تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831444336




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقش تاریخ‌نگاری و تاریخی‌نگری ابن ابی‌الحدید در بازیابی بستر تاریخی متن نهج البلاغه - بخش اول شرح تاریخی به جای شرح و تفسیر کلام امام علیه‌السلام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نقش تاریخ‌نگاری و تاریخی‌نگری ابن ابی‌الحدید در بازیابی بستر تاریخی متن نهج البلاغه - بخش اول
شرح تاریخی به جای شرح و تفسیر کلام امام علیه‌السلام
تأثیرپذیری کلامی و برخوردهای فرقه‌گرایانه را می‌توان مهم‌ترین نقد شرح ابن ابی الحدید دانست که از تعصب اعتقادی و عناد با مذهب شیعه نشئت می‌گیرد.

خبرگزاری فارس: شرح تاریخی به جای شرح و تفسیر کلام امام علیه‌السلام



  چکیده ابن ابی‌الحدید معتزلی، مشهورترین شارح نهج ‌البلاغه و کتاب او از برجسته‌ترین شرح‌های نهج‌البلاغه است. ویژگی مهم این کتاب در فهم صحیح کلام امام است، فهم صحیح نیز در گرو تاریخی‌نگری هر مؤلفه است که وی توجه خود را بدان معطوف ساخته تا کلام امام علی(ع) صحیح تبیین و تفسیر شود. توجه به جغرافیا و فضای سخن، بیان سبب صدور و اهتمام به یافتن تاریخ ایراد کلام امیرمؤمنان(ع) از مهم‌ترین ابزارهایی است که وی بدان نظر داشته تا سخن امام در جایگاه خویش خوش نشیند. ضمن آنکه نقد بر اساس سیاق کلام، نسب اشخاص، منقولات دیگران، اخبار مشهور و روایات تاریخی از جمله ابزارهایی است که ابن ابی‌الحدید توانسته در تاریخی‌نگری به اخبار مختلف به کارگیرد. البته تأثیرپذیری کلامی و برخوردهای فرقه‌گرایانه را می‌توان مهم‌ترین نقد شرح او دانست که از تعصب اعتقادی و عناد با مذهب شیعه نشئت می‌گیرد، چرا که برخی اوقات وی به‌سبب تعصب اعتزالی، تاریخی‌نگری را به کنار نهاده و فهم فرقه‌ای خویش را بر فهم صحیح، مقدم دانسته است. کلیدواژه‌ها: امام علی(ع)، نهج‌البلاغه، ابن ابی‌‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، تاریخ ‌نگاری، تاریخ‌نگری، نقد، تاریخ. مقدمه نهج البلاغه از آن دست آثاری است که از همان عصر تألیف، توجه به شرح آن در میان بزرگان و عالمان ایجاد شد و از همین‌رو بیشترین شرح را به خود اختصاص داده است (طهرانی، بی‌‌تا، ج14، ص 113-114). یکی از این شرح‌ها، شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید معتزلی است (ابن‌خلکان، 1397ق، ج5، ص 392) که از مهم‌ترین و برجسته‌ترین شرح‌های نهج البلاغه به شمار می‌رود. بی‌تردید، شرح ابن ابی‌الحدید به لحاظ جامعیت مطالب و شمول آن در تمامی جنبه‌ها مشهورترین شرح و موسوعه‌ای بی‌نظیر است. شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید در عین حالی‌که بزرگ‌ترین شرح بر نهج البلاغه است، یکی از مهم‌ترین منابع تاریخی نیز شمرده می‌شود.  نویسنده آن در لابه‌لای شرحِ سخنان امام، وقایع و روایاتی تاریخی را نقل کرده که امروزه در مورد برخی از وقایع تنها منبع موجود است (فراتی و رفعت، 1389). صفا خلوصی در مقاله‌ای با عنوان «الکنوز الدفینه فی شرح ابن ابی‌الحدید لنهج‌البلاغه» درباره اهمیت این کتاب در حفظ آثار عربی اسلامی، به‌ویژه تاریخ می‌گوید: «بسیاری از کتاب‌هایی که امروز در شمار میراث مفقود عربی هستند، هنوز عناوین و بخش‌هایی از آن در این کتاب حفظ شده است. شرح ابن ابی‌الحدید بخش‌هایی از کتاب‌هایی را دربردارد که اثری از آن نمانده است و از این جنبه، بیشتر به موزه‌ آثار و نسخ خطی قدیم شباهت دارد» (حسینی خطیب، 1409ق، ج1، ص 234-235). پیش از ورود به بحث، چند نکته یادآوری می‌شود: نکته اول، اینکه هر خبر مهمی که به گوش انسان می‌خورد پس از چندی به تاریخ مبدل می‌شود. به‌عبارت دیگر، اوضاع و احوال وقایع تا زمانی که مربوط به حال است، حادثه روز است و در اخبار و روزنامه ثبت می‌شود، ولی همین که زمانش گذشت و به گذشته تعلق گرفت، متعلق به تاریخ است و تاریخ نامیده می‌شود (حسنی، 1385، ص 3). محققان بعدی برای بررسی همین اخبار تا زمانی که تاریخی‌نگری نکنند، نمی‌توانند کم و کیف یا صحت و سقم خبر را دریابند. تاریخی‌نگری، به‌ویژه در اخبار تاریخی حساس، از نظر شیعه و سنی اهمیت بسیاری دارد.  