال دفاع مقدس است که تاریخ همواره نام و یادشان را به یاد دارد، یکی از این شهدا، شهید منصور اسماعیلی است که پیکر مطهرش همچنان مفقود است. بخشی از زندگینامه شهید منصور اسماعیلی شهید منصور اسماعیلی یکم اردیبهشت 1345 در آبادان متولد شد و در شهرستان کهنوج رشد یافت، پدرش مغازهدار بود و مادرش نصرت نام داشت. تا پایان مقطع متوسطه درس خواند و دیپلم انسانی گرفت، همان موقع بود که دشمن بعثی به خاک میهن تجاوز کرده بود، پس بر خود لازم دانست به ندای پیر فرزانه و رهبر کبیر انقلاب لبیک گوید و برای محافطت از خاک این مرز و بوم وارد عمل شود، لذا از طریق گردان ژاندارمری کهنوج به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت.
خاطراتی از شهید/خاطره مصدومیت پدر شهید میگوید: 45 روز به علت شیمیایی شدن در بیمارستان کرمانشاه بستری بود، وقتی منزل آمد، حالش خیلی خوب نبود، خودش تعریف کرد چه اتفاقی افتاده، روزها مینشست و گریه میکرد، میگفت پرستاری داشتم 45 روز در بدترین حالت از من پرستاری کرده است. مادر شهید میگوید: وقتی برگشت اینجا، هرچه نام و نشانی داشت، تنها عکس از جبهه بود، همیشه میگفت امام فرموده، رمز و راز جبهه را نگیرید، من نمیخواهم بعد از مرگ، چیزی از من بماند! خرید نوار فاطمه صغری آخرین باری که میخواست جبهه برود، برادرش قصد مشرف شدن به مشهد را داشت، از وی خواست از مشهد برایش نوار فاطمه صغری بگیرد، میگفت میخواهم در جبهه بخوانم تا بچهها هدایت شوند، برادرش نوار را گرفت، فقط همان نوار همراهش بود. همیشه میگفت: به مادرم از جبهه و جنگ چیزی نگویید تا خدای نکرده ناراحت نشود، هیچوقت دنبال شهید گریه نکنید، نگویید خدا به فلانی شانس داد بچهاش را نگه داشت اما بچه ما رفت و برنگشت، هیچ وقت در مقابل خدا، این حرفها را نزنید. حضور در نماز جمعه در نماز وحدتبخش جمعه حضوری فعال داشت و همیشه شرکت میکرد، اهل ورزش و فوتبال هم بود و فوتبال کار میکرد، طی این دوران دو تا جام و مدال هم برد. به پدرش گفت: ناراحت هیچ چیز نباش و غصه نخور و از برادرش میخواست کمک پدرش باشد، همیشه میگفت: حقوق یک سال کارکرد را جمع کنیم و گاوی بگیریم غذا درست کنیم تا روز عاشورا و 21 رمضان بین مردم انفاق کنیم. جسمی که آسمانی شد دفتر تقویم، شجاعت غیورمردانه شهید منصور اسماعیلی را بهیاد دارد، 31 تیر 1367 در پیکار با متجاوزان ارتش بعثی عراق در قصر شیرین بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و پیکر وی به عنوان گنجی بزرگ در منطقه به جاماند. =============== گزارش از مریمسادات بهادر ===============
94/11/25 - 11:53
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]