واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۵
خبرگزاری دانشجویان ایران علیرضا بهرامی - روزنامهنگار هرچند تماشای 40-30 فیلم بهصورت فشرده در 10 روز ازسوی مخاطبان، منتقدان و روزنامهنگاران، یک شکنجه و از امور نهچندان عقلانی و منطقی محسوب میشود؛ اما یک حُسن هم در دل خود دارد و آن، کشف مزیتها و ایرادهای مشترک محصول یک دوره از سینمای کشور است. در واقع وقتی مجبورید که فیلمهای یک سال پیش روی سینمای کشور را بهطور فشرده ببینید، کاملا متوجه میشوید که چه چیزها و مفهومهایی، چه از نظر مضمون و چه از نظر اجرا، در فیلمهای سینمایی ما رایج و بعضا حتا مُد شده است. از این رهگذر، میتوان دریافت که آنچه سینمای ملی و درنتیجه مخاطب ایرانی را ممکن است رنج دهد و او را دفع کند، چیست. در سالهای گذشته، بارها و بارها گفته شده است که یکی از مشکلهای بنیادین سینمای ما، ضعف تالیف فیلمنامه است. اما حالا آنچه که پس از دیدن فیلمهای دور جدید جشنوارهی فیلم فجر، میتوان مجددا دریافت و مورد توجه قرار داد، جزءتر از این نگاه کلی و بعضا کلیشهای است: ضعف در دیالوگنویسی در متنهایی که قرار است به تصویر درآیند. هنر و صنعت سینما همواره در ارتباط با مخاطب، یک پوسته داشته و لایههایی در درون. آنچه که ممکن است در ناخودآگاه، مخاطب یک اثر سینمایی را جذب یا دفع کند، در لایههای پنهان دستهبندی میشود. اینجا همانجایی است که برای نمونه، فیلمساز ما قصد داشته موقعیتی تراژیک را در اثرش پدید آورد که مخاطب را سخت متاثر کند، اما بارها پیش آمده و حتما دیدهاید که در مواجهه با آن موقعیت، صدای خندهی تمسخرآمیز مخاطبان، فضای سالن سینما را دربر گرفته است. چرا این اتفاق رخ میدهد؟ قطعا بهدلیل باورپذیر نشدن آن موقعیت ایجادشده در ذهن و تحلیل مخاطب. یکی از دلایل بروز این نقص هم قطعا در جملهها و واکنشهایی است که هر یک از شخصیتهای پرداختهشده در فیلم و سکانسهای مشخص، بیان میکنند. در جشنوارهای که تازه به پایان رسیده است، کم نبودند فیلمهایی که از ضعف فیلمنامه و نظارت کارگردان بر متن نوشتهشده لطمه دیدند؛ نه ناتوانی عوامل فنی دخیل در ساخت فیلم. فیلم «بادیگارد» فارغ از حاشیههای ایجادشده و موضعگیریهای طرفین، از مهارت کارگردانی لطمه نخورد. آسیب این فیلم، از جانب فیلمنامه بود؛ چه در پرداخت شخصیتها، چه در تنظیم دیالوگهایی که "شعاری" هم توصیف شدند. در نقطهای دیگر، فیلم "ابد و یک روز" بیش از هرچیز، از نوع تنظیم ماهرانهی اجزای داستانی فیلمنامهاش توفیق یافت؛ آنهم با یک لوکیشن محدود و محصور در یک خانه. قطعا نویسندهی متن و کارگردان این اثر، یا تجربهی زندگی در اینگونه فضاهای چرک را داشته که در پرداخت هم به دانستههایش توجه کرده است، یا مطالعهی لازم را انجام داده و آگاهی بهدست آورده است. گاهی باید از خودمان بپرسیم که نویسندگان سینمای ما در کجا زندگی میکنند؟ یا چرا اینقدر سهلانگار هستند؟ البته سهلانگاری بلای رایج سینمای ایران است. در همین جشنواره، یکی باید به کارگردانهای «امکان مینا» و «سیانور» که البته بسیاری معتقدند دومی اثری موفقتر از قبلی، با مضمونی مشترک بود – هرچند هیات داوران جشنواره این نظر را نداشتند و اعمال نکردند - بگوید، گذشته از بحث پرداخت شخصیتهای تاریخی حاضر در فیلم، جدولهای خیابانهای تهران در قبل از پیروزی انقلاب و سالهای اولیهی پس از پیروزی انقلاب، ضربدری رنگ نشده بودند. یا به کارگردان و طراح صحنهی «امکان مینا» باید یادآوری کرد که در نیمهی اول دههی شصت، تلفن سکهای فشاری یا واکمن رایج نبود، بلکه اینها در دههی 70 در جامعه استفاده شدند. البته در سینمایی که در یکی از دورههای اخیر مهمترین جشنوارهی آن، اثری بهترین فیلم معرفی میشود که در یکی از سکانسها، ساختمانی را نشان میدهد که پر است از کولرهای گازی نصبشده بر دیوارهها، آنهم در دهههای قبل از انقلاب، چه انتظاری میتوان داشت؟ اما نمیتوان نادیده گرفت که این سهلانگاریها، در همان وجه نامشهود و شاید در ارتباط با ضمیر ناخودآگاه مخاطبان، لطمهای وارد میسازد که سرنوشت فیلم و سینمای ما را میتواند تهدید کند. بر همین مبنا، از فیلمنامهنویسان همین سینما هم انتظار است که در تنظیم متن گفتوگوها در فیلمها، از سهلانگاری دوری جسته، نهایت دقت را در واقعی شدن عبارتها و جملهها بهکار برند. به سه نمونه از فیلمهای جشنوارهی امسال توجه کنید: -در فیلم «آخرینبار کی سحر را دیدی؟» در یک سکانس، پلیسهایی که در جستوجوی یک قاتل و نیز برادر مقتول کنکاش میکنند، به ویلایی میرسند که زیرزمینش پر است از اقلام غیرمجاز. از آنجا که پیگیری و رسیدگی به این موضوع در شرح وظایف آنان نیست، یکی از آنها در تماس تلفنی با همکاران خود، این جمله را بیان می کند: «پس خودتون به بچههای ستاد مبارزه با قاچاق کالا خبر بدین.» به نظر شما این جمله واقعی است؟ یا جملهای نزدیک به این مضمون: «پس خودتون به بچههای ستاد خبر بدین»، یا «پس خودتون به بچههای قاچاق خبر بدین». -در فیلم «بارکد»، یک سرمایهدار دلال، تلفنی به یکی از نوچههایش میگوید: «با این مصوبهها، بهتره جنسها رو زودتر بریزی تو بازار...» واقعا فردی در آن کسوت، از واژهی «مصوبهها» استفاده میکند؟ خود شما از این واژه استفاده میکنید؟ آیا طبیعیتر نبود که بگوید: «با این وضعیت، بهتره جنسها رو زودتر بریزی تو بازار»؟ یا «تو این اوضاع که هر روز یه بازی درمیآرن...» -در فیلم «اژدها وارد میشود»، یکی از شخصیتها در یک روایت میگوید: «دو ماه مونده بود به پایان دورهی تبعیدش...» آیا طبیعیتر نبود اگر گفته میشد: «دو ماه مونده بود به آخر تبعیدش»، یا ...«آزادیش؟...» این نکتهای است که شاید خیلی جدی به نظر نرسد، اما مطمئن باشید که خیلی جدیتر است از این حرفها... دست آخر اینکه: آقای فیلمنامهنویس حاضر در جشنوارهی امسال! لطفا متنتان را در اولین جمله، با غلط دستوری آغاز نکنید...
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]