ابزارهای مهم تاریخی‌نگری در شرح و تفسیر نهج البلاغه یا به‌طور کلی در احادیث یا روایات تاریخی، توجه به جغرافیا و فضای سخن، توجه به سبب صدور حدیث و نیز تاریخ صدور یا ایراد کلام است که همه این مؤلفه‌ها حاکی از کشف مراد گوینده و تبیین کلام‌ اوست و این همان تاریخی‌نگری است. البته مؤلفه مهم در تاریخی‌نگری، نقد و نقدگرایی [البته بدون دخالت دادن نظرات شخصی] است و تا زمانی که محقق، رویکرد نقدی نداشته باشد نمی‌تواند پژوهش خود را پی گیرد و در حقیقت، روش وی نوعی روش صوری و بدون نظر خواهد بود. به‌طورکلی غفلت پژوهشگران حدیثی یا تاریخی، سبب نتایج سوء و در نتیجه، استنباط ناروا در فهم حاصل از خبر می‌شود؛ علاوه بر این، با بهره‌گیری از تاریخی‌نگری است که هر محققی می‌تواند عمق بحث را دریافته و از دخالت‌های متعصبانه دیگر محققانی که در بحث خویش بدان آلوده شده‌اند، دور باشد و خود را کنار کشد. ابن ابی‌الحدید از جمله محققان، نقادان و شارحانی است که از همین طریق دست به شرح نهج البلاغه زده و به همین علت است که شرح وی اهمیت ویژه‌ای در میان عالمان و پژوهشگران دارد. البته دخالت‌های شخصی وی، گاه سبب شده که با بهره‌گیری از تاریخ و اخبار تاریخی و حتی سخن امام علی(ع)، به اثبات آرای کلامی مورد نظرش برسد و سعی کرده سخن امام را با توجیهات و تأویلات ناصواب، به نفع مذهب خویش سوق دهد یا با قیاس و مغالطات ناصحیح، کلام امام را واژگونه تفسیر و در نهایت به سود معتزله حکم کند (ابن ابی‌الحدید، 1378ق، ج1، ص 156-157). نکته دیگر اینکه لزوم آگاهی از مقدماتی چند، همواره شرط ورود علمی به هر مطلب جدیدی از نهج البلاغه است که مهم‌ترین این آگاهی‌ها عبارت‌اند از: اشراف بر منبع و سند، آگاهی از جغرافیای سخن، سبب صدور، تاریخ ایراد کلام، شناخت و تشخیص مخاطبان سخن، موضوع و اهداف خطبه‌ها، نامه‌ها و حکمت‌ها .... در حقیقت، در پرتو آگاهی از این موارد است که می‌توان به تصویری روشن‌تر از سابقه متن، اختلاف‌ها و کاستی‌ها و افزونی‌های متن، فضای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیدایش کلام، سبب و زمان صدور یا ورود آن، مخاطب کلام و ویژگی‌های او و تناسبات کلام با وی، موضوعاتی که سخن دربرگیرنده‌ آن است و نیز اهدافی که متکلم در مقام بیان آن است، دست یافت. همین آگاهی‌هاست که زمینه فهم درست‌تری را از متن فراهم می‌سازد. البته ناگفته نماند که درباره هر متن از نهج البلاغه (خطبه و کلام، وصیت‌نامه و عهدنامه، حکمت و گفتار کوتاه) ممکن است آگاهی لازم در تمام موارد فوق به دست نیاید (دلشاد تهرانی، 1388، ص 45ـ46)، ولی می‌توان گفت که شارح معتزلی از بیشتر این مؤلفه‌ها (مهدوی‌راد و رفعت، 1390) چشم‌پوشی ننموده و در ایجاد فهمی مطلوب و تأثیرگذاری در مخاطب، اولین میدان‌دار این عرصه گسترده بوده، زیرا مخاطب را در فضای کلی القای خطابه امام قرار می‌دهد (موسوی، 1423ق، ص 271). در این پژوهش کوشیده شده که پس از بیان روش تاریخی ابن ابی‌الحدید، از میان آگاهی‌هایی که وی تلاش نموده بدان اهتمام ورزد ـ تا با نگاه به تاریخ سخن امام را مفهوم ساخته و سبب فهم بهتر بستر تاریخی متن نهج ‌شود ـ به سه مؤلفه، یعنی آگاهی از جغرافیای سخن، سبب صدور و تاریخ ایراد کلام با نگاهی تاریخی پرداخته شود. در ادامه پس از ذکر روش تاریخی ابن ابی‌الحدید،1 به شیوه‌های تعامل وی با کلام امام در بازیابی فضا و جغرافیا، سبب و تاریخ صدور اشاره خواهد شد. الف) تاریخ‌نگاری ابن ابی‌الحدید 1. نقل تاریخ به فراخور سخن تاریخی امام(ع) شاید بتوان گفت که مهم‌ترین نکته در روش شرح ابن ابی‌الحدید نگاه ابزاری او به تاریخ است. به‌عبارت دیگر، اگر نگرش تاریخی سبب نشود که به فهم عمیقی از کلام دست یافت، ارائه تفسیر از آن کلام خطاست. همین نوع نگاه نیز سبب شده تا شارح در شرح خود بتواند تفسیرهای متعددی از کلام امام(ع) به‌دست دهد که شارحان پس از او از آن عاجز مانده‌اند. ابن‌ابی‌الحدید همواره مترصد فرصتی است که امام در کلام خود گوشه چشمی به جریانی تاریخی داشته باشد تا قدم به میدان نهاده و متناسب با کلام، عطف توجه دوچندانی به تاریخ و وقایع تاریخی کند. برای مثال، ذیل عبارت «وَ کُلَّمَا نَجَمَ مِنْهُمْ قَرْنٌ قُطِعَ حَتَّى یَکُونَ آخِرُهُمْ لُصُوصاً سَلَّابِین ...» در خطبه 59 که پس از واقعه نهروان از امام صادر شده، شارح ابتدا بیان می‌کند که تولد خوارج در زمان امام نبوده و بعدها سر به این دنیا نهاده‌اند و با توجه به اشاره کوتاه امام، خارجیانی را که بعدها به دزدی و غارت و راهزنی و... روی آوردند، معرفی و سرگذشت آنها را یک به یک توضیح می‌دهد (ابن ابی‌الحدید، 1378ق، ج5، ص 73-77). همچنین کلام 70 که درباره پالودن دامان امام است از وضع کوچک‌ترین کلامی نسبت به خدا و رسول، وی پس از ذکر و رد مطاعنِ معتزلی مشهور، یعنی نظّام صاحبِ کتاب النُّکَت در همین راستا به حوادثی که شبیه به این نقل که مربوط به تکذیب بر خدا و رسول پرداخته، آورده است. مخاطب با قرائت مطالب، کاملاً اراده خطبه را درمی‌یاید. بنابراین، باید گفت که هدف شارح از ارائه تفصیلات تاریخی، این نکته است که با کنار هم قرار دادن تمامی اطلاعات موجود تاریخی به عمق معنای کلام امام(ع) پی برده شود، و این نکته از جهت «فقه الحدیثی» بسیار مهم است. همچنین وی ذیل خطبه‌های 35، 36، 40، 57، 58، 59 و 60 که امام در آنها درباره خوارج بحث کرده، اخبار تاریخی در مورد آنها و وقایع و فجایعی را که به وجود آوردند، ذکر می‌کند. همین‌طور در شرح خطبه‌های 31، 33، 148، 173، 174، 198 و... نیز به تفصیل به نقل روایات تاریخی در مورد جنگ جمل، و طلحه، و زبیر و... می‌پردازد. در مورد اخبار جنگ صفین نیز در شرح خطبه‌های 35، 46، 48، 51، 54، 65، 124 و... بحث کرده است. 2. نقل تاریخ ذیل کلام شریف رضی شارح گاهی به‌واسطه اشاره شریف رضی به حوادث تاریخی، از آنها سخن به میان آورده است. برای مثال، در کلام 51 که سید رضی می‌گوید: «از خطبه هاى آن حضرت است چون سپاهیان معاویه در نبرد صفین شریعه فرات را گرفتند»، ابن ابی‌الحدید ابتدا اخباری را در مورد کسانی که عزت همراه با مرگ را در برابر ذلت همراه با حیات، ترجیح دادند، می‌آورد، سپس به توضیح جنگ دو سپاه در صفین بر سر آب می‌پردازد. این درحالی است که در گفتار امام به منع آب و جنگ بر سر آن و... هیچ اشاره‌ای نشده است (همان، ج 3، ص 245ـ331). همچنین در کلام 73 ذیل عبارت سید رضی که می‌گوید: «وَمِنْ کَلام لَهُ (ع) لَمّا عَزَمُوا عَلى بیْعَه عُثمان» شرحی تاریخی از بیعت با عثمان ارائه می‌کند (همان، ج 6، ص 166ـ168). وی در جایی دیگر نیز پس از اشاره شریف رضی در کلام 139 که می‌فرماید: «از سخنان آن حضرت(ع) هنگام شورا در این خطبه که پس از مرگ عمر براى افراد شورا ایراد شده  است» به شرح تاریخی این واقعه پرداخته است (همان، ج 9، ص 49ـ58). 3. شرح تاریخی به جای شرح و تفسیر تعابیر و کلام امام علیه‌السلام یک. شرح تاریخی در راستای تعابیر امام علیه‌السلام شارح در برخی موارد، فقط شرح تاریخی را پی می‌گیرد؛ بدین شکل که فقط با ذکر سبب صدور یا نقل منقولات دیگران در مورد کلام امام (ع)، سخن را شرح می‌دهد و به شرح تک‌تک الفاظ کلام نمی‌پردازد، مانند خطبه 8 که در بیان کیفیت بیعت زبیر با امام(ع) است و شارح تنها با شرحِ چند لفظِ نه‌چندان مشکل، یکسره سراغ تاریخ رفته، به بیان سبب صدور خطبه می‌پردازد (همان، ج 1، ص 230ـ236). وی با این شیوه که از ویژگی‌های خاص شرح اوست، درصدد است تا بدون اطاله کلام، مخاطب را در جریان چگونگی و چرایی صدور کلام امام(ع) قرار دهد. نمونه چنین مطالبی در خطبه‌های 15و 55 (همان، ج1، ص 269ـ271) و... نیز قابل مشاهده است. دو. بهره‌گیری از مؤیدها و مصداق‌های تاریخی به جای شرح عبارت‌های امام(ع) از دیگر استفاده‌‌های شارح از اخبار تاریخی، آوردن آنها به عنوان مؤیدهایی در راستای تأیید کلام امام(ع) است، نه اینکه مستقیماً به شرح کلام ایشان مربوط باشد. برای نمونه، ذیل عبارت «ظُلْمُ الضَّعِیفِ أَفْحَشُ الظُّلْم»؛ ستم بر ناتوان زشت‌ترین ستم است. در نامه 31، بدون هیچ شرحی مستقیماً مؤیدی تاریخی در فهم بهتر کلام درباره معاویه و یزید ذکر می‌کند (همان، ج 16، ص 100). از جمله مواضعی که از این شیوه بسیار بهره برده شده نامه 31 است. در نامه 53 نیز چنین می‌گوید: «و منها قوله و حبّا لإطراء ناظر المأمون محمد‌بن القاسم النوشجانی المتکلم فجعل یصدق هو یطری هو یستحسن قوله فقال: المأمون یا محمد أراک تنقاد إلى ما تظن أنه یسرن یقبل وجوب الحجه لی علیک و تطرینی بما لست أحب أنا طریبه ...» (همان، ج 17، ص 114). همان‌گونه که مشهود است شارح به‌جای اینکه شرح را از زبان خود پی گیرد، با تمسک به تاریخ کوشیده است کلام را با وقایع تاریخی و بدون هیچ توضیح دیگری شرح دهد. ب) تاریخ‌نگری ابن ابی‌الحدید چنان که پیش‌تر بدان پرداخته شد، کشف مراد گوینده و تبیین کلام از اصول و ضوابطی است که باید در تاریخ‌نگری بدان توجهی دوچندان مبذول داشت و در شرح و تفسیر کلام متن نهج البلاغه این مهم صورت نخواهد پذیرفت، مگر با در نظر گرفتن جغرافیای سخن، سبب صدور و دقت در تاریخ ایراد کلام. 1. توجه به جغرافیای سخن یا فضای صدور فرایند درک و تفسیر متن با زمینه‌های فکری، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی‌ای که نویسنده را در زمان خلق اثر و تکوین متن و گفتار، احاطه کرده و او در آن جغرافیای خاص فرهنگی، اجتماعی و تاریخی به خلق اثر پرداخته، در ارتباط است. این مطلب در جای خود یک اصل عقلایی در گفتمان متعارف بشری است که باید برای تحلیل، تفسیر و معناشناسی متن و نوشتار یا گفتار یک ‌اندیشمند، به فضای کلی و آهنگ سخن وی توجه کرد و با در نظر گرفتن آن جهت‌گیری محوری، از میان معانی نهفته و محتمل در کلام، احراز کرد و در پرتو تناسب سیاق کلام، مراد وی را بازشناسی نمود. روایات صادرشده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) از ‌این قاعده مستثنا نیست؛ فهم درست و صحیح آن سخنان گهربار به شناخت و معرفت تاریخ صدور آن روایات وابسته است (مهریزی، 1374).  منظور از فضای صدور یا جغرافیای سخن، بررسی وجوه کلام معصوم(ع) در فضایی است که کلام در آن منعقد شده است. می‌توان ادعا کرد که بدون درک فضا و جغرافیای سخن، نمی‌توان به مقصود کلام امام(ع) دست یافت. شناخت فضای صدور از جمله فوایدی است که ابن‌ ابی‌الحدید سعی کرده در بازیابی نقل‌های دیگر کلام امام ـ که سید رضی حذف کرده است ـ به آن رسیده و از آن بهره ببرد. جایگاه این گزاره در برخی موارد به اندازه‌ای کلیدی است که بدون بازیابی و کشف آن، ارتباط سخن با فصل و موضوع مطرح‌شده‌ درباره آن، سخت و دور جلوه می‌نماید. این فضا را از شواهد داخلی کلام هم می‌توان برداشت کرد؛ یعنی با توجه به نقل‌های مشابه یا متون کامل‌تر و نیز مقدمه و مؤخره‌ هر کلام، می‌توان تا حد زیادی به مقاصد سخن و درک بهتر مقصود امام(ع) نزدیک شد. ابن ابی‌الحدید بسیار به این مطلب توجه داشته است. برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره نمود: وی در شرح خطبه 22 به گفتار راوندی که بر این‌باور است این خطبه در فضای جنگ صفین ایراد شده، خدشه کرده و می‌آورد: «این خطبه ـ چنان‌که قطب راوندى پنداشته است ـ از خطبه هاى ایرادشده در جنگ صفین نیست، بلکه از خطبه هاى جنگ جمل است و ابومخنف ـ که خدایش رحمت کند ـ بسیارى از آن را نقل کرده است» (ابن ابی‌الحدید، 1378ق، ج1، ص 305). وی در ادامه به نقل از کتاب ابومخنف، مخاطب را در شناخت بیشتر جغرافیای خطبه قرار می‌دهد تا هم توهم مخاطب از گفته راوندی رفع شود و نیز مخاطب در جغرافیای کلام قرار گرفته، محتوا را بهتر دریابد. ابن ابى‌الحدید در شرح خطبه212 با استناد به روایتى از حذیفه‌بن یمان گزارشى از جنگ جمل صغرا از پیامبر(ص) آورده است. پس از نقل خبر مى گوید: «این از اخبار ملاحم پیامبر(ص) است. تمام نکته در اینجاست که چگونه خبرى که یک گزارش عادى مى نماید، در اخبار ملاحم درج مى شود». ابن ابى الحدید به زمان در گذشت حذیفه‌بن یمان توجه کرده و می‌گوید: «زمان وفات حذیفه، مقارن زمان کشته شدن عثمان است و حذیفه پیش از آنکه تمامى مردم با امام على(ع) بیعت کنند از دنیا رفت. در نتیجه او دوران حکومت امام على(ع) و جنگ جمل را ندیده بود و لذا این روایت، اخبار از غیب است» (همان، ج11، ص 121ـ122). ابن ابی‌الحدید با این گفته، مخاطب را در فضای کلام قرار داده و بسیاری از مفاهیم کلام را بر اساس این فضای ادعایی شرح نموده و برای مخاطب قابل پذیرش جلوه می‌دهد. وی در جایی دیگر، ضمن خطبه 179 آورده است «امام(ع) این خطبه را در آغاز خلافت خود و پس از کشته شدن عثمان ایراد فرموده است. بخشى از این خطبه را در مباحث گذشته آوردیم و امورى را که موجب شد روز شورا عثمان را به خلافت برگزینند و از على(ع) عدول کنند، بازگو کردیم» (همان، ج10، ص 161). همچنین در شرح خطبه 29 می‌نویسد: «این خطبه را امیرالمؤمنین(ع) هنگام غارت ضحاک‌بن قیس ایراد فرموده است و ما اینک آن را بیان مى کنیم ...» (همان، ج2، ص 113). بدیهی است که وی با پی‌گرفتن جریان غارت ضحاک توانسته مخاطب را در فضای کلام قرار داده و بسیاری از مفاهیم خطبه را بر اساس شرایط قابل پذیرش جلوه دهد. ناگفته نماند که کاربست این شیوه، بیشتر در شرح خطبه‌های نهج‌البلاغه به چشم می‌خورد و در شرح نامه‌ها و حکمت‌ها چنین گزاره‌ای به ندرت دیده می‌شود (همان، ج1، ص 269؛ ج2، ص 301). 2. بیان سبب صدور2 همان‌گونه که آشنایی با شأن نزول آیات شریف قرآن، ما را در فهم درست مقصود آیه یاری می‌دهد، یافتن سبب ورود حدیث نیز ما را به مقصود گوینده حدیث رهنمون می‌سازد. سبب ورود حدیث، یعنی زمینه‌ای که موجب شده است تا معصوم سخن گوید و حکمی را بیان و مسئله‌ای را طرح یا رد و انکار کند و یا حتی کاری انجام دهد، و آن اعم از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و شامل حالت‌های راوی و پرسش‌های آشکار و نهان مخاطب و دیگر قرینه‌هاست (مسعودی، 1384، ص 128ـ150). به عبارت دیگر، سبب ورود حدیث، بیانگر علل و زمینه‌هایی است که باعث صدور قول یا فعل و یا تقریر از ناحیه معصوم(ع) می‌شود (سلیمانی، 1383).  تفاوت فضای صدور با سبب صدور را می‌توان در این نکته دانست که در سبب صدور به بیان علت سخن امام و پاسخ به چرایی جاری شدن کلام از سوی معصوم دقت می‌شود، اما در فضای صدور یا جغرافیای سخن بیشتر به فضای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... که گفتار معصوم در آن شکل یافته است، توجه می‌گردد. شناخت سبب صدور در متن نهج البلاغه یا به‌طور کلی هر سخنی که از ناحیه معصوم صادر شده باشد، سبب کشف بسیاری از مبهمات و مجهولات، از جمله مشکلات کلامی مربوط به خلافت و امامت یا مسائل حساس تاریخی می‌گردد.  در میان شارحان نهج البلاغه، کسی جز ابن ابی‌الحدید دیده نشده که به شأن ایراد خطبه‌ها و نامه‌ها توجه کرده باشد. او بر بررسی و ذکر وقایع و رخدادهای هر خطبه و سخن که امیرالمومنین(ع) فرموده است، تأکید می‌ورزد. این امر مبتنی بر این اعتقاد اوست که ذکر سبب صدور و ایراد خطبه در فهم خطبه و مضامین و جوانب آن، اثرگذار است، زیرا ما را در فضای کلی القای خطابۀ امام قرار می‌دهد (موسوی، 1423ق، ص 571). ابن ابی‌الحدید به این مهم توجه داشته و با تاریخی‌نگری، کلام امام(ع) را بهتر واکاوی کرده است. برای نمونه می‌توان موارد زیر اشاره کرد: ذیل خطبه جهادیه (27) از قول ابوالعبّاس مبرّد در الکامل چنین تصویرگری کرده است: و قال فی أولها إنه انتهى إلى علی(ع) أن خیلا وردت الأنبار لمعاویه فقتلوا عاملا له یقال له حسان‌بن حسان فخرج مغضبا یجر رداءه حتى أتى النخیله و اتبعه الناس فرقی رباوه من الأرض فحمد الله وأثنى علیه و صلى على نبیه(ص) ثم قال: أما بعد فإن الجهاد باب من أبواب الجنه (ابن‌ابی‌الحدید، 1378ق، ج2، ص 75ـ76). همچنین نقل سخن عباس توسط وی ذیل خطبه پنجم و به گاه رحلت پیامبر(ص) واشتغال علی(ع) به غسل و دفن پیامبر(ص) و بیعت جز تنی چند از صحابه با ابوبکر و سخنان تهییج‌انگیز ایشان که گفت: سخنان شما را شنیدیم و چنین نیست که به سبب اندک بودن یاران خود، از شما یارى بخواهیم و چنین هم نیست که به سبب بدگمانى، آراى شما را رها کنیم ما را مهلت دهید تا بیندیشیم، اگر براى ما راه بیرون شدن از گناه فراهم شد، حق میان ما و ایشان بانگ برخواهد داشت؛ بانگى چون زمین سخت و دشوار، و در آن صورت دست‌هایى را براى رسیدن به مجد و بزرگى فرا خواهیم گشود که تا رسیدن به هدف، آنها را جمع نخواهیم کرد، و اگر چنان باشد که به گناه درافتیم خوددارى خواهیم کرد، و این خوددارى هم به سبب کمى شمار و کمى قدرت نخواهد بود.  به خدا سوگند اگر نه این است که اسلام مانع از هرگونه غافلگیرى است، چنان سنگ‌هاى بزرگ را بر هم فرو مى ریختم که صداى برخورد و ریزش آن از جایگاه‌هاى بلند به گوش رسد. [در این هنگام على(ع) که جامه بر خود پیچیده بود، آن‌را گشود و چنین فرمود]: صبر، اصل بردبارى است و پرهیزگارى دین است و محمد(ص) حجت است و راه، راه راست و مستقیم است. اى مردم! امواج فتنه ها را با کشتی‌هاى نجات بشکافید...  (همان، ج1،ص 218). بدین ترتیب، شارح تمام سخن عباس و زیاده و نقصان کلام امام(ع) را بیان کرده است. نمونه‌ دیگری که می‌توان یادآور شد این است که شریف رضی در سبب صدور حکمت 317 می‌نویسد: هنگامى که امام على(ع) به بصره آمد، انس‌بن مالک را نزد طلحه و زبیر فرستاد تا سخنى را که از پیامبر(ص) درباره آن دو شنیده بود، به ایشان بگوید و فرا یادشان آورد. او را از آن کار بازداشتند و انس پیش امام على(ع) برگشت و گفت: آن را فراموش کردم. آن حضرت فرمود: «اگر دروغ مى گویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار فرماید که عمامه آن را نپوشاند.» اما ابن ابی‌الحدید سبب صدور شریف رضی را نمی‌پذیرد و می‌نویسد: مشهور آن است که على(ع) در منطقه رحبه کوفه مردم را سوگند داد و فرمود: «شما را به خدا سوگند هر کس شنیده است که پیامبر(ص) درحالى‌که از حجهالوداع برمى گشت درباره من فرمود: «هر کس من مولاى اویم على مولاى اوست، خدایا دوست بدار هر کس او را دوست مى دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن مى دارد.»، مردانى برخاستند و گواهى دادند. در این میان، امام على(ع) به انس‌بن مالک فرمود: تو هم حضور داشتى، چرا گواهى نمى دهى؟ گفت: اى امیرالمؤمنین من سالخورده شده ام و آنچه فراموش کرده ام بیش از چیزهایى است که به خاطر دارم. فرمود: «اگر دروغ مى گویى، خداوند گرفتار سپیدى [پیسى] کند که عمامه آن را فرو نپوشاند»، و انس نمرد تا آنکه گرفتار پیسى شد. اما آنچه سید رضى نقل کرده و گفته است که امام على(ع)، انس را نزد طلحه و زبیر فرستاد، معروف نیست، و اگر امیرالمؤمنین(ع) او را براى تذکر گفتار رسول خدا(ص) نزد آن دو فرستاده باشد، ممکن نیست که برگردد و بگوید آن را فراموش کردم، زیرا اگر چنان بود از آغاز اقرار به شناخت و دانستن آن نمى کرد و چگونه ممکن است که پس از ساعتى یا پس از روزى برگردد و بگوید فراموش کردم و پس از اقرار، انکار کند؛ چنین چیزى معمولاً اتفاق نمى افتد (همان، ج19، ص 218). در سبب صدور حکمت 156 که امام در آن می‌فرمایند: «اعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِی أَوْتَارِهَا» می‌نویسد: این سخن را امیرالمؤمنین علی(ع) پس از جنگ جمل که گروهى از اسیران جنگى آزاد شده براى بیعت به حضورش آمدند و مروان‌بن حکم هم با آنان بود، فرموده است. امام(ع) چنین فرمود: «من با بیعت تو چه کنم، مگر دیروزـ در گذشته ـ با من بیعت نکردى!» یعنى پس از کشته شدن عثمان. آنگاه فرمان داد آنان را بیرون کردند و از بیعت امثال ایشان با خود ترفع؟ کرد و سپس سخنانى درباره عهد و پیمان اسلامى و اعراب بیان داشت و فرمود: «کسى که دین ندارد او را عهد و پیمانى نیست» ضمن همان سخنان این سخن را هم گفت: یعنى عهد و پیمان اگر از سوى افراد متدین باشد ارزشمند است و کسى را که دین نیست عهد و پیمان هم نخواهد بود» (همان، ج18، ص 302) همچنین در سبب صدور حکمت 16 که امام(ع) در آن فرموده‌اند: «مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ»؛ «هر فریب خورده را سرزنش نتوان کرد»، می‌گوید: «این سخن را على(ع) به سعد‌بن ابى‌وقاص و محمد‌بن مسلمه و عبدالله‌بن عمر فرموده است و این هنگامى بود که آنان از بیرون رفتن با او به جنگ جمل خوددارى کردند » (همان، ص 119). در خصوص سبب صدور عبارتی از کلام 201: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّا» می‌گوید: اما این گفتار على(ع) که مى فرماید «دیروز امیر بودم و امروز مأمور» ما شرح‌حال ایشان [یاران على(ع)] را پیش از این به تفضیل آورده و گفته ایم که چون عمروعاص و همراهانش همین که احساس نابودى و پیروزى اهل حق را بر خود نمودند، از راه فریب، قرآن‌ها را برافراشتند... اشتر همین که سپاهیان را دید به آنان ناسزا گفت و دشنامشان داد و گفت: اى واى بر شما! آیا پس از پیروزى و فتح اینک باید زبونى و پراکندگى شما را فرو گیرد؟! اى سست‌اندیشان، اى کسانى که شبیه زنان هستید، اى سفلگان نابخرد. آنان هم به اشتر دشنام دادند و ناسزا گفتند و مجبورش کردند و گفتند قرآن‌ها را بنگر،  قرآن‌ها را، باید تسلیم حکم قرآن شد و هیچ چیز دیگر را مصلحت نمی‌دانیم. ناچار امیرالمؤمنین(ع) با ارتکاب و تسلیم شدن به این کار خطر بزرگ را دفع کرد و به همین سبب است که مى فرماید: «من امیر بودم و اینک مأمور شدم، و نهى‌کننده بودم و اینک نهى‌شونده شدم» پیش از این در مورد حکمیت و آنچه در آن گذشت به تفصیل سخن گفتیم و نیازى به تکرار آن نیست. (همان، ج11، ص 29-31) بنابر این، بر اساس موارد یادشده پی می‌بریم که ابن ابی‌الحدید درصدد تشریح فضایی که به واسطه آن مخاطب را در فضای واقعی قرار دهد تا بتواند چرایی سبب صدور کلام امام(ع) را درست‌تر و دقیق‌تر برداشت کند (همان، ج2، ص 117). پی‌نوشت‌ها: 1. از نگاهی گذرا بر شرح ابن ابی­الحدید، گونه‌گونی زمینه‌هایی که شارح در بیان سخن امام بدان وارد شده است برمی‌آید. وی در شرح خود بر نهج از روش‌هایی چند بهره برده است که از مهم‌ترین آنها این موارد است: 1ـ منهج تاریخی؛ 2ـ منهج روایی،­حدیثی3ـ منهج کلامی؛ 4ـ منهج ادبی؛ 5ـ منهج بلاغی؛ 6ـ منهج لغوی. منهج و روش تاریخی را می‌توان در رأس مناهج این شرح دانست و می‌توان آن را شرحی تاریخی دانست. [در مورد منهج حدیثی ر.ک: بررسی روشهای ابن ابی­الحدید در فهم متن نهج البلاغه، دوفصلنامه حدیث­پژوهی؛ در مورد منهج لغوی، ر.ک: روش لغوی ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه، دوفصلنامه پژوهشهای قرآن و حدیث] 2. گفتنی است آشنایی با فضا و سبب صدور در تمام خطبه‌های نهج البلاغه مفید و ضروری نیست؛ چرا که متن برخی از خطبه‌ها به طور تقریب جنبه اخلاقی یا اعتقادی دارد، مثلا صفات خداوند را بیان می‌کند! مسأله اصلی در‌این گونه موارد فهمیدن آن صفات و عمل بر‌اساس دستورهای اخلاقی آن خطبه است و دانستن مکان و زمان ‌ایراد ‌این گونه خطبه‌هاتأثیر چندانی در درک محتوای عالی آنها نخواهد داشت، (هرچند درک آن از جنبه تاریخی اهمیت دارد). برای مطالعه بیشتر، ر.ک: فضای فرهنگی ـ اجتماعی صدور خطبه‌های نهج‌البلاغه، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش1، بهار 1389. منابع ابن أبی الحدید، عبدالحمید (1378ق)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد أبوالفضل إبراهیم، بی‌جا، دار إحیاء الکتب العربیه. ابن خلکان، أحمد‌بن محمد (1397ق)، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، تحقیق إحسان عباس، بیروت، دارصادر. ابن کثیر، أبو الفداء اسماعیل (1407 ق)، البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر. بحرانى ، ابن میثم (1362)، شرح نهج البلاغه، چ دوم، بی‌جا، دفترنشرالکتاب . حسنی، علی‌اکبر (1385)، تاریخ تحلیلی صدر اسلام، تهران، دانشگاه پیام ‌نور. حسینی خطیب، سید عبدالزهراء (1409ق) مصادر نهج البلاغه و أسانیده، ط الرابعه، بیروت، دارالزهراء. داوری‌چلقائی، احد، فضای فرهنگی‌ـ اجتماعی صدور خطبه‌های نهج‌البلاغه (بهار 1389)، مطالعات تفسیری، ش 1، ص 121 ـ 141. دائره المعارف الإسلامیه الکبری (1416ق)، تهران، مرکزدائره المعارف الإسلامیهالکبری. دلشاد تهرانی، مصطفی (1382)، چشمه خورشید (آشنایی با نهج البلاغه)، چ دوم، تهران، دریا. ـــــ (1388)، دلالت دولت (آیین نامه‌ی حکومت و مدیریت در عهد نامه مالک اشتر)، تهران، دریا. رحمان‌ستایش، محمدکاظم و محسن رفعت (زمستان 1390)، بررسی روش نقدی ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، شیعه‌شناسی، شماره 36، ص 177 ـ 222. رضی، محمد‌بن الحسین (1387)، ترجمه سید جعفر شهیدی، چ بیست و هشتم، تهران، علمی و فرهنگی. ـــــ (1407ق)، نهج البلاغه، تحقیق صبحی الصالح، قم، دارالهجره. رفعت، محسن (1389)، بررسی روش فقه الحدیثی ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم قرآن و حدیث، پردیس قم، دانشگاه تهران. سلیمانی، داود، اسباب صدور حدیث (پاییز و زمستان 83)، مقالات و بررسی‌ها، ش 76، ص 65 ـ 80. طهرانی، آقابزرگ (بی‌تا)، الذّریعه الی تصانیف الشیعه، ط الثانیه، بیروت، دارالاضواء. عاملی، حسین جمعه (1403ق)، شروح نهج البلاغه، بیروت، مطبعه الفکر. فاخوری، حنا (1383ق)، تاریخ الأدب العربی، ط الثالثه، تهران، توس. فراتی، علی اکبر (1386)، المنهج اللغوی فی شرح ابن ابی‌الحدید، پایان نامه کارشناسی ارشد، علوم حدیث، دانشکده علوم حدیث، تهران. ـــــ ، روش لغوی ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه (زمستان 1388)، پژوهش‌های قرآن و حدیث، ش1. فراتی، علی اکبر و محسن رفعت (پاییز 1389)، بررسی منابع تاریخی ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغ، تاریخ در آینه‌ پژوهش، شماره‌ 27، ص 105 ـ 134. کتبی، محمد‌بن شاکر (بی‌تا)، فوات الوفیات و الذیل علیها، تحقیق إحسان عباس، بیروت، دارصادر. مسعودی، عبدالهادی (1384)، روش فهم حدیث، تهران، سمت و دانشکده علوم حدیث. معروف حسنی، هاشم (1382)، سیره الائمه الاثنی عشر، ترجمه محمد مقدس، چ چهارم، تهران، امیر کبیر. مکارم شیرازى ، ناصر (آیت الله) (1375)، پیام امام ( شرح  تازه  و جامعى برنهج البلاغه)، تهران، دارالکتب الاسلامیه. الموسوی، محسن باقر (1423ق)، المدخل إلی علوم نهج البلاغه، بیروت، دار العلوم. مهدوی‌راد، محمدعلی و محسن رفعت (پاییز و زمستان 1390)، بررسی روشهای ابن ابی‌الحدید در فهم متن نهج البلاغه، حدیث‌پژوهی، شماره 6، ص 31 ـ 78. مهریزی، مهدی، نگاهی تاریخی به مسأله فقه و زمان (1374)، آینه پژوهش، ش36، ص 4 ـ 25. نقوى قاینى خراسانى، سید محمد تقى (بی‌تا)، مفتاح السعاده فی شرح  نهج البلاغه، تهران، مکتبهالمصطفوى. هاشمی خویی، میرزا حبیب الله (1358)، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تصحیح سید ابراهیم میانجی، ط الرابعه، تهران، مکتبه الاسلامیه. محسن رفعت: دانشجوی دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم. فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش – شماره 33 - سال نهم، شماره دوم، ادامه دارد...

http://fna.ir/6AFMTQ





94/11/24 - 07:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